تعالیم و نهادهای اساسی
بخش اول: اصول اعتقادی مقدمه اصول اعتقادي اسلام يعني ايمان و اعتقاد به توحيد، نبوت و معاد. اين 3 اصل در واقع شالوده ديانت اسلام را تشكيل ميدهند، به گونهاي كه كليه گزارههاي خبري و انشايي كه در اين آيين آمده، معنا بخشي خود را وامدار يكي از اين اصلها يا هر سه آنهاست، بدين قرار، همه افرادي كه به دين اسلام گرويدهاند، با آنكه اختلاف نظرهاي بسيار چشمگير و گاه كاملاً متعارضي درباره جزئيات و تفسير اين باورها دارند، اما همگي به اين اصلها معتقد و پاي بندند و ترديدي در اين ندارند كه: 1ـ خداوند تعالي آفريننده جهان بوده و هست و در ذات، صفات و افعال يگانه است و هيچ كس به هيچ وجه همكار و انباز او نيست(توحيد) 2ـ حضرت محمد (ص) پيام آور و فرستاده خداست و به دنبال زنجيرهاي از پيامبران و به عنوان واپسين آنها از سوي خداوند برگزيده شده است. قرآن كريم مجموعهاي از گفتارهاي خداوند است كه به او وحي گرديده است (نبوت) 3ـ معاد يا روز قيامت بيشك رخ خواهد داد و در پيشگاه محكمه الهي به خوب و بد كردارها و انگاشتههاي مردم رسيدگي خواهد شد و سرانجام، نيكان به بهشت، و بدكاران به دوزخ خواهند رفت. اصطلاح «اصول اعتقادي» در قرآن نيامده است و در مجموعه هاي حديثي چون صحاح سته و بحار الانوار ـ با توجه به فهرستهايي كه از واژگان اين كتابها نوشته شده ـ اين اصطلاح به چشم نميخورد. اين امر نشان ميدهد كه چنين تعبيري در دستگاههاي كلامي دهها سال پس از عصر پيامبر (ص) كه در صدد تبيين دين اسلام در يك دستگاه فكري منسجم بودند، پديد آمده است. به هر روي، اصطلاح اصول اعتقادي تعبير دقيقي از ماهيت دين و دينداري در اسلام است و دينداري بدون وجود هر يك از اين مفاهيم، معناي خود را از دست ميدهد. * منبع: گرجي، ابوالقاسم.”مدخل اسلام“. دايره المعارف بزرگ اسلامي. زيرنظر كاظم موسوي بجنوردي. تهران: مركز دايره المعارف بزرگ اسلامي، 1367-، جلد 8، ص 402
خداشناسی بر اساس آموزه هاي قرآن، وجود خداوند پيدا و آشكار است. با اينكه قرآن آييني خدا محورانه را مطرح مي كند و در جاي جاي اين كتاب الهي از خدا و كارها و شئون او در تمام مظاهر جهان هستي سخن رفته است، اما در كتاب شريف چيزي به عنوان «استدلال براي اثبات وجود خدا» به چشم نميخورد. بدين سان، هستي خداوند بيپرده نمايان است و هيچ ترديدي در آن نيست (ابراهيم / 14/ 10). نشانه هاي او آنچنان جهان را پر كرده است كه اندكي تفكر و تدبير درباره سادهترين آفريدهها كافي است كه انسان غافل را به آفريننده رهنمون شود (بقره/ 2/ 164؛ غاشيه / 88/ 17 ـ 22). شناخت خداوند از درون انسانها سرچشمه ميگيرد؛ يعني همانجايي كه خدا معرفت خويش را به گونه اي فطري در آن نهاده است (هود / 11/ 51؛ روم / 30 / 30). از اين گذشته، تنها انسانها نيستند كه خدا را در مييابند، خدا براي هيچ آفريده اي، چه جاندار و چه غير جاندار ناشناخته نيست، چه، آشكار بودن هر چيزي براي خودش وامدار آشكار كردن خداست. از طرفي همه آفريده ها زبان به تسبيح و تقديس او گشوده اند و تسبيح وقتي معنا مي يابد كه ستايش كننده ستايش شنونده را بشناسد (نور / 24 / 35، 41؛ اسراء / 17 / 44). خداشناسيترديدي نيست كه عربها پيش از اسلام به وجود مبدأي معتقد بودند كه آن را الله ميناميدند و به گونه اي او را ميپرستيدند. به او سوگند مي خوردند (انعام / 6/ 109؛ نحل / 16 / 38)؛ او را بخشنده باران و به صورت عام بخشنده زندگي به همه جانداران روي زمين ميدانستند و به هنگام سختي و گرفتاري به او پناه ميبردند و ترديدي در قدرت آفريدگاري او نداشتند (يونس / 10/22: نحل / 16 / 53؛ عنكبوت / 29 / 61، 63)؛ بدين سان به «توحيد ذاتي» و اينكه جهان تنها داراي يك مبدا است، باور داشتند، ولي اصطلاحاً «توحيد افعالي و صفاتي» را نميپذيرفتند، و از اين جهت «مشرك» بودند، به عبارت ديگر در كنار الله، گاه به صورت انتزاعي و گاه در شكل بت، به وجود خداياني معتقد بودند. رشته طولاني خدايان بيشماري كه اعراب جاهلي ميپرستيدند، موضوع كتاب الاصنام ابن كلبي است. هبل، اساف و نائله از بتهاي مشهور بودند. قرآن از 8 بت به نامهاي لات، عزي، منات، ود، سواع، يغوث، و يعوق و نسر ياد مي كند. از قرار معلوم، يغوث و يعوق در كنار خانه كعبه، هبل بر بام آن، و اساف و نائله در صفا و مروه قرار داشتند. در كنار اينان، مشركان ديگري قرار داشتند و بر آن بودند كه الله فرزند دختر و پسر دارد. يا مثلاً مسيح پسر او، يا حتي خود اوست و يا اينكه فرشتگان يا پارهاي از جنيان يا برخي قديسان فرزند خدا هستند (مائده / 5/ 72 ـ 73؛ بقره / 2/ 116؛ يونس / 10 / 68). قرآن با تعبيرهاي گوناگون، با عقايد شرك آميز و مخالف توحيد سخت مبارزه ميكند. درگيري قرآن با مشركان بر سر وحدت يا كثرت مبدا جهان هستي نيست، چرا كه آنان باور داشتند كه او واحد است و شريكي ندارد. پيكار بنيادين بر سر اله به معناي پروردگار مورد پرستش بود. چه، مشركان بر آن بودند كه تدبير عالم به موجوداتي شريف واگذار شده كه به خدا نزديكند و بايد آنان را پرستيد تا براي پرستندگان خود نزد الله شفاعت كنند و آنان را به او نزديك نمايند. الهها براي فرو دستان خود، خدا بودند و الله، خداي خدايان و آفريننده همه بود (زخرف / 43/ 9، 87؛ زمر / 39 / 3/، 38). قرآن با پافشاري و تأكيد، پيوسته با شرك به جدال برخاسته است و در خلال داستانهاي پيامبران پيشين بيان مي كند كه همه آنان مبلغ همين معنا بوده اند. پيامبر اسلام (ص) نيز به نوبه خود با حكمت، پند و جدلهاي نيكو مشركان را به توحيد فرا ميخواند، اما واكنش آنان چيزي جز استهزا، آزار و فتنه جويي نبود. مشركان در آغاز كار چنان عرصه را بر پيامبر (ص) و يارانش تنگ كردند كه عدهاي مجبور شدند مكه را رها كرده، به حبشه بروند. بعدها نيز پيكارهاي خونيني ميان آنان و پيامبر (ص) رخ داد. اسلام عنايت بسياري به ريشه كن ساختن چند گانه گرايي و بر انداختن اين باور باطل دارد. قرآن براي برطرف كردن هر گونه شبهه، استدلالهاي گوناگوني براي بيپايه نشان دادن انديشه مشركان آورده است كه تنها به يك مورد اشاره مي شود: اگر براي عالم خداياني در كنار الله فرض شود، همه اينها بايد ذاتاً مختلف بوده، و از نظر حقيقت با هم تباين داشته باشند؛ در نتيجه تدبيرشان هم با هم مباينت خواهد داشت. چون تدبيرها با هم نميخواند، موجب بر هم ريختن سامان و نظام گيتي ميشود. اما اين نظام جاري، دستگاهي است كه اجزائش در رسيدن به يك غايت با هم همخواني دارند. پس در عالم، يك تدبير و در نتيجه يك خدا بيش نيست (انبياء / 21 / 22). قرآن همواره به توكل به الله، اعتقاد به او، پذيرفتن ولايت او، دوستي يا دشمني در راه او و اخلاص عمل سفارش مي كند، همچنين به پرهيز از تكيه كردن به غير او و دوري از اطمينان به اسباب ظاهري پند ميدهد، از اين رو، اگر كسي ذرهاي استقلال و بينيازي از خدا براي چيزي يا كسي قائل باشد، مشرك به شمار ميآيد. بدين سان، شرك مرتبهها و درجههايي دارد كه برخي آشكار و پاره اي پنهان است. يكي از موارد شرك پنهان، غافل شدن از خدا و توجه به غير اوست كه هيچ كس جز مخلصان از اين شرك رهايي ندارد (يوسف / 12 / 106). شرك عملي نيز يكي از مرتبه هاي شرك است و وقتي مصداق مي يابد كه كسي عملش را نه براي ثواب الهي، بلكه براي خشنودي خويش يا رسيدن به مال يا براي ستايش مردم انجام دهد. پيروي كردن از خواستههاي هوس آلود نيز يكي ديگر از موارد اين شرك به شمار ميرود (جاثيه / 45 /23). از آنجا كه در برابر هر يك از مرتبههاي شرك، درجهاي از توحيد وجود دارد، عاليترين مرتبه توحيد اين است كه شخص هيچ گاه از ياد خدا غافل نماند. توحيد عملينيز بدينمعناست كه انسانكارهاي پسنديده را تنها برايخشنوديخدا و ثواب اخروي انجام دهد. يكي ديگر از بحثهاي متعلق به توحيد، مسأله اسماء و صفات باري تعالي است كه اختلاف نظرها و مشاجرههاي دامنهداري درباره آن وجود دارد. در همه اسمها اين اشكال هست كه ساخته و پرداخته زبانهاي انسانها هستند و آنان آنها را براي مصداقهايي كه در خودشان ديدهاند، وضع كردهاند، مصداقهايي كه از شائبه نياز و كاستي مبرا نيستند. جنبه هاي نياز و كاستي را از برخي اسمها مانند جسم، رنگ و مقدار نميتوان زدود، اما برخي از آنها را چون دانش، زندگي و توانايي، ميتوان جداي از اين جهتها در نظر گرفت؛ بدين قرار كه دانش در انسانها به معناي احاطه پيدا كردن به چيزي از راه بر گرفتن صورت آن از خارج با ابزارهاي مادي است؛ قدرت در انسانها به معناي انجام دادن كارها با ابزارهاي مادي موجود در عضلههاست؛ زندگي در انسانها، يعني اينكه آنان به گونهاي باشند كه ابزارهاي دانايي و توانايي را به كار گيرند. وصف خدا به اين معناهاي وصفي درست نيست. اما اگر اين معناها از ويژگيهاي مادي تجريد شود و دانش را به معناي احاطه به چيزها، توانايي را به معناي منشأ بودن براي به وجود آوردن چيزها، و زندگي را به معناي دارا بودن دانش و توانايي تعبير كنيم،در اين صورت وصف كردن باري تعالي به اين صفتها ناروا نيست. از سوي ديگر، عقل و نقل بر اين دلالت دارند كه همه وصفهاي كمالي از آنِ اوست و اوست كه در واقع اين صفتها را به ديگران افاضه مي كند. پس خداوند، عالم، قادر، حي، سميع، بصير و... است، اما نه چون انسانها، بلكه به گونهاي كه لايق ساحت مقدسش باشد. نتيجه اينكه پارهاي از صفتهاي الهي مانند وصفهاي ياد شده، معنايي ثبوتي افاده مي كنند و بر معناي كمال اشتمال دارند. برخي نيز معني سلبي دارند، مانند سبوح و قدوس كه براي تنزيه خدا از شائبههاي كاستي و نياز به كار ميرود. از اين روست كه صفتهاي خدا را به ثبوتي و سلبي تقسيم كردهاند. همچنين اسماء و صفات باري به ذاتي و فعلي تقسيم شدهاند: صفات ذاتي مانند حيات، قدرت و علم به ذات است كه همگي عين ذاتند؛ صفتهاي فعلي چون خلق و رزق به گونهاي هستند كه در تحققشان اقتضا دارند كه قبلاً ذات مفروض واقع شود. بدين قرار، اينها زايد بر ذاتند به معناي اينكه از مقام فعل الهي انتزاع ميشوند. * منبع: گرجي، ابوالقاسم.”مدخل اسلام“. دايره المعارف بزرگ اسلامي. زيرنظر كاظم موسوي بجنوردي. تهران: مركز دايره المعارف بزرگ اسلامي، 1367-، جلد 8، ص 404 ـ 4020
جهان شناسی جهان هستي تنها به جهان محسوس محدود و منحصر نيست و گستره آن بسيار پهنتر از جهان ديدنيهاست. قرآن جهان محسوس را «شهادت» ميخواند و آن را در برابر «غيب» مي نهد (رعد / 13 / 9). اهميت ايمان به غيب در آموزههاي قرآني چندان است كه همدوش با گزاردن نماز، ايمان به وحي و آخرت، از ويژگيهاي پرهيزگاران شمرده شده است (بقره / 2/ 3ـ 4). طبعاً انكار غيب يكسره موجب انكار دين و فرو افتادن به ورطه الحاد مي گردد. غيب بر خلاف شهادت به معناي اموري است كه حس به آن دسترسي ندارد، مانند خدا و وحي. گنجينه هاي غيب و كليدهاي آن را كسي جز خدا نمي داند و آگاهي از غيب تنها به خدا منحصر است (انعام / 6/ 59). دانستن وقت قيامت از زمره آن دسته از امور غيبي است كه حتي پيامبر (ص) نيز به فرمان خدا بايد صراحتاً اعلام كند كه از آن بياطلاع است (اعراف /7 / 187 ـ 188). طبق جهان شناسي اسلام، موجوداتي در جهان به نام ملك (= فرشته) وجود دارند. قرآن بارها و بارها از فرشتگان سخن گفته، اما جز در دو مورد، يعني جبرئيل و ميكائيل از هيچ يك نام نبرده، و درباره ديگران تنها وصفي از آنها به دست داده است، مثل ملك الموت (سجده / 32 / 11)، كراماً كاتبين (انفطار / 82 / 11) و سفره كرام (عبس / 80/15 ـ 16). اينان آفريده هايي والا مقامند كه ميان خداوند و عالم مشهود نقش ميانجي دارند. هيچ رويداد كوچك و بزرگي در عالم نيست، مگر آنكه آنان عهده دار صورت پذيرفتن آنند. البته هيچ كاري جز اجراي دستورهاي الهي ندارند (تحريم / 66/ 6). فرشتگان بندگان گرامي خدا هستند و هيچ گاه از فرمان او سر نميپيچند (انبياء / 21/ 26 ـ 27). فرشتگان داراي بالهاي دو گانه، سه گانه يا چهارگانهاند (فاطر / 35 / 1) كه با آنها مي توانند از آسمان به زمين و برعكس از هر جايي به جاي ديگر رفت و آمد كنند. در برخي روايتها چنين آمده كه بن مايه آفرينششان از نور بوده است و برخي ديگر از احاديث اوصاف حيرت انگيزي از بزرگي، شمار بسيار و پيچيدگي آفرينش آنان به دست دادهاند. فرشتگان با توجه به شمار بسيارشان، هر يك در مرتبهاي قرار دارند و مرتبه ها داراي درجه هاي بالا و پايين است. به عبارت ديگر برخي از آنان دستور ميدهند و برخي فرمان ميبرند (صافات / 37 / 164؛ تكوير / 81 / 19 ـ 21). فرشتگان كارها و وظايف مختلفي بر عهده دارند. مثلاً رقيب و عتيد بر انسان موكلند و كردار و گفتار وي را ثبت و ضبط مي كنند (ق / 50 / 17 ـ 18). برخي از آنان روز قيامت در زمره كسانيند كه در حق گنهكاران شفاعت مي كنند (انبياء / 21/ 28). پارهاي ديگر كه بسيار نيرومند و دل سخت هستند، در روز قيامت به عذاب دادن انسانهاي ناسپاس و بدكار ميپردازند (تحريم / 66/ 6). برخي از مفسران بر آنند كه فرشتگان از مادهاي جسماني كه دستخوش نيستي، تباهي و دگرگوني باشد، آفريده نشدهاند. آن دسته از احاديث را كه در باب صورت و شكل داشتن فرشتگان وارد شده، چنين تفسير كرده اند كه اين شكلها صرفاً تمثلهايي است كه بر پيامبر نمود ميكرده است و خود آنان جسماني نيستند. جن نيز يكي ديگر از موجوداتي است كه ناديدني، و از حواس ما پوشيده است. ريشه اين واژه با اين ويژگي بيارتباط نيست. بن مايه آفرينش اينان آتش است. (حجر / 15/ 27؛ الرحمن / 55/ 15). قرآن در سوره هاي مختلف از جن ياد مي كند و از كارهاي شگفت آور و سرعت حركت آنان سخن مي گويد (نمل / 27 / 39). جنيان ويژگيهايي مانند انسانها چون احساس و اراده دارند، زن و مردند (جن / 72 / 1، 6)؛ مكلفند و از اين رو، مؤمن و كافر،و صالح و طالح دارند (جن / 72/ 11، 14)؛ همچنين محكوم به زندگي و مرگ، و داراي حشر و قيامتند (جن / 72 / 15 ـ 16). شيطانها از انواع مهم جن هستند. واژه شيطان به عنوان اسم عام بر هر فرد متكبر و سركش از جن و انسان و حيوان، خاصه هر موجود فوق طبيعي و منشا شر اطلاق ميشود. به عنوان اسم خاص، شيطان يا ابليس فرشته اي است كه در زمره جنيان، و داراي فرزند و قبيله است (كهف / 18 / 50).او كه زماني همدوش با فرشتگان از مقربان درگاه بوده، از فرمان خدا در سجده به آدم سرپيچي مي كند، چون خود را آفريده شده از آتش و برتر از آدم خاكي مي داند (بقره / 2/ 34؛ ص / 38 / 75 ـ 76). سرانجام، شيطان از زمره فرشتگان رانده، و ملعون مي شود و لقب رجيم مييابد. سپس از خدا مهلت ميخواهد تا عذاب او را به قيامت افكند، و چون درخواستش پذيرفته ميشود، به خدا مي گويد كه قسم به عزتت همه بندگان تو را گمراه خواهم كرد (ص / 38 / 77ـ 83). بدين سان، شيطان دشمن قسم خورده انسانهاست و همو موجب شد تا آدم و حوا فريب بخورند و از بهشت رانده گردند (بقره / 2/ 36). با اينهمه، شيطان نميتواند انسانها را به زشتكاري وا دارد، بلكه تنها آنان را به بدي ميخواند وخود انسانهاهستند كهدر قيامت بايد پاسخگوي بد كاريهايشان باشند (ابراهيم / 14 / 22). آنچه از آيه هاي قرآن در زمينه آفرينش آسمان و زمين بر ميآيد، اين است كه آفرينش آن دو از عدم محض نبوده، بلكه پيش از اين شكل ظاهري، مادهاي انباشته و متراكم بوده كه از اجزاء آن در دو روز يا دو برهه از زمان گسترش يافته، و زمين كنوني به وجود آمده است. بن مايه آفرينش آسمانها دود است كه آن نيز گشوده و باز شده، و در دو برهه به صورت 7 آسمان در آمده است. در ميان اين آسمانها، آسمان دنيا همين جهان پر ستاره بالاي سر ماست. قرآن از 6 آسمان ديگر چيزي نگفته است. برخي آيهها گوياي اين امر هستند كه آسمان جايگاه فرشتگان است و درهايي دارد كه به روي كافران بسته است و اشياء و روزيها را از آنجا فرو ميفرستند. * منبع: گرجي، ابوالقاسم.”مدخل اسلام“. دايره المعارف بزرگ اسلامي. زيرنظر كاظم موسوي بجنوردي. تهران: مركز دايره المعارف بزرگ اسلامي، 1367-، جلد 8، ص 405 ـ 404
نبوت واژه نبي از «نبأ» گرفته شده است و به اين دليل پيامبر را نبي ناميدهاند كه او از غيب خبر ميدهد. قرآن اين ادراك و دريافت غيبي را «وحي»، و دريافت كننده را نبي و يا رسول ميخواند. وحي عبارت است از يك نوع سخن گفتن خدا با انسان كه نبوت بر آن متوقف است(نساء / 4/ 163). غرض از وحي بيمدادن به مردم،خاصه بيم دادن درباره روز قيامت است. چه اگر در مورد روز قيامت انذار نميدادند، هيچ دعوت ديني ثمر بخش نبود (شوري / 42 / 7). وحي يا شعور باطني پيامبران هرگز دستخوش دگرگوني و فساد نميشود و از اين روست كه پيامبران همگي معصومند. عصمت بر 3 گونه است: عصمت از خطا و دريافت وحي، عصمت از خطا در رساندن پيام وحي، و عصمت از گناه، يعني امري كه موجب هتك حرمت بندگي و سرپيچي از فرمان الهي باشد. به هر حال، در انسان معصوم چيزي وجود دارد كه وي را از افتادن در امور ناروا چون خطا و گناه حفظ میكند. ويژگي ديگر پيامبران آوردن معجزه است. به عبارت ديگر، قرآن از رويدادهايي سخن ميگويد كه با جريان مشهود در عالم طبيعت ناآشناست. اينها همان معجزههايي است كه قرآن به پيامبراني چون نوح، هود، صالح، ابراهيم، لوط. داوود، سليمان، موسي، عيسي و محمد (ص) نسبت میدهد. ميان پيامبران درجههايي وجود دارد: «رسول» كسي است كه فرشته وحي بر او نازل ميشود و او فرشته را ميبيند و با او سخن ميگويد، اما «نبي» فرشته را در خواب ميبيند و خدا در خواب به او وحي ميكند. از اين ميان، پيامبران اولوالعزم ـ نوح، ابراهيم، موسي، عيسي و محمد (ص) ـ از برتري ويژهاي برخوردارند. هر يك از اين 5 تن، داراي شريعت و كتابند (احقاف / 46 / 35؛ احزاب / 33 / 7؛ شوري / 42 / 13؛ علي / 78 / 19؛ مائده / 5/ 51). اما پيامبر اسلام حضرت محمد (ص) در ميان همه پيامبران، برجستگي چشمگيري دارد. آيه 157 از سوره اعراف (7) به 5 ويژگي از پيامبري ايشان اشاره ميكند. او رسول، نبي و امیبود. انسانها را به نيكي ميخواند و از بدي باز ميداشت. قيد و بندهايي كه مانع رسيدن مردم به كارهاي خوب بود، از ميان برداشت. با دين و كتابي كه براي مردم آورد، در پيكره امر به معروف و نهي از منكر روح زندگي دميد و اين قالب را از حد يك دعوت خشك به مرتبه جهاد مالي و جاني در راه خدا رساند. اسلام تنها ديني است كه همه امور متعلق به زندگي انسانها را بررسي، و آنها را به دو دسته پاكيها و ناپاكيها تقسيم كرده است. دسته اول را حلال، و بخش دوم را حرام خوانده است. اسلام ديني است كه همه دستورهاي سخت و توان فرسايي را كه پيش از آن بر اهل كتاب خاصه يهوديان وضع شده بود، نسخ كرد. يكي ديگر از ويژگيهاي پيامبر اسلام (ص) اين است كه او خاتم الانبياء و دين اسلام خاتم اديان است (احزاب / 33/ 40) و اين بدان معناست كه اين دين هرگز نسخ نشده، و شريعتش هميشه پايدار است و كمال فردي و اجتماعي انسان تنها همين اندازهاي است كه قرآن بيان داشته، و به صورت قانون شريعت وضع كرده است. اما معجزه زنده و هميشگي پيامبر كتاب كريم قرآن است. قرآن اصيلترين مدرك آيين اسلام است كه بر اساسيترين مايههاي اين دين، يعني اصول عقايد و عقايدي كه به نوعي متفرع از آنهاست، اشتمال دارد؛ نيز راه و رسم اخلاق پسنديده و كليات قوانين ديني و شرعي را بيان ميكند و به گفته خودش (اسراء / 17/ 9) به آييني فرا ميخواند كه بهتر از هر آيين ديگر، بشريت را راهنمايي ميكند. با اينكه دين اسلام دستخوش اختلافهاي داخلي و انشعابهاي مذهبي بسيار شده، هيچ مسلماني در اعتبار و تقديس قرآن ترديد ندارد و براي اثبات هر مدعايي در اسلام میتوان از آن به عنوان معتبرترين سند استفاده كرد. نزول قرآن به دو صورت واقع شده است؛ دفعي و تدريجي. در اين كتاب هر جا سخن از «انزال» رفته، منظور نزول دفعي، و هر جا كه «تنزيل» آمده، مراد نزول تدريجي است. نزول دفعي شايد بدين معنا باشد كه قرآن كه در 23 سال بر پيامبر (ص) نازل گشت. بر حقيقتي غيبي استوار است و در واقع آن حقيقت بوده كه به يك بار بر ايشان فرود آمده است (دخان / 44/ 2؛ بقره / 2/ 185؛ قدر / 97 / 1). يكي ديگر از مباحث مربوط به قرآن مساله عدم تحريف آن است. بنابر عقيده مسلمانان، در قرآن هيچ تحريفي صورت نگرفته، و قرآني كه اكنون در دست است، همان است كه كاتبان وحي از زبان پيامبر (ص) شنيده و نوشتهاند (نك: حجر / 15 / 9؛ فصلت / 41 42). يكي ديگر از ويژگيهاي قرآن اين است كه داراي ظاهر و باطن است. از آنجا كه اسلام هيچ گونه محروميت از تعليمات مذهبي را براي هيچ كس نميپسندد (آل عمران / 3/ 195؛ حجرات / 49 / 13)، قرآن آموزههاي خود را با زبان ساده همه كس فهم بيان كرده است. كاربرد اين روش طبعاً اين پيامد را به دنبال دارد كه ظاهر جملهها مطالبي از سنخ محسوسات القاء كند و معنويات در پشت ظواهر قرار گرفته خود را به فرا خور حال به فهمهاي مختلف نمايان سازد. پيامد ديگر اين سبك اين است كه بيانهاي قرآن نسبت به بطنهايي كه دارد جنبه مَثَل به خود ميگيرد. يعني مثلهايي است كه براي نزديك ساختن معارف الهي به فهمها زده شده است (اسراء / 17 / 89؛ عنكبوت / 29 / 43). يكي ديگر از جنبه هاي قرآن اين است كه محكم و متشابه دارد. متشابه آيهاي است كه در افاده مدلول خود استقلال ندارد و به واسطه باز گرداندنش به محكم روشن خواهد شد. در واقع همه آيههاي قرآن هم محكمند و هم متشابه (هود / 11/ 1؛ زمر / 39 / 23؛ آل عمران / 3/ 7). از برخي احاديث چنين بر ميآيد كه محكم، و متشابه نسبي است؛ يعني بسا كه آيهاي نسبت به كسي محكم، و نسبت به ديگري متشابه باشد. ديگر ويژگي قرآن اين است كه تأويل و تنزيل دارد. مراد از تأويل، آن امري است كه قرآن به سوي آن بر ميگردد و مقصود از تنزيل، معني روشن و لفظ به لفظ آيه است. آيه 53 سوره اعراف (7) میگويد كه همه قرآن داراي تأويل است. * منبع: گرجي، ابوالقاسم.”مدخل اسلام“. دايره المعارف بزرگ اسلامي. زيرنظر كاظم موسوي بجنوردي. تهران: مركز دايره المعارف بزرگ اسلامي، 1367-، جلد 8، ص 406 ـ 405
معاد اعتقاد به معاد يكي از مباني قوام بخش دين اسلام است و يكي از ركنهاي مهم آن به شمار ميرود. انكار معاد مستلزم انكار امر و نهي، وعد و وعيد، نبوت و وحي است و يكسره موجب انكار و باطل انگاشتن دين الهي ميگردد. بيش از يك چهارم آيههاي قرآن به گونه هاي مختلف به معاد مربوط ميشود؛ در پارهاي از آيهها، وقتي از اوصاف كافران سخن به ميان ميآيد، با اينكه چه بسا آنان به توحيد و نبوت معتقد نبودند، تنها به اين امر بسنده ميشود كه اينان به آخرت باور ندارند (اسراء / 17 / 10). اين امر نشان ميدهد كه اگر كسي معاد را منكر شود، هر چند به وحدانيت خدا و به ديگر اصول هم ايمان داشته باشد، ديگر براي دين اعتباري باقي نميماند. براي همين است كه آيه 26 سوره ص (38)، فراموشي روز حساب را اساس گمراهي خوانده است. همچنين اعمال صالح شخص مسلمان وقتي به نتيجه ميرسد كه او به آخرت يقين داشته باشد. چه، اگر كسي به اين امر باور نداشته باشد، همه كردارهاي نيكش بينتيجه و بيهوده ميگردند (نمل / 27 / 53؛ اعراف / 7 / 147). اجل و مرگ نخستين مرحله براي راه يابي به جهان آخرت و معاد است. اجل انسان همان زماني است كه زندگيش پايان مييابد. انسان به هنگام مرگ معدوم نميشود، بلكه از جهان دنيوي به جهان ديگر انتقال مييابد. مرگ هنگام بازگشت به سوي خداست و كيفيت آن چنين است كه خداوند يا فرشتگان نفس (روح) را به طور كامل از جسم گرفته، آن را نگه ميدارند (زمر / 39 / 42؛ سجده / 32 / 11؛ انعام / 16 / 61). انسان پس از مرگ زندگي نويني را در عالم برزخ آغاز مي كند و اين عالم مرحلهاي است كه انسان پس از مرگ تا قيامت آن را طي مي كند (مؤمنون / 23 / 100). برخي آيهها گوياي اين امرند كه انسانها در برزخ بر حسب سعادت يا شقاوتي كه حاصل كردارشان در دنيا بوده، در معرض نعمت يا عذاب برزخي قرار ميگيرند (هود / 11/ 105 ـ 108؛ مؤمن / 40 / 46؛ آل عمران / 3/ 169 ـ170). اما قيامت با نفخ صور آغاز ميگردد. صور دو نوع صيحه دارد: ميراننده و زنده كننده. وقتي بار نخست در صور ميدمند، همه زمينيان و آسمانيان (فرشتگان)، جز عدهاي خاص، از هوش ميروند (زمر / 39 / 68). به دنبال همين صيحه است كه نشأت دنيا در هم پيچيده ميشود، آسمان و زمين تكه تكه مي شود و دنيا و اهلش نابود ميگردد (حاقه / 69 / 13ـ 15). بدين سان، بر پا شدن قيامت با رويدادهايي بزرگ و مهيب همراه است: تاريك شدن خورشيد و ستارگان، شكافتن زمين بر اثر زمين لرزه و از هم پاشيدن كوهها. اين امور در روايتها به عنوان اشراط الساعه معرفي شده اند. اساساً در روز قيامت نظام جهان دستخوش دگرگوني مي گردد و نظام نويني در جهان بر پا مي شود. از قرآن و احاديث چنين بر ميآيد كه همه شئون نظام زندگي در آخرت با آنچه در دنياست، تفاوت دارد. به هر حال، وقتي دوباره در صور مي دمند، انسانها از گور بر ميخيزند (يس / 36 / 48 ـ 52) و گروه گروه به سوي خدا ميشتابند (يس / 36 / 51). آنگاه منتظر و مبهوت ميمانند تا چه حادثه اي رخ خواهد داد (زمر / 39 / 68). در اينجا همه سببها باطل خواهد شد: نه داراييها (حاقه / 69 / 28)، نه خويشاوندي (عبس / 80 / 34)، نه رفاقت (دخان / 44/ 41) و خلاصه هيچ دستاويزي از اين دست (شوري / 42 / 47) به كار نميآيد. حجابها برطرف گرديده، غيب و شهادت يكي ميشود (ق / 50 / 22؛ طارق / 86 / 9؛ مؤمن / 40 / 16). بايد دانست كه بر خلاف پندار كساني كه معتقدند صرفاً روح انسان در عرصه محشر حاضر ميشود، بسياري از آيهها و روايتها تصريح ميكنند كه انسان با بدن خويش در صحنه قيامت حضور پيدا ميكند (نك: انفطار / 82 / 4/؛ حج / 22/ 7). آيه هاي 8 و 9 سوره اعراف (7) به صراحت بيان ميكنند كه در روز قيامت اعمال انسانها وزن ميشود و نيكيها سنگين و بديها سبكند. دليل اين امر شايد ماندگاري نيكيها و ناپايداري بديها باشد (رعد / 13/ 17). آنچه اين اعمال به وسيله آن وزن ميشود، ترازوي عدل الهي است (انبياء / 21/ 47). بديهي است آنانكه در ترازوي عدل كردارهايشان سنگين باشد، رستگار گرديده، به بهشت ميروند و آنانكه اعمالشان سبك باشد، به آتش گرفتار ميشوند (مؤمنون / 23 / 102 ـ 106). بر اساس آيه هاي 13 و 14 سوره اسراء (17) همه اعمال انسان در كتابي ثبت شده، و به گردنش آويخته است. رسيدگي به كار هر كس بر پايه نامه اعمالش صورت ميگيرد. به عبارت ديگر آنچه موجب نيك بختي يا بد عاقبتي انسان ميشود، همراه خود اوست و هرگز از او جدا نميشود. اين كتاب در واقع همان كردههاي انسان است كه خداوند آن را در روز قيامت ميگشايد و به او نشان ميدهد. اين كتاب مانند كتابهاي دنيوي نيست و ويژگيهايي دارد، از جمله، حقيقت اعمالي را كه او در دنيا انجام داده، در بر دارد و از ثبت هيچ عمل ريز و درشت در آن فروگذار نشده است. بدين قرار در محكمه الهي عملها در برابر چشم انسان مجسم ميشوند؛ چه، هيچ حجتي بالاتر از مشاهده عيني نيست و اين امر راههاي عذر و انكار را مي بندد (كهف / 18 / 49؛ آل عمران / 3/ 30). «صراط» يكي ديگر از مراحل قيامت است. منظور از صراط راهي است كه بر روي جهنم يا داخل آن كشيده شده است (نساء / 4/ 168 ـ 169: صافات / 37 / 22ـ 25). اين راه بر سر تا سر جنهم امتداد دارد و همه انسانها از خوب و بد از آن ميگذرند (مريم / 19 / 68 ـ 72). البته خداوند پرهيزگاران را نجات ميدهد و گناهكاران را به جهنم ميفرستد. ناگفته نماند كه اين طور نيست كه همه گنهكاران به دوزخ بروند، يا همه دوزخيان تا ابد در آنجا بمانند. در واپسين مرحله در حق گنهكاران شفاعت ميكنند. اين شفاعت كه توسط پيامبران و فرشتگان صورت ميگيرد، شامل حال برخي از انسانهايي كه به دوزخ رفته، و مدتي در آنجا به سر بردهاند، نيز ميشود. به هر روي همه انسانها در دوزخ يا بهشت جز جزاي اعمال گذشته شان نميبينند (يس / 36 / 54)، بهشت در قرآن با تمثيل و تشبيه وصف شده است (رعد / 13/ 35؛ محمد / 47 / 19) و با آنچه از نظر انسان ارزش و اعتبار دارد، موافق است، يعني با كرامت، شرافت، فضيلت، جمال، لذتهاي حسي و همنشيني با خوبان و خوبرويان. جهنم با صفاتي معرفي شده است كه منفور طبع انسانهاست، مانند سوختن در آتش، ماندن ميان مرگ و زندگي (طه / 20 / 74)، آشاميدن آب جوش و خوردن از ميوه ناگوار و ناخوشايند زقوم (دخان / 44/ 43). * منبع: گرجي، ابوالقاسم.”مدخل اسلام“. دايره المعارف بزرگ اسلامي. زيرنظر كاظم موسوي بجنوردي. تهران: مركز دايره المعارف بزرگ اسلامي، 1367-، جلد 8، ص 407 ـ 406 بخش دوم: عبادات و آداب دینی مقدمه با توجه به اينكه اساسيترين نهاد در اسلام و ديگر مذاهب آسماني، توحيد است ـ گر چه در ديگر اديان آسماني، همچنين در برخي از فرق و مذاهب اسلامي تحريفهايي راه يافته، و كار از سويي به غلو و افراط، و از سويي ديگر به اهمال و تفريط كشيده شده است ـ در اسلام هر چه شخص را به توحيد و اطاعت مطلق از اوامر و نواهي راهنمايي كند، پسنديده، و هر چه منجر به انكار توحيد و لوازم آن يا ايجاد خلل در آن شود، ناپسند شمرده شده است. يكي از مراحل توحيد، توحيد در عبادت است، يعني پس از اعتراف قلبي و اقرار به شهادتين بايد «عمل به اركان» را مكمل و متمم موحد بودن شمرد. عبادت كه اجراي دستورهاي الهي است، بايد به قصد تقرب به خداوند صورت گيرد و بالاترين سرّ و راز عبادت همين تعبد است، انكار نميتوان كرد كه در عبادت رازها و اسراري نهفته است كه بايد براي پي بردن به آنها، افزون بر بهرهجويي از قرآن كريم، از اخبار و احاديث نيز بهره جست؛ ولي گاه در منابع تأويلاتي نامستند، ناشي از سليقه هاي شخصي و ديدگاههاي فرقهاي نيز مطرح شده است. عبادات بخشي مهم از مجموعه اعمال و رفتاري را تشكيل ميدهند كه در فرهنگ اسلامي با عنوان «فروع دين» شناخته شده است. در كنار مجموعه اعتقادي «اصول دين»، فروع دين ناظر بر جنبههاي عملي ديانت اسلام است. در آموزشهاي معمول ميان شيعه امامي در شمارش اين فروع نماز، روزه، زكات، خمس، حج، جهاد، امر به معروف، نهي از منكر، تولي و تبّري جاي دارد، اما نزد مذاهب اهل سنت برخي از اين فروع چندان توسعه نيافته، و بر آنها تأكيد نشده است. در بررسي تحليلي عبادات و آداب ديني در اسلام، به سختي ميتوان عملي را نشان داد كه داراي جنبه فردي محض، بدون برخورداري از جنبه هاي اجتماعي بوده باشد، ولي در نگرش نسبي برخي از فروع دين يعني نماز، روزه و حج بيشتر در طيفي عبادي جاي ميگيرند، در حالي كه دستهاي ديگر از جمله زكات، خمس و جهاد از جنبه قوي اقتصادي و اجتماعي برخورداند. حتي در ميان نماز، روزه و حج، از نظر زماني ويژگيهايي متمايز ديدهميشود. نماز فريضهاي روزانه است، روزه عبادتي موسمي و يكماهدر سال است و حجفريضهاي است كه فقطبراي يك بار در عمر انسانواجب ميشود و در مجموع بهجاي آوردن اين اعمال لازمه مسلمان بودن، و از ضروريات بقا و دوام عزت امت اسلامي است. * منبع: گرجي، ابوالقاسم.”مدخل اسلام“. دايره المعارف بزرگ اسلامي. زيرنظر كاظم موسوي بجنوردي. تهران: مركز دايره المعارف بزرگ اسلامي، 1367-، جلد 8، ص 407
نماز 1- مقدمه در دين اسلام، نخستين و مهمترين وظيفه عبادي براي هر فرد مكلف به جاي آوردن نماز است كه 5 نوبت در روز يادآور ايمان و عقيده فرد مسلمان، و وسيلهاي براي فراهم آوردن نيروهاي دروني و معنوي براي اتصال به مبدا جهان، يعني خداوند است. با نماز بايد خداي را ستود و براي رفع مشكلات و گرفتاريهاي بشري از نماز ياري جست و بدان استعانت كرد و آيه شريفه «و استعينوا بالصبر و الصلوه» (بقره /2/45) را راهنماي خويش قرار داد. نماز، نمازگزار را از تبهكاري باز ميدارد (عنكبوت /29/35)، چه حكمتي از اين بالاتر كه شخص و جامعه از فساد منزه شوند و مايه ريشهكن شدن تبهكاري و آثار سوء مترتب بر آن فراهم گردد. توجه به اين نكته لازم است كه گزاردن نماز اختصاص به مسلمانان ندارد، بلكه در تمامي شرايع و اديان الهي ـ در هر يك به نحوي خاص ـ به نماز توجه شده، و بدين وسيله ارتباط بنده با پروردگار برقرار شده است. قرآن مجيد از زبان ابراهيم (ع) خواسته او را چنين بازگو ميكند: پروردگارا مرا و ذريه مرا از برپاي دارندگان نماز قرار ده (ابراهيم /14/40) و درباره اسماعيل (ع) آمده است كه اهل خود را به نماز و زكات امر ميكرد (مريم / 19/55) و خداوند به مريم (ع) چنين دستور ميدهد: براي ياد من اقامه نماز كن (آل عمران /3/43) و از زبان عيسي (ع) بازگو ميفرمايد: خداوند مرا به اقامه نماز و پرداخت زكات، تا زنده هستم، دستور داد (مريم /19/31) و خداوند در ميثاقي كه از بنياسرائيل گرفت و وظايفي كه براي ايشان تعيين كرد، يكي هم اقامه نماز و ايتاء زكات بود (بقره /2/83)، و به پيامبرش حضرت محمد (ص) ميفرمايد: اهل خود را به نماز امر كن (طه / 20 / 132)، باز ميفرمايد: انجام دادن كارهاي نيكو و اقامه نماز را به ايشان [پيامبران] وحي كرديم (انبياء /21/73). نمازهاي واجب اينهاست: نمازهاي يوميه (روزانه)، در صورت تحقق شرايط نماز جمعه و نماز عيدين، نماز آيات كه به هنگام كسوف، خسوف و زلزله و هر چه باعث هول و هراس عمومي گردد، خوانده ميشود، نمازطواف و نماز ميت و نمازهاييكه از طريق نذر و عهد و سوگند بر مكلفواجب شده باشد. * منبع: گرجي، ابوالقاسم.”مدخل اسلام“. دايره المعارف بزرگ اسلامي. زيرنظر كاظم موسوي بجنوردي. تهران: مركز دايره المعارف بزرگ اسلامي، 1367-، جلد 8، ص 408 ـ 407
2- نمازهاي يوميه نمازهاي يوميه (17 ركعت)، به عنوان مصداق اجلاي نماز واجب، بايد در 5 نوبت خوانده شوند كه از آن ميان، نماز صبح دو ركعت، نماز مغرب 3 ركعت و نمازهاي ديگر 3 نوبت (ظهر، عصر و شام) هر يك 4 ركعت است. * منبع: گرجي، ابوالقاسم.”مدخل اسلام“. دايره المعارف بزرگ اسلامي. زيرنظر كاظم موسوي بجنوردي. تهران: مركز دايره المعارف بزرگ اسلامي، 1367-، جلد 8، ص 408
3- طهارت و نماز نخستين مقدمه گزاردن نماز، مراعات طهارت است، ولي مراد از آن طهارت شرعي ناشي از وضو و غسل و تيمم است. وضو و غسل واجب براي به جاي آوردن نماز واجب، و نيز براي طواف واجب يا مس قرآن، و طهارت مندوب براي برخي عبادات مندوب است. طهارت اعم از وضو، غسل و تيمم براي رفع پليدي و ناپاكي معنوي است كه در اصطلاح شرعي حدث ناميده ميشود؛ از آن ميان آنچه وضو يا طهارت صغري را ايجاب نمايد، حدث اصغر، و آنچه غسل يا طهارت كبري را ايجاب كند، حدث اكبر خوانده ميشود. موجبات وضو يا نقايض آن تخلّي و خواب و برخي عوامل ديگر است كه به نحوي به اين دو مقوله ملحق ميگردند، اما آنچه موجب غسل ميشود، جنابت، حيض و ملحقات آن و لمس كردن ميّت است. آب در شريعت اسلام برترين پاك كنندههاست و در قرآن كريم «طهور» خوانده شده است (فرقان / 25/ 48) و اصل در رفع حدث، چه در وضو و چه در غسل، تطهير با آب است. در نبودن آب يا لازم بودن آن براي امري مهمتر از قبيل حفظ تن از هلاك، يا در دسترس نبودن آب و ضيق وقت، نيازمند طهارت بايد به عنوان بدل از وضو يا غسل، تيمم كند كه طهارت به «صعيد» (زمين) است. در وضو و غسل پاكيزگي ظاهري هم مشهود است، ولي در تيمم فقط اطاعت متعبدانه از دستور الهي و اجابت منظور شارع است؛ در اين باره بايد به حديثي نبوي اشاره كرد كه «پروردگار و خالق آب و زمين يكي است». بجز مرتفع ساختن ناپاكي معنوي يا حدث، نمازگزار بايد از گونهاي ديگر از ناپاكي نيز پرهيز نمايد كه ناپاكي ظاهر است و در اصطلاح فقيهان «خبث» خوانده ميشود. مصاديق خبث كه اجسامي پليدند، در فقه با عنوان «نجس» شناخته ميشوند و در تماس مرطوب با اشياء پاك، آنها را آلوده يا به اصطلاح «متنجس» ميسازند. در نماز و برخي ديگر از عبادات، فرد مكلف موظف است كه اين پليديهاي مادي، چه نجس و چه متنجس را از بدن، لباس و سجدهگاه خود دور سازد. طهارت از حدث يا طهارت معنوي به عنوان مقدمه نماز و برخي ديگر از اعمال عبادي، خود نيز به نوعي يك عمل عبادي شمرده ميشود و از همين روي، در به جاي آوردن آن، نيت و قصد تقرب شرط آغازين است؛ اما طهارت از خبث صرفاً اقدامي در جهت فراهم آوردن شروط مادي نماز است و در تحقق آن وجود قصد و نيت موضوعيتي ندارد. در تحقق وضو، شستن روي از رستنگاه موي سر تا چانه، سپس شستن دو دست از آرنج تا نوك انگشتان، نخست دست راست و سپس دست چپ، آنگاه مسح قسمت پيشين سر و سرانجام، مسح پاها از نوك انگشتان تا برآمدگي استخوان پا لازم است. در مورد اخير قول به مسح، قول اماميه است و در مذاهب اهل سنت، قول مشهور شستن پاهاست. در به جاي آوردن غسل، به روش ترتيبي نخست سر و سپس سمت راست و آنگاه سمت چپ بدن شسته ميشود و به روش ارتماسي با فرو رفتن در آب غسل محقق ميگردد. اما تيمم با نهادن يا زدن دست بر زمين پاك و كشيدن آن بر روي، از رستنگاه موي تا بالاي بيني و سپس مسح بر روي دست راست و چپ صورت ميگيرد (با يك يا دو ضربت)؛ اما در تفسير «صعيد» (زمين) يا به تعبير ديگر محل تيمم، ميان مذاهب فقهي اختلافهايي وجود دارد. يكي از اقسام غسل كه به كلي از ديگر غسلها متمايز است، غسل ميت است كه غرض از آن آماده ساختن ميت براي دفن و نه به جاي آوردن عبادت است. در اين غسل، فرد غسل دهنده كه تكليف شرعي طهارت را به جاي ميآورد، كسي جز مغسول است و از همين رو، به اين عمل كه بخشي از آيين خاك سپاري اسلامي است، تغسيل گفته ميشود. * منبع: گرجي، ابوالقاسم.”مدخل اسلام“. دايره المعارف بزرگ اسلامي. زيرنظر كاظم موسوي بجنوردي. تهران: مركز دايره المعارف بزرگ اسلامي، 1367-، جلد 8، ص 409 ـ 408
4- قبله قبله در ديدگاه فقهي عبارت از جهتي است كه نمازگزار بايد در هنگام نماز روي بدان بايستد. افزون بر آن در برخي ديگر از مباحث عبادي و غير عبادي فقه مانند ذبح، روي كردن به قبله يا روي گرداندن از آن موضوعيت يافته است. با اين وصف، بيرون از دايره فقه و در نگرشي بر فرهنگ عمومي مسلمانان، قبله قطبي معنوي و روحاني است كه همه مسلمانان در سراسر دنيا، آمال خود را در سوي آن جست و جو ميكنند و با روي كردن به سوي آن، تقرب به خداوند و معنويت ميجويند. در آغاز دعوت اسلامي، بيتالمقدس به عنوان قبله تعيين شده بود و پس از چندي، با ابلاغ پيامبر (ص) قبله به خانه كعبه در مكه برگردانده شد (نك: بقره / 2/ 144، 149 ـ 150). از همين رو بيت المقدس در فرهنگ اسلامي به عنوان قبله عتيق و قبله اول شناخته ميشود. در مباحث فقهي مربوط به روي كرد به قبله در نماز، براي كسي كه در مسجد الحرام است، روي كردن به كعبه لازم است و براي كسي كه در حرم قرار گرفته، روي كردن به مسجد الحرام، و براي كساني كه در خارج حرم هستند، روي كردن به سوي مكه كفايت مي كند؛ ولي در حال جنگ و خوف استقبال قبله واجب نيست. * منبع: گرجي، ابوالقاسم.”مدخل اسلام“. دايره المعارف بزرگ اسلامي. زيرنظر كاظم موسوي بجنوردي. تهران: مركز دايره المعارف بزرگ اسلامي، 1367-، جلد 8، ص 409
5- نماز جماعت جماعت در اداي نمازهاي يوميه مستحب، در نماز جمعه و نيز در نمازهاي عيدين با تحقق شرايط، واجب است، ولي در نمازهاي مندوب، جز در «استسقاء»، جايز نيست. اولين بار كه از نماز جماعت اثري به يادگار مانده، مربوط به دوران زندگاني ابوطالب است. در هنگامي كه پيامبر (ص) و علي (ع) نماز ميخواندند، ابوطالب و پسرش جعفر از آنجا ميگذشتند؛ ابوطالب به جعفر گفت: پسرم در كنار پسر عمويت نماز بخوان و چون رسول خدا اقتداي جعفر را احساس كرد، بر اين دو مأموم مقدم شد و از آن پس جايگاه امام و مأموم مقرر گرديد. در قرآن مجيد دو بار دستور آمده است كه با ركوع كنندگان (مقصود نمازگزاران) بايد ركوع كرد، گرچه هيچ كدام در خطاب به مسلمانان نيست و يك بار در سياق خطاب به يهود آمده است: و اركعوا مع الراكعين (بقره /2/43) و يك بار در خطاب به حضرت مريم (ع): و اركعي معالراكعين (آل عمران /3/43). اخبار در فضيلت نماز جماعت در كتابهاي فريقين (شيعه و سني) فراوان است. برخي از تاثيرهاي نماز جماعت اينهاست؛ 1. آنانكه با فرايض به خوبي آشنا نيستند، آگاهي مييابند؛ 2. سه نسل جوان، ميان سال و پير در كنار يكديگر با اقتدا به امامي واجد صلاحيت، و با هماهنگي نماز را بر پا ميدارند، بيآنكه تفاوتي در ميان ايشان باشد؛ 3. اختلاف طبقاتي و ظاهري به كنار ميرود و از تبعيضهاي نژادي و آنچه مايه تفرقه و جدايي است، دوري ميجويند و با يك زبان، و يكدل به پرستش خداوند ميپردازند و با استعانت از او در طلب هدايت به صراط مستقيم بر مي آيند. * منبع: گرجي، ابوالقاسم.”مدخل اسلام“. دايره المعارف بزرگ اسلامي. زيرنظر كاظم موسوي بجنوردي. تهران: مركز دايره المعارف بزرگ اسلامي، 1367-، جلد 8، ص 409
6- نماز جمعه در قرآن كريم يك سوره به نام جمعه ناميده شده، و در 3 آيه نخست آن دستور داده شده است كه مسلمانان به نماز جمعه بشتابند و خريد و فروش را به كنار نهند. نماز جمعه نمازي است دو ركعتي بدل از نماز ظهر و وقت آن از ظهر شرعي است تا هنگامي كه سايه هر چيز پس از ظهر به دو برابر برسد. امام جمعه بايد پيش از نماز، دو خطبه ايراد كند. نماز جمعه در مذاهب اهل سنت واجب عيني است، اما نزد شيعه امامي بنابر مشهور اين وجوب عيني به حضور امام يا نايب خاص او مشروط شده است ودر زمان غيبت با استجماعديگر شرايط، واجبتخييري(تخيير ميان نماز جمعه يا نماز ظهر) است. از ديد اهميت اجتماعي، جمع شدن انبوه مسلمانان در يك مكان و آگاه شدن از اوضاع يكديگر، و نيز اطلاع بر تواناييها يا كاستيها و مخاطرات، امكان چاره جويي را فراهم ميسازد و ديگر فايده مترتب بر اين تجمع عظيم، پديد آمدن شعور اجتماعي براي مردماني است كه به علت شرايط خاص از دست يابي بدان دور بودهاند. * منبع: گرجي، ابوالقاسم.”مدخل اسلام“. دايره المعارف بزرگ اسلامي. زيرنظر كاظم موسوي بجنوردي. تهران: مركز دايره المعارف بزرگ اسلامي، 1367-، جلد 8، ص 409
7- نمازهاي عيدين نمازهايي كه در دو عيد بزرگ مسلمانان، فطر و اضحي (قربان) به جاي آورده ميشوند، نيز در شروط مانند نماز جمعهاند. وقت نماز عيد از طلوع آفتاب تا ظهر شرعي است. اين نماز دو ركعت است كه در ركعت اول پس از حمد و سوره 5 بار، و در ركعت دوم 4 بار قنوت مي خوانند (با تكبير بين قنوتها). دو خطبه نماز پس از گزاردن نماز است. بر خلاف نماز جمعه كه در آن خطبه بايد پيش از نماز ايراد شود. نمازهاي عيدين از بارزترين مراسم ديني با نمود جمعيند، اگر چه مسلمانان در اين عيدها، مراسمي ديگر از جمله اطعام و قرباني به طور فردي يا با اجتماعات كوچك تر نيز بر پا ميدارند. * منبع: گرجي، ابوالقاسم.”مدخل اسلام“. دايره المعارف بزرگ اسلامي. زيرنظر كاظم موسوي بجنوردي. تهران: مركز دايره المعارف بزرگ اسلامي، 1367-، جلد 8، ص 410 -409
8- نمازهاي مندوب نماز به طور عام در فرهنگ اسلامي به عنوان «قرباني پرهيزگاران» و برترين راه تقرب به خدا شناخته شده است و از همين رو، افزون بر نمازهاي واجب يوميه، برخي نمازهاي مندوب به طور روزانه، و برخي به مناسبت تشريع شده است. نمازهاي مندوب روزانه يا به اصطلاح نمازهاي نافله 34 ركعت در روز است كه از آن 8 ركعت پيش از نماز ظهر، 8 ركعت پيش از نماز عصر، 4 ركعت پس از نماز مغرب و 2 ركعت نشسته پس از نماز عشا كه يك ركعت به شمار ميآيد. نماز شب 8 ركعت است كه دو ركعت نماز شفع و يك ركعت نماز وتر در پي آن خوانده ميشود؛ سرانجام، دو ركعت نيز نافله فجر است. به جز نماز تك ركعتي وتر، نمازهاي مستحبي اصولاً دو ركعتي است. از شمار نمازهاي مندوب كه اختصاص به وقتي خاص از اوقات روز ندارد و هرگاه مسبب آن به وجود آيد، به عنوان استحباب گزارده ميشود، نماز استسقاء (به هنگام خشك سالي)، نماز حاجت، نماز استخاره، نماز شكرگزاري، نماز زيارت و نماز تحيت مسجد است. همچنين برخي نمازها مخصوص به زماني خاص از سال است كه از آن ميان ميتوان به نوافل ماه مبارك رمضان و نيز نمازهايي مندوب اشاره كرد كه به مناسبت عيدهايي چون فطر، مبعث، غدير خم و نيمه شعبان خوانده ميشود. در ميان اهل سنت نماز مندوب در هر شب ماه رمضان كه 20 ركعت است، به جماعت خوانده ميشود و نماز «تراويح» نام دارد. * منبع: گرجي، ابوالقاسم.”مدخل اسلام“. دايره المعارف بزرگ اسلامي. زيرنظر كاظم موسوي بجنوردي. تهران: مركز دايره المعارف بزرگ اسلامي، 1367-، جلد 8، ص 410
9- نماز و مسجد نخستين مؤسسه و نهادي كه پس از پايگيري اسلام در يثرب (مدينه) بر پا شد، مسجد بود و پيامبر(ص) در آن چند روزي كه در نزديكي مدينه در ميان قبيله بني عمرو بن عوف، توقف داشتند، مسجد قبا را پايه گذاري كردند. مسجد براي عبادت و اقامه نماز تاسيس شد، ولي اختصاص بدان نداشت، چه، نخستين دانشگاه اسلامي در مسجد پديد آمد و فقها و محدثان در آن به نشر معارف اسلامي ميپرداختند. در پيش آمدهايي كه آگاهي مردم از آنها ضرورت داشت، مسجد محل اجتماع بود و وظايفي كه امروزه به وسيله ابزارهاي ارتباطي انجام ميگيرد، در آن روزگاران در مسجد انجام ميگرفت. مسجد جايگاه اطلاع مسلمانان از وضع و گرفتاريهاي يكديگر بود و نيز امور اداري حكومت اسلامي از مسجد نشأت ميگرفت. مسجد جايگاه اطلاع مسلمانان از وضع و گرفتاريهاي يكديگر بود و نيز امور اداري حكومت اسلامي از مسجد نشأت ميگرفت. مسجد همچنين جاي رسيدگي به شكايات و دعاوي مردم بود. هم اكنون نيز، امر به معروف و نهي از منكر طبيعيترين جايگاهش مسجد است كه همه طبقات يك محل يا شهر در آن تجمع مي كنند و نيز جايگاه توحيد واقعي است:«و انّ المساجد للّه فلا تدعوا مع اللّه احداً» (جن / 72 / 18). بهتر است كه در مسجد از خريد و فروش و تنفيذ احكام و اقامه حدود و پرداختن به صنعت يا خواب و كارهايي از اين قبيل اجتناب كنند. * منبع: گرجي، ابوالقاسم.”مدخل اسلام“. دايره المعارف بزرگ اسلامي. زيرنظر كاظم موسوي بجنوردي. تهران: مركز دايره المعارف بزرگ اسلامي، 1367-، جلد 8، ص 410
روزه بنابر آيه شريفه 183 سوره بقره (2) روزه، همچون نماز و زكات، پيش از ظهور اسلام نيز بر صاحبان اديان الهي از يهود و نصاري واجب بود. روزه گرچه به ظاهر عملي سلبي، يعني امتناع از خوردن و آشاميدن و اقدام به برخي از كارهاست، ولي در واقع نتيجه آن ايجابي است و موجب تزكيه و تصفيه جسم و جان از راه ترك غذا و شهوت ميشود. اين عبادت تمريني براي تقويت روح استقامت و پايداري، و بار آمدن براي روزگاران سختتر و پيكار با شيطان نفس، و در نتيجه تسلط يافتن بر جسم و جان و تقويت اراده است و باعث سلامت ميگردد. فريقين از پيامبر (ص) نقل كردهاند: «روزه بگيريد تا تندرست شويد». روزه ماهمبارك رمضان در مدينه و درسال 2 ق برمسلمانان فرض شد، بدين ترتيب كه از طلوع فجر صادق تا مغرب شرعي از مفطرات امساك كنند. هر شخص مكلف حاضر در وطن بايد روزه بگيرد و بيمار و مسافر در روزهاي پس از ماه رمضان قضاي آن را به جاي آورد و بر آن كس كه طاقت روزه گرفتن ندارد، واجب است تا فديه آن را كه طعام مسكين است، بدهد (بقره /2/183 ـ 185). مسلمانان هر سال در ماه رمضان، روزه ميگيرند و عمل همگاني به اين فريضه در موسمي خاص، به جوامع اسلامي چهرهاي ويژه و متفاوت با ديگر اوقات سال ميبخشد. روزهداري ماه رمضان، در سرزمينهاي اسلامي، زندگي روزمره را تحت تاثير قرار ميدهد، چنانكه افزون بر تجديد نظرهايي در برنامه كار روزانه و برنامه هاي عبادي و مذهبي،دو وعده غذايي سحرگاه و شامگاه را كه با آدابي مذهبي همراه است، به صورت آييني مذهبي در ميآورد؛ به ويژه، بسياري از شامگاهان با اطعام و خيرات همراه ميگردد. ماه رمضان در جهان اسلام موسمي است كه مسلمانان آن را به عنوان ماه خدا تلقي ميكنند و تلاش بر آن دارند تا بر ديگر عبادات و وسايل تقرب به درگاه خداوند نيز بيفزايند. بر هر مكلف توانا بر امساك، واجب است كه در سراسر ماه رمضان به قصد تعبد و نيت تقرب به خداوند روزه بگيرد و در روزه داري بر او واجب است كه از خوردن و آشاميدن و آميزش جنسي از طلوع فجر صادق تا مغرب شرعي خودداري نمايد. در منابع فقهي برخي مفطرات فرعي نيز به اين موارد افزوده شده است. افزون بر روزه ماه رمضان، روزه كفاره و روزهاي كه به سبب نذر و امثال آن بر عهده شخص باشد، از روزههاي واجبند. اما در شمار روزههاي مستحب بايد از روزه اعيادي چون مبعث، ميلاد پيامبر (ص)، غديرخم، و روزهايام رجب و شعبان يادكرد. روزه گرفتن در دو عيد فطر و قربان بر مسلمانان حرام است. مسلمانان پس از سپري كردن ماه رمضان روز نخست شوال را به عنوان عيد فطر جشن ميگيرند و افزون بر گزاردن نماز عيد، به عنوان امري واجب زكات سرانهاي با عنوان «فطريه» پرداخت مي كنند و به عنوان امري مستحب به خيرات ميپردازند. اعتكاف كه در كتابهاي فقهي غالباً به عنوان ملحقي به باب روزه مورد بحث بوده، عبادتي ويژه با اقامت در مسجد است كه با روزه داشتن توأم ميگردد. اعتكاف در آداب عبادي اسلامي از آن جهت از ديگر عبادات متمايز است كه شرايط دوري گزيدن موقت از مشاغل روزمره و خلوت كردن با معبود راـ با مجموع شرايط معنوي از حضور در خانه خدا و روزه داشتن براي خدا ـ در بر دارد و شخص معتكف در برخي از احكام، با همان پرهيزها و محدوديتهاي شخص محرم در حج مواجه است. اصل اعتكاف عملي مستحب است، ولي در صورت نذر و امثال آن واجب ميگردد. * منبع: گرجي، ابوالقاسم.”مدخل اسلام“. دايره المعارف بزرگ اسلامي. زيرنظر كاظم موسوي بجنوردي. تهران: مركز دايره المعارف بزرگ اسلامي، 1367-، جلد 8، ص 411 ـ 410
حج به نص قرآن مجيد بر هر فرد مستطيع واجد شرايط واجب است كه يك بار فريضه حج را به جا آورد و اين را «حجه الاسلام» ناميده اند. در حج بايد همه افراد مستطيع با يك نوع لباس و به دور از هرگونه اختلاف طبقاتي در يك جا گرد آيند و مراسمي را بر پا دارند كه پيش از آن در دوران جاهليت نيز با تفاوتهايي در روش برپا داشته ميشده است. در اين آيه قرآني «ليشهدوا منافع لهم و يذكروا اسم الله في ايام معلومات» (حج /22/28)، منظور از منافع بيترديد نه سودهاي زودگذر مادي كه منافع عمومي امت اسلامي است و بهره ديگر براي مسلمانان ذكر خداوند در روزهايي معين به روشي معين و به دور از خرافات و اوهام جاهليت است كه در حج ميسر ميگردد. حج داراي مناسك نسبتاً پيچيدهاي است كه تنها در جزئيات آن ميان مذاهب اسلامي اختلافاتي ديده ميشود. مناسك حج با احرام در يكي از ميقاتها (جايگاههايي براي بستن احرام در بيرون حرم) آغاز ميشود و از هنگام محرم شدن تا پايان مناسك مجموعهاي از اعمال، از جمله رابطه جنسي، سلاح بستن، صيد جانوران و خون ريختن و بريدن درختان بر حج گزار حرام ميگردد. پوشيدن لباس همگون كه الزاماً بايد دوخته نشده باشد، و بانگ برداشتن به ذكر «لبيك» كه حكايت از پاسخ گفتن حجاج به دعوت الهي دارد، مناسك حج را جلوهاي خاص ميبخشد و همبستگي ميان مسلمانان را ـ بدون توجه به تفاوتهاي قومي، و بدون عنايت به تمكن مالي ـ مينماياند. موسم حج در ماه ذيحجه است و اين ماه نام خود را از همين مناسك گرفته است، اما عمره مفرده كه به تعبيري ديگر زيارت خانه خداست، موسم معيني چون حج ندارد و در طول سال مي توان آن را انجام داد. * منبع: گرجي، ابوالقاسم.”مدخل اسلام“. دايره المعارف بزرگ اسلامي. زيرنظر كاظم موسوي بجنوردي. تهران: مركز دايره المعارف بزرگ اسلامي، 1367-، جلد 8، ص 411
زيارت در باب زيارت مقابر انبيا و امامان، و اوليا و صالحان، گروهي از حنبليان جز براي عبرت گرفتن، ديدگاهي مخالف دارند، ولي در غالب مذاهب اهل سنت به زيارت مقابر كم و بيش توجه شده است. به خصوص زيارت روضه حضرت رسول (ص) از بهترين راههاي تقرب به شمار رفته است و در نوشته هاي ايشان براي زيارت پيامبر(ص)، و همچنين زيارت برخي از صحابه، همسران پيامبر (ص) و امامان اهل بيت، آدابي منظور شده است و در مذهب شيعه امامي زيارت قبور بزرگان دين و امامان نهايت اهميت را دارد و در باب زيارت اماكن مقدس، رسوم و آدابي خاص وجود دارد كه بخشي از آن در متون فقهي مذكور افتاده، و بخشي حاصل و بازتاب احترام مردمي است. با اينكه اختلاف ميان مذاهب اسلامي در باب زيارت با نگرش فقهي به دقت قابل بررسي است، اما در عمل در طول تاريخ و در پهنه جغرافياي جهان اسلام، جدا ساختن پيروان مذاهب گوناگون اسلامي در بزرگداشت مقابر شخصيتهاي ديني و زيارت آنها با دشواري جدي رو به روست و مزارهاي بسياري در سراسر كشورهاي اسلامي از آسياي جنوب شرقي تا قلب افريقا ديده ميشود. در ميان اين مزارها، افزون بر مقابر پيامبر (ص) و امامان اهل بيت (ع)، مقبره برخي از پيامبران پيشين، جماعتي از صحابه و تابعين، جمع كثيري از امام زادگان و شماري از علماي ديني و مشايخ صوفيه نيز به چشم ميخورد. موارد نادري نيز ميتوان نشان داد كه مزاري نه به عنوان مقبره، بلكه به عنوان يادگاري مذهبي مورد توجه بوده است؛ از اين دست ميتوان به قدمگاه امام رضا (ع) در نزديكي نيشابور و نيز سرداب سامرا اشاره كرد. در آثار شيعه امامي برخي زيارت نامه هاي فردي يا جمعي وجود دارد كه خود در بر دارنده مجموعه اي از تعاليم اعتقادي و اخلاقي هستند، از جمله مضامين زيارت جامعه و زيارت عاشورا درسهايي از اخلاق و پايداري در برابر ظلم، و مجموعه اي از معارف اسلامي است. * منبع: گرجي، ابوالقاسم.”مدخل اسلام“. دايره المعارف بزرگ اسلامي. زيرنظر كاظم موسوي بجنوردي. تهران: مركز دايره المعارف بزرگ اسلامي، 1367-، جلد 8، ص 411
دعا ياد خدا كردن (ذكر) و خواهشهاي خويش را به درگاه او بردن (دعا) در اسلام از جايگاه والايي برخوردار است و درباره هر دو مورد آيات متعددي در قرآن مجيد آمده است: قرآن مكرراً دستور ميدهد كه خداي خود را فراوان ياد كنيد و در حال بيم و اميد او را بخوانيد (اعراف / 7 / 56)، و در وصف مؤمنان ميفرمايد كه اينان در حال رغبت و رهبت (ترس) ما را ميخواندند (انبياء / 21 / 90)، و موكداً ميخواهد كه دعا همراه با خلوص نيت باشد (غافر / 40 / 65) و ميفرمايد: خداي تو گفت مرا بخوانيد تا [درخواستهاي شما را] اجابت كنم (غافر / 40 / 60). ادعيه ماثوره از حضرت رسول اكرم (ص) و ائمه هدي (ع) در حقيقت براي تعليم ديگران است كه چگونه خداي را بخوانند تا در هيچ حال فراموش نكنند و جزا او به درگاه ديگري پناه نبرند. براي پي بردن به عرفان اسلامي، دعا منبعي غني است كه اگر به زبان معمولي و قابل فهم ترجمه شود، تاثير عميقي در اخلاق و رفتار مردمان خواهد داشت، گذشته از ادعيه ساعات روز و شب و ايام هفته، دعاهايي چون دعاي كميل، دعاي افتتاح، ادعيه صحيفه سجاديه و مستدركات آن، دعايي كه به راوي آن مشهور شده است، يعني دعاي ابوحمزه ثمالي با آن مضامين عالي، درهاي علم و معرفت را بر آدمي ميگشايد و دعاهاي عرفه، خاصه دعاي امام حسين (ع) مكتب توحيد را بر مشتاقان مينمايد و خداشناسي را تعليم ميدهد: «و اذا سالك عبادي عني فاني قريب اجيب دعوه الداع اذا دعان فليستجيبوا لي و ليؤمنوا بي لعلهم يرشدون: چون بندگان من درباره من از تو پرسش كنند، [بگو] من [به آنان] نزديكم و دعوت دعا كننده را اجابت ميكنم، آنگاه كه مرا بخوانند، پس آنها هم بايد [فرمان] مرا اجابت كنند و به من ايمان داشته باشند، باشد كه به سعادت راه يابند». * منبع: گرجي، ابوالقاسم.”مدخل اسلام“. دايره المعارف بزرگ اسلامي. زيرنظر كاظم موسوي بجنوردي. تهران: مركز دايره المعارف بزرگ اسلامي، 1367-، جلد 8، ص 412 ـ 411
بخش سوم: مناسبات و روابط اجتماعی مقدمه اديان بزرگ جهان، از آن رو كه گروهي پرشمار از انسانها را براساس اعتقادي واحد گرد هم ميآورند، از آثاري اجتماعي برخوردارند، اما بيشك ميزان اهميت دادن به روابط اجتماعي در همگي آنها به يك اندازه نبوده است. در اين ميان، اسلام به اصلاح جامعه و تنظيم روابط اجتماعي به عنوان يكي از اصليترين اهداف خود توجه داشته است. در قرآن كريم آمده است كه غرض از ارسال رسل و همراه كردن كتاب و ميزان با آنان، قيام مردم به قسط است (حديد /57 / 25). و مقصود از قسط همان عدل عملي و در نگرش عمومي، عدالت اجتماعي است. بخش مهمي از احكام مطرح شده در قرآن كريم و سنت نبوي، و به تبع بخش گستردهاي از فقه اسلامي اختصاص به مباحث اجتماعي دارد؛ از آن ميان، بخشي احكام عمومي يا به تعبير ديگر قوانين حكومتي است كه موضوع تكليف در اين دسته از احكام جامعه است، و بخشي ديگر ناظر به قوانين حقوق خصوصي است كه تنظيم روابط ميان افراد جامعه را بر عهده دارد. دسته اخير اگر چه به ديد نخستاحكاميخصوصيند، اما ازآنجا كه غيرمستقيم به همه مردم مربوط ميشوند، اموري اجتماعيند. از سوي ديگر، بخشي از وظايف اجتماعي فرد مسلمان ـ چه مالي مانند زكات و چه سياسي همچون جهاد ـ از چهره عبادي برخوردارند و از همين رو، در علم فقه، در شمار عبادات قرار گرفتهاند. در يك داوري كلي بايد اذعان داشت كه در تدوين و توسعه علم فقه، آنچه بجز مباحث عبادي، بيشتر مورد توجه قرار داشته است، مباحث مربوط به حقوق خصوصي است و احكام عمومي و حكومتي، در سطحي محدود، موضوع بحث محافل فقهي بودهاند. در علم فقه، بسته به نحوه شكل گيري مباحث و طبقه بندي آنها از حيث اهميت، فصل بندي خاصي براي ابواب مربوط به روابط اجتماعي ارائه شده است، بدون آنكه جنبه اجتماعي در اين مباحث مورد توجه بوده باشد. از همين روست كه اينگونه بحثها را ميتوان درهر 4بخش اصلي فقه، يعنيعبادات، عقود، ايقاعاتو احكام (به معني اخص) يافت. * منبع: گرجي، ابوالقاسم. ”مدخل اسلام“. دايره المعارف بزرگ اسلامي. زيرنظر كاظم موسوي بجنوردي. تهران: مركز دايره المعارف بزرگ اسلامي، 1367-، جلد 8، ص 412
چهره عبادی وظایف اجتماعی 1- زكات و خمس در قرآن كريم به عنوان يكي از نخستين دستورهاي دين اسلام، دهها بار در كنار امر به اقامه نماز، امر به پرداخت زكات نيز آمده است. زكات چنانكه از معناي لغوي آن بر ميآيد و با اشارات قرآني نيز تاييد ميگردد، افزون بر پرداختي مالي، نوعي «تزكيه» و «پاكسازي» باطني است. از همين روست كه در نخستين برداشتها از آيات قرآني، زكات همچون ديگر عبادات است كه نيت و قصد تقرب شرط تحقق و صحت آن محسوب ميگردد. با اين حال، زكات افزون بر جنبه عبادت فردي آن، از لحاظ اجتماعي به عنوان راهي براي توزيع ثروت و نيز فراهم آوردن اموالي براي صرف در امور عمومي مسلمانان مطرح بوده است. در قرآن كريم به صراحت از «عاملان زكات» سخن رفته (توبه / 9/ 60)، و اين نشانهاي روشن از آن است كه زكات حتي در عهد رسول اكرم (ص) به سان مالياتي حكومتي تلقي ميشده است كه كارگزاراني براي گرد آوري آن وجود داشتهاند. زكات نه مالياتي سرانه است و نه بر نفس اموال تعلق ميگيرد؛ بلكه مالياتي بر توليدات افراد جامعه اسلامي يا نقدينگي آنان است؛ بدين معنا كه مسلمانان در صورت برخوردار بودن از نقدينگي يا توليداتي مشخص شده در شرع ـ در صورت رسيدن به حد نصاب ـ بايد درصدي از آنها را به عنوان زكات بپردازند كه در مواردي ده يك و در مواردي بيست يك است. توليداتي كه در منابع حديثي مشخص شده، و در آثار فقهي نيز تكرار گشته اند و به اصطلاح «اجناس زكوي» خوانده ميشوند، محصولات كشاورزي و دامي معمول در روزگار پيامبر (ص) و محدوده قلمرو حكومت اسلامي در آن زمان بوده اند كه عبارتند از گندم، جو، خرما و مويز، گوسفند، گاو و شتر، و به اين هفت، بايد دو نقدينگي طلاي مسكوك و نقره مسكوك را علاوه كرد. با توسعه قلمرو خلافت اسلامي پس از فتوح، مساله توسعه اجناس زكوي و افزودن برخي توليدات ديگر چون برنج و سبزيجات، به عنوان موضوعي بحث انگيز در محافل فقهي مطرح شد و در اين ميان، در برخي مذاهب چون حنفي بيشترين توسعه ديده ميشد و برخي مذاهب نيز به جد بر محدود بودن اجناس به موارد نخستين آن، اصرار ميورزيدند. در سده حاضر نيز چه در باب توليدات كشاورزي و دامي، و چه در باب نقدينگي، نظريههايي در توسعه اجناس زكوي ارائه شده است. قرآن كريم مواردي را به عنوان مصارف زكات تعيين كرده است كه خود گوياي فلسفه تشريع زكات نيز هست (نك؛ توبه / 9 / 60) و نشان ميدهد كه زكات براي دو مقصود، يعني توزيع ثروت و گرداندن حكومت اسلامي تشريع شده است. از ميان مصارف زكات رسيدگي به فقرا، مساكين و در راه ماندگان، اداي ديون بدهكاران مستأصل و آزاد كردن بندگان با هدف نخست، و پرداخت حقوق عاملين زكات، مخارجي براي تأليف قلوب دشمنان و مصرف عام و قابل توسعه «في سبيل الله» براي تأمين مصالح جامعه اسلامي است. در قرآن كريم از خمس ـ مالياتي ديگر ـ سخن رفته (مائده / 18 / 41) كه به غنايم تعلق ميگيرد و در فقه اهل سنت، بر تعلق اين ماليات يك پنجم بر غنايم جنگي و برخي موارد محدود ديگر، اقتصار شده است. برعكس در فقه اماميه، غنيمت ياد شده در آيه بر پايه منابع روايي بسيار توسعه داده شده، و موضوعاتي متعدد را در بر گرفته است. مهمترين اين موضوعات «منفعت كسب» است كه خمس را به عنوان يك ماليات عمومي در تمامي زمانها و مكانها مطرح ساخته، و در زندگي روزمره مردم جاري ساخته است؛ بدين معنا كه هر مكلف بايد درآمد حاصل از كسب خود را در ظرف يك سال مالي محاسبهكند و از آنچه زايد مصرف ساليانه، بر جاي ميماند، يك پنجم را به عنوان خمس پرداخت نمايد. مصارف خمس در همان آيه شريفه با تعبيري كلي بيان شده است، ولي در تفسير آن در منابع فقهي اماميه، خمس به دو بخش«سهم امام» و «سهم سادات» تقسيم ميگردد. سهم امام به امام معصوم و نايبان او تعلق ميگيرد كه آن را در جهت مصالح جامعه اسلامي صرف نمايند و سهم سادات به مستحقان بني هاشم تعلق ميگيرد كه از دريافت زكات ممنوع گشتهاند و خمس تنها راه رفع نيازمندي آنان است. افزون بر دو ماليات زكات و خمس، در آيات پرشمار قرآني و نيز احاديث منقول از بزرگان ديني، توجه به نيازمندي مردمان و انفاق به طور عام، به عنوان يك دستور اخلاقي مطرح شده است؛ قرآن كريم در اين باره مسلمانان را به رعايت حد تعادل در انفاق دعوت كرده است و در عين اينكه آنان را از بخل بر حذر داشته، به بخشندگان نيز هشدار داده است كه بخشش بيحساب نيز مرضيّ خداوند نميتواند بود (نك: اسراء / 17 / 29). * منبع: گرجي، ابوالقاسم. ”مدخل اسلام“. دايره المعارف بزرگ اسلامي. زيرنظر كاظم موسوي بجنوردي. تهران: مركز دايره المعارف بزرگ اسلامي، 1367-، جلد 8، ص 413 ـ 412
2- جهاد جهاد در معني عام خود در فرهنگ اسلامي شامل هر كوشش نظامي يا غير نظامي براي دعوت به اسلام است و در قرآن كريم نيز واژه جهاد، گاه به معني عام كوشش در راه خدا به كار رفته است (مثلاً عنكبوت / 29 / 6، 69)، ولي جهاد در اصطلاح محدود آن، جنگ در راه خدا، و بر ضد كافران و مشركان است. آيات قرآن درباره جهاد متناسب با شرايط دعوت پيامبر (ص) نازل شده است. در دوره حضور پيامبر (ص) در مكه، هيچ برخورد نظامي ميان مسلمانان و مشركان روي نداد و آيات قرآن، مسلمانان را به صبر و پايداري در برابر آزار مشركان فرا مي خواند. با اين حال، برخي از آيات مكي زمينه هاي انديشه جهاد را كه در چارچوب يك حكومت اسلامي معنادار مي شد، پي ريزي كرده بود (نك: فرقان / 25 / 52؛ شعرا / 26 / 227؛ عاديات / 100 / 1ـ 5). با هجرت مسلمانان به مدينه، حكومتي نوين با رهبري پيامبر (ص) شكل گرفت و ديري نگذشت كه اولين پيكارها ميان مسلمانان و مشركان آغاز شد. بنابر قول مشهور، نخستين آيهاي كه اجازه جهاد به مسلمانان داده، آيه 39 سوره حج (22) است. دوره 10 ساله زندگاني پيامبر (ص) در مدينه، با جنگهاي متعددي سپري شد و بدين ترتيب، بخش مهمي از سيره نبوي، و به تعبير ديگر برگهاي مهمي از تاريخ سياسي صدر اسلام، يعني «مغازي» رقم خورد. در نگرشي كلي نسبت به جايگاه جهاد در جامعه اسلامي بايد گفت كه جهاد نزد مسلمانان هرگز به هر جنگي با هر هدفي اطلاق نشده است، بلكه جهاد جنگي است نه با هدف كشتار مخالفان و فتح سرزمينها و كسب غنايم، بلكه براي دفاع از عقايد و ارزشهاي توحيدي و انساني، و زمينه سازي براي نشر و گسترش اين ارزشها؛ و از همين روست كه يكي از بزرگ ترين عبادات و راههاي تقرب به خداوند شمرده شده است. هم از اين جهت است كه فرمان جهاد در ديانت اسلام با پاره اي دستورهاي اخلاقي همراه بوده، و پيامبر گرامي (ص) همواره فرماندهان خود را به رعايت تقوا و پيروي از دستورهاي الهي و اخلاق انساني توصيه ميكرده، و آنان را از اعمالي چون كشتن سالخوردگان، زنان و كودكان، و نيز قطع درختان و نابودسازي جانوران باز ميداشته است. بر پايه تعاليم قرآن كريم، مجاهدان راستين كه در حفظ كيان اسلام و عزت مسلمانان نقش برجستهاي ايفا كنند، از منزلتي والا نزد خداوند و پاداشي بزرگ برخوردارند (نساء / 4/ 95) و اگر كشته (شهيد) شوند، نزد پروردگارشان روزي ميگيرند (آل عمران / 3/ 169). پس از رحلت پيامبر (ص)، مساله جهاد با تاريخ سياسي خلافت اسلامي پيوندي مستمر داشت و جز موارد محدود، چون جنگهاي ردّه، در سده هاي نخستين برجستهترين نماد آن فتوح بود، با گسترش فتوح، انديشه تقسيم سرزمينها از جنبه اقتدار ديني به سرزمينهاي اسلامي يا «دارالاسلام» و سرزمينهاي غير اسلامي يا «دارالحرب» مقبول افتاد كه در همين تقسيم نقش عنصر جهاد به خوبي مشهود بود. بر اساس همين تفكر نخستين نوشتههاي مستقل فقهي درباره جهاد در نيمه دوم قرن 2 ق با عنوان عمومي «السير» به نگارش در آمد كه آثاري چون السير اوزاعي و السير الكبير محمد بن حسن شيباني از آن دستند. با ضعف خلافت عباسي، حكومتهاي مستقل و نيمه مستقل در سرزمينهاي اسلامي شكل گرفت و وظيفه جهاد و حفظ مرزهاي دارالاسلام بر عهده اين حكومتها گذارده شد كه گاه به گسترش مرزها و فتح بلاد مجاور نيز اهتمام ميكردند، اما اين حركتهاي نظامي محلي، غالباً احساس مذهبي مسلمانان نقاط دور دست را بر نميانگيخت؛ دو نمونه از استثنائات در تاريخ جهاد اسلامي كه احساسي عمومي در ميان مسلمانان را بر انگيخت و جهادي فراگير را ايجاب كرد، جنگهاي صليبي و تا اندازهاي پيشروي مسيحيان در اندلس بود. در نگرش فقهي، احكام جهاد در مكاتب فقهي اماميه و اهل سنت، تفاوت اساسي ندارد و تنها فرق مهم آن است كه در فقه اماميه، اجازه امام معصوم يا نائب خاص او در جهاد ابتدايي (غير دفاعي) لازم است. در جنگ دفاعي كه مسلمانان مورد هجوم قرار گيرند، به اتفاق همه مذاهب اسلامي، جهاد و صيانت از سرزمين اسلامي واجب ميگردد و وجوب آن كفايي است. * منبع: گرجي، ابوالقاسم. ”مدخل اسلام“. دايره المعارف بزرگ اسلامي. زيرنظر كاظم موسوي بجنوردي. تهران: مركز دايره المعارف بزرگ اسلامي، 1367-، جلد 8، ص 414 ـ 413
روابط مدنی وحقوق خانواده 1- خانواده خانواده در طول تاريخ تمدن، به عنوان كوچكترين اجتماع بشري همواره از اهميتي خاص برخوردار بوده است و نقش عواملي گوناگون در پيدايي و پايندگي خانواده، هرگونه برخورد فرهنگي با آن را پيچيده ميسازد. خانواده از سويي كانون محبت يك زوج و زندگي مشترك آن دو، و محل پرورش و آموزش محبت آميز نسلي جديد است، و از سوي ديگر نقش عواملي مادي چون نياز جنسي و منافع اقتصادي در آن را نمي توان انكار كرد. همين ويژگي موجب شده است تا اسلام با موضوع خانواده از دو ديد معنوي و مادي، و با دو جنبه اخلاقي و حقوقي بنگرد كه البته هر ديدي ويژگيهاي خاص خود را دارد. در تعاليم اسلامي، تفاوتهاي روحي دو جنس، و نياز روحي هر انسان به رابطه معنوي با جنس مخالف مورد توجه قرار داشته است: قرآن كريم زنان را مايه آرامش مردان دانسته (اعراف / 7 / 189؛ روم / 30 / 21)، و از جانبي ديگر مردان را مسئول زنان و مدير (قوام) آنان شمرده است (نساء / 4/ 34). گاه نيز در نگرش به هر دو جنس و نيازهاي مشترك، زنان «لباس» براي مردان، و مردان «لباس» براي زنان به شمار آمده اند (بقره / 2/ 187). اسلام كه دستيابي به سعادت اخروي را ملازم ترك دنيا ندانسته است و به نيازهاي مادي انسان توجهي واقع بينانه دارد،ترك همسر گزيني به شيوه معمول در برخي اديان (رهبانيت) را نه خواسته الهي، كه بدعتي از جانب انسانها ميشمرد (حديد / 57 / 27). با اينهمه، در دورهاي دورتر از صدر اسلام نزد برخي صوفيه بيهمسري به عنوان يك ارزش تلقي ميشد، اما در نگرش عام مسلمانان ازدواج سنت تخلف ناپذير نبوي محسوب ميگرديد و عزوبت در افكار عمومي براي همگان امري ناپسند و مكروه بود؛ اين حديث از پيامبر (ص) شهرت دارد كه «نكاح سنت من است و آن كس كه به سنت من عمل نكند، از من نيست». قرآن كريم روابط مشروع جنسي را محدود به روابط زناشويي دانسته، و هرگونه رابطه جز آن را ممنوع شمرده است (مؤمنون / 23 /6؛ معارج / 70 / 30). در آيات متعدد قرآني مسلمين از مرد و زن، و همسردار و بيهمسر به عفت فرا خوانده شدهاند و زنا به عنوان جرمي بزرگ در كنار قتل و سرقت مذكور افتاده (اسراء / 17 / 32؛ فرقان / 25 / 68؛ ممتحنه / 60 / 12)، و براي آن مجازات تعيين شده است (نور / 24 / 2). در تفصيل مجازات زنا در منابع روايي، نسبت به زناي افراد همسردار (به اصطلاح محصن) سختگيري بيشتري شده، و براي آن مجازات بسيار سنگينتري تعيين گرديده است. هم از باب حرمت نهادن به عفت جنسي است كه متهم كردن فردي مسلمان به رابطه نامشروع جنسي، يا به اصطلاح «قذف» جرمي بزرگ محسوب ميگردد و افزون بر مجازاتي سنگين، با لعنت در دنيا و آخرت همراه است (نك: نور / 4/ 4ـ 6، 23). چند همسري در جامعه عربستان پيش از اسلام امري رايج بوده، و اسلام شمار اين همسران را به 4 محدود كرده است. در سوره نسا كه در آن از تعدد همسران سخن به ميان آمده است، توجه به دو جنبه احساسي و حقوقي ازدواج ديده ميشود. در بخشي از سخن كه نگرشي حقوقي بر آن غالب است، مردان تنها در صورت توانايي بر رعايت عدالت ميان همسران مجاز شمرده شدهاند كه تا 4 همسر اختيار كنند،اما در صوت ترس از عدم رعايت عدالت (از جنبه حقوقي)، ملزم به اكتفا به يك همسرند (نساء / 4/ 3)؛ در حالي كه در بخشي ديگر، با توجه به روابط احساسي، چنين آمده است كه مردان حتي در صورت اصرار داشتن بر رعايت عدالت (احساسي) ميان همسران خود، به اين امر موفق نخواهند شد (نساء / 4/ 129). در آيات متعدد قرآن كريم، در مواضعي كه كلام عاري از جنبه حقوقي است،تركيب يك خانواده طبيعي به صورت تك همسري بازتاب يافته است (مثلاً معارج / 70 / 12؛ عبس / 80 / 36) و عملاً در تاريخ تمدن ملل گوناگون اسلامي، همين تك همسري روش معمول مسلمانان در تشكيل خانواده بوده است. از ديدگاه حقوق درون خانواده ـ چه با نگرش حقوقي و چه از نظر اخلاقي ـ دستورهايي در منابع ديني رسيده است كه تعيين كننده وظايف مرد و زن نسبت به يكديگر، و هم وظايف متقابل والدين و فرزندان است. سفارش قرآن كريم، به حرمت والدين تا آنجاست كه حتي در صورت تلاش آنان بر مشرك ساختن فرزند خود، فرزند موظف است در عين ثبات قدم در اسلام با آنان به نيكي و مهرباني رفتار كند (لقمان / 31 / 14 ـ 15). نظر به اهميت خانواده و ازدواج در شريعت اسلام، شرايط براي تشكيل خانواده تا حد ممكن سهل شده است، اما از نظر قانوني، دقت و حساسيت بسياري در احكام مربوط به نكاح وجود دارد كه در كتب فقهي به تفصيل مورد بحث قرار گرفته است. در صورت عدم سازش زوجين، قرآن خويشان را به تعيين دو حكم از طرفين و كوشش براي ايجاد سازش و حفظ خانواده فرا خوانده است (نساء / 4/ 35)، اما در صورت بن بست، طلاق و گسستن پيوند زوجيت، به عنوان راه نهايي پيش بيني شده كه در احاديث، مبغوض ترين چيز نزد خداوند شمرده شده است. قرآن كريم در كنار دعوت مردمان به عفت در روابط جنسي، احكامي ديگر نيز دارد كه بازدارنده مؤمنان از نظر شهوت آميز است و زنان را به پوشيدن بدن و زيباييها از غير شوهران و محارم فرا مي خواند (نك: نور / 24/ 30ـ 31). همين امر موجب آن شده است تا احكام نظر و حجاب در متون فقهي توسعه يابد و در جوامع اسلامي، روابط ميان زنان و مردان محدود گردد. زنان مسلمان از پوششي خاص برخوردارند كه از سويي امتثال دستور ديني حجاب است و از سوي ديگر در هر سرزميني در قالب لباس ملي شكلي ويژه گرفته است. * منبع: گرجي، ابوالقاسم. ”مدخل اسلام“. دايره المعارف بزرگ اسلامي. زيرنظر كاظم موسوي بجنوردي. تهران: مركز دايره المعارف بزرگ اسلامي، 1367-، جلد 8، ص 415 ـ 414
2- روابط مالي اسلام در جامعه اي ظهور كرد كه يك سلسله مقررات عرفي، پسنديده يا ناپسند، بر آن حاكم بود، از اين رو، رسالت خود را تنها در اصلاح ويژگيهاي نكوهيده آن نظام ميديد. به همين سبب، بخش مهمي از احكام حقوقي آن، تنفيذ يا به اصطلاح «امضا» ي احكام عرفي موجود بود و تنها در مواردي كه نياز به اصلاح يا نسخ برخي احكام وجود داشت، مقررات جديدي تشريع گرديد. بر پايه آنچه از روح تعاليم اسلام بر ميآيد و در علم كلام نيز بر آن تاكيد شده است، احكام اسلامي تابع مصالح مردمان است و از همين رو، در علم فقه نيز، باب مبنا قرار دادن مصلحت براي استنباط برخي احكام گشوده شده است. «حق» يكي از مفاهيم قرآني است كه در فقه اسلامي و به خصوص در تنظيم روابط اجتماعي جايگاهي ويژه يافته است؛ در اصطلاح فقهي حق امري ثابت براي افراد است كه به شخص توانايي انجام دادن عملي را به عنوان يك امتياز حقوقي ميدهد كه از نمونههاي آن حق فسخ معامله براي خريدار در صورت معيوب بودن كالاست. مساله حق و تفاوتهاي آن با احكام شرعي، مبحثي را به عنوان تفاوت ميان حق و حكم در فقه اسلامي پديد آورده است و گاه آثاري مستقل با همين عنوان تاليف شده است. در انديشه هاي عمومي فقهي، گاه از حق الله نيز سخن به ميان آمده، و با قرار گرفتن حق الله در مقابل حق الناس، راهي براي طبقه بندي تخلفها ارائه شده است؛ مبناي اين طبقه بندي اين است كه در صورت تخلف از احكام شرع، گاه انسان به حقوق انساني ديگر تجاوز ميكند و بدين ترتيب، حق الناسي را بر ذمه خود ميگيرد و گاه بدون آنكه حق انساني پايمال شود، از طاعت امر الهي سرپيچي مي كند. بر پايه اعتقاد به عدل الهي در مباحث كلام، از آنجا كه خداوند حق هيچ كس را ضايع نميسازد، در حق الناس افزون بر عفو الهي، گذشت انسان ذي حق نيز شرط خواهد بود، اما در حق الله تنها سخن از عفو الهي است. از اينجاست كه در ميان مسلمانان، در عين خوش بيني نسبت به عفو خداوند در حق الله، نگراني شديدي نسبت به حق الناس احساس ميگردد كه در تنظيم روابط اجتماعي آنان به شدت مؤثر است. بحث مسئوليت مدني اگر چه در منابع فقه اسلامي هنوز توسعه چنداني نيافته است، ولي زمينه هاي آن در احكام شريعت وجود دارد. اين زمينه ها را بايد در مباحث مربوط به «ضمان قهري» جست و جو كرد كه از مصاديق آن ضامن بودن شخص در صورت غصب يا تعدي كردن به مال ديگري است. همچنين از موارد مهم مسئوليت مدني، ضامن بودن شخص در صورت اتلاف مال ديگري يا تسبيب ضرر به ديگري است، بدون آنكه در اين باره تعدي و تفريطي رخ داده باشد. مباحث مربوط به اين موضوع، در قواعد فقه ضمن سخن از قاعده اتلاف و قاعده تسبيب بيان شده است. گفتني است كه دو بخش از 4 بخش فقه اسلامي را مباحث عقود و ايقاعات تشكيل ميدهند كه با استثنا كردن نكاح و طلاق، و چند عقد و ايقاع كم اهميت، مابقي آن، راههايي براي تمليك و تملك است. بيترديد در ميان عقود مورد بحث در فقه، مهمترين آنها بيع، يا به تعبيري متعارف خريد و فروش است. در قرآن كريم به صراحت بيان گرديده كه خداوند «بيع» را حلال گردانيده است (نك؛ بقره / 2/ 275). به طور كلي احكام مربوط به عقود و ايقاعات، غالباً از نوع احكام امضايي هستند،اما در مواردي محدوديتهاي اصلاحي در آنها اعمال شده است كه از نمونه هاي بارز آن ميتوان به تحريم ربا در همان آيه اشاره كرد. مقصود از ايقاعات در مباحث فقهي آن گروه از اعمال انشايي است كه به صورت يك طرفه انجام گيرد و منشأ آثار حقوقي گردد كه از نمونه هاي بارز آن در مباحث مالي، جعاله را مي توان برشمرد و آن عبارت از انشايي است كه به موجب آن شخصي ابتدائاً خود را به پرداخت اجرتي معلوم در مقابل عملي معين ملتزم سازد. بايد در نظر داشت كه در شريعت اسلام، تنها راه تملك، وقوع يك عمل انشايي از نوع عقد يا ايقاع نيست و گاه انتقال قهري بر پايه حكم شرع صورت ميپذيرد. بارزترين نمونه اينگونه تملك، ارث است؛ چه، بر پايه حكم شرع، به محض فوت متوفي اموال او به تملك وارثان در ميآيد و در اين ميان اختيار و انشايي در كار نيست؛ البته تقسيم ارث و تصرف در آن، زماني صورت ميگيرد كه بدهيها به اشخاص، همچنين ديون شرعي، هزينه تكفين و نيز مصارفي در حد ثلث ماترك در صورت وجود وصيت، محاسبه شده باشد. وراثت در فقه اسلامي به دو طريق حاصل ميگردد؛ خويشي نسبي و خويشي سببي؛ اما در فقه اهل سنت موجب سومي نيز براي ارث ذكر گرديده كه «عَصبه» خوانده ميشود. سهم الارث وراث بر اساس نزديكي نسبت آنان با متوفي و بر وفق نسبت پيش بيني شده براي هر يك محاسبه ميگردد كه فن محاسبه آن به اصطلاح «علم فرائض» خوانده ميشود. فرائض اهل سنت با توجه به وجود عوامل «عول و تعصيب» از پيچيدگي مضاعفي برخوردار است. * منبع: گرجي، ابوالقاسم. ”مدخل اسلام“. دايره المعارف بزرگ اسلامي. زيرنظر كاظم موسوي بجنوردي. تهران: مركز دايره المعارف بزرگ اسلامي، 1367-، جلد 8، ص 416 ـ 415
احكام عمومي و مباني حكومت اين حقيقت كه پيامبر اسلام (ص)، در شهر مدينه اقدام به تأسيس حكومتي فرمودند كه در زمان حيات آن حضرت قلمرو آن به برخي نواحي شبه جزيره گسترش يافت، نمودي آشكار از جنبه سياسي و حكومتي ديانت اسلام است، همين حكومت آغازين اسلامي است كه به زودي زمينه تاسيس خلافت اسلامي با قلمروي بسيار وسيعتر شد. مذاهب گوناگون اسلامي بر اين نكته اتفاق نظر دارند كه پس از درگذشت پيامبر اسلام (ص)، در هر زمان فردي از امت پيشوايي آن را بر عهده خواهد داشت كه امام خوانده ميشود؛ اما در شرايط امام و تعيين آن اختلاف نظري وسيع ديده ميشود. از نظر تاريخي مساله امامت از نخستين اختلافات ميان امت اسلامي پس از وفات پيامبر (ص) است كه با جريان سقيفه آغاز شده است. در ميان اهل سنت امام يا خليفه، ممكن است با تعيين (نص) خليفه پيشين، يا با انتخاب شورايي تعيين گردد و گاه گرفتن قهري حكومت نيز به اين دو افزوده شده است. آنچه در ميان اهل سنت به عنوان ديدگاه مشترك ديده مي شود، ضرورت اطاعت از خليفه، و امامت به «اختيار» است، بدين معنا كه امامان اشخاصي از پيش تعيين شده نيستند. خلفاي اهل سنت در صدر اسلام ابوبكر، عمر، عثمان و علي (ع) هستند كه «خلفاي راشدين» خوانده ميشوند. پس از اين خلفاي چهارگانه، خلفاي بني اميه و خلفاي بني عباس بر بخش مهمي از جهان اسلام حكم راندند و بعدها خلافت عثماني نيز خود را ميراث دار خلافت قديم اسلامي شناساند. شيعه منصب امامت را پس از پيامبر (ص) حق امام علي (ع) ميشمرند، اما در موضع گيري نسبت به خلافت 3 خليفه نخستين، اتفاق نظر ندارند. از آن ميان، ديدگاه زيديه نسبت به امامت، از آن جهت كه به امامت به اختيار معتقدند، به اهل سنت نزديكتر است. زيديان هر عالم فاطمي را در صورت قيام به سيف و دعوت به بيعت، شايسته امامت ميشمارند و حتي وجود دو امام به حق در زماني واحد را مي پذيرند. اما شيعه اماميه امامت را به نص و به تعيين الهي ميشمارند و معتقدند امامت پس از پيامبر (ص) به امام علي (ع) و پس از او، به ترتيب به 11 تن از فرزندان آن حضرت منتقل ميشود. امامت از ديدگاه شيعه اماميه يا اثنا عشريه، منصبي مقدس، و تعيين امامان امري از جانب خداوند است. در عمل تنها امام علي(ع)، امام اول، و چند ماهي امام حسن (ع)، امام دوم، افزون بر پيشوايي معنوي به حكومت نيز دست يافتند و در آخر الزمان نيز امام دوازدهم، امام مهدي(ع) كه در حال حاضر در غيبت كبري به سر ميبرد، ظهور كرده، بر تمامي جهان حكومت عادلانه خواهد كرد. از ديدگاه نظريه هاي عمومي در باب حكومت، بايد يادآور شد كه اهل سنت با توجه به اينكه در طول قرنهاي متمادي داراي حكومت ديني و خلافت بودهاند، به مساله خلافت به عنوان يك امر ديني توجهي خاص مبذول داشته، و تلاش كرده اند تا اعمال حاكميت خليفه را نيز در چارچوب مقررات و احكام شرعي قرار دهند، چه در نظريه هاي عمومي آنان، خليفه خود محكوم به قوانين شرعي است و حق تاسيس حكمي شرعي را ندارد. در پي اين تلاش كه در قرن 5 ق / 11 م به تأليف آثاري با عنوان الاحكام السلطانيه منجر شد، حتي اساسيترين مسائل خلافت، مانند تعيين خليفه و عزل وي به صورتي قانونمند ارائه شد. اگر چه تدوين اينگونه قوانين كه به تعبيري مي توان آنها را حقوق اساسي تلقي كرد، حاكي از رشد مدني است و به طبع بيتأثير در روند اعمال حاكميت خلفا و كارگزاران آنان نبوده است، اما نبايد در ميزان اجراي عملي اين مقررات و قوانين نيز دچار اغراق شد. در محافل شيعه اماميه، از آن جهت كه حكومت همواره متعلق به غير بود، مسائل حكومتي كمتر مورد توجه فقيهان و عالمان قرار داشته است. اندك رساله هاي نوشته شده در عصر آل بويه، مانند رساله في جوائز السلطان از سيد مرتضي، و در عصر صفوي، مانند رساله هاي خراجيه از نمونه هاي چنين حركتي هستند كه هيچ گاه به تاليف آثاري جامع از نوع الاحكام السلطانيه منتهي نشده است. در پايان سخن بايد از مبحث قضا و احكام جزايي ياد كرد كه از توابع حكومت است و از آغاز شكل گيري فقه، همواره مورد بحث بوده، و موضوعات آن در فقه مذاهب گوناگون اسلامي، از جمله شيعه گسترش يافته است. آنچه در فقه با عنوان «ادب القضاء» شناخته ميشد، در واقع آيين دادرسي اسلامي بود كه گاه در ضمن جوامع فقهي، و گاه در قالب آثاري مستقل از آن گفت و گوي ميشد. اما احكام جزايي به طور گسترده در ابواب مختلف فقه اسلامي مورد بحث قرار گرفته است. در اصطلاحي فقهي برگرفته از قرآن، مجازاتهاي تعيين شده در شريعت، «حدّ» خوانده ميشوند و در مقابل آن «تعزير» قرار ميگيرد كه مجازاتي تعيين نشده است و ميزان آن با توجه به شرايط مشخص ميگردد. از ميان احكام جزايي، مباحث مربوط به سرقت و جرايم جنسي در بخش «حدود»، و مباحث مربوط به جرح و قتل در بخش «قصاص» و «ديات» مورد بحث قرار گرفته است؛ اگر چه مباحث ديات همواره از خصوصيت جزايي برخوردار نيست و به عنوان بحثي عمومي در حوزه مسئوليت مدني، از جبران خسارت در موارد خطا نيز بحث ميكند. * منبع: گرجي، ابوالقاسم. ” مدخل اسلام“. دايره المعارف بزرگ اسلامي. زيرنظر كاظم موسوي بجنوردي. تهران: مركز دايره المعارف بزرگ اسلامي، 1367-، جلد 8، ص 417 ـ 416 |