ایرانگردی
بخش اول: ايران از نگاه سفرنامه نويسان سرزمين ايران يكي از كهنترين كشورهاي آسيايي است و در دوران باستان، بر پهنه اين سرزمين، امپراتوريهاي بزرگي مانند مادها، هخامنشيان، اشكانيان و ساسانيان فرمانروايي ميكردهاند. قدرت، سياست، اقتصاد، دين و نظام اجتماعي آنها، بخشي از تاريخ تمدن بشر در زمان خود را رقم زده است. كهنترين اطلاعاتي كه از سرزمين ايران در دوران باستان به روزگار ما رسيده، علاوه بر متون ديني اوستا، نوشتههايي است كه از هرودوت و فيثاغورث برجاي مانده است. هرودوت اطلاعات نسبتاً جامعي از سرزمينهاي واقع در قلمرو امپراتوريهاي ايران در آن زمان به دست ميدهد. در خود ايران نيز منابع فراواني درباره وضعيت ايران وجود داشته و به هنگام نياز مورد استفاده قرار ميگرفته است. ايران در بخش مديترانهاي اروپا و شمال آفريقا متصرفاتي داشته است و بدون اين اطلاعات، برقراري مناسبات سياسي، اقتصادي و حتي اقدام به جنگهاي متعدد ممكن نميبود. فيثاغورث در كتاب سياحتنامه خود به وصف راهها، مزارع، رودخانه ها، كوهها و شهرها و آباديهاي ايران پرداخته است. هرودوت نيز كه سفرهاي بسياري در قلمروهاي ايران كرده بود، مشاهدات خود را در اين سفرها يادداشت كرده است. اطلاعات او را بعدها، مورخان و جغرافيدانان ديگر، مانند گزنفون، استرابو، بطلميوس، كتزياس و بسياري ديگر تكميل كرده و سپس پايه و اساس تاريخ نويسي قرار گرفت. دنيايي كه بسياري از مورخان دوران باستان، تا آن زمان ميشناختند، از رود سند، يعني مرزهاي شرقي امپراتوري هخامنشي، فراتر نميرفت. بدين ترتيب، سرزميني كه در شرق امپراتوري يونان به عنوان مهمترين حوزه تمدني دوران باستان شناخته مي شد، قلمرو امپراتوريهاي بزرگ ايران بود و از رودخانه هاليس يا قزل ايرماق در تركيه، كشورهاي شرق مديترانه و شمال آفريقا تا رود سند را دربر ميگرفت. با فروپاشي امپراتوري يونان و پيدايش امپراتوري روم در غرب، در حوزه تمدني ايران نيز امپراتوريهاي جديد ي مانند اشكانيان و ساسانيان به وجود آمدند كه رقابت ها و جنگها و نيز مناسبات سياسي، اجتماعي و اقتصادي گستردهاي ميان آنان و روميها تا قرنها بعد ادامه داشت. از دوران يونانيها و روميها، راههاي ارتباطي بسياري ميان ايران و اروپا وجود داشته است. احداث راه شاهي ميان تخت جمشيد و سارد در زمان داريوش (486-522پ.م.) و ساخت چندين كاروانسرا در اين راه، احداث راه بزرگ باختر ميان چين و شرق مديترانه در دوره اشكانيان (پارتها)، توسعه راههاي ابريشم براي رونق بخشيدن به تجارت ميان چين و آسياي صغير و ساخت تعداد فراواني كاروانسرا در دوران ساساني، براي تأمين امنيت و تسهيلات سفر، از جمله اقدامهاي بسيار مهمي بود كه در اين دوران براي توسعه مسافرت و تجارت به عمل آمد. وجود اين پيشينه فرهنگي و ارتباطي ميان ايران و اروپا، مهمترين عامل توجه اروپاييان به مشرق زمين به طور كلي و ايران به طور خاص بوده است. شناختي كه از ديرباز در اروپا از ايران وجود داشت، طي دورههاي بعدي محتواي ديگري به خود گرفت. فروپاشي امپراتوري ساساني و گسترش اسلام در آسيا، آثار سياسي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي وسيعي برجاي گذاشت كه پيامدهاي آن هنوز هم ادامه دارد. پس از ورود اسلام، در ايران، طي سدههاي نخستين، ماهيت خلافت دو خاندان بني اميه و بني عباس كه زير پوشش اسلام حكومت ميكردند، بيش از پيش آشكار شد و اين خود، مقاومتهايي را براي رهايي از فشار دستگاه خلافت موجب گرديد. اين تنشها و درگيريها، از تشكيل حكومتي مقتدر مركزي در ايران تا زمان صفويه جلوگيري كرد. ميراث امپراتوريهاي بزرگ ايراني، از آن پس عرصه تاخت و تاز حكومتهاي محلي و عمدتاً غيرايراني شد. با اينهمه، اگرچه مبارزه نظامي با نفوذ بيگانگان به طور كلي نتيجهاي ثمربخش نداشت، اما مبارزه فرهنگي و سياسي به شكل خاصي تبديل شد كه شيوههاي انجام و آثار آن راز و رمز بقاي فرهنگ و مليت اين كشور به شمار ميرود. ايرانيان مذهب شيعه را از اسلام برگزيدند و آن را به عنوان مذهب ديني و سياسي خود پذيرفتند. پشتوانه محكم تاريخي و اعتقادي اين مذهب، موجب شد تا تمامي كوشش ها براي سركوب يا نابودي پيروان اين مذهب با ناكامي مواجه شود. با تثبيت حكومت مركزي صفويه و تحولاتي كه پس از جنگهاي صليبي در اروپا و امپراتوري روم شرقي به وجود آمد، توجه اروپاييان دوباره به ايران جلب شد. كرزن در كتاب ايران و قضيه ايران فهرست مفصلي از سفرنامه هايي كه درباره ايران نوشته شده، تنظيم كرده است. به نظر ميرسد، ارتباط مستقيمي ميان ثبات سياسي دوران صفويه و تشديد علاقه اروپاييان براي سفر به ايران وجود داشته است. بيشتر سفرنامه نويساني كه در دوره صفويه به ايران آمدهاند، نمايندگان سياسي، مذهبي و بازرگاني كشورهاي اروپايي بوده و براي توسعه روابط با ايران مأموريت داشتهاند. تعداد آثار نوشته شده از قرن دهم ميلادي درباره ايران، نسبت به تعداد مسافران بسيار چشمگير است. شايد يكي از دلايل اصلي اين موضوع، شناخت سياحان اين دوره از ايران باستان و قديم بوده است. نخستين اروپايي كه به ايران سفر كرد، بنيامين تودلاي اسپانيايي است. او در فاصله سالهاي 1160 تا 1173م. از ايران و هندوستان ديدار كرد و نوشته هاي بسيار جالبي درباره شهرهاي شوش و همدان و نواحي خليج فارس برجاي گذاشت. مسافرت او در دوره حكومت سلجوقيان انجام شد كه كشور در آرامش نسبي به سر ميبرد. سرشناسترين سياحاني كه تا دوره صفويه به ايران آمده و سرزمين و مردم اين كشور را معرفي كردهاند عبارتند از: ماركوپولو (1294-1273م.)، ابن بطوطه مراكشي در سال 779ق. (1377م.)، كلاويخو (1405-1404 م.)، جوزافا باربارو (1474م.) و تعدادي ديگر. آغاز قرن شانزدهم ميلادي در ايران، مصادف بود با تثبيت امپراتوري جديد صفوي. در محرم 907ق. (1502م.) شاه اسماعيل صفوي با بنيان گذاري حكومت مقتدر جديد، وحدت ملي را دوباره در ايران برقرار كرد. حكومت صفوي به آشوبها و كشمكشهاي سياسي اقوام مغول و بازماندگان آنها در ايران پايان داد و بدين ترتيب بستر جديدي براي تجديد حيات كشور فراهم شد. عصر صفوي را دوران طلايي سياحت و مسافرت جهانگردان غربي در ايران دانستهاند. چه در اين دوره سياحاني مانند آنتوني جنكينسون، وينچنتينود الساندري، آنتوني و روبرت شرلي، پيترو دِلاّ والّه، سر توماس هربرت، ژان باپيتست تاورينه، آدام اولئاريوس، ژان شاردن و بسياري ديگر به ايران عصر صفوي مسافرت كرده و انبوهي مطلب درباره مردم، سرزمين، فرهنگ، شهرها، معيشت، آثار و بناهاي تاريخي و اقليم و جغرافياي ايران، همچنين سياست و حكومت دوران صفوي نوشته و منتشر كردهاند. اطلاعاتي كه سياحان اروپايي از ايران دوره صفوي بدست دادهاند، نسبت به گذشته كامل تر و علمي تر است. اين نوشته ها و سفرنامه ها زمينه تحقيقات علمي وسيعي را براي دورههاي بعد فراهم كردند كه آلفونس گابريل، در كتاب برجسته خود تحقيقات جغرافيايي راجع به ايران، آنها را گردآوري و ارزيابي و منتشر كرده است. با سقوط حكومت صفويه، ناامني و آشوبهاي سياسي در كشور آغاز شد، اما كوششهاي نادرشاه افشار و سپس كريم خان زند آرامش سياسي را تا حدي به كشور بازگرداند. اين دوره چندان طول نكشيد و سرانجام آقا محمدخان قاجار توانست انسجام سياسي جديدي در ايران برقرار سازد. با تثبيت حكومت قاجارها، تعداد سياحان اروپايي به ايران كه در دوره افشارها و زندها رو به كاهش نهاده بود، افزايش يافت. كرزن در فهرست سياحان اروپايي كه در فاصله سالهاي 1891-1800 به ايران مسافرت كردهاند، از 192 نفر كه در قالب نمايندگان سياسي، نظامي و اقتصادي به ايران آمدهاند، نام برده است. علاوه بر اين افراد كه بسياري از آنها سفرنامههاي خوبي از خود به يادگار نهادهاند، گروهي از دانشمندان علوم مختلف براي تحقيقات باستان شناسي، ادبيات، جغرافيا، زبان فارسي و گياه شناسي به ايران آمدند و برخي از آنها كتابهاي مرجع و بسيار مهمي در زمينههاي تخصصي خود برجاي گذاشتهاند. سرشناسترين سياحان دوره قاجار در ايران كه آثار آنها در زمينه ايران شناسي و معرفي ايران و ايرانيان به اروپا نقش بسيار مؤثري داشته، عبارتنداز: جي، فورستر، سرجان مالكم، پي.آ.ژوبر، جي.بي.موريه، كرپورتر، جي.بي.ف، سر راولينسون، اوژن فلاندن، كنت گوبينو، جي.ملگونوف، ژنرال ا.اچ.شيندلر، مادام و جي.ديولافوا، سون هدين، ادوارد جي براون، جرج كرزن، و تعدادي ديگر كه هر يك با انتشار سفرنامه و يا خاطرات سفر خود در ايران،اطلاعات ارزشمند بسياري از سرزمين و مردم ايران به دست دادهاند. اهميت ايران به عنوان يك قدرت سياسي و نيز شريك تجاري ميان شرق و غرب، براي اروپاييان كاملاً شناخته شده بود. به همين سبب، كشورهاي اروپايي همانند امروز، براي ايران اهميت خاصي قايل بودند و ميدانستند كه بدون جلب همكاري اين كشور، توسعه مناسبات با شرق به آساني ميسر نخواهد بود. اين قدرت و منزلت تا آنجا تأثير داشت كه ايران را از گزند مستعمرگي در اوج قدرت استعمار، مصون نگه داشت. * منبع: نامجو، عباس. سيماي فرهنگي ايران. تهران: عيلام، 1378. ص 383 ـ 380 بخش دوم: تاريخچه بنيان سازمانهاي ايرانگردي آغاز قرن بيستم در ايران با تحولات سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي بسياري همراه بود. وقوع انقلاب مشروطيت در سالهاي پايان قرن نوزدهم به برقراري يك حكومت مدني در كشور منجر شده و بدين ترتيب ديوانسالاري جديدي در ايران به وجود آمد. پيدايش مؤسسات تمدني جديد از قبيل تأسيس دانشگاه تهران در سال 1313ش، وزارتخانههاي مختلف، بيمارستانها،مدارس جديد، ارتش، ژاندارمري، شهرباني، شهرداريها، تشكيل مجلس شوراي ملي، احداث برخي كارخانههاي صنعتي و ساخت هتلها و مهمانخانه و تأسيس تماشاخانه و سينما از مظاهر اين دگرگونيهاي مهم به شمار ميروند. با ورود اولين اتومبيل به ايران در 1279ش. در دوره مظفرالدين شاه قاجار، به تدريج اين وسيله نقليه جديد در ايران رواج يافت و عملاً از سالهاي 1300ش. به بعد، جاي جانوران باركش را در مسافرتهاي شهري و بين شهري گرفت. نخستين راه شوسه كه در سال 1253ش. ميان تهران و شهر ري ساخته شده بود، الگوي توسعه راههاي كشور شد و به دنبال آن، پس از انقلاب مشروطيت، به تدريج راههاي بين شهري تعريض و براي رفت و آمد اتومبيلها آماده شد. در همين حال احداث راه آهن سراسري ايران در سال 1317ش. افتتاح اولين مؤسسه مسافربري هوايي در سال 1306ش. و سرانجام ساخت نخستين فرودگاه كشوري (قلعه مرغي) در سال 1321ش. و سپس فرودگاه مهرآباد در سال 1337ش. زمينه مسافرت را در كشور سهولت بخشيد. در اوايل اين قرن، تنها حدود 2400 كيلومتر راه شوسه در كشور وجود داشت و بسياري از سفرها با استفاده از وسايل حمل و نقل سنتي انجام ميگرفت. با ورود وسايط نقليه جديد زميني و هوايي به كشور و ساخت و توسعه راهها و فرودگاه، امكان سفر به ايران و در ايران آسانتر شد و به دنبال آن، تعداد مسافران خارجي افزايش يافت. البته كشف نخستين چاه نفت در مسجد سليمان به سال 1907م. توجه كشورهاي صنعتي را به سوي ايران جلب كرد و در سالهاي پس از آن ايران يكي از پر رفت و آمدترين كشورهاي منطقه محسوب شد. افزايش مسافران خارجي به ايران و استقبال مردم از وسايط نقليه جديد و تسهيلاتي كه طي نيم قرن در كشور به وجود آمده بود، حجم مسافرت در كشور را بالا مي برد. يهوديان از قرنها پيش در كنار هم در اين سرزمين زندگي كرده و ميكنند. اقوام مختلف ايراني شامل فارسها، لرها، كردها، بلوچها، تاتها، گيلگها، مازندرانيها، تالشها در كنار اقوام ترك تبار، عرب، تركمن، ارمني و... نمونه يك همزيستي كامل و همبستگي پايدار ملي را به نمايش گذاشتهاند كه دربسياري از نقاط دنيا سابقه ندارد. * منبع: نامجو، عباس. سيماي فرهنگي ايران. تهران: عيلام، 1378. ص 384 ـ 383 بخش سوم: جاذبه های ایرانگردی مقدمه تحت چنين شرايط تاريخي، اجتماعي، فرهنگي و طبيعي است كه ميتوان جاذبههاي جهانگردي ايران را طبقهبندي و معرفي كرد. بي ترديد، در ايران براي هر نوع سليقهاي از تماشا و گشت و گذار و استراحت و فراغت جاذبهاي لذتبخش وجود دارد. دوستداران توريسم باستاني و تاريخي در ايران موزهاي به وسعت كشور را در اختيار دارند كه در هر نقطهاي از آن آثار باستاني و تاريخي ارزشمندي وجود دارد. علاقهمندان توريسم طبيعي، مجموعهاي از پديدههاي طبيعي منحصر به فرد مانند كويرها، درياچههاي نمكي، درياچههاي كوهستاني آب شيرين، غارهاي طبيعي، آبشارها و سرابها، رودخانههاي بزرگ و كوچك، جزاير زيبا و ديدني، سواحل دريايي وسيع، كوهستانها و قلل مرتفع، جنگلهاي سرسبز و انبوه، دشتهاي وسيع، چشمههاي آب معدني، و حتي يخچالهاي طبيعي را در برابر دارند كه ميتوانند متناسب با ذوق و سليقه خود از آن بهره گيرند. تنوع معيشت و جوامع نيز از ديگر جذابيتهاي ايران است. در اوايل اين قرن تنها حدود 21درصد از جمعيت كشور در شهرها زندگي ميكردند و 79درصد بقيه را روستانشينان و يا جوامع كوچنده تشكيل ميدادند. زندگي شهري و بنيانهاي اجتماعي ايران، آثار و بناهاي با عظمتي را در شهرهاي باستاني و تاريخي برجاي گذاشته و علايق ديني و مذهبي برخاسته از اين بنيانهاي اجتماعي مراكز زيارتي و عبادتي فراواني را در شهرها و روستاها به وجود آورده است. زيگورات چغازنبيل در خوزستان، معبد آناهيتا در كنگاور، آتشكدههاي فراوان در شهرهاي قديمي از جمله يادمانهاي ديني و فرهنگي دوران پيش از اسلام هستند. مجموعهاي از زيارتگاههاي مهم اسلامي مانند بارگاه حضرت امام رضا(ع) در مشهد، بارگاه حضرت معصومه (ع) در قم، بارگاه حضرت شاهچراغ(ع) در شيراز و هزاران زيارتگاه و بناي مذهبي ديگر، طيف بسيار وسيع و متنوعي از بناهاي زيارتي را تشكيل ميدهند كه همه ساله ميليونها نفر از علاقهمندان را به سوي خود جذب ميكنند.شهرها و قلعههاي باقي مانده از دوران پيش از تاريخ مانند: تپه سيلكِ كاشان، تپه يحيي كرمان، تپه حسنلو آذربايجان غربي، شهر سوخته زابل و بسياري ديگر از جمله يادمانهاي با ارزش دوران قديم در ايران هستند. آثار و بناهاي باقيمانده در تخت جمشيد، هگمتانه، صد دروازه، ري، شوش، بيشابور، ماداكتو در دره شهر، مجموعه تخت سليمان، طاق بستان، بيستون، گنج نامه همدان و آثار دوران اسلامي در شهرهاي اصفهان، يزد، تبريز، قزوين، اردبيل، نايين، نيشابور، كرمان، مشهد، شيراز، بم، طبس، ري، كاشان، و بسياري از شهرهاي ديگر كشور، جملگي از جاذبههاي بسيار غني فرهنگي و تاريخي اين سرزمين هستند. بقاياي كاروانسراهاي قديمي كه بسياري از آنها هنوز پابرجا ماندهاند يا بقاياي راههاي قديمي و پلها كه عامل ارتباط ميان شرق و غرب و جنوب و شمال كشور بودهاند، هنوز در گوشه و كنار كشور خودنمايي ميكنند.جوامع روستايي كشور را حدود 65 هزار روستاي بزرگ و كوچك تشكيل ميدهند كه قدمت برخي از آنها به هزاران سال ميرسد. برخي از اين روستاها كه هنوز نمادهاي سنتي معماري و ساخت و ساز را در خود حفظ كردهاند، نظير ماسوله، ابيانه، كندوان، مجن از جمله منابع توريستي كشور بشمار ميروند و همه ساله هزاران نفر براي ديدن آنها به اين مناطق سفر ميكنند. جوامع كوچ نشين كه هنوز به تعداد 1/1 ميليون نفر از اين طريق در كشور زندگي ميكنند، از ديگر جاذبههاي توريستي ايران است. الگوي زيست و معيشت كوچ نشينان، نظام اجتماعي و اقتصادي آنها، ابزار زيست و كار و توليد آنها، فرهنگ و ارزشهاي اخلاقي و اجتماعي حاكم بر اين جوامع و حتي پوشاك و روابط خانوادگي از جمله ويژگيهاي برجسته اين گروههاي اجتماعي محسوب ميشود و به همين سبب، براي ساكنان كشورهاي صنعتي دنيا كه شيوه زيست و معيشت را تنها از طريق رسانههاي گروهي ميشناسند، جاذبهاي بس با ارزش ببه شمار ميرود.ميتوان گفت كه ايران به تنهايي جهاني است در قلمرو سياسي يك كشور: در ايران تنوع جاذبههاي جهانگردي به قدري است كه مسافرتي لذت بخش و سرشار از خاطره را براي جهانگردان فراهم ميآورد. * منبع: نامجو، عباس. سيماي فرهنگي ايران. تهران: عيلام، 1378. ص 387 ـ 384
اهر ارسباران و مركز آن اهر، دژ قوم ماد و رودخانه ارس مرز دولت ماد بود. اهر از شهرهاي قديمي آذربايجان است. اين شهر قبل از اسلام اوزانلار نام داشت و به نام ميمد نيز مشهور بود. بعد از ظهور اسلام به نام اهر يا اهريچ خوانده شد كه حاكم نشين قره داغ بود.در سال 23 هجري قمري در زمان خليفه دوم، قواي اسلام به فرماندهي بكر بن عبدالله به اين منطقه دست يافتند.در زمان خلافت عباسيان از سال 200 تا 222 هجري قمري بابك خرمدين در آذربايجان بر عليه خليفه عباسي (معتصم ستمگر) قيام كرد و قريب به 20 سال در مقابل سپاهيان خليفه مقاومت نمود و حماسهها آفريد. او بزرگترين سرداران عرب و سپاهيانش را كه بيش از 250 هزار نفر بودند نابود كرد.درزمان حكومت شهرياران گمنام (كنگريان، جستانيان، آل مسافر، رواديان) شهر اهر در رديف سرزمين قهرمانان استقلال طلب ايران بود. پس از حكومت سلجوقيان و خوارزمشاهيان، در زمان اتابكان، شهرستان اهر مركز حكومت اولاد جهان پهلوان، اتابك آذربايجان بود و تعدادي از آنان به نام مالك اهر در ارسبان حكومت كردند.در زمان حكومت صفويه جنگ سختي بين مردم اهر و ايل بايبوردلو با قشون عثماني درمحل معروف به قانلي گول در جنوب اهر اتفاق افتاد. در دوره قاجاريه و جنگهاي ايران و روس شهر اهر مركز فرماندهي عباس ميرزا نايب السلطنه بود. در سال 1228 هجري قمري، زمان وقوع جنگهاي اصلاندوز، سرجان ماكدونالد سفير انگلستان درايران به اتفاق ميرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهاني، در اهر به حضور فتحعلي شاه قاجار رسيد. در بيماري وباي وحشتناك تبريز به سال 1228 قمري كه عده بيشماري تلف شدند، محمد شاه مدتي در اهر اقامت داشت و به امور آذربايجان رسيدگي مي كرد.مظفر الدين شاه قاجار درسفري به ارسباران بعضي مناظر طبيعي اروپا را با نقاط دلانگيز اين منطقه مقايسه كرده است.در سال 1240 هجري قمري سپاه ژنرال مدداف روسي با استفاده از غفلت حكام ارسباران، از ارس عبور كرد و اهر را گرفت. ولي بعد از مدتي عقب نشيني كرد و به قفقاز برگشت. در دوره دوم جنگ ايران و روس (43- 1241 هـ.ق) كه ژنرال پاسكويچ روسي تبريز را در تصرف داشت، ژنرال گراف سوخان براي تصرف اهر و اردبيل به اين منطقه آمد و شهرها و روستاهاي مسير راه را تصرف و به آزار و اذيت مردم بيدفاع پرداخت. رضاخان در اوايل حكومت خود مسافرتي به ارسباران كرد و در گردنه مشك عنبر، دستور داد تا اسم قره داغ را مشكبار بنامند كه عملي نشد. آنچه در تاريخ معاصر آذربايجان معروف و مهم است قيام مردم تبريز به رهبري ستارخان (سردار ملي) در انقلاب مشروطيت است. او اهل ارسباران بود وبه نام ستار قره داغي معروف است.
بستان آباد شهرستان بستان آباد در محل شهر باستاني و گمشده اوجان، بنا شده است. نام او جان از قرن ششم به بعد در اكثر سفرنامهها و كتابهاي تاريخي آمده است. ياقوت حموي مينويسد: «اوجان شهركي است در آذربايجان و با تبريز ده فرسخ فاصله دارد. در راه ري واقع شده بازار و بارو دارد و خرابي در آن راه يافته است.» حمدالله مستوفي در نزهه القلوب مينويسد: «آن را بيژن بن گيو بن گودرز ساخت. غازان خان تجديد عمارتش كرد. از سنگ و گچ بارو كشيد و شهر اسلام خواند و دارالملك ساخت. هوايش سرد و آبش از كوه سهند جاري است حاصلش غله و بقولات بود. ميوه اوجان از اقليم چهارم است. از توابع ناحيت مهران رود شمرده اند. مردمش سفيد چهره و شافعي مذهباند».خواجه رشيد الدين فضل الله همداني درتاريخ مبارك غازاني همه جا اوجان را شهر اسلام خوانده و درباره جشن بزرگ غازان خان در اوجان شرح جالبي آورده است. بعد از غازان نيز اين شهر همچنان آباد ماند و پايتخت ييلاقي بود و مراتع اطراف رودخانه اوجان اقامتگاه تابستاني اردو شمرده ميشد. در كتاب حبيب السير غياث الدين بن همام الدين الحسيني معروف به خواند مير آمده است: «در سالهاي بين 740 تا 806 هجري قمري، حوادث مهمي در اوجان روي داد تا اين كه امير تيمور هنگام عزيمت به تبريز چند روز در قصر غازاني اوجان به استراحت پرداخت و علما و سادات و عرفاي تبريز در مجالس مباحثه در حضور وي شركت كردند.» در 823 هجري قمري قره يوسف تركمان، در اوجان از دنيا رفت. در 839 هجري قمري فرمانروايي آذربايجان از طرف شاهرخ به امير جهانشاه در اوجان واگذار شد.فرمانروايان تركمانان و صفويه مدتها در قصر غازاني در اوجان مجالس عيش و نوش داشتند، اما در روزگار فرمانروايي بعدي اذربايجان، حوادث و جنگهاي خونين متعددي اوجان را در معرض انهدام و ويراني قرار داد كه امروزه از آن آباداني و زيبايي فقط يك رودخانه ويك دهستان به نام اوجان در جغرافياي آذربايجان باقي مانده است.
بناب بناب به معناي سرزميني است كه ريشه اش در آب و يا نزديك آب است. اين شهر قبل از حمله مغول بسيار آباد و پر رونق بود. درگورستانهاي منطقه قره قشون، درارتفاعات جنوبي آن، آثاري مربوط به قرون هشتم ونهم هجري به دست آمده است. آثار و بقاياي بناهاي تاريخي نشانگر آباداني آن در دوره صفويه است. با وجود اين كه بناب از شهرهاي مهم آذربايجان است از نقطه نظر اقتصادي، سياسي و تاريخي پيوسته تحت تأثير مراغه بوده است.
تبريز تبريز يكي از قديميترين مناطق ايران است و مجموعه آثار تاريخي و نشانههاي باستانشناختي كه از محلهاي مختلف آن در نتيجه حفاريهاي مجاز و غيرمجاز به دست آمده است، دلالت بر ديرينگي و قدمت تاريخي اين شهر دارد. اين قدمت، مباحثات و مشاجرات متعددي بين مورخين و محقيقين برانگيخته است و هنوز هم اطلاعات جامع و مستندي در مورد قدمت، وجه تسميه و چگونگي پيدايش اين منطقه در دست نيست و كما كان نظرات متفاوتي در اين موارد مطرح است.قديمي تريم مطلب مربوط به شهر تبريز در كتيبه سارگن دوم پادشاه آشور (722 – 750 ق- م) آمده است كه آن را شهري بزرگ و آباد و داراي باروي تودرتو وصف كرده است. سارگن دراين كتيبه از شهري به نام اوشكايا كه شايد همان اسكوي امروز است و نيز از دژ و قلعه محكمي به نام تارويي ياد ميكند كه به احتمال زياد تبريز است. گذشته از اين، در يكي از كتيبههاي سناخريب پادشاه آشور (705- 681 ق.م) از شهري به نام تربيس نام برده شده است كه پادشاه مزبور در آنجا معبدي به نام نركان ساخته بود.بعضي از مورخين و محققين، تبريز را همان گابريسي ميدانند كه در پنجمين جدول آسيايي بطليموس اسكندراني (در نيمه دوم قرن دوم ميلادي) ثبت شده است. و اعتقاد دارند كه بعدها حرف گ به ت تبديل شده است. بعضي ديگر تروياي معروف و تبريز را يكي ميپندارند. عدهاي حتي اين شهر را همان سوز يا شوش قديم و عدهاي ديگر آكراتا يا آماتاي ذكر شده در تورات فرض كردهاند. گروهي از جمله كينز انگليسي كه در اوايل قرن نوزدهم به تحقق پيرامون جغرافياي تاريخي آذربايجان پرداخت، تبريز را كازايا گنزكه يا گنجك باستان شمردهاند. تاريخ تبريز بعد از اسلام برخلاف تاريخ كهن آن كه با حدس و گمان همراه است، روشن و واضح است. اين شهر در سال 21 هجري قمري به وسيله اعراب فتح شد و به دنبال آن قبايلي از اعراب مانند ازدها كه از قبايل معروف اعراب يمن بودند و دراين شهر ماندند وحكومت رواديان را بنيان نهادند. اغلب منابع بعد اسلام نيز بناي اوليه تبريز را به زبيده خاتون همسر هارون الرشيد نسبت دادهاند، اما درمتون تاريخي قديم مطلبي كه دليل صحت اين ادعا باشد، ديده نشده است و اساساً هيچ جا ذكري از اين كه زبيده زن هارون الرشيد به آذربايجان آمده باشد به ميان نيامده است. از جمله كساني كه معتقدند شهر تبريز به امر زبيده خاتون دختر جعفر پسر منصور عباسي وهمسر هارونالرشيد به وجود آمده است، حمدالله مستوفي قزويني است. او در كتاب نزهه القلوب، تاريخ بناي تبريز را 175 هجري قمري آورده اضافه كرده است كه باروي تبريز 6000 گام بود و 10 دروازه داشت.آنچه كه از مطالعه منابع تاريخي و نتايج پژوهشگران مختلف از جمله نادر ميرزا، كسروي و جكسن آمريكايي به دست ميآيد اين است كه نسبت دادن بناي تبريز به زبيده خاتون نميتواند صحيح باشد. به طوري كه از از كتب تاريخ ارمني نيز بر ميآيد، از چند قرن پيش از اسلام شهر تبريز برپا بوده و عنوان شهر را داشته است. احتمالاً علت اينكه در فتوحات تازيان نامي از تبريز برده نشده است آن است كه در آن زمان چندان آباد و صاحب نام نبوده است.پروفسور مينورسكي مؤلف كتاب تاريخ تبريز بر اين عقيده است كه تبريز فعلي همان شهر تارماكيس است كه در كتبيه سارگن از آن نام برده شده است. سارگن دوم در كتببه خود از 21 شهر در اين منطقه نام برده است كه نشان دهنده رشد شهرسازي در نواحي اطراف درياچه اروميه در هزاره اول پيش از ميلاد است.تعيين تاريخ دقيق پيدايش شهرنشيني در دشتي كه تبريز در آن قرار گرفته، دشوار است. همين قدر ميتوان گفت كه شرايط اين دشتِ حاصلخيز به واسطه وجود دو رود آجي چاي و مهران رود، اقليم معتدل، موقعيت ارتباطي بسيار مناسب، وجود منابع زيرزميني غني و موقعيت مناسب استراتژيكي آن، زمينه مساعدي براي تكوين وتوسعه زندگي شهري فراهم آورده است.در جريان كاوشهايي كه توسط هيئت باستانشناسي انگليسي به رهبري چارلز بورني در قار تپه (يانيق تپه) واقع در 30 كيلومتري جنوب غربي تبريز صورت گرفت به خانههاي دايرهاي شكلي برخوردند كه از آجر خام و چينه ساخته شده اند و به اواخر هزاره سوم و اوايل هزاره دوم قبل از ميلاد (اواخر دوره عصر سنگ – مس و اوايل دوران مفرغ) تعلق دارند. در اين خانهها سنگ آسيابها، استخوان حيوانات، نقشهاي هندسي شكل، ظروف سفالي مزين به تصاوير پرندگان و حيوانات، انبارهاي آذوقه و كارگاه نيز كشف شد. از اين كشفيات چنين استنباط ميشود كه در آن هنگام در حوالي تبريز فعلي گروهي از مردم به امر پيشهوري اشتغال داشتند كه تقسيم كار، زمينه مساعدي براي ايجاد زندگي شهري وشهرها پديد آورد. به هر صورت، قديميترين سند دال بر وجود تبريز (تارويي- تارماكيس) كتيبه سارگن دوم متعلق به اواخر سده هشتم قبل از ميلاد است. به احتمال قوي شهر در جريان حمله نيروهاي ويرانگر آشور منهدم شد. تا قرنهاي سوم و چهارم بعد از ميلاد نام و نشاني از آن دربين نيست، تا آن كه مورخان ارمني ازشهري به نام تاورژ سخن گفتند و قرايني دال به وجود شهري در محل تبريز كنوني دردوران ساساني به دست آمد. ميتوان حدس زد كه به جاي ويادر جوار شهر ويران شده تارماكيس و مجموعه دهكدههايي كه در آن حدود پراكنده بودهاند و در كتبيه سارگن از آنها سخن رفته است، شهر ديگري بنيان نهاده شد و روي به توسعه گذاشت. ولي اين توسعه از لحاظ تاريخي ديري نپاييد و به هر علتي شهر دوباره راه زوال پيمود. چنان كه در اواخر دوره ساساني و در جريان يورش و فتوحات تازيان و تا نيمه اول قرن دوم هجري نامي از آن ذكر نشده است. و تبريز نخستين بار به عنوان قلعه آمده است كه بعدها به شهري بزرگ تبديل ميشود. شهري كه در طي چهارده سده به يكي از شهرهاي معروف آذربايجان و ايران اشتهار يافته است. اين شهر پايتخت چندين سلسله قدرتمند بود. گاهي در نتيجه پيشامدهاي ناگوار طبيعي ويا تاريخي گرفتار فترت ميشد، رونق و جمعيت خود را از دست ميداد. تا آن جا كه از آن جز ويرانهاي به جا نمي ماند و باز زماني ققنوس وار، ازميان خاكسترش سربر ميآورد و رونق و توسعه ميگرفت.در دوره حكومت رواديان تبريز پايتخت آذربايجان شد و به علت موقعيت ممتاز جغرافيايي و نظامي خود بيشتر از ساير شهرها مورد توجه قرار گرفت.در سال 340 هجري قمري از اتحاد سه گانه تبريز، اشنو (اسنه، اسنق) و دهخوارقان مملكت بني روديني به وجود آمد كه حكام آن قدرت و استقلال كامل داشتند وخلفاي بغداد از دخالت و نفوذ كمي در آن برخوردار بودند.از قرن نوزدهم ميلادي يا قرن سوم هجري به بعد نام تبريز در رديف شهرهاي بزرگ آذربايجان آمده است كه در آن جا همزمان با پيشرفت صنعت وتجارت، علم وتمدن نيز شكوفا شده است.در سال 420 هجري امير وهسودان فرمانرواي تبريز شد و از سال 446 هجري، تبريز و آذربايجان تحت سلطه حكومت سلجوقيان قرار گرفت. اهالي تبريز در سال 616 هجري موفق شدند با دادن هداياي قيمتي و پول فراوان، از هجوم مغولان به شهر و ويراني آن جلوگيري كنند. پس از حمله مغول به ايران براي اولين بار شهر تبريز به دستور آباقاخان (680 -663 هجري قمري) پايتخت رسمي ايلخانان شد. در سال 685 هجري در دوران حاكميت آباقاخان در تبريز، زندگي مدني واقتصادي دوباره شكوفا شد.سلطان محمود غازان خان معروفترين شاه مغول در 694 هجري تبريز را مقر حكوت قرار داد و آن را به منتهاي درجه عظمت و بزرگي و آباداني رسانيد. تبريز نه تنها در آذربايجان و ايران، بلكه در شرق نزديك و ميانه نيز مركز بازرگاني و صنعت و جايگاه علم و تمدن شد. در اين عصر، غازان خان در روستايي به نام شام در كنار آجي چاي آبادانيهاي بزرگي انجام داد و مقبره با شكوه شام غازان يا شنب غازان را بنا كرد. تجارت و داد و ستد به علت برقراري امنيت و رفاه و ازدياد جمعيت رونق يافت و بازارهاي زيادي ساخته شد.خواجه رشيد الدين فضل الله همداني در بخش شمالي تبريز در بيلانكوه مركز علمي ربع رشيدي را بنا نهاد تاج الدين عليشاه جيلاني نيز مسجد عليشاه (ارك تبريز) را در مركز شهر بنا نهاد. تبريز دراين زمان رسماً پايتخت ايلخانان مغول بود و تمام مملكت از جيحون تا مصر زير اطاعت فرمانروايان تبريز قرار داشت.پس از ايلخانان مغول، تبريز در عصر جلايريان و تركمانان آق يو نلو و قره قريونلو پايتخت ايران شد و در اين زمان (870 هجري) بود كه به دستور جهانشاه بن قره يوسف بن تركمان مسجد كبود (گؤي مسجد) بنا گرديد.يورشهاي امير تيمور و فرزندان او به تبريز، كوچ دادن اجباري صنعتگران و هنرمندان به تركمنستان و بالاخره زلزلههاي بيامان پي در پي شكوه و عظمت تبريز را به طور موقت از بين برد و اكثر آثار تارخي كم نظير آن را بين رفت.در سال 906 هجري شاه اسماعيل صفوي (متخلص به ختايي) تبريز را پايتخت ايران كرد. در دوران صفوي شهر تبريز بارها ميدان جنگ ايران و عثماني شد.در آغاز حكومت قاجار به خصوص زمان فتحعلي شاه، تبريز پايتخت دوم يا وليعهدنشين ايران شد و محل استقرار عباس ميرزا نايب السطنه گرديد. تمام وليعهدهاي خاندان قاجار در مقام حكومت آذربايجان دوران وليعهدي خود را دراين شهر سپري كردند.تبريز به علت نزديكي به روسيه تزاري و عثماني و ارتباط با كشورهاي اروپايي مورد توجه قرار گرفت وامور تجاري رونق يافت و شهر به سرعت روي به آباداني و رشد و پيشرفت نهاد. مردم با افكار آزاديخواهي و مظاهر تمدن و علوم و فنون جديد آشنا شدند و دريافتند كه بايد با استبداد و بيدادگري مبارزه كنند و عدالت و برابري را در جامعه حكمفرما سازند. بنابراين، در سال 1906 ميلادي (1285 شمسي، 1324 هـ. ق) مردم تبريز در انقلاب مشروطيت نقش بزرگي را برعهده گرفتند.در دوره استبداد صغير محمد علي شاه، مردم تبريز به رهبري دو قهرمان ملي- ستارخان و باقرخان، پس از ماهها مبارزه و ستيز، ابتدا تبريز و آذربايجان وسپس ايران را از چنگ استبداد رهايي بخشيدند.در سال 1299 شمسي (1340 هجري قمري) قيام روحاني مبارز شيخ محمد خياباني در تبريز بر عليه استعمار انگليس و عهدنامه وثوق الدوله شروع شد و به پيروزي ملت و عقب نشيني استعمار انگليس انجاميد.در سال 1324 شمسي مردم تبريز و آذربايجان شاهد اعلام حكومت داخلي به رهبري فرقه دمكرات آذربايجان بودند كه اين حكومت در آذر ماه 1325 با حمله قشون دولت مركزي سرنگون شد.در سال 1329 شمسي مردم تبريز و آذربايجان در ملي كردن نفت و خلع يد از استعمار پير انگلستان در صف اول مبارزه بودند. در 29 بهمن سال 1356 و 22 بهمن سال 1357 مردم مبارز و انقلابي تبريز در پيروزي انقلاب اسلامي ايران نقش اساسي و تاريخ سازي را به عهده داشتند.
سراب منطقه سراب از جمله مناطقي است كه از ديرباز مسكوني بوده است. وجود كتبيه اورارتويي، تپه هاي باستاني و معابد سنگي در حومه اين شهر نشانگر قدمت تاريخي منطقه است. سراب در دوره امپراطوري اورارتويي از جمله مناطقي با تمدن شهري بود. حتي بعضي از محققين و باستانشناسان براين باورند كه قبور پراكنده در اطراف و اكناف شهر سراب، قدمتي بيش از سنگ نبشتههاي اورارتويي دارند.آثار به جاي مانده از فتوحات حكمرانان اورارتويي قدمت تاريخي اين منطقه را به سالهاي 685-730 ق.م ميرساند. سنگ نبشته رازليق كه يك باستانشناس آلماني در سال 1971 آن را خواند به خط ميخي و متعلق به آرگيشتي دوم پسر روساي اول است. سنگ نبشته نشتبان هم بيان كننده فتوحات اورارتو در قرن هشتم قبل از ميلاد است. مراكز تمدن عهد باستان، معمولاً پس از ويراني و انهدام در اثر حملات دشمنان، دوباره بازسازي نميشد، اما شهر سراب بعد از شكست اورارتوها، در دوران حكمراني پارتها نيز از رونق كافي برخوردار شد و مورد توجه حكمرانان پارتي بود. وجود تپههاي باستاني، تلها و سفالينههاي كشف شده در منطقه، شاهد اين مدعا است.در منطقه سراب آثار متعددي از جمله معابد سنگي، قلاع و يك چهار طاقي متعلق به دوران تمدن ساساني بر جاي مانده كه مبين اهميت آن،در دوره ساساني است.در دوران بعد از حاكميت اسلام در ايران و آذربايجان، شهر سراب همچنان ارزش و اعتبار شهري خود را حفظ كرد و به لحاظ موقعيت ويژه مواصلاتي و حاصلخيزي خاك هميشه مورد توجه حكمرانان بود. چنانچه مورخين نوشتهاند، بابك خرمدين در شهر سراب با شبليبن مثني ازدي ملاقات كرد و جنگ امير و هسودان با غزان در كنار اين شهر در قرن پنج هجري رخ داد.شهر سراب در دوران حكومت مغولان از مراكز عمده حكومتي در آذربايجان بود. نوشتهاند كه سلطان احمد تكودار كه اسلام آورده بود، از دست ارغونخان و سرداران مغول به اردوي مادر كه در سراب مستقر بود، پناه برد و در آنجا دستگير شد و به دستور ارغون به سال 683 كشته شد. بعد از شكست سلطان احمد تكودار ارغونخان مغول، شوراي مغولان را در گردنه سائين به سال 683 تشكيل داد. در زمان حكومت چوپانيان نيز سراب مورد توجه بود و حكومت آن با«جاني بيگخان» از اولاد «جوجيخان» بود كه در سال 758 در اين شهر كشته شد. در اوايل حكمراني صوفيه كه شهرهاي تبريز و اردبيل از شهرهاي مهم به شمار ميرفتند، سراب به دليل نزديكي به اين دو شهر و موقعيت سوقالجيشي، از اهميت ويژهاي برخوردار بود. شاه اسماعيل صفوي بعد از شكست در جنگ چالدران به سراب روي آورد و در سال 930 در اين شهر درگذشت.جنگ شاه اسماعيل و خليل پاشا در سراب روي داد و باعث ويراني و خسارات جبرانناپذيري شد؛ ولي شاه عباس قواي عثماني را در اين شهر شكست داد.به سال 1205 آغا محمدخان قاجار با صادق خان شقاقي در اين منطقه جنگيد و بعد از گريختن صادقخان از شهر، آغا محمدخان سراب را غارت كرد و به آتش كشيد. صادق خان شقاقي در جنگ با فتحعلي شاه نيز شكست خورد و به سراب عقب نشيني كرد و بعد از اينكه جواهرات آغا محمدخان را به فتحعلي شاه پس داد، از طرف شاه قاجار بخشوده شد و به حكومت سراب منصوب گرديد.موقعيت جغرافيايي و اقتصادي اين شهر باعث شد تا بعد از هر غارت و ويراني دوباره جاني تازه بگيرد و در بطن حوادث آبديده شود.
شبستر شبستر از شهرهاي قديمي آذربايجان است، نام اين شهر در كتابهاي تاريخي قديم آمده است. حمدالله مستوفي در نزههالقلوب (740هـ.ق) فراواني نعمت اين بخش را ستوده و چنين مينويسد: «چهارم. ناحيت ارونق بر غرب شهر (تبريز) است. آغازش سه فرسنگي شهر است تا پانزده فرسنگي و عرضش پنج فرسنگ باشد. حاصلي نيكو از انگور، غله و ميوه دارد و مدار تبريز بر ارتفاعات آن جا باشد وسيپاره ديه است و اكثرش معظم كه هر يك قصبهاي است چون سيس، شبستر و ايقان، كوزه كنان و...»بيشترين آوازه شهر شبستر به وجود بزرگاني مانند؛ شيخ محمد شبستري عارف نامدار و صاحب مثنوي گلشنراز، ميرزا علي اكبر معجز شبستري شاعر طنزسراي برجسته آذربايجان، شهيد راه حق شيخ محمد خياباني مربوط است.
كليبر در روزگاران قديم اهر و كليبر از قصبات پيشكين (مشكين شهر) بودند. در بحث تومان پيشكين، حمدالله مستوفي درباره كليبر چنين مينويسد: «تومان پيشكين، در اين تومان هفت شهر است. پيشكين، خياو، انار، ارجاق، اهر، تكلفه،كلنبر (كليبر)».از نظر تاريخي، كليبر به خاطر وجود قلعه بابك كه روزگاري مركز قدرت بابك خرمدين بوده، داراي اهميت فوقالعادهاي است.
مراغه مراغه از شهرهاي تاريخي و قديمي آذربايجان و ايران است. بطلميوس يوناني، درياچه اروميه را به مناسبت واقع شدن آن در كرانه غربي ناحيه مراغه، مارگيانه خوانده است. مارك آنتوان سال 36 قبل از ميلاد، هنگام ذكر حوادثي كه زمان پارتها در اين منطقه رخ داد، از اين مكان به نام فرائهتا ياد كرد.هنگام خلافت هارونالرشيد، درآمد شهر مراغه به دختران خليفه اختصاص داشت. در دوره جنگهاي اعراب با بابك خرمدين درارسباران، اين شهر پناهگاه قشون اعراب بود، حتي افشين، مراغه را مركز زمستاني قشون خود قرار داد.در 280 هجري فرمانروايي مراغه به محمد بن افشين بن ديو داد رسيد. بعد از وي برادرش يوسف به جاي او نشست و درسال 296 هجري به نام خود در مراغه سكه زد. در دوران فرمانروايي قره يوسف، مراغه بسيار آباد و معمور شد، يك درالاماره،يك خزانه و چند ساختمان ديواني در آن بنا كرد. كم كم قدرت او بالا گرفت و مورد تأييد خليفه واقع شد. پس از آن مركز حكومت خود را به اردبيل منتقل ساخت.در سال 317 هجري آخرين فرمانرواي بني ساج، يعني ابوالمسافر الفتح در مراغه به قتل رسيد. در 332 هجري، مسافريان ديلمي به مراغه دست يافتند. از اين دوران سكهاي به نام محمد بن عبدالرزاق، سردار ركن الدوله ديلمي و سكههايي به نام ابراهيم و جستان دو پسر مرزبان ديلمي دردست است كه در شهر مراغه ضرب شدهاند.در سال 420 هجري قشون غز وارد مراغه شد. در سال 566 هجري مراغه جزو قلمرو سلجوقيان درآمد. در سال 622 هجري جلال الدين خوارزمشاه بدون برخورد با مقاومت مهمي، به مراغه آمد. در سال 628 هجري اين شهر به تصرف سپاهيان مغول درآمد. در 656 هجري مراغه مركز فرمانروايي هلاكوخان مغول شد؛ خواجه نصيرالدين طوسي با همكاري چند دانشمند ستاره شناس، مأمور تأسيس رصد خانه معروف مراغه گرديد. هلاكو خود، آئين بودايي داشت ولي زن و مادرش مسيحي بودند، لذا در اين دوره شهر مراغه و حوالي آن مركز مسيحيت شد. روميان، ارامنه و نسطوريان، به خصوص دانشمندان و صعنتكاران و هنرمندان مسيحي در مراغه گرد آمدند. در زمان غازان خان، كه به اسلام روي آورده بود، كليساها به مساجد مبدل شد و دست مبلغين مسيحي از شهرهاي بزرگ آذربايجان كوتاه شد.در سال 712 هجري، شمس الدين قره سنقرامير الامراي حلب ونايب السلطنه مصر به ايران فرار كرد و سلطان محمد خدابنده اولجايتو او را پناه داد و به فرمانروايي مراغه منصوب كرد.در 759 هجري مراغه به دست تيموريان ويران شد. هنگام غلبه شاه اسماعيل، در مراغه نيز مانند ساير شهرها كشتاري رخ داد. در زمان شاه طهماسب صفوي بناي مدارس، مساجد و ساختمانهاي عام المنفعه آغاز شد و شهر مراغه، حتي آباديهاي حوالي آن، مثل بناب از رفاه و آباداني قابل توجهي برخوردار گرديد. در جنگهاي پي درپي ايران و عثماني، عبدالعزيز پاشا، اندك مدتي بر مراغه فرمان راند،تا اينكه در سال 1142 هجري شهر مراغه و دهخوارقان به دست نادر شاه گشوده شد. اززمان عباس ميرزا نايب السلطنه، تقريباً حكومت حوالي مراغه به احمد خان مقدم مراغي و خانواده وي اختصاص يافت. گرچه شيخ عبيدالله كُرد در سال 1297 هجري خود رابه حوالي مراغه رسانيد، ولي هجوم وي و همراهانش دفع شد و سكون و آرامش به مراغه بازگشت. صمد خان شجاع الدوله مراغهاي، مدافع سرسخت و معروف استبداد، بازماندهاي از خاندان مقدم بود وي مردي بود سفاك و بيرحم كه صفحات تاريخ معاصر ايران به خصوص در دوره مشروطيت حاكي از مظالم آن شخص است.
مرند تاريخ شهر مرند به چند قرن قبل از ميلاد مسيح ميرسد. در دايره المعارف بزرگ اسلامي آمده است كه مرند مركز سكونت اقوامي مهم در دوره كلده و آشوربود. بطلميوس جغرافيدان يوناني كه حدود دو قرن قبل از ميلاد ميزيست، از اين شهر به نام ماندگارنا نام مي برند. به روايت تاريخ نويسان، كلمه مرند در زبان ارمني به معناي دفن يا دفينه است و گويند مرند مدفن حضرت نوح پيغمبر بوده است. به عقيده ويليامز جكسون، مرند پايتخت شهرستان واسپورگان در دوره ساسانيان بود و بقاياي آتشكدهاي درتپه خاكستري مرند دليل آن است.در سفرنامه ويليامز جكسون (امريكايي) درباره وجه تسميه مرند آمده است كه بناي اين شهر به امر دختر ترسايي به نام ماريا گذاشته شد. وي كليساي بزرگي دراين محل بنا كرد كه اكنون مسجد جامع شهر است؛ به همين دليل نام اين شهر ماريانا خوانده شد كه بعدها به مريند، مروند، مارايانه و سپس به مرند تغيير يافت. در روايت ديگري وجه تسميه شهر مرند را تغيير يافته كلمه «مادوند» و «مارند» يعني محل زندگي مادها ذكر كردهاند. آثار كليساي قديمي اين شهر هنوز پابرجاست و صليبهايي بزرگ و كوچك به شكلي زيبا دور تا دور قسمت فوقاني آن را پوشاندهاند. به روايتي ديگر مرند يا مارند يا مادوند زماني پايتخت حكومت مادها بود. شواهد تاريخي نشان ميدهد كه مرند در روزگار قيام بابك خرمدين جزو قلمروي او بود و محمد روادي حكمران مرند از بابك اطاعت ميكرد. پس از دوره رواديان، ديگر نامي از مرند برده نميشود، ولي وقايع عمومي منطقه نشان ميدهد كه اين ناحيه تا حدود نخجوان، ايروان، تفليس، شيروان، شماخي، خوي و وان محل نبرد حكومتهاي آذربايجان، گرجستان و ارمنستان از يك سو و فرستادگان خلفا از سوي ديگر بود.با برقراري نظام ايلخاني پس از حملات مغول، سلاطين ايلخاني بر مراغه، تبريز و سلطانيه حكومت راندند. در دوره تيموريان و پس از آن مرند مانند ساير شهرها دچار غارت و جنگ و ويراني شد. در دوران صفويه به خصوص در زمان شاه اسماعيل اول كه ايرانيان در جنگ چالدران شكست خوردند، تمامي آذربايجان به تصرف عثمانيها درآمد و مرند هم مانند ساير شهرها ازاين قاعده مستثني نبود. حتي به دليل موقعيت سوقالجيشي، بيشتر از ساير نقاط مورد تاخت و تاز قرار گرفت.در زمان شاه عباس، حكومت مرند به اميري به نام سلطان جمشيد خان دنبلي داده شد و اين شهر مركزيت حكومتي پيدا كرد. در سال 1016 هجري شاه عباس براي نبرد با عثمانيان مرند را پايگاه خود قرار داد.در دوره قاجاريه به دليل رونق فعاليتهاي صنعتي، بازرگاني و معدني ماوراء ارس و داد و ستد بين تبريز و خوي با باكو و تفليس و مهاجرت و مسافرت مردم آذربايجان به روسيه همچنين لزوم مبادلات پستي و راه كارواني، بر شهرت و آباداني مرند افزوده شد. در دوره انقلاب مشروطيت شجاع نظام مرندي در مرند، زنوز، علمدار و گرگر به مخالفت با مشروطيت و طرفداري از استبداد برخاست. دراين زمان راه مرند راه بازرگاني ايران به اروپا و روسيه بود و براي تبريز از لحاظ تأمين آذوقه و مايحتاج زندگي اهميت اساسي داشت. اين راه بارها توسط افراد شجاع نطام مرندي مسدود شد؛ اما سرانجام اين مرد با يك بمب پستي كه توسط مشروطهخواه معروف «حيدر عمو اوغلي» از تبريز فرستاده شد، به هلاكت رسيد. آزاديخواهان و مجاهدان مرند همواره يار و ياور ستارخان در انقلاب مشروطه بودند.
ميانه ميانه يكي از شهرهاي تاريخي وكهن آذربايجان و ايران است. بنا به نوشته دياكونوف در تاريخ ماد، سال 720 قبل از ميلاد در آذربايجان و كردستان امروزي، سرزمين ماننا قرار داشت و مركز آن در نزديكي درياچه اروميه بود. در مرزهاي اين سرزمين نواحي نيمه مستقلي وجود داشتند كه تابع ماننا بودند. زيكرتو، (در ناحيه ميانه و اردبيل كنوني)، آندريا(در بخش سفلاي دره قزل اوزن) و سرزمين ديوك يا ديااكو، (به احتمال قوي، در بخش علياي دره قزل اوزن)ميانه پايگاه نيروهاي سلاطين و محل كسب فرامين آنها بود. اوچ تپه كه امروز يكي از دهستانهاي اين شهر است در زمان نادر شاه افشار قرارگاه لشكريان او بود. نادر در لشكركشيهاي خود بر عليه عثماني بيشتر در اين محل اقامت مي كرد. در زمان احمد شاه قاجار و رضا شاه، ميانه يكي از مراكز حكومتي خاندان فيروز ميرزا فرمانفرماييان بود.
هريس هريس يكي از قديميترين مناطق آذربايجان شرقي است. در وقف نامه رَبع رشيدي نام بسياري از آباديهاي آذربايجان آمده است و نشان ميدهد كه پارهاي از آنها (نظير هريس) در قرنهاي هفتم و هشتم هجري قصبههايي آباد و بزرگ بودهاند. چند بناي تاريخي مهم از دوران فرمانروايي ايلخانان و جانشينان آنان دراين بخش به جا مانده است كه عبارتاند از بقعه شيخ اسحاق (در روستاي خانقاه خانمرورد)، گورستان مينق، گورستان هيق، گورستان گوور، مسجد سنگي جمال آباد و مسجد اسنق (مربوط به قرن هشتم هجري). هريس يكي از قديميترين مراكز صنعت فرش در آذربايجان و ايران است و فرشهاي «مرزبلند آن شهرت جهاني دارند». مكانهاي تاريخي و ديدنيهاي استان شهرستان تبريز درياچه قوري گؤل – مسير جاده تهران، تبريز چشمه تاپ تاپان- 5 كيلومتري آذرشهر چشمه آب معدني كندوان- 22 كيلومتري جنوب اسكو جزيره اسلامي(شاهي) – درياچه اروميه ارتفاعات سهند- 50 كيلومتري جنوب تبريز ارتفاعات سلطان سنجر- 15 كيلومتري شرق زنوز ارتفاعات سلطان داغي- نزديكي شهر اسكو ارتفاعات موروداغ- 36 كيلومتري غرب تبريز غار اسكندر- 30 كيلومتري تبريز، روستاي سعيد آباد دره ليقوان- جنوب شرقي تبريز دره سعيد آباد- جاده ترانزيتي تهران، تبريز تالاب قوري گؤل- 40 كيلومتري غرب تبريز كاخ شهرداري- ميدان ساعت تبريز عمارت ائل گؤلي- 7 كيلومتري جنوب شرقي تبريز عمارت ربع رشيدي- خيابان عباسي تبريز قلعه آق گنبد- جزيزه اسلامي خانه مشروطيت- شهر تبريز غار قدمگاه- روستاي باداميار آذرشهر گورستان شاد باخ مشايخ- 6 كيلومتري جنوب شرقي تبريز گورستان كججان- سردرود اسكو گورستان قدمگاه- روستاي باداميار آذرشهر گورستان پير حيران- باغات آذرشهر گورستان آخماقيه- 13 كيلومتري شمال شرقي اسكو گورستان اسفنجان- توابع اسكو گورستان خسروشاه- 6 كيلومتري اسكو شهرستان اهر تالاب يوسفلو- 33 كيلومتري شرق اهر تالاب ديب سيز- 25 كيلومتري شرق اهر تالاب خرمالو- 42 كيلومتري جنوب غربي اهر ارتفاعات كمتال- ارسباران ارتفاعات قوشاداغ- ارسباران قلعه جوشين- 26 كيلومتري غرب ورزقان حمام كردشت- كناره رود ارس روستاي كردشت سنگ نبشته سقندل- شرق ورزقان بازار قديمي- شهر اهر رباط شاه عباس گؤيجه بئل- 24 كيلومتري اهر مسجد جامع – اهر مقبره شيخ شهاب الدين اهري –اهر شهرستان بستان آباد غار آغ بولاق- جنوب روستاي قره چمن آب گرم – داخل شهر شهرستان بناب بندر رحمانلو- عجب شير بنادر دانالو، زينت لو- 25 كيلومتري عجب شير تالاب قبادلو- 22 كيلومتري شمال غربي عجب شير جزيره قويون داغي (كبودان) – درياچه اروميه، 12 كيلومتري رحمانلو جزيره اشك – درياچه اروميه جزيره آرزو – درياچه اروميه جزيره اسپير- درياچه اروميه جزيره ضحاك- 28 كيلومتري شرق عجب شير مسجد مهر آباد- ميدان مهرآباد بناب شهرستان سراب چشمه الله حق- روستاي الله حق سراب چشمه آبرس- 11 كيلومتري شمال سراب چشمه سراب- جنوب غربي سراب آيي قالاسي- روستاي شيران سراب تپه باستاني قلعه جوق- شمال سراب تپه باستاني امام چاي- روستاي امام چاي سراب سنگ نبشته نشتبان – شمال شرقي سراب مجموعه بازار – شهر تبريز سنگ افراشتهاي قيرخ قيزلار- شمال شرقي سراب مسجد اسنق- روستاي اسنق محال آلان برآغوش سراب مسجد جمال آباد – روستاي جمال آباد محال آلان بر آغوش مسجد جامع- سراب بقعه شيخ اسحاق- روستاي خانقاه سراب امام زاده بزرگ – جنوب غربي سراب شهرستان شبستر بندر شرفخانه- 30 كيلومتري جنوب شبستر بندر آق گنبد- جزيره اسلامي ارتفاعات ميشو- شمال درياچه اروميه روستاي تاريخي سيس- 14 كيلومتري شبستر مسجد جامع – تسوج شبستر مقبره شيخ محمود شبستري – شبستر شهرستان كليبر دره پيغام – شمال و جنوب كلبير منطقه حفاظت شده ارسباران- كليبر قلعه جمهور(بابك) – كليبر قلعه پشتو- هوراند كليبر قلعه پيغام- جاده اهر – كليبر قلعه نودوز- 25 كيلومتري جنوب شرقي اهر قلعه آوارسين- 22 كيلومتري جنوب خدا آفرين قلعه قهقهه- هوراند كليبر پلهاي خدا آفرين- خدا آفرين منطقه تاريخي قوبول دره سي- هوراند كليبر تپه باستاني اژدها داشي- هوراند كليبر شهرستان مراغه تالاب آلما گلي- جنوب شرقي ارتفاعات سهند چشمه ورجوي- 5/8 كيلومتري جنوب مراغه چشمه گشايش – 14 كيلومتري جنوب شرقي مراغه غار مامپوئيل (كبوتر) – 25 كيلومتري جنوب شرقي مراغه دره گشايش – 20 كيلومتري جنوب شرقي مراغه تالاب قره قشلاق- جنوب شرقي درياچه اروميه قلعه قيز لار قالاسي- جنوب غربي اروميه مسجد ملارستم- ميدان ملا رستم شهر مراغه مسجد معزالدين – ميدان خشكبار شهر مراغه مسجد شيخ بابا- شهر مراغه مسجد جامع- مراغه مقبره اوحدي مراغهاي- مراغه امامزاده معصوم – 6 كيلومتري جنوب شرقي مراغه مسجد عطاء الله – خيابان امام خميني مراغه گنبد سرخ – مراغه گنبد مدور- مراغه گنبد غفاريه- مراغه گؤي برج- مراغه شهرستان مرند چشمه معدني صوفيان- 5/4 كيلومتري صوفيان آبشار آسياب خرابه – 27 كيلومتري علمدار ارتفاعات كيامكي- هادي شهر غار دوگيجان- شرق مرند حيات وحش كيامكي- قلعه كيامكي داغ قلعه سن سارود- 26 كيلومتري شمال مرند كليساس سن استپانوس- 16 كيلومتري غرب جلفا شهرستان ميانه تالاب ماهي آباد- 20 كيلومتري شمال ميانه ارتفاعات بزغوش- شمال غربي ميانه قيزلار قلعه سي-2 كيلومتري شمال پل ميانه پل دختر – 20 كيلومتري جنوب شرقي ميانه پل راه آهن- روي رودخانه شهر چاي ميانه كاروانسراي جمال آباد- 35 كيلومتري ميانه مسجد ترك – روستاي ترك ميانه امام زاده اسماعيل- جنب مسجد جامع ميانه شهرستان هريس گورستان هيق- خانمرود هريس بقعه شيخ اسحاق – روستاي خانقاه خانمرود شهرستان هشترود تالاب يانيق گلي- 31 كيلومتري جنوب غربي هشترود تالاب بزوجق گلي – 50 كيلومتري غرب هشترود تالاب قوشا گلي- 31 كيلومتري جنوب غربي هشترود تالاب زولبين گلي- 42 كيلومتري غرب هشترود قلعه ضحاك- راه آهن تهران، تبريز
اصفهان از مراجعه به منابع موجود تاريخي چنين بر ميآيد كه كلمه «اسپاران» بطلميوس، «سپاهان» پهلوي و «اصبهان» عرب و «اصفهان» امروز لفظي قديمي است و به احتمال قريب به يقين كلمهاي پهلوي است و ريشه قديميتر از پهلوي آن مكشوف نيست.در عهد اشكانيان، اصفهان مركز و پايتخت يكي از ايالتهاي وسيعي بود كه تحت فرمان ملوك اشكاني قرار داشت.در دوره ساسانيان، اصفهان محل سكونت و قلمرو و نفوذ «اسپوهران» يا اعضاي هفت خانواده بزرگ ايراني كه مشاغل عمده و مناصب سلطنتي در اختيار داشتند، بود. هم چنين در اين دوره اصفهان به عنوان مركز تجمع سپاه به منزله دژ مستحكمي به شمار ميرفت. شايد به همين علت بود كه يزدگرد سوم پس از شكست از اعراب مدتي در اصفهان به سر برد.شهر اصفهان پس از نبردي كه بين سردار ايراني و سردار عرب درگرفت، با كشته شدن سردار ايراني در محل رُستاق الشيخ به تصرف اعراب درآمد. مورخين بصره، فتح اصفهان را در سال 23 هجري ثبت كردهاند.بعد از اسلام، اصفهان مانند ديگر شهرهاي ايران تا اوايل قرن چهارم تحت سلطه اعراب بود و در زمان منصور خليفه عباسي، مورد توجه قرار گرفت و به حاكم اين شهر دستور داده شد كه در عمران و آباداني آن بكوشد. به همين منظور در دهكده خشينان (احمد آباد فعلي) قصري عالي بنا گرديد و بارويي به دور شهر كشيده شد و خشينان به يهوديه متصل گشت. شهر اصفهان در قرون اوليه اسلامي از دو قسمت جِي و يهوديه تشكيل ميشد. جِي در قسمت شرق اصفهان و جوباره (يهوديه) در قسمت ديگر شهر قرار داشت.»در سال 319 هـ. ق مردآويج زياري اصفهان را متصرف شد و آنرا به پايتختي برگزيد و جشن سده را هر چه باشكوهتر در اين شهر برپا كرد. در سال 327 هـ. ق اين شهر به تصرف ركن الدوله ديلمي درآمد و آن را به پايتختي انتخاب كرد. بعد از آن شهر اصفهان رونق خود را بازيافت و مركز تجمع علما و شعرا شد.در سال 443 هـ.ق اصفهان به دست طغرل پادشاه سلجوقي فتح شد. در اين زمان عمارات، مساجد و كوشكهاي متعددي در شهر بنا گرديد.در زمان ملكشاه سلجوقي، اصفهان بار ديگر به پايتختي انتخاب شد و دوران طلايي ديگري را آغاز نمود. در اين دوره اصفهان از آبادترين و مهمترين شهرهاي دنيا به شمار ميآمد.بعد از ملكشاه سلجوقي، جانشينان او در اصفهان مستقر شدند. اين شهر تا سال 633 هـ. ق در امان بود. در زمان حمله مغولها سلطان جلالالدين خوارزمشاه اصفهان را مركز تجمع سپاه خويش قرار داد. فتح اصفهان به علت حصار مستحكم آن، مدتها طول كشيد و سرانجام با خيانت شافعيان كه در اختلاف با حنفيان دروازههاي شهر را بر روي سپاهيان مغول گشوده بودند، شهر سقوط كرد و مغولها به قتل عام ساكنين شهر پرداختند. اين شهر در سال 639 هـ. ق تحت سلطه مغول قرار گرفت. پس از بازگشت سپاه مغول، شهر اصفهان مجدداً رونق يافت و قسمتي از آبادي و عمران گذشته خود را به دست آورد، تا اين كه مورد تاخت و تاز سپاهيان تيمور قرار گرفت. حملات تيمور لنگ ضررهاي جبرانناپذيري بر اصفهان وارد كرد. معروف است كه پس از آن كه عدهاي از اهالي شهر سر به شورش برداشتند. تيمور براي سركوبي آنها فرمان قتل عام صادر كرد. بعد از حملات مغول و تيمور، اصفهان به علت موقعيت جغرافيايي مناسب، دوباره رونق يافت؛ در زمان حكومت صفويان توسعه فراواني پيدا كرد و بر جعميت آن نيز افزوده شد. شاه عباس صفوي اين شهر را تصرف و يك سال در آن سكونت كرد.دوران شكوفايي دوباره اصفهان با انتخاب اين شهر به عنوان پايتخت در زمان شاه عباس در سال 1000 هـ. ق آغاز شد. علت انتخاب اصفهان به عنوان پايتخت را بايد در دوري از قلمروهاي دولت عثماني در دوره جنگهاي ايران و عثماني پيجويي كرد. اين انتقال انديشيده، به دليل موقعيت ممتاز جغرافيايي و ژئوپوليتيكي اصفهان و قرار گرفتن آن در قلب ايران و دوري از مرزهاي سياسي خطر آفرين بود. در اين دوره، قسمت مركزي شهر كشش و توانايي برآوردن نيازهاي سياسي، اقتصادي و فرهنگي جديد را نداشت. در جنوب ميدان قديم و در محل باغ بزرگ نقش جهان كه يادگار سلاجقه بود، مركز جديدي ايجاد گرديد. فعاليت اقتصادي شهر (بازار) با يك شبكه به مركز قديمي شهر ارتباط يافت تا ضمن حفظ فعاليت نسبي بخش قديمي شهر، اهم فعاليتها را به سوي خود جذب نمايد. علاوه بر اين، ميدان شاه عباس و دو محله ديگر به نامهاي عباسآباد يا تبريزيها (جهت اسكان تجار تبريزي همراه شاه عباس) و جلفا (براي اقامت ارامنه جلفاي ارس كه به منظور توسعه تجارت خارجي ايران، به اصفهان كوچانده شده بودند) ايجاد شد. اين دو محله به وسيله چهار باغ و پل الله وردي خان (سي و سه پل) به ديگر قسمتهاي شهر متصل گرديد.پس از شاهعباس، جانشينان او نيز به توسعه شهر ادامه دادند. علاوه بر توسعه قسمتهاي شمالي شهر، دو واحد مهم مسكوني در جنوب رودخانه به وجود آوردند: يكي كاخ و باغهاي سعادتآباد كه در جنوب غربي شهر و در زمان شاه سلطان حسين ايجاد گرديد، و به وسيله پل مارنان به شهر اصلي وصل شد.سقوط شهر اصفهان و انقراض سلسله صفويه كه پس از 6 ماه محاصره به دست محمود افغان انجام گرفت، بر روند توسعه شهر اصفهان در عصر صفوي نقطه پاياني گذاشت و شهر اصفهان دچار يك دوره انحطاط شد.افاغنه براي تقويت بنيانهاي حكومت خود، مركز شهر را كه قسمت اعظم بازار وكليه كاخهاي صفويه و مساجد بزرگ را در بر داشت، با ايجاد بارو محصور كردند. شهر اصفهان درآن عصر دو حصار تودرتو داشت كه حصار داخلي به نام باروي اشرفي يا افاغنه معروف بود.در دوران زنديه و قاجاريه پايتخت كشور به شيراز و تهران انتقال يافت.در دوره افشاريه، شهر اصفهان رونقي دوباره يافت؛ ولي در عهد قاجاريه به علت انتقال پايتخت به تهران و حاكم شدن ظل السطان پسر ناصرالدين شاه بر اصفهان (1271 هـ.ق) انحطاط دوباره شهر اصفهان آغاز شد. معروف است كه ظل السلطان پسر ناصرالدين شاه زمين و مصالح آثار تاريخي شهر را به مردم ميفروخت ومي خواست به هر ترتيبي كه شده، مخارج قشون خود را كه از واحدهاي بسيار قوي و منظم كشور بود، تأمين كند.از ويژگيهاي اقتصادري شهر اصفهان در دوره قاجار، درآمد ناچيز زمين و عدم امنيت ملاكين بود.در دوره پهلوي با توجه به شرايط تاريخي و جغرافيايي، شهر اصفهان مورد توجه قرار گرفت؛ در بازسازي آثار تاريخي آن كوششهايي به عمل آمد و توسعه صنعتي شهر و منطقه اصفهان آغاز شد.در طي دو دهه اخير شهر اصفهان توسعه فراواني يافته و نوسازيهاي جالب توجهي در آن صورت گرفته است. اصفهان امروز يكي از شهرهاي بزرگ و سياحتي ايران و جهان است.
اردستان اردستان مركب از دو كلمه «ارد» به معناي مقدس و «ستان» به معني پسوند مكاناست و به معناي «شهر مقدس» است. گويند زمين اردستان به سفيدي آرد است. آنجا را آردستان گفتهاند. بناي اين شهر رابه دستان سام، پدر رستم پهلوان نسبت ميدهند و كلمه اردستان را تحريف شده «ارگ دستان» ميدانند. از بناهاي تاريخي معروف اين شهرستان مسجد جامع اردستان است كه در زمان سلجوقيان ساخته شده است. اردستان امروزي شهري زيباست و معماري بومي جالب توجهي دارد.
خمينيشهر (سِده) قدمت تاريخي اين شهر به زمان ساسانيان ميرسد. كهندژ كه بر سر راه اصفهان قرار دارد، گويا پايتخت ساسانيان بوده است. كوه آتشگاه، منارجنبان و مسجد جامع خوزان، از ديگر آثار قديمي اين ناحيه هستند. نام قديمياين ناحيه «سده» بود كه در زمان حكومت پهلوي به همايون شهر تبديل شد و پس از انقلاب به خميني شهر تغيير يافت.
خوانسار اين شهرستان يكي از مناطق ديدني و خوش آب و هواي غرب اصفهان است. بر اساس اسناد موجود، سابقه تاريخي آن به بيش از 1000 سال ميرسد. خوانسار از زمان صفويان يكي از مراكز بزرگ علمي بود و در مدرسه علوي آن از همان زمان تاكنون طلاب و اهل علم مشغول تحصيل و كسب علم بودهاند و بسياري از مراجع بزرگ نيز در آنجا تربيت شدهاند.
سميرم درباره وجه تسميه سميرم مطالب مختلفي نقل شده است. از همه معروفتر، گويند به علت آب و هواي سرد به اين منطقه سميران گفتهاند كه بعدها به سميرم تبديل شده و به معناي سردسير است. اين شهر يكي از ييلاقات استان اصفهان محسوب ميشود و آبشار و چشمههاي معروفي دارد.
شهرضا (قُمشه) اين شهر كه شهري بسار قديمي است، در ابتدا «قُمشه» نام داشت؛ ولي بعدها به علت وجود مقبره شاهرضا (ع) به شهرضا معروف شد.درباره وجه تسميه آن مطالب گوناگوني نقل شده است. بنا به عقيده بعضي از نويسندگان، كلمه قمشه از دو كلمه «كوم» و «شه» به معناي شكارگاه تشكيل شده است. برخي نيز گفتهاندكه كلمه قمشه به معني مكان آبخيز و پر قنات است. از آثار مهم اين شهرستان، شبستان مسجد جامع است كه از يادگارهاي عهد سلجوقي است.
فريدن (داران) فريدن در دوره هخامنشي «پرتيكان» نام داشت و يكي از ايالات بزرگ آران بود كه پس از هجوم اسكندر مقدوني ميدان تاخت و تاز يونانيان گرديد و رو به ويراني نهاد. بعضي از مورخان نيز اين منطقه را به نام «پارتياكن» ناميدهاند. در زمان صفويه، عدهاي از ارمنيها و گرجيها به اين منطقه كوچانده شدند و در آن سكني گزيدند.
فريدون شهر طبق مدارك تاريخي و جغرافيايي، اين شهر بخشي از ناحيه «پرتيكان» است كه شامل فريدن و فريدونشهر ميشود. وجود سنگ قبرهاي باستاني متعدد در مزرعه قهستان قدمت تاريخي آن را به چند هزار سال ميرساند. اين منطقه مركز ييلاق عشاير طايفه چهارلنگ بختياري است.
فلاورجان نام قديمي فلاورجان «برزه» (بر وزن لرزه) بود كه به معني شاخ درخت و كشت و زارعت است و جمع آن «برزان» ميباشد. اين نام درتغييرات آوايي زبان فارسي به «ورجان» تبديل شده است. به واسطه پلي كه در زمان صفويان بر روي زايندهرود احداث شد، به «پلاورجان» و سپس به فلاورجان معروف گرديد و امروزه نيز به همين نام معروف است. از مهم ترين بناهاي تاريخي اين شهرستان بقعه پيكران و مسجد تاريخي روستاي آُشتُرجان است.
كاشان نام شهر كاشان در مآخذ اسلامي، «قاشان» يا «قاسان» ظبط شده و از شهرهاي بسيار قديمي ايران است. به استناد تحقيقات باستانشناسان در تپههاي سيلك واقعه در 4 كيلومتري غرب كاشان، اين ناحيه يكي از نخستين مراكز تمدن ومحل سكونت بشر ما قبل تاريخ شناخته شده است. كاشان در زمان ساسانيان، منطقهاي آباد بوده است. اين شهر در دوره اسلام نيز يكي از شهرهاي معروف عراق عجم بود.به استناد روايت جغرافي دانان اسلامي، نام قديمي كاشان «چهل حصاران» نيز بوده است. در سال 442 هـ.ق طغرل اول سلجوقي بر شهرهاي بزرگ جبال عجم از جمله كاشان استيلا يافت. در زمان سلطنت ملكشاه سلجوقي، به علت توجه اين پادشاه و وزيرش خواجه نظامالملك به عمران و آبادي كشور، كاشان هم از نعمت توسعه و عمران بهرهمند شد.در سال 532 هـ. ق ملك سلجوق بن محمد بن ملكشاه با سپاهيان خود به كاشان حمله برد و خرابيهاي زيادي به بار آورد.در سال 554 هـ. ق بعد از در گذشت محمد بن محمود، از سلاطين سلجوقي عراق، تركمنها به شهرهاي جبال از جمله كاشان هجوم آوردند و به تاراج پرداختند.در سال 594 هـ.ق يكي ديگر از سرداران سلطان تكش خوارزمشاه به نام مياجق كه حاكم ري بود، اينانج را كشت و براي دستاندازي به حوزه فرمانروايي او به كاشان حمله برد و شهر را در محاصره گرفت. ليكن به علت پايداري اهالي موفق به گشودن آن نشد، به ناچار با مردم از در آشتي درآمد؛ اما سپاهيان وي به روستاهاي اطراف كاشان خسارت زيادي وارد آوردند. تكش خوارزمشاه بعد از دستگيري مياجق، حكومت عراق عجم را به تاج الدين علي شاه فرزند خود سپرد. بعد از درگذشت تكش، به فرمان سلطان محمد خوارزمشاه (596-618 هـ.ق) فرزندش، ركن الدين به حكومت ري، قم وكاشان منصوب گرديد.در سال 621 هـ.ق كه مغولها اهالي شهرهاي ايران را قتل عام ميكردند، در هنگام تاخت و تاز سپاهيان هولاكوخان و در حدود كاشان، خواجه نصير الدين طوسي كه از ملتزمين ركاب خان مغول بود، به احترام وجود بابا افضل الدين مرقي كاشاني سپاهيان را از كشت و كشتار مردم كاشان بازداشت.در دوره زمامداري اباقاخان (633-680 هـ.ق) خواجه بهاءالدين محمد به حكومت اصفهان و قسمت مهمي از شهرهاي عراق عجم از جمله كاشان منصوب شد. در سال 674 هـ. ق هندوشاه نخجواني حاكم كاشان بود. بعد از درگذشت ابوسعيد بهادر خان، ممالك ايلخاني به قطعاتي چند بين امراي متنفذ تقسيم گرديد و در هر گوشهاي از ايران سلسلهاي تأسيس شد. از جمله آنها سلسله آل مظفر بود كه در يزد و كرمان اعلام استقلال كرد. مسكوكات نقرهاي كه دركاشان به نام شاه شجاع ضرب شده است، نشان ميدهد كه از سال 757 – 768 هـ. ق اين شهر جزو قلمرو آل مظفر بوده است. هنگامي كه اميرتيمور نواحي مركزي و جنوبي ايران را مورد تاخت وتاز قرار داد، امير مجدالدين مظفر كاشي كه به فرمان سلطان زين العابدين مظفري، خواهر زاده خود را حاكم كاشان و اصفهان كرده بود، با حسن تدبير از قتل و غارت سپاهيان امير تيمور جلوگيري كرد. بعد از مرگ تيمور، كاشان به تصرف جانشينان او درآمد.كاشان هميشه از مراكز مهم پيروان مذهب شيعه بوده است. به همين جهت در دوره صفويه، به علت علاقهمندي آنان نسبت به اين مذهب، شهر روبه آبادي نهاد. شاه عباس دوم در اين شهر به تخت سلطنت نشست.كاشان به كرات بر اثر زلزله ويران شده است. از جمله در سال 1192 هـ. ق در دوره سلطنت كريم خان زند بر اثر زلزله خسارت بسيار ديد. آخرين بار در سال 1260 هـ. ق زلزله سختي كاشان را لرزاند و باعث ويراني روستاها و قصبات اطراف آن شد. از آثار تاريخي مهم كاشان تپههاي سيلك در جنوب غربي آن است. شهر كاشان معماري ويژه بومي جالب توجهي دارد و آثار و بناهاي تاريخي ومذهبي فراواني در آن به جا مانده است.
گلپايگان گلپايگان از شهرهاي قديمي ايران است. در اواخر سلسله ساسانيان «گردپازگان» نام داشت كه معرب آن «جردبازكان» است و بعدها به «جرخاذقان» تبديل شده است. عدهاي از جغرافي دانان اسلامي، از جمله حمدالله مستوفي، نام آن را «گلبادگان» ضبط كردهاند كه به معني گل آبادگان است.از مهمترين آثار تاريخي اين شهرستان، مسجد جامع است كه از يادگارهاي محمد بن ملكشاه سلجوقي (اوايل قرن ششم هجري) است كه كتيبههاي متعددي دارد.
نائين نائين از شهرهاي بسيار قديمي استان اصفهان است. در مورد نام نائين و وجه تسميه آن ميگويند كه كلمه نائين از ني كه يك گياه باتلاقي است، گرفته شده است. هم چنين عدهاي وجه تسميه آن را در ارتباط با نام يكي از پسران نوح ميدانند كه گويا باني شهر بوده است. نائين شهري جالب و ديدني است و آثار تاريخي متعدد و زيبايي دارد.
نطنز از پيشينه تاريخي نطنز، تا قبل از قرن هفتم هـ. ق اطلاعات مستند ومكتوبي در دست نيست. در نوشتههاي مورخان، سياحان و جغرافيدانان دورههاي بعد از اسلام، به نام «نطنز» مختصر اشاراتي شده است و اين شهر را از نظر موقعيت طبيعي، ارتباطي و سوق الجيشي واجد اهميت دانستهاند. آثار تاريخي كشف شده از نواحي مختلف شهرستان نيز اطلاعات دقيقي را در رابطه با قدمت آن بيان نميكنند؛ ولي بقاياي آتشكده، قلعه، كاريزهاي متروكه و بناهايي كه گاه از زير ريگ روان سربرون ميآورند، تاريخ آن را به پيش از اسلام ميرسانند.اوضاع تاريخي، سياسي و تحولات اجتماعي شهرستان نطنز، حداقل از سدههاي نخستين اسلامي، تحت تأثير اوضاع اصفهان و كاشان قرار داشته و تا دوران مغول، اين تأثير هم چنان تداوم يافته است.اين منطقه به علت وضع جغرافيايي، تا حدي از يورشها و خرابيهاي حمله مغول محفوظ مانده و حتي در زما هلاكو مورد توجه آخرين ايلخانان مغول قرار گرفته است. مسجد جمعه، خانقاه و آرامگاه شيخ عبدالصمد كه توسط خاندان ماستري احداث شده است، از يادگارهاي ارزشمند اين دوره تاريخي است. در دوره مغول، نطنز پناهگاه و معبر فراريان بود و به علت وجود دو خانقاه معتبر، عده اي از صوفيان و دراويش نامدار نيز در آن زندگي كردهاند.در زمان صفويه، نطنز به صورت ولايت مستقلي درآمد و حكام آن مستقيماً از پايتخت – قزوين و سپس اصفهان – انتخاب ميشدند. شاه عباس اول كه نطنز شكارگاه و گردشگاه تابستاني او محسوب ميشد، با احداث دو كاخ، آن را به صورت پايتخت تابستاني خود درآورد، توجه شاه عباس به حدي بود كه نطنز را ولايت خاصه خود اعلام كرد.پس از انقراض سلسلههاي صفويه، افشار، زنديه و روي كار آمدن قاجاريه، باز هم حاكم نطنز از بين مأموران سرشناس دولت و يا شاه زادگان و مستقيماً از پايتخت تعيين ميشد.نطنز در سال 1336 هـ. ش از كاشان جدا و شهرستان مستقل اعلام شد و در محدوده سياسي استان دوم قرار گرفت. امروزه شهرستان نطنز از مناطق ديدني و گردشگاهي استان اصفهان است.وجود مجموعه آرامگاهي شيخ عبدالصمد وساير آثار مذهبي و تاريخي، هم چنين ويژگيهاي طبيعي منطقه، اهميت شايان توجهي به آن بخشيده است. گلابي اين شهرستان به عنوان «تحفه نطنز» از شهرت زيادي برخوردار است.
اصفهان آبشار شالورا- 65 كيلومتري غرب اصفهان، روستاي چرمهين آبشار كردعليا- 90 كيلو متري غرب اصفهان، ارتفاعات الانكوه ونك سميرم و ييلاقهاي خوش آب و هوا- 185 كيلو متري اصفهان – سميرم آبگرم خور و بيابانك – شرق اصفهانؤ 30 كيلو متري خودر آبگرم خور – 485 كيلومتري اصفهان، آبگرم خور گردشگه و باغهاي تاريخي چهار باغ- اصفهان باغ لوز (تفريحي و فرهنگي) – اصفهاان پارك جنگلي تاژنان- اصفهان، كناره هاي زاينده رود چشمه آبشار شاه- 82 كيلومتري اصفهان، جاده شهر كرد چشمه خوراسگان- اصفهان چشمه هفتون- اصفهان چشمه ديمه – 200 كيلومتري جنوب غربي اصفهان چشمه نبي و چشمه ملاد- 10 كيلو متري شمال اصفهان،جنب كوه سيد محمد چشمه لادژ خميني شهر و چشمه منظر- 16 كيلومتري اصفهان،خمينيشهر چشمه سارها وييلاق خوش و آب و هوا- 185 كيلومتري شامل شهر اصفهان، دامنه كوه كركس حيات وحش قمشلو – غرب اصفهان منطق حفاظت شده كلاه قاضي – جنب اصفهان غاز كلهرود- 85 كيلومتري شمال اصفهان، دامنه كوه كركس تالار اشرف- اصفهان قلعه فارقاآن – روستاي فارفاآن رويدشت اصفهان حمام سلطان مير احمد- اصفهان حمام رهنان- اصفهان، رهنان حمام گذرنو – اصفهان حمام شاه- اصفهان حمام شاه علي- اصفهان حمام خان- اصفهان حمام شيخ بهايي- اصفهان حمام شوري- اصفهان حمام سروتقي- اصفهان خانههاي قديمي- اصفهان كاخ چهل ستون- اصفهان كاخ علي قاپو- اصفهان كاخ رشك جنان (استانداري)- اصفهان كبوتر خانههاي موجود استان – اطراف اصفهان، حاشيه زاينده رود، شهرضا،نجف آباد، رهنان كاروان سراي ياغمميش – جاده اصفهان – نايين كاروانسراي شيخ عليخان- 50 كيلومتري اصفهان كاروان سراي مهيار- 52 كيلومتري جنوب اصفهان كاروان سراي مادر شاه – شمال اصفهان كاروان سراي خرگوش – جاده اصفهان- يزد كاروان يرا سين – 21 كيلومتري شمال اصفهان كاروان سراي چاپارخانه – جاده اصفهان- مورچه خورت كاروان سراي چاه سرخ- جاده اصفهان – يزد چاه ساميان- جاده اصفهان – ده بيد موزه چهل ستون- اصفهان (باستاني، هنري و تاريخي) موزه تاريخي، طبيعي اصفهان- اصفهان مومزه كليساي وانك (هنري و باستاني) - اصفهان موزه ميدان امام- اصفهان مجموعه بازارهاي ميدان امام (نقش جهان)- اصفهان مجموعه سرهنگ آباد- اصفهان، زواره امام زاده جعفر- اصفهان امامزاده ابراهيم- 24 كيلومتري شرق اصفهان كليساي بيت اللحم- اصفهان گلزار شهدا- اصفهان مزار شهيد آيت الله اشرفي اصفهاني- اصفهان مسجد امام و منارههاي آن - اصفهان مسجد شيخ لطف الله- اصفهان مسجد ازيران- اصفهان مسجد علي و مناره آن اصفهان مسجد برسيان و مناره آن - اصفهان مسجد جامع صغير جورجير و منارههاي آن - اصفهان مسجد حكيم- اصفهان مسجد حاجي ميرزا محمد صادق- اصفهان مسجد جامع ميدان كهنه اصفهان (سبزه ميدان)- اصفهان مسجد جامع كاج- اصفهان مسجد سرخي (سفرهچي)- اصفهان مسجد شعيا و مناره آن - اصفهان مسجد سيد - اصفهان مسجد جوباره- اصفهان مسجد لنبان- اصفهان مسجد ورزنه- اصفهان، روستاي ورزنه مسجد كوچك ساروتقي- اصفهان مسمجد جامع گار (غار) و مناره -شرق اصفهان مسجد ركن الملك- اصفهان مسجد هفتشويه-شمال شرقي اصفهان مسجد گز و مناره آن - اصفهان مسجمد قطبيه- اصفهان مسجد سين و مناره آن - اصفهان مسجد حاجي محمد جعفر آبادهاي- اصفهان مسجد جامع دشتي- اصفهان مسجد شفيعيه- اصفهان مسجد جامع اشترجان- جنوب غربي اصفهان مسجد جارچي- اصفهان مسجد ايلچي- اصفهان مناره فوشخانه- اصفهان منارجنبان (آرامگاه ابو عبدالله)- 6 كيلومتري غرب شهر اصفهان مصلاي اصفهان- اصفهان، تحنت پولاد غر كوكولو (كيلي ميلي) -15 كيلومتري غرب اصفهان، كوه پير بكران مناطق كويري جذاب و ديدني- شمال غربي استان اصفهان ناحيه سياحتي كشه- جاده اصفهان – كاشان يه نطنز آسياهاي چهار سنگ – اصفهان، ناژوان آسياي حاجي – اصفهان، ناژوان آسياي بيشه – اصفهان، محله مارنان پل سي و سه پل (الله وردي خان) - اصفهان پل خواجو- اصفهان پل شهرستان- اصفهان پل مارنان- اصفهان پل كله- 48 كيلومتري جنوب غربي اصفهان پل چوم- اصفهان، بين پل خواجو سيو سه پل پل وزنه- اصفهان پل فلاورجان- اصفهان، فلاورجان تالار تيموري- اصفهان كاروانسراي امين آباد- جاده اصفهان – شيراز كاروان سراي برسيان- 44 كيلومتري جنوب غربي اصفهان كاروان سراي بحجتآباد – جاده اصفهان – گلپايگان كاروان سراي حسينيه- جاده اصفهان – گلپايگان كاروان سريا چهار برج- جاده اصفهان – كاشان كاروانسراي قلعه شور- جاده اصفهان- كاشنان كاروان سراي گز- 18 كيلومتري شمال اصفهان كاروان سراي بهرام- جاده اصفهاان – تهران كاروانسراي آقا كمال پايين – جاده اصفهان – تهران كاروان سراي رباط سلطان- اصفهان كاروان سراي شورجستان- جاده اصفهان – شيراز كاروانسراي تقيآباد- جاده اصفهان – شهرضا كاروان سرا گلون آباد- جاده اصفهان – نايين بازار اصفهان - اصفهان بازار اصفهان- اصفهان بازار هنر (چهارباغ يا سلطاني)- اصفهان امامزاده اسحاق- اصفهان امام زاده احمد- اصفهان امام زاده شوري (عبدالله)- اصفهان آرامگاه باباركن الدين- اصفهان آرامگاه باباقاسم- اصفهان بقعه شهشهان- اصفهان (آرامگاه شاه علاء الدين محمد) بقعه هارون ولايت- اصفهان بقعه شاه سيد علي- اصفهان بقعه سيد حجت الاسلام شفتي- اصفهان بقعه پير بكران- 30 كيلو متري جنوب غربي اصفهان بقعه شيخ ابوالقاسم نصر آبادي- 7 كيلو متري غرب اصفهان بقعه شاه زيد- اصفهان بقعه شاه رضا- 84 كيلومتري جنوب اصفهان بقعه الراشد(خليفه مقتول عباسي)- 4 كيلومتري شرق اصفهان، مجاور پل شهرستان بقعه ستي فاطمه- اصفهان بقعه علامه مجلسي- اصفهان تكيه مير فندرسكي- اصفهان، تخت فولاد تكيه آقا حسين خوانساري- اصفهان، تخت فولاد تكيه ميرزا فيما- اصفهان، تخت فولاد تكيه خاتون آبادي- اصفهان، تخت فولاد تكميه فاضل سرايي- اصفهان تكيه واله- اصفهان تكه فاضل هندي- اصفهان، تحت فولاد تكيه مارد شاه زاده- اصفهان، تخت فولاد تكيه ميرزا محمد باقر چهار سويي- اصفهان، تخت فولاد تكيه بروجردي- اصفهان، تخت فولاد درب امام- اصفهان، محله شبستان زيارتگاه زينبيه- اصفهان، قريه اوزنان كليساي وانگ- اصفهان كليساي مريم- اصفهان مدرسه حيدريه- اصفهان مدرسه ملا عبدالله –بازار اصفهان مدرسه جلاليه- اصفهان مدرسه باباقاسم- اصفهان مدرسه تركها- اصفهان مدرسه جده بزرگ اصفهان- اصفهان مدرسه سليمانيه- اصفهان مدرسه شمس آباد- اصفهان مدرسه صدر بازار- اصفهان مدرسه خواجه تاج الدين- اصفهان مدرسه كاسه گران- بازار ريسمان اصفهان مناره گلدسته ـ اصفهان مناره چهل دختر- اصفهان مناره رهروان- 6 كيلو متري اصفهان، روستاي رهروان ناره ساربان - اصفهان مناره دارالضيافه- اصفهان منارههاي اشترجان- 26 كيلومتري اصفهان، روستاي اشترجان مناره زيار-23 كيلو متر شرق اصفهان، دهكده زيار
شهرستان كاشان چشمه آب سرخ فريز هند- 78 كيلومتري جنوب كاشان چشمه سليمانيه فين-باغ فين كاشان سرچشمه آب قمصر، باغهاي پرورش گل محمدي- كاشان سرچشمه آب نياسر- 30 كيلومتري غرب كاشان باغستانها، چشمه سارهاي روستاي- 30 كيلو متري غرب كاشان قهرود باغ فين كاشان-كاشان ناحيه زيبا، ديدني و قديمي روستاي ابيانه- ابيانه، كاشان باغ وكاخ عباس آباد- جاده كاشان- نطنز غار نياسر- كاشان حمام ملاقطب – كاشان حمام عبدالرزاقخان- كاشان حمام مجموعه ادرهال- 42 كيلومتري غرب كاشان حمام بازار – مجموعه بازارهاي كاشان حمام مير عماد- كاشان حمام طاهر و منصور- كاشان حمام پنجه شاه- كاشان حمام فين كاشان – باغ فين كاشان حمام آقا- كاشان خانههاي قديمي- كاشان تپههاي سيلك-3 كيلومتري جنوب غربي كاشان آب انبار مير سيد علي- كاشان آب انبار كوشك صفي- كاشان آب انبار مسجد وزير- كاشان آب انبار گذر نو- كاشان آب انبار عبدالرزاق خان- كاشان آب انبار چهل تن- كاشان آب انباربقعه حبيب بن موسي- كاشان قلعه جلالي- كاشان بازار كاشان- كاشان كاروان سراي گمرك – كاشان كاروان سراي سن سن- 40 كيلومتري جاده قم – كاشان كاروان سراي مرنجاب- 70 كيلومتري شرق كاشان كاروان سراي موته- كاشان كاروان سراي قهرود- جاده كاشان – اصفهان كاروان سراي آقا كمال – جاده كاشان نطنز كاروان سراي چاه قده 1و 2و 3 – جاده كاشان- اصفهان موزه باغ فين كاشان- كاشان موزه ملي كاشان- كاشان بقعه حبيب بن موسي كاشان بقعه سلطان مير احمد- كاشان بقعه ابولؤ لؤ – كاشان بقعه سلطان علي بن محمد باقر (ع) – كاشان مقعه امام زادگان- كاشان مناره زين الدين- كاشان مناره پنچه شاه – كاشان مجموعه مذهبي مشهد ادرهال- كاشان آرامگاه سهراب سپهري- مشهد اردهال كاشان آرامگاه بابا افضل كاشاني- جنوب غربي كاشان آرامگاه ملا فيض كاشاني – غرب كاشان امامزاده شاه زاده عيسي و يحيي- نزديك مسجد ابيانه كاشان امام زاده سلطان محمود علوي- مشهد اردهال كاشان امام زاده هلال بن علي – 12 كيلو متري كاشان ام زاده شاهواران – 27 كيلومتري جنوب كاشان امام زاده شاه زاده محمد – نوش آباد كاشان امام زاده شاه زاده اسماعيل – 3 كيلومتري ابيانه امام زاده شاه زاده عبدالله – بيد گل كاشان امام زاده بي بي شاه زينب – كاشان بقعه خواجه تاج الدين- كاشان بقعه شاه عباس – كاشان بقعه پير ولود- كاشان بقعه شاه حسين سلطان ـ كاشان، اردهال حسينيه قاضي – كاشان، آران حسينيه تو.ي ده – كاشان، بيد گل گنبد شاه زاده يحيي- كاشان مسجد آقا بزرگ كاشان- كاشان مسجد علي –نوش آباد كاشان مسجد مير عماد كاشان – كاشان مسجد ميانده قهرود – قمصر كاشان مسجمد جاجتگاه ابيانه- ابيانه كاشان مسجد جامع كاشان و مناره آن – كاشان مسجد وزير- كاشان مسجد جامع ميدان كهنه- كاشان مسجد تبريزيها – كاشان مسجد باباولي- كاشان مسجد آيتالله رضوي- كاشان مدرسه سلطاني – كاشان مدرسه درب بلان- كاشان
اردستان آب انبار سيد قاسم – اردستان آب انبار سيد صادق—اردستان آب انبار حاجي حسن اردستان آب انبار پير مرتضي—اردستان آب انبار مسجد خاكي اردستان آب انبار دشت اردستان اب انبار حاج مير رحيم اردستان آب انبار ميدان اردستان آب انبار نوـ- اردستان كاروان سراي جوگند –جاده اردستان نائين آسياهاي محله محال – اردستان، محله راميان مجموعه هفت آسيا – اردستان، زواره مجموعه كاخ سرهنگ آباد- شرق زواره، اردستان مسجد جامع اردستان – اردستان مسمجد دشت راميان- اردستان مسجد امام حسن و مناره آن – اردستان مسجد سفيد اردستان مسجد زواره و مناره آن اردستان امام زاده سيد السادات-زواره، - اردستان زينبيه- روستاي اوزنان- اردستان
خوانسار چشمه گاسون و آب گلستان كوه- خوانسار 135 كيلومتري اصفهان چشمه حقي و چشمه تيزآب در گلستان كوه- خوانسار چشمه اميد شرق خوانسار – 7 كيلو متري شرق خوانسار مجموعه ساختماني حقيقت – خوانسار مسد جامعه خوانسار –خوانسار مدرسه مريم بيگم خوانسار- خوانسار
گلپايگان چشمههاي تراور تن ساز- جنوب گلپايگان منطقه شكارگاهي و حفاظت شده موته – واقع شده در مثلث گلپايگان، دليجان وميمه كاروان سراي طور- جاده گلپايگان بقعه 83 تن – گلپايگان مسجد سرآور- گلپايگان
نطنز چشمه و باغ عباسي- شمال نطنز آب انبار ميدان حسينيه – نطنز، افوشته باغ و عمارت تاج آباد- نطنز، تاج آباد حمام افوشته – نطنز كاروان سراي چهار آباد (مير ابوالمعاليب) – جاده نطنز – اصفهان كاروان سراي دمبي- جاده نطنز- اصفهان آتشكده ساساني – نطنز مسجد كوچه نطنز – نطنز گنبد باز – جنوب غربي نطنز مقبره سيد واقف – نطنز، افوشته امام زاده بامير- بامير نطنز امام زاده عبدالله – نطنز امام زاده آقا علي عباس- 35 كيلومتري شمال شرقي نطنز مناره خواجه عبدالصمد – نطنز
سميرم آبشار آب ملخ – غرب روستاي آب ملخ، 60 كيلومتري سميرم آبشار سميرم- 4 كيلو متري شرق سميرم درههاي زيباي فقره و شهيدان – 15 كيلومتري سميرم آتشدان سنگي – سميرم
شهرضا (قمشه) غارهاي زيباي شاه قند اب- جنوب شرقي شهر ضا مسجد پوده – شهرضا امام زاده شهرضا- شهرضا برخوار وميمه مسجد جامع ميمه- ميمه
نايين چشمه ومزرعه توتستان گردنه ملااحمد- 80 كيلومتري اصفهان، جاده نايين قلعه مخروبه نيستانك – روستاي نيستانك شهرستان نايين قلعه رستم بافران- روستاي بافران، شرق نايين نارنج يا نارين قلعه- نايين آب انبار مصلا – نايين آب انبار بزرگ – نايين آب انبار ميدان- نايين آب انبار با فران – نايين حمام كلوان- نايين خانه قديمي پيرنيا- نايين كاروان سراي بلا آباد- جاده نايين- - اردستان كاروان سراي ريوادبستان- جاده نايين – اصفهان مجموعه بازار نايين –نايين تكيه طاهر و منصور – نايين حسيينه كوي سنگ – نايين حسينيه باب المسجد- نايين حسينيه نوگاباد- نايين مسجد جامع نايين و مناره آن – نايين مسجد بابا عبدالله- نايين مصلاي نايين- نايين
خميني شهر غار قهرمان- كوه غربي چشمه لار در خميني شهر * منبع: زنده دل، حسن. مجموعه راهنماي جامع ايرانگردي: استان اصفهان، تهران: نشر ايرانگردان – جهانگردان، 1379. ص 32-41، 193-205
ايلام ايلام كه در عهد باستان به «اريوچان» معروف بود ولي ايلام كنوني در سال 1308 شمسي در منطقهاي كه حسين آباد ناميده ميشد از نو احداث گرديده و يك سال بعد با توجه به سابقه تاريخي وتصويب فرهنگستان ايران به نام «ايلام» نام گزاري شده است. شهر ايلام در حصاري از كوهها وارتفاعات جنگلي استقرار يافته و آب و هواي معتدل كوهستاني و بهاري دلپذير دارد. از سه قرن پيش حكومت خود مختار واليان در منطقه ايلام و پشتكوه برقرار بوده است. از معروفترين اين واليان ميتوان از حسين خان، غلامرضا خان و حسين قلي خان ابوقداره نام برد. اين افراد با يك سلسله روابط خاص به حكومت مركزي ايران وابسته بودند و سالانه به ميزان معيني ماليات و تعداد تفتگچي در اختيار حكومت مركزي قرار ميدادند. آنان بدين وسيله از شاهان قاجار حكم واليگري منطقه را دريافت ميكردند وبه صورت خود مختار بر عشاير منطقه حكومت ميراندند. مركز حكمفرمايي واليان تحت تأثير حيات اجتماعي منطقه مكان ثابتي نداشت. بنابراين قشلاق عشاير در زمستانها در باغشاهي عراق و يا در حسينيه بين النهرين واقع بود و تابستان ها براي ييلاق در هليلان و يا حسين آباد (ايلام امروزي) به سر ميبرند. شهر كوچ نشين والي مركب از 1500 چادر بود كه همگي به خدمه و سربازان ايلات پشتكوه متعلق بودند و در ركاب والي حركت ميكردند. هزينه نگهداري و امور اين افراد از مالياتها و باجهاي متعددي فراهم ميگشت كه به بهانه هاي مختلف از مردم منطقه اخذ ميشد. آخرين والي منطقه در سال 1309 شمسي توسط رضاشاه سركوب و به عراق پناهنده شد. از آن پس حسين آباد با نام جديد ايلام در تقسيمات كشوري جاي گرفت. در حال حاضر شهر ايلام به عنوان مركز سياسي- اداري استان ايلام از شهرهاي توسعه يافته غرب كشور است و به لحاظ دارا بودن تفرجگاههاي جنگلي و آثار تاريخي و باستاني متعدد از زيبا ترين شهرهاي استان نيز محسوب ميشود.
دره شهر شهر تاريخي و باستاني دره شهر در ادوار مختلف بارها و يران و آباد گشته است. از جمله عوامل ويراني آن تاخت و تاز سپاهيان آشور و عربها بوده است. بنا بر نظري، دره شهر محل شهر باستاني «ماداكتو» پايتخت عيلامي است. عيلاميان كه در دوره عهد باستان فرمانرواي كوههاي لرستان بودند؛ دره رودخانه و راه بزرگ ارتباطي منطقه ومرز شمالي را متصرف شدند و اماكن مستحكمي تأسيس نمودند كه ماداكتو پايتخت دوم آنان از آن جمله است. ظاهراً دره شهر اولين شهر عيلامي بوده است كه در حمله آشور باني پال ويران و مردم آن قتل عام شدهاند. در دره سيمره بقاياي خرابههاي عهد ساساني به جا ماندهاند. ظاهراً دره شهر در دوره اعتلاي هخامنشيان هنوز هم ويران بوده و يا اهميت گذشته را نداشته است، ولي عهد اشكانيان دوره تجديد حيات آن بوده است كه در عهد ساساني نيز مجدداً رونق يافته و آباد گرديده است. در خرابههاي دره شهر كه بازمانده يك شهر از زمان ساسانيان است، آثار چهارراهها، كوچهها و معابر با نظم ويژهاي كه در شهرسازي آن دوره معمول بود، باقي مانده است. سكههايي كه در خرابههاي دره شهر پيدا شدهاند به خسرو سوم و جانشينان او تعلق دارند. گفته ميشود كه دره شهر در هنگام آباداني متجاوز از 5000 خانه داشته است. در ميان خرابههاي آن اثري از ساختماني كه شايد روزي مسجد و يا عبادتگاه دوره اسلامي بوده باشد، يافت نشده است. درحال حاضر شهر دره شهر كه در دامنه كبير كوه و در كنار خرابههاي شهر باستاني دوره ساساني و رودخانه خروشان سيمره قرار دارد، با استعداد كشاورزي وافر، منابع آب غني، مراتع سبز و جنگلهاي انبوه يكي از شهرهاي باستاني و مهم استان ايلام محسوب ميشود.
دهلران اين شهر كه در دامنه جنوب و جنوب غربي دينار كوه قرار دارد، از قديم الايام به «ده لُران“ مشهور بوده است.بقاياي آثار تاريخي و باستاني و مجموعه اشياء باستاني كشف شده، نشانگر اين حقيقت است كه قدمت اين منطقه با دوره قبل از تاريخ و بعد از آن، به ويژه با دوره ساسانيان مرتبط است. بقاياي شهرهاي باستاني و وجود دهها ناحيه و تپه باستاني هريك بيانگر بخشي از سرگذشت ديرينه اين سرزمين است.دهلران به لحاظ موقعيت جغرافيايي از مناطق مهم استان ايلام است. و همين موقعيت جغرافيايي نيز باعث آسيب آن در طول تاريخ شده است. اين اهميت و موقعيت در ادوار بعدي نيز حفظ شده است. در جريان جنگ تحميلي عراق عليه ايران اين منطقه آسيب فراواني ديد، طوري كه بازسازي و مرمت آن اعتبارات قابل توجهي را ضروري ساخت. اين شهر بعد از خاتمه جنگ بازسازي شد و به عنوان يك شهر توريستي مورد توجه ويژه قرار گرفت.شهر دهلران در حال حاضر نيز علاوه بر موقعيت توريستي داراي منابع عظيم نفت و اراضي مستعد كشاورزي است كه اهميت اقتصادي و جغرافيايي آن را دو چندان ساخته است.
شيروان و چرداول اين شهرستان ازكانونهاي تاريخي استان ايلام است كه قدمت تاريخي آن به دوره ساسانيان ميرسد. بقاياي آثار تاريخي و باستاني مانند آثار شهر سراب كلان، قلعه تاريخي و آتشكده سام، تل توبره ريز معروف به للر يا تل سه پا، تعداد 160 تپه و آثار تمدن باستاني در بخش هليلان و... مبين اين پيشينه تاريخي و قدمت است. از شيروان قديم كه شهري در طرف شمال رودخانه سيمره بود، آثار و ويرانههاي زيادي باقي مانده است. در بقاياي اين ويرانههاي سنگي و گچي، آثار متعلّق به دوره ساسانيان نيز مشاهده شده است.
مهران شهر مهران در ساحل رودخانه كُنجان چم واقع شده و با مرز عراق بيش از چند كيلومتر فاصله ندارد. محل كنوني مهران درگذشته، منصور آباد نام داشت كه در سال 1309 هجري شمسي با تصويب فرهنگستان ايران، مهران ناميده شد.اين شهر همانند شهرهاي مرزي ديگر كشورمان در ابتداي جنگ تحميلي به دست عراقي ها افتاد و ويران شد، ولي آخرين بار در سال 1365 به دست نيروهاي رزمنده ايران به آغوش ميهن بازگشت و در جريان بازسازيهاي پس از جنگ دوباره آباد شد، در سالهاي اخير اين شهر «نگين سبز ايران» نام گرفته است.
آبدانان اين شهرستان در دامنه جنوبي كبير كوه قرار دارد. اين شهر منابع كاني فراوان از جمله نفت و گوگرد دارد و به دليل آب و زمين فروان، جنگلها و مراتع از نواحي مستعد كشاورزي و دامداري استان ايلام است. تاريخ تمدن باستان اين منطقه قدمتي ديرينه دارد و آثار ارزنده تاريخي سراسر آن را فرا گرفته است. آثار «گورگبران» و«قلعه كروديت» از جمله اين آثار ميباشند واهميت تاريخي و قدمت آن را نشان ميدهند. اين شهرستان تفرجگاههاي معتددي دارد.
ايوان شهرستان ايون از شهرستانهاي جديد استان ايلام است كه استعداد بالقوه كشاورزي ودامداري فراوان دارد. اين شهرستان در حد فاصل بين ايلام به اسلام آباد و گيلان غرب قرار گرفته است. زيبايي هاي طبيعت اين منطقه بسيار چشمگير است و آثار باستاني آن نيز حاكي از تمدن و تاريخي ديرينه است. مردم اين منطقه از ايل كلهر هستند، و به زبان كلهري تكلم مينمايند. نام و نشاني اماكن و ديدنيهاي مهم استان
شهرستان ايلام آبشار چم آو- 18 كيلومتري جاده ايلام، صالح آباد آبشار سرطاف- نزديك شهرايلام پارك جنگلي چقاسبز- شهرايلام دره ييلاقي هفتاو- 30 كيلو متري ايلام، روستاي جعفر آباد تفريحگاه ششدار- 5 كيلومتري شهر ايلام تفريحگاه تنگ دالاو- 25 كيلومتري شهر ايلام تفريحكاه تجريان- 20 كيلومتري شهرايلام كاخ فلاحتي- خيابان آيت الله حيدري شهر ايلام قلعه والي- خيابان پاسداران ايلام قلعه قيران- مجاورت شهر ايلام قلعه اسماعيل خان- ارتفاعات سيوان كوه گورستان كان گنبد- 30 كيلومتري جنوب شرق ايلام گورستان چنار- ناحيه چنار باش گورستان چوار – بخش چوار سنگ نوشته تنگ قوچعلي- مسير تونل آزادي سنگ نوشته تخت خان- 34 كيلومتري جاده ايلام، مهران سنگ نوشته قلعه والي- شهر ايلام مسجد جامع- جنب پارك كودك ايلام مسجد (زيارتگاه) صاحب الزمان- شهر ايلام
شهرستان دهلران آبشار آبتاف- مسير ميمه به پهله زرين آباد چشمه آب گرم- 3 كيلومتري دهلران غار خفاش- 3 كيلومتري شمال شرق دهلران قلعه شياق- تنگ وويله قلعه پاقفله- صالح آباد قلعه كره چكا- صالح آباد قلعه انجير – زرين آباد شهر تاريخي سامرا- كنار رود چم زنگي، روستاي بردي آتشكده ميمه- ميمه زرين آباد سنگ نوشته ميمه – ميدان اصلي شهر مسجد جامع صالح آباد- روبروي بخشداري مسجد جامع دهلران- دهلران امام زاده سيد اكبر- 10 كيلومتري دهلران زيارتگاه امام زاده عباس- مسير دهلران به انديمشك زيارتگاه سيد فخرالدين – مسير ميمه به زرين آباد امام زاده سيد ابراهيم – 7 كيلومتري پهله زرين آباد شهرستان شيروان و چرداول پل كروئيت- روستاي چم بور قلعه سام- روستاي چم بور شهر تاريخي ماسبندان- روستاي سراب كلان شيروان گورستان پلكه كان- هليلان آتشكده دو طبقه- نزديك سرآبگه چرداول زيارتگاه عباس- شيروان زيارتگاه باقر- روستاي سفيد خاني سفلي شيروان زيارتگاه شاه قلندر – شيروان زيارتگاه پير حسن- روستاي زنجير علياي شيروان و چرداول شهرستان مهران غاز زنيه گان- 5 كيلومتري جنوب شرقي صالح آباد غار تايه گه – 15 كيلومتري ملكشاهي، روستاي وري تفريحگاه گلم زرد و گره چگا- مسير جاده صالح آباد، سرني تنگ وويله- شمال شرقي زرين آباد قلعه امير آباد- جاده مهران- صالح آباد قلعه زمستاني والي-17 كيلومتري شهر مهران آتشكده و كوشك قينقر- ارتفاعات كوه پشمين ملكشاهي سنگ نوشته آشوري- گل گل ملكشاهي مسجد جامع مهران- بلوار جانبازان مسجد قمر بني هاشم – بلوار امام زاده سيد حسن مهران زيارتگاه امام زاده علي صالح- صالح آباد مهران امام زاده سيد محمد عابد (پير محمد) – 36 كيلومتري جاده ملكشاهي، مهران امام زاده سيد حسن- 3 كيلومتري جاده مهران
شهرستان آبدانان درياچه دوگانه سياه گاو – 8 كيلومتري سراب باغ آبدانان قلعه هزاراني- روستاي هزاراني قلعه پشت قلعه- آبدانان زيارتگاه سيد صلاح الدين محمد- آبدانان شهرستان ايوان غار طلسم خان- پاي كوه مانشت، دهستان سراب ايوان غار انفجاري- بالا دست روستاي كله جو تفريحگاه خوران- 5 كيلومتري شهر ايوان غرب آتشكده سه پا – زرنه ايوان مسجد جامع ايوان- شهر ايوان غرب زيارتگاه حاجي حاضر – ايوان زيارتگاه سيد عبدالله – نزديكي سراب ايوان شهرستان دره شهر تنگ بهرام چوبين- ضلع غربي جاده دره شهر- پلدختر تنگ ماژين – دهستان ماژين تفريحگاه كلم بدره- حد فاصل ايلام، بلدره پل چم نمشت – 4 كيلومتري شمال دره شهر پل ساساني- انتهاي جنوبي دره شهر غار كناتاريكه- ارتفاعات سيوان كوه پل گاوميشان- مسير رود سيمره قلعه شيخ مكان- 6 كيلومتري جنوب شرقي دره شهر قلعههاي ساساني – روستاي كلم بدره شهر باستاني دره شهر – حد واسط دره شهر و بهمن آباد شهر باستاني ماژين- تنگ ماژين دره شهر شهر باستاني مهرجانقدق- دره شهر آتشكده – دره شهر آتشكده سيكان- روستاي سيكان آتشكده مهدي آباد – روستاي مهدي آباد آرامگاه بابا سيف الدين – شمال شرقي دره شهر بقعه امام زاده صالح – كورستان ماژين از توابع دره شهر بقعه جابر- دره شهر زيارتگاه جابر انصاري- روستاي جابر كلم دره شهر * منبع: زنده دل، حسن. مجموعه راهنماي جامع ايرانگردي: استان ايلام، تهران: نشر ايرانگردان – جهانگردان، 1379. ص 30-34،117-122
بوشهر قديم بناي بوشهر را به اردشير ساساني نسبت دادهاند كه نام اصلي آن «رام اردشير» بود گفته ميشود كه «رام اردشير» به مرور زمان به «ريشهر» تبديل شد. به نظر ميرسد كه بوشهر تحريف شده ريشهر – همان شهر قديمي است. در سال 1150 هـ.ق «ابومهيري پسر شيخ ناصر خان، ناخدا باشي كشتيهاي نادر شاه، طرح اصلي بوشهر را پيريزي كرد و اين شهر را مقر نيروي دريايي نادر شاه قرار داد. از اين زمان به بعد بوشهر به عنوان يكي از بنادر مهم خليج فارس مطرح شد. در زمان كريم خان زند بوشهر چنان اهميت يافت كه رقيب قدرتمندي براي بندر بصره در عراق شد. اين بندر در زمان اوج خود از مراكز عمده تجارت خليج فارس به حساب ميآمد و تجار بوشهر قسمت عمده بازرگاني خليج فارس و اقيانوس هند را به عهده داشتند. حتي «حاج محمد شفيع» اجازه چاپ و نشر اسكناس رايج بوشهر را به دست آورد واين امتياز تا برقراري بانك شاهي، در بوشهر به قوت خود باقي بود. بوشهر يكي از نخستين شهرهايي است كه در آن چاپخانه چاپ سنگي داير شد و پيش از بسياري از شهرهاي مهم ايراني، صنايع جديدي چون يخ سازي و برق ايجاد شد. مردم بوشهر از اولين ايرانياني بودند كه با مجله و روزنامه آشنا شدند. روزنامههاي زيادي در اوايل ظهور اين پديده در بوشهر چاپ و نشر ميشد كه از جمله روزنامههي مظفري، خليج ايران و نداي جنوب را ميتوان نام برد. همچنين به علت موقعيت خاص اين بندر در تجارت و كسب ثروت فراوان، نمايندگي شركتهاي خارجي و نيز كنسولگري دولتهاي بيگانه از جمله بريتانيا، آلمان و روسيه و امپراطوري عثماني در اين شهر وجود داشتند كه ساختمان بعضي از آنها هنوز پا برجاست. با ايجاد راه آهن سراسري، امور تجاري اين بندر به خرمشهر انتقال يافت و به تدريج ار رونق آن كاسته شد.بوشهر امروزي شهري توسعه يافته و نوسازي شده ويكي از شهرهاي مهم ساحلي با اقتصاد دريايي و صنايع تبديلي است.
دشتستان (برازجان) ناحيهاي كه درزمان قديم به آن شبانكاره ميگفتند با شهرستان دشتستان امروزي به مركزيت شهر برازجان يكي است. همانطور كه از كلمه شبانكاره كاملاً آشكار است، شغل اصلي مالكين شبانكاره ابتدا چوپاني و گلهداري بود كه پس از به قدرت رسيدن، شهر ايج را مركز خود قرار دادند. اين شهر يكي از شهرهاي قديمي فارس بود و نزديك استهبان امروزي قرار داشت. نارنج و خرما و مخصوصاً انار آن مشهور بود اين شهر پس از سقوط ملوك شبانكاره در نيمه اول قرن هشتم هجري قمري توسط «آل مظفر» خراب و ويران گرديد. ملوك شبانكاره از كازرون تا داراب را تحت نفوذ خود درآورده بودند و در نواحي جنوبي فارس حكومت ميكردند.برازجان يكي از پايگاههاي مهم به شمار ميرفت و قلعهاي مستحك داشت كه بقاياي آن هنوز وجود دارد.
دشتي (خورموج) يكي از شهرستانهاي استان بوشهر، شهرستان دشتي به مركزيت خورموج است كه بخش كاكي در جنوب شرقي آن قرار دارد. كاكي مركز بلوك دشتي است كه در زمان قديم به آن ماندستان ميگفتند.ماندستان از نام رودخانه مند يا ماند گرفته شده است. اين رودخانه در مناطقي كه به خليج فارس ميريزد به علت هموار وكم شيب بودن زمين، سرعت چنداني ندارد، لذا به نظر ميرسد آب رودخانه از حركت باز ايستاده (مانده) است. به همين جهت به اين رودخانه مند يا ماند نام دادهاند و كنارههاي آن را كه نزديك خليج فارس است ماندستان گفتهاند. وجه تسميه ديگر ماندستان آن است كه اين رودخانه وزمينهاي اطراف آن از نظر كشاورزي فايده چنداني ندارد و گويا رودخانه در آن حدود مانده است.
گناوه بندر گناوه در ساحل خليج فارس بين بندر بوشهر وديلم واقع شده است. شهر گناوه كنوني در جنوب گناوه قديم بنا شده است. از گناوه قديم نقاطي باقي مانده است كه امروزه به نامهاي تيرسول (شن فشرده)، تل گنبد، تل گوري، تل مناره و بالاخره تل امام زاده خوانده ميشود. در ويرانههاي اطراف گناوه، گوپال (گل پخته استوانهاي شكل به صورت سفال زرد يا سرخ رنگ كه آن را به عنوان گلوله با منجنيق بر سر دشمن ميريختند) فراوان به چشم ميخورد.درحال حاضر از گناوه قديم جز آثار سنگها و پيهاي مدفون در زير خاك و بعضي بازمانده تاقنماهاي سنگي ضربي آثاري مشهود نيست. گاه و بيگاه در درون گودالها و حفرهها و در زير پيهاي عمارت ويرانه، سكهها ودست افزارها و مصنوعات سنگي و سفالي يافت مي شود نام اين بندر در كتابهاي قديمي به صورت گنابا، گنفه، جنايه و جنابا هم آمده است.
دَيّر شهرستان دير در 50 كيلومتري شمال غرب بندر طاهري از شهرستان كنگان واقع شده است. دراين شهرستان قلعه قديمي نيمه ويراني به نام قلعه جلال خان حاكم وجود دارد كه قدمت آن بيش از 200 سال نيست. در چند فرسخي شمال غرب دير نزديك محلي معروف به بردخون بقعه سادهاي به نام امام زاده شاه محمد وجود دارد كه از نظر قدمت و ارزش هنر معماري چندان اهميتي ندارد.
كنگان شهرستان كنگان در منتهي اليه جنوب شرق استان در نوار ساحلي خليج فارس قرار دارد و از نقاط ديدني استان بوشهر محسوب ميشود. بندر طاهري از توابع اين شهرستان در قرن چهارم هجري از اهميت بازرگاني زيادي برخوردار بود. خرابههاي بندر سيراف در غرب اين ناحيه در زمان استخري و مقدسي بزرگ ترين بندر ايران در خليج فارس بود و تمام كالاهايي كه از طريق دريا به ايران وارد ميشد درآن بندر توزيع ميشد و بعداز شيراز بزرگترين شهر اردشير خوره بود. مجموعه قراين تاريخي موجود نشانگر آن است كه شهرستان كنگان نسبت به ساير شهرستانهاي استان از اهميت سوقالجيشي و بازرگاني وتاريخي جالب توجهي برخوردار است. علاوه بر آثار به جا مانده از پيشينه تاريخي اين شهرستان كه عموماً تخريب شدهاند، چشمه آب گرم ميانلو در شمال كنگان از ديدنيهاي منطقه است.
تنگستان تنگستان ناحيهاي است در شرق دشتستان كه مركز آن اهرم است. قلعه معروف تنگستان در آبادي «پهلوان كشي» واقع است كه خرابههاي آن باقي مانده است. اهالي تنگستان در دوران اخير و از زمان زنديه تا اين اواخر به شجاعت و ميهن پرستي معروف بودهاند. در باب دلاوريها و فداكاريهاي اهالي غيور تنگستان در جنگ جهاني اول كه انگليسيها قصد حمله به شيراز را داشتند، داستانها گفتهاند. نام يكي از آباديهاي تنگستان «تددومري» است كه به عقيده عدهاي از انديشمندان و مورخين، يادآور قوم تجارت پيشينه بسيار معروف خاورميانه امروزي (سوريه) يعني «تدمر» يا «پالمير» باستاني است. در مراوده مردم آشور، بابل، سومر و اكد با سواحل خليج فارس و رفت و آمد فنيقيها و تدمريها در خليج فارس و سواحل آن در دوران گذشته محل شك وترديد نيست و در تمام طول سواحل، منطقهاي مناسبتر از منطقه تنگستان ودشتي و دشتستان وجود نداشته است. مكانهاي تاريخي و ديدني استان بوشهر
شهرستان بوشهر قلعه هلندي ها- شمال شرقي جزيره خارك آب انبار قوام- شهر بوشهر معبد پوزئيدون (خداي دريا) – جزيره خارك خانه قديمي قاضي- محله بهبهاني بوشهر خانه رئيس علي دلواري-45 كيلومتري بوشهر، دلوار عمارت قديمي ملك- 5 كيلومتري بوشهر منطقه باستاني سيراف-جنوب شرقي بوشهر منطقه باستاني ريشهر – 8 كيلومتري جنوب بوشهر مقبره ژنرال انگليسي- خيابان امام خميني بوشهر گورستان شغاب- جنوب شهر بوشهر گورستان باستاني جزيره خارك- جزيره خارك گورستان باستاني سيراف- شمال غربي منطقه باستاني سيراف مسجد شيخ سعدون- شهر بوشهر امام زاده عبدالمهيمن- نزديك ريشهر قديم امام زاده مير محمد حنيفه – جزيره خارك كليساي مسيح مقدس- شهر بوشهر كليساي قديمي خارك – جزيره خارك
شهرستان دشتستان چشمه آب گرم دالكي – 18 كيلومتري برازجان به سمت كازرون چشمه آب گرم برازجان- 12 كيلومتري مسير جاده برازجان كازرون چشمه آب گرم خانيك – يك كيلومتري روستاي خانيك كاخ بردك سياه- 12 كيلومتري شمال برازجان كاخ كوروش- برازجان دژ برازجان- مركز شهر برازجان آب انبار درخت- 12 كيلومتري شرق برازجان منطقه باستاني توز- بين روستاهاي زيراه، اردشير آباد و سعد آباد تل مرو- جنوب شهر برازجان تل طلسمي- جنوب شهر برازجان تل خندق- شمال شهر برازجان تل پهن- شمال شهر برازجان غار چهل خانه- شمال سعد آباد برازجان
دشتي چشمه آب گرم نيكو – شمال شهر خور موج چشمه آب گرم گنويه- جاده خور موج، دَيّر برج قلعه خور موج- خورموج معبد كلات – 30 كيلو متري خور موج، روستاي حيدري مسجد بردستان- روستاي بردستان امام زاده ميرارم- جنوب شهر خور موج
تنگستان چشمه آب گرم اهرم- نزديكي شهر اهرم چشمه آب گرم ميراحمد- كيلومتر 77 جاده اهرم، خورموج چشمه آب گرم قو چارك- جنوب غربي اهرم قلعه زار خضرخان- شمال اهرم
گناوه تالاب حله- محل تلاقي رودخانه هاي دالكي و شاپور امام زاده سليمان- جاده گناوه، ديلم
ديلم خرابههاي بندر سينيز- 20 كيلومتري بندر ديلم، حوالي خور امام حسين خرابههاي بندر مهروبان- 24 كيلومتري شمال بندر ديلم
كنگان چشمه آب گرم ميانلو- شمال كنگان * منبع: زنده دل، حسن. مجموعه راهنماي جامع ايرانگردي: استان بوشهر، تهران: نشر ايرانگردان – جهانگردان، 1379. ص 29-33، 95-97
ري ري يكي از نقاط باستاني ايران است. آثاري كه از ري به دست آمده به هزاره چهارم پيش از ميلاد ميرسد و از نظر قدمت به دو بخش تقسيم ميشود: الف- ري باستاني كه در جنوب چشمه علي ميان بارويي بزرگ كه در روزگاران پيش از اسلام (4000 ق.م) احداث شده بود، قرار داشت وبه ري برين يا ري عليا معروف بود.ب- ري سدههاي واپسين كه در جنوب شرقي بخش نخستين يا ري عليا در جنوب كوه بي بي شهر بانو واقع شده بود و به ري زيرين يا ري سفلي معروف بود.در حدود 300 سال ق.م، سلوكوس، نام «اورويوس» را بر ري نهاد. در زمان اشكانيان اين نام به «ارساكيا» و «ارشكيه» تغيير يافت و در زمان حكومت ساسانيان به «ري» تبديل شد. مردم اين شهر با آمدن سپاهيان اسلام به دين اسلام گرويدند، كه بيشتر آنان اهل تسنن بودند و در نيمه اول سده دوم هجري به مذهب شيعه روي آوردند.در دوره اسلامي، ري پناهگاه فرماندران بنياميه بود. اين شهر از كشمكشهاي مذهبي آسيب بسيار ديد. و در سال 617 هـ. ق مورد تاخت و تاز مغولان قرار گرفت و مردم آن قتل عام شدند. هنوز آثار حمله ددمنشانه مغولان از بين نرفته بود كه ري بار ديگ در سال 786 هـ. ق به دست سپاهيان تيمور به ويرانهاي بدل شد و از آن پس، ديگر روي آبادي به خود نديد. ويرانههاي ري قديم هنوز نزديك شهر كنوني ري باقي است. از آثار باقي مانده اين شهر ميتوان به ويرانه كاخ اشكانيان روي چشمه علي و نقش برجسته سنگي از عهد ساساني بر كوه سر سره، بقعه بي بي شهربانو در امين آباد ري، برج طغرل، بقعه ابن بابويه، زندان هارون الرشيد بر دامنه كوه مسگر آباد، حرم حضرت عبدالعظيم از فرزندان امام حسن عليه السلام، بقعه امام زاده حمزه برادر حضرت امام رضا وامام زاده طاهر از فرزندان حضرت سجاد اشاره كرد.
شميرانات اين شهرستان كه در شماليترين بخش تهران قرار گرفته است، آثار سياحتي و زيارتي پر شماري دارد كه از آن جمله ميتوان به امام زاده قاسم (قرن دهم هجري) كه بقعه كنوني آن به دوره قاجار تعلق دارد، اشاره كرد. سنگ قبرهاي داخل حرم و بناي اصلي و قديمي آن متعلق به سدههاي هفتم و هشتم هجري است.
وارمين ورامين يكي از كانونهاي تاريخي ايران است. پس از ويراني ري به دست مغولان وتيموريان، گروهي از مردم اين شهر به وارمين كه نزديك آن قرار داشت مهاجرت كردند. آثار به جا مانده در اين شهر به سده هفتم و هشتم هجري مربوط است كه از جمله آنها ميتوان به بقعه امام زاده يحيي (قرن هشتم هجري) و مسجد جامعه دوره ايلخاني ابو سعيد اشاره كرد.
كرج اين شهرستان كه در غرب شهر تهران واقع شده است، آثار باستاني بسياري دارد. بقاياي آتشكده سنگي عهد اشكاني و ساساني به نام تخت رستم در اين شهرستان قرار دارد. بقعه شاه زاده سلمان اشتهارد كه بناي آن به سدههاي هفتم، هشتم و نهم هجري تعلق دار، بقعه امام زاده رحمن و زيد پلنگ آباد اشتهارد و كاخ سليمانيه (محل كنوني دانشكده كشاورزي) مربوط به سده سيزدهم هجري در اين شهرستان واقع شده است.
دماوند اين شهرستان در شرق تهران واقع شده است. شهر دماوند يكي از شهرهاي قديمي ايران است. در زمان آباداني ري اين شهرنيز آباد بود، اما به سبب نزديكي به كوه دماوند، زمين لرزه هاي بسيار باعث خسارت فراوان و ويرانيهاي پياپي در اين شهر شد. اين شهر، در متون قديم، به نامهاي گوناگونياز جمله «دنباوند» ناميده شده است.فردوسي بارها از اين شهر در شاهنامه نام برده و كوه دماوند را آشيانه سيمرغ، آموزنده زال پدر رستم دانسته است. اين شهر در سال 30 هـ. ق در زمان خلافت عثمان به دست مسلمانان فتح شد. مهم ترين آثار به جا مانده در اين شهر به دوره سلجوقيان تعلق دارد.
تهران 1- دوره پيش از عهد صفويان نام تهران كه درگذشته دور با (ط) نوشته ميدشد (طهران معرب تهران است) با «ري» همراه بود و نخستين آبادي بزرگي است كه در جنوب دامنه كوهستان البرز ايجاد شد و شهرت و موقعيتي ممتاز داشت. تهران يكي از روستاهاي ري به شمار ميرفت و در يك فرسنگي آن قرار داشت.برخي از تاريخ نگاران معتقدند تهران جزء شهر قصران ري بود كه قريه بالاتر از آن مهران نام داست وبه روايتي، گويا قصران و مهران دو برادر بودند. ران به معناي دامنه است كه مهران دامنه بالايي و قصران دامنه پاييني رشته كوه البرز بود.در زمان حمله مغول، شهر ري ويران شد و انبوهي از جمعيت آن قتل عام شدند. سپس گروهي از مردم اين شهر به سوي قريه تهران مهاجرت كردند و موجبات گسترش و رونق آن را فراهم آوردند.تهران به دليل وجود باغهاي فراوان و آب و هواي مطبوعتر نسبت به شهر ري، در زمان حكومت ايلخانان مغول به ويژه در تابستانها مورد توجه ويژه قرار ميگرفت؛ از همين رو ميتوان گفت تهران پس از حمله مغول نخستين گام را در راه توسعه و گسترش برداشت. از جمله آثار تاريخي كه از قرن نهم در تهران باقي مانده «در قديمي بقعه اسماعيل» فرزند امام زاده ذكريا اولاد امام موسي كاظم (ع) است كه در متن در، اتمام بقعه به سال 886 هـ.ق ذكر شده است. هم چنين «صندوق منبت كاري امام زاده يحيي» كه داراي تاريخ 895 هـ.ق است.
2- عهد صفويان دوره صفويه آغاز گسترش و اهميت تهران است. شاه تهماسب صفوي (984-930هـ.ق) كه قزوين را به پايتختي خود انتخاب كرده بود گاه و بيگاه به زيارت جد اعلاي صفوي، سيد حمزه، به شاه عبدالعظيم ميرفت. تهران كه منطقهاي خوش آب و هوا و داراي باغها و جويبارهاي فراوان بود مورد توجه شاه قرار گرفت و رفته رفته در اين قريه سكونتهاي طولاني كرد. شاه تهماسب صفوي سرانجام تهران رابه پايتختي برگزيد و بناها و برج و باروهاي محكمي در آن پي ريخت.در سال 961 هجري، 114 برج به تعداد سورههاي قرآن در تهران بنا كردند وزير هر برج يك سوره قرآن نهادند. دراين زمان، تهران داراي چهار دروازه بود. (دروازه شميران، دروازه قزوين، دروازه دولاب، دروازه حضرت عبدالعظيم) كه بعدها دو دروازه ديگر (دولت و محمديه) به آن افزوده شد. براي ساختن باروها از پنج محل خاك برداري كردند كه عبارت بود از چال ميدان، چال حصار، گود زنبورك خانه، گود دروازه محمديه و گود فيل خان.پس از مرگ شاه تهماسب، شاه عباس به دليل علاقه اي كه به اماكن متبركه و مرقد ائمه اطهار داشت و به دليل نزديكي اين شهر به حضرت عبدالعظيم، دستور داد باغي بزرگ احداث كنند كه هر زمان به زيارت اين اماكن ميرود در آنجا استراحت كند.در زمان شاه تهماسب دوم كه افغانها به ايران حمله كردند و شاه تهماسب به مازندران گريخت؛ مردم تهران از خود رشادتهاي فراواني نشان دادند و بسياري از سپاهيان افغان را كشتند، اما شهر به دست افغانها افتاد. آنها در ارگ تهران جاي گرفتند و براي جلوگيري از حمله احتمالي مردم شهر، روي خندق شمالي ارگ پلي بستند و جلو آن دروازهاي به نام دروازه ارگ ساختند كه بعدها به دورازه دولت معروف شد.
3- دوره افشاريه و زنديه پس از فروپاشي صفويه و روي كار آمدن افشاريه در سال 1154، نادر شاه حكومت تهران را به فرزند ارشد خود رضاقلي ميرزا سپرد. پس ازمرگ نادر شاه افشار كه هرج و مرج سياسي بر كشور حاكم شد، در سال 1172 هجري، كريم خان زند عهدهدار حكومت ايران شد و در تهران به سلطنت رسيد. كريم خان زند به علت درگيري و كش مكش كه با محمد حسن خان قاجار داشت. و هم چنين به علت دور كردن تهران از تركمن صحرا، پايتخت را از تهران به شيراز منتقل كرد.
4- تهران دردوره قاجاريه شهر تهران در نوروز سال 1200 هجري كه آقا محمد خان قاجار حكومت ايران را در دست گرفت به عنوان پايتخت انتخاب شد. آقا محمدخان با افكار بلند پروازانهاي كه داشت، خواهان مقام خلافت اسلامي بود و اين شهر را «دار الخلافه» ناميد. عصرنوين تهران از اين زمان آغاز شد. انتخاب اين شهر به عنوان پايتخت از سوي آقا محمدخان قاجار ميتواند دو علت داشته باشد: الف- نزديكي اين شهر به ايلات افشار ساوجبلاغ و غرب ورامين كه طرف دار آقا محمد خان بودند. ب- نزديكي به شهر استر آباد و مازندران كه در حقيقت محل سكونت و زندگي سران نيروهاي طرف دار آقا محمد خان قاجار بود. آقا محمد خان بر خلاف ديگر پادشاهان، علاقه چنداني به ساختن بناهاي عظيم و باشكوه نداشت و از زمان وي فقط عمارت تخت مرمر باقي مانده است. جمعيت شهر را در اين دوره 25 هزار نفر تخمين زدهاند.پس از آقا محمد خان قاجار، فتح علي شاه (1212- 1265 هـ. ق) قدرت را به دست گرفت. وي برخلاف آقا محمد خان، بناها و عمارتهاي جديد در تهران ساخت كه از آن جمله ميتوان به توسعه و تزيين عمارت تخت مرمر، احداث تخت مرمري در وسط ايوان، ساختن مسجدهاي شاه و مسجد عزيز الله ومدرسه مروي و چندين باغ از جمله باغ نگارستان اشاره كرد. حاج ميرزا آقا صدر اعظم محمد شاه قاجار نيز بناهايي از جمله محله محمديه و محله عباس آباد در جنوب بازار احداث كرد.در زمان محمد شاه احداث بناهاي جديد هم چنان ادامه داشت.ضلع جنوبي مسجد جمعه تهران و بازار بين اين مسجد و مسجد شاه را كه «بين الحرمين» مينامند و از آثار دوران حكومت محمد شاه است.در دوران حكومت ناصرالدين شاه، جمعيت تهران را در حدود صد و پنجاه هزار نفر برآورد كردند. همراه با گسترش شهر تهران، ناصرالدين شاه، ميرزا يوسف مستوفي الممالك صدراعظم و ميرزا عيسي وزير را مأمور طراحي نقشه شهر تهران كرد.چون خلفا و سلاطين عثماني، كه با ايرانيان شيعي مذهب روابط دوستانه نداشتند، استانبول را دارالخلافه واسلامبول نام نهادند (كلمه استانبول را به اسلامبول به معني شهر اسلام و مركز خلافت اسلامي تحريف كردند) ناصرالدين شاه نيز در مقابله با ان در سال 1284 هجري هنگام افتتاح محدوده شهر، تهران را«دارالخلافه ناصري» ناميد. بعدها اين نام منسوخ شد و همان نام تهران دوباره مرسوم شد. در اين مدت، دروازههايي علاوه بر چهار دروازهاي كه زمان شاه تهماسب در تهران بنا شده بود. ساخته شد. اين دروازهها تا سال 1309 در تهران پا برجا بودند. در اين سال، شهر داري وقت كه خواهان نوسازي و توسعه شهر تهران بود، بدون توجه به اهميت تاريخي اين دروازهها، آنها را ويران كرد. اما محلههاي پيرامون اين دروازهها باقي ماند. از ميان محله هاي باقي مانده ميتوان محله سنگلج، چال ميدان، خاني آباد، گود زنبورك خانه پاچنار. دروازه قزوين، عودلاجان و چند محله ديگر را نام برد. از ديگر بناهاي تاريخي در دوران قاجار امام زاده صالح، امام زاده سيد اسماعيل. شمس العماره، كاخ فرح آباد، مسجد شاه، مسجد سپه سالار، عمارت نگارستان و مجلس شوراي اسلامي هستند. مكانهاي تاريخي و ديدني استان تهران
شهرستان تهران چشمه علي- شمال ابن بابويه آبشار سنگان- مسير امام زاده داوود، روستاي سنگان پارك جنگلي چيتگر- اتوبان تهران، كرج پارك جنگلي لويزان- شمال شمس آباد پارك جنگلي ورد آورد – اوايل اتوبان تهران، كرج پيست توچال- شمال تهران غار بيوك آغا- مسير جاده كن كاخ سلطنت آباد- شمال شهر تهران كاخ گلستان- ميدان ارگ تهران كاخ شمس العماره- خيابان ناصر خسرو تهران كاخ عشرت آباد- خيابان شريعتي تهران كاخ ياقوت- شرق تهران كاخ صاحب قرانيه- شرق تهران كاخ مرمر- خيابان ولي عصر كاخ بهارستان – ميدان بهارستان مدرسه مروي- خيابان ناصر خسرو مدرسه دارالفنون- خيابان ناصر خسرو مسجد سيد عزيز الله – بازار چهار سوق مسجد امام خميني- انتهاي خيابان ناصر خسرو مسجد جامع رجب علي- خياباتن بوذر جمهري مسجد سپه سالار- ميدان بهارستان مرقد مطهر امام خميني- اتوبان تهران، قم مسجد قنبر علي خان- خيابان مصطفي خميني مسجد شيخ عبدالحسين- پاچنار امام زاده زيد- بازار تهران مقبره آقا- انتهاي خيابان سيروس امام زاده داوود – شمال غرب تهران امام زاده صالح – بازار تجريش امام زاده عين علي و زين علي – فرح زاد، پونك امام زاده عبدالله- غرب تهران
شهرستان دماوند درياچههاي تارو ممج – بين رشته كوه قره داغ و كوه زرين درياچه سدلار- مجاورت دماوند درياچه آهنگ – جاده فيروز كوه، سيمين دشت درياچه زيار- جاده هراز چشمه اعلا- چهار كيلومتري شمال شهر دماوند چشمه قلعه دختر- بين گردنه امام زاده هاشم و پلور چشمه آب معدني قلعه دختر- شمال دهكده آب علي چشمه آب معدني آسك، آمل- دامنه جنوبي قله دماوند چشمه هرمس، آسك- كنار رودخانه هراز چشمه معدني البرز، آب علي – روستاي آب علي، شمال شرق تهران چشمه آب گرم لاريجان- دره لار چشمه تيزاب – كنار جاده آب علي آبشار لار- نزديك روستاي وانا در ناحيه لار آبشار شكر آب – ناحيه ميگون پيست آب علي- جاده هراز غار گل زرد – دشت لار غار رود افشان- روستاي رودافشان فيروز كوه غار بونيك – جاده دماوند، فيروز كوه مسجد جمعه سلجوقي – شهر دماوند امام زاده هاشم- مسير جاده هراز، ميان آب علي و پلور مقبره شيخ شبلي- شرق شهر دماوند
شهرستان كرج درياچه سد امير كبير- 23 كيلومتري جاده كرج، چالوس چشمه وله، گچسر- جنوب غربي گچسر چشمه شاه دشت- 35 كيلومتري جنوب كرج چشمه گيله گيله- مسير جاده كرج، چالوس آبشار پيچ آدران – 15 كيلو متري جاده كرج، چالوس پيست خور- جاده كرج، چالوس پيست ديزين- جاده چالوس پيست اسكي روي چمن ديزين – جاده چالوس غار يخ مراد- منطقه گچسر
شهرستان ورامين برج علاء الدوله- شمال مسجد جامع مسجد جامع- شهر وارمين امام زاده يحيي – جنوب شرقي وارمين بقعه شاه زاده حسين – شرق شهر ورامين مقبره كوكب الدين- غرب شهر ورامين
شهرستان شميرانات درياچه سد لتيان- 25 كيلومتري شمال شرق تهران آبشار دو قلو – زير پناهگاه شير پلا آبشار اسون- دربند آبشار پسنگ- مسير پناهگاه شير پلا آبشار سوتك- شمال غربي دربند آبشار منظريه- ناحيه شميرانات پيست دربندسر- ناحيه شميرانات پيست شمشك- 56 كيلومتري شمال شرق تهران پيست توچال – 58 كيلومتري شمال شرق تهران امام زاده قاسم- گلاب دره
شهرستان ري قلعه ايرج- شمال شرق ورامين قلعه طبرك – بالاي كوه طبرك برج نقاره خانه- بالاي كوه نقارهخانه بقاياي شهر سلجوقي – پايين كوه نقارهخانه برج طغرل – شهر ري زندان هارون- كوههاي مسگر آباد تپه گبري- شمال شرق امين آباد آستانه حضرت عبدالعظيم – شهر ري بقعه بي بي شهربانو- دامنه جنوبي كوه ري بقعه جوان مرد قصاب- منصور آباد شهر ري امام زاده هادي- شهر ري
شهرستان ساوجبلاغ درياچه اوان- طالقان * منبع: زنده دل، حسن. مجموعه راهنماي جامع ايرانگردي: استان تهران، تهران: نشر ايرانگردان – جهانگردان، 1379. ص 33-35، 167-170
شهركرد در متون تاريخي از مكاني به نام چالشتر در ناحيه شهركرد به عنوان مركز حكومتي نام برده شده كه خرابههاي ديوار قلعه آن امروزه به جاي مانده است. شهركرد امروزين گويا مكان پاسگاهي بوده است معروف به دهكرد و از حدود سال 1300 با تعيين نماينده حكومت مركزي و استقرار دوائر دولتي آغاز به رشد كرده است. پيش از آن و در دوران گذشته، منطقه دستخوش جنگهاي خوانين، كشمكشهاي ميان حكومت مركزي و قدرتهاي محلي و غارت و تصاحب روستاها توسط طوايف مختلف بختياري بوده است. نوسانات سياسي داخلي منطقه از يك سو و تغييرات حكومتهاي مركزي از سوي ديگر مجال و فرصت رشد و تكامل را به روستاها و روستا – شهرهاي منطقه نداده است. در كنار اين عامل تاريخي دور بودن از شبكه راههاي اصلي و مراكز شهري ايران علت ديگري در عقبماندگي نسبي شهرنشيني و صنعتي منطقه محسوب ميشود.پس از سال 1300 و تا سال 1340 دهكرد و منطقه چهارمحال و بختياري (معروف به شهر چهارمحال) از طريق مركز اصفهان اداره ميشد و از آن پس تا سال 1352 شهركرد مركز فرمانداري كل چهارمحال و بختياري و سپس مركز استاني با همين نام تبديل شده و در حال حاضر شهري روبه آباداني و توسعه است.
بروجن بروجن دومين شهر منطقه چهارمحال و بختياري است. اين شهر در دشتي به وسعت حدود 580 كيلومتر مربع در شرقيترين نقطه منطقه و در محل تلاقي راههاي سه استان چهارمحال و بختياري، اصفهان و فارس قرار گرفته است. تاريخ اسكان جمعيت در اين مكان به يكي دو قرن و تاريخ مركزيت جمعيت به حدي كه بتوان آن را شهر ناميد به پس از نهضت مشروطيت ميرسد. رشد فزاينده جمعيت آن از دهههاي سوم و چهارم قرن حاضر آغاز ميشود. گسترش شهر بروجن با توجه به موقعيت جغرافيايي آن كه در تلاقي سه استان مذكور قرار گرفته است، توسعه آن را از امتياز ويژهاي برخوردار نموده و روند رشد آن را تسريع كرده است.
فرخشهر سابقه اسكان جمعيت در مكان امروزي فرخشهر به استناد متون و ابنيه تاريخي موجود به حدود 5 قرن قبل نسبت داده ميشود و از جمله بناي مسجد جامع تخريب شده شهر، شاهدي بر اين مدعا است. از تحولات اين شهر در فاصله چند قرن گذشته اطلاع چنداني در دست نيست. اين شهر به علت موقعيت جغرافيايي، يعني قرار گرفتن بر سر راه اصفهان- شهركرد، همراه با تغيير موقعيت سياسي منطقه به فرمانداري كل و سپس به استان، رشد و گسترش يافته و از سوي ديگر به عنوان نزديكترين مركز جمعيتي منطقه به استان اصفهان تحت تأثير تحولات قطب جمعيتي- صنعتي اصفهان، رشد كرده است.
هفشجان قدمت تاريخي اسكان جمعيت در محل فعلي هفشجان و ديگر مراكز جمعيتي چهارمحال (لار، كيار، گندمان و ميزدج) بنابر متون تاريخي و شواهد موجود به سلسلههاي ساساني و اشكاني ميرسد. در ادوار بعدي چهارمحال به علل گوناگون مورد توجه ملوك، سلاطين و حكومتهاي مركزي قرار گرفت. در دورههايي به علت واسطه قرار گرفتن ميان مناطق مركزي ايران و دشتهاي حاصلخيز خوزستان و راههاي آبي آن سرزمين، و در ديگر ادوار به عنوان تيول و شكارگاه و يا به علل مهار عشاير ايلات بختياري و غيره مورد توجه بوده است.سنگ نبشتههاي قبور موجود در هفشجان حدود 300 سال سابقه استقرار جمعيت در اين ناحيه را نشان ميدهد. اين آبادي در دوره قاجار تحت سلطه خوانين بختياري بود، ليكن با تثبيت قدرت مركزي از اقتدار اين ايل كاسته شد. در دوران معاصر. هفشجان به صورت يكي از چند مركز جمعيتي در حوزه نفوذ مستقيم شهركرد و به عنوان شهر درجه چهارم استان، نقش شهري كوچك همراه با ارايه خدمات ناحيهاي به روستاهاي اطراف ايفا ميكند.
جونقان جونقان سابقه چنداني به عنوان شهر ندارد و با تأسيس شهرداري در سال 1356 شهر ناميده شده است. سابقه تاريخي اسكان و استقرار جمعيت را در اين مكان براساس متون تاريخي ميتوان به دوران صفوي نسبت داد و رونق آن را ميتوان از دوران قاجار و پس از انقلاب مشروطيت دانست كه سردار اسعد بختياري اين مكان را مقر حكومتي خود قرار داد.
فرادنبه سابقه پيدايش فرادنبه را به بيش از 400 سال پيش نسبت ميدهند كه گويا چهارقلعه در اطراف آن وجود داشت. همچنين از اين محل به نام پيردامنه با 800 نفر جمعيت در سفرنامهاي مربوط به سال 1323 هجري قمري ياد شده است. در دوران اخير كه از تاخت و تاز عشاير بختياري بر روستاهاي چهارمحال كاسته شد، فرادنبه رشد و توسعه يافت.
بلداجي از گذشته بلداجي اسناد تاريخي مدوني در دست نيست، ليكن شواهدي وجود دارد كه مبين اسكان جمعيت در اين ناحيه است. خرابههاي صفيآباد محل اسكان عشاير ترك زبان قشقايي يا تركان تيره بولوردي صفيخان قشقايي بود. اين تيره پس از صفيآباد به محل فعلي شهر بلداجي نقل مكان كردهاند و به مرور زمان از نقاط ديگري مانند جونقان و فرادنبه نيز گروههايي به بلداجي مهاجرت كرده و اسكان يافتهاند. همراه با اسكان اجباري ارامنه در دوران صفويه در اصفهان، گروهي از ارامنه نيز در بلداجي و قلعه ممكا (از روستاهاي نزديك آن) ساكن و بعدها به علل مذهبي مجبور به كوچ از اين دو نقطه شدهاند. در هر صورت قدمت قطعي هسته اوليه شهر بلداجي را تا حدود 250 سال پيش تخمين ميزنند. گزانگبين اين شهر بسيار مشهور است.
لردگان شهر لردگان از ديرباز مركزي براي مبادلات عشايري بوده است. در متون تاريخي از لردگان به نام لردجان نام برده شده است. قلعه لردگان در نزديكي چشمه برم لردگان به نام لردجان نام برده شده است. قلعه لردگان در نزديكي چشمه برم لردگان در دوران لر بزرگ ساخته شده بود كه خرابههاي آن اكنون نيز باقي مانده است.
اردل اردل از گذشتههاي دور، يكي از مراكز ييلاق و اسكان عشاير ايل هفت لنگ بختياري بود و در متون تاريخي از جمله سفرنامه ابن بطوطه كه از اصفهان تا شوشتر سفر كرده، اشاراتي به اين ناحيه شده است. نام و نشاني اماكن تاريخي و دينيهاي مهم استان
شهرستان شهركرد پيست اسكي – گردنه حلك سورشجان قلعه شلمزار – جنوب شهركرد قلعه دزك – جنوب شهركرد قلاع اسعديه – چليچه 30 كيلومتري جنوب غربي شهركرد قلعه جونقان – 38 كيلومتري شهركرد قلعه چالشتر – 10 كيلومتري شهركرد پل زمانخان – 29 كيلومتري شمال شهركرد گرمابه درب امام زاده – شهركرد مدرسه علميه (اماميه) – شهركرد مسجد اتابكان – شهركرد مسجد جامع – شهركرد مسجد جامع شهرك – شرق شهركرد مسجد جامع چالشتر – 9 كيلومتري شهركرد مسجد جامع فرخشهر – جنوب شرق شهركرد امامزاده حليمه و حكيمه خاتون – شهركرد امام زاده بابا پيراحمد- روستاي چم جنگل سامان
شهرستان بروجن تالاب چغاخور- شرق گندمان تالاب سولگان – جنوب غربي شهر گندمان تالاب گندمان – نزديك تالاب چغاخور امام زده حمزهلي – روستاي بلداجي
شهرستان فارسان پيست اسكي – چلگرد تونل كوهرنگ – چلكرد چشمه ديمه – چلگرد پيرغار – بخش ميزدج آبشار انار دره عشق – شهرستان فارسان(دوپلان)
شهرستان لردگان آبشار آتشگاه – 40 كيلومتري لردگان روستاي آتشگاه برم لردگان – در شهر لردگان جنگلهاي بازفت – در غرب شهر لردگان * منبع: زنده دل، حسن. مجموعه راهنماي جامع ايرانگردي: استان چهارمحال و بختياري، تهران: نشر ايرانگردان – جهانگردان، 1379. ص29-32،107-108
اسفراين درباره وجه تسميه اسفراين نظرات مختلفي وجود دارد. برخي معتقدند، اين شهر را اسفنديار بنا نهاده است و لذا به نام باني آن، آن را اسفراين خواندهاند. بيهقي اصل اين اسم را «آسپر آئين» دانسته كه اسپر به معني پسر و آئين به معني راه و رسم است. اسفراين جزو اولين مراكز جمعيتي است كه اقوام آريايي پس از ورود به ايران در آن سكني گزيدند. اين ناحيه قسمتي از پارت قديم بود. در زمان اشكانيان نيز اسفراين از روستاهاي مهم نيشابور بود. در اواخر دوران ساسانيان و مقارن ظهور و تسلط اعراب، خراسان چهار ولايت عمده داشت كه عبارت بودند از: نيشابور، مرو، هرات و بلخ. شهرهاي عمده ديگر آن عبارت بودند از: اسفراين و جوين. اسفراين پس از تسلط اعراب و حتي در زمان حكومت آنها بسيار آباد بود. در دورههاي بعد از اسلام، اگر چه اسفراين بارها مورد حمله و تهاجم قرار گرفت و ويران شد، ولي به كلي از بين نرفت و دوباره بازسازي شد. در اواخر قرن هشتم هجري، بار ديگر اين شهر در حمله تيموريان ويران شد و جمع انبوهي در آن به هلاكت رسيدند. در دوره صفويان، ازبكها آباديها و شهرهاي شرقي ايران و از جمله اسفراين را مورد حمله قرار دادند تا اين كه در سال 997 هجري شاه عباس براي دفع شر ازبكها به مشهد عزيمت كرد و از راه اسفراين وارد مشهد شد. در زمان وي با تمام تلاشي كه براي سركوب ازبكها صورت گرفت، توفيق چنداني به دست نيامد و در نتيجه، تيرهروزي اسفراين كه بر اثر حمله مغولها و بعدها با حمله تيموريان آغاز شده بود، در دوره بعد نيز ادامه يافت. در دوره حكومت سلسله افشار، شهر قديمي اسفراين به كلي ويران شد، قناتها خشكيد و مردم به محل فعلي شهر اسفراين كه «ميانآباد» نام داشت، كوچ كردند. شهر اسفراين با اينكه در طول تاريخ صدمات فراواني متحمل شده است، ليكن با تلاش و همت مردم به توسعه قابل توجهي دست يافته است و در حال حاضر، يكي از شهرهاي آباد استان خراسان به شمار ميآيد.
بجنورد نام بجنورد در كتابهاي قديمي «بوزنجورد» آمده است. بوزنجورد معرب كلمه بيژنگرد است؛ ولي به مرور با اندك تحريفي به صورت «بجنورد» تلفظ ميشود. «گرد» به معناي شهر و آبادي است و بجنورد به معني «شهر بيژن» است. در شمالغربي بجنورد كنوني تپهاي قديمي وجود دارد كه آثار بسيار كهني از شهر تاريخي بيژنگرد را در خود جاي داده است و به «بيژنيورت» معروف است. گفته ميشود كه بجنورد قديمي در محل همان تپه قرار داشته است كه اكنون «ساربان محله» ناميده ميشود. اقوام خراساني قديم، كرد و ترك تركيب جمعيتي اين شهرستان را تشكيل ميدهند. اين شهر يكي از مراكز كشاورزي و دامداري استان خراسان به شمار ميآيد.
بيرجند ناحيهاي كه بيرجند جزء كوچكي از آن را تشكيل ميداد، «قهستان» (كهستان ـ كوهستان) نام داشت و در مسير حوادث پس از ظهور اسلام، جايگاه نسبتاً مهمي داشته است. اين ناحيه از يك سو به دليل كوهستاني بودن، پناهگاه نهضتهايي نظير اسماعيليان بوده است، و از سوي ديگر، به سبب خشكي اقليمي و وجود بيابانهايي كه به آبوهواي شبه جزيره عربستان شباهت دارد، مورد توجه اعرابي كه از جور خلفاي عباسي و حاكمان وقت ميگريختهاند، قرار داشته است و اين گريختگان به اين منطقه پناه ميآوردهاند. در اسطورههاي تاريخي، بناي قهستان را به سامبن نريمان نسبت ميدهند و آن را بخشي از قلمرو فريدون، پنجمين پادشاه پيشدادي ميدانند. در ناحيه بيرجند آثاري از وجود زرتشتيان نيز به دست آمده است. به نظر ميرسد، زرتشتيان به اين نواحي مهاجرت كرده باشند. ناحيه بيرجند، به عنوان بخشي از قهستان، در مسير حركت اعرابي بود كه عربستان را به قصد نواحي مختلف خراسان بزرگ و ماوراءالنهر پشت سر ميگذاشتند و لذا هنوز هم روستاهاي عربنشين در جنوب بيرجند وجود دارند. با اينكه مناطق كوهستاني در اين ناحيه ارتفاع اندكي دارند؛ ليكن براي استقرار فرقه اسماعيليه كه به نواحي شرقي ايران پناه ميآوردند، مأمن مناسبي بوده است. قلاعي كه از اين دوران در بيرجند باقي مانده است، حضور طولاني فرقه اسماعيليه را در آن قرون آشكار ميسازد. از قرن دهم و يازدهم هجري، يعني از دوران صفويان به بعد،فصل جديدي در تاريخ بيرجند گشوده شد كه موجبات رونق و آباداني آن را فراهم آورد: - با رسميت بخشيده شدن به مذهب شيعه در دوره صفوي، قائنات كه پناهگاه شيعيان به شمار ميرفت، مورد توجه بيشتري قرار گرفت. - با توجه به اهتمام صفويان به امر تجارت، در اين منطقه نيز امر داد و ستد رونق يافت. - در اين دوره با گسترش تجارت و استقرار امنيت در اين ناحيه، شكوفايي اقتصادي و اجتماعي بيرجند آغاز، و اين شهر به مرور به يك مركز حكومت ناحيهاي تبديل شد و به همين دليل، رونق و توسعه يافت و بناهاي جالبتوجهي در آن پديد آمد كه برخي از آنها تا كنون نيز باقي ماندهاند. - اين شهر در حال حاضر، يكي از شهرهاي مهم جنوب خراسان و يكي از مراكز عمده تجاري و اقتصادي است.
مشهد در ساتل 202 هـ. ق پس از شهادت و دفن حضرت رضا (ع)، در محلي از توابع توس به نام سناباد كه به همين مناسبت نيز آنجا را مشهد رضا (محل شهادت) ناميدند، هسته اصلي شهر مشهد كنوني پديد آمد. سلطان محمود عزنوي بقعهاي بر روي مرقد بنا كرد. در قرن هفتم هجري كه شهر توس به دست مغولان ويران شد، جمعيت آن سامان رو به سوي مشهد آوردند و به تدريج بر وسعت و آباداني اين شهر افزودند. شهر مشهد كه در آغاز بقعهاي در آبادي سناباد نوقان بود، به تدريج توسعه يافت. ناحيه توس ابتدا مسكن اقوام غير آريايي بود. در داستانهاي ملي ايران، بناي اصلي شهر توس را به جمشيد و تجديد بناي آن را به توس، پهلوان و سپهسالار ايران، نسبت ميدهند. اين شهر در زمان ساسانيان وجود داشته است. قسمتي از شهر توس در زمان خلافت عثمان توسط اعراب فتح شد و ضميمه سرزمينهاي قلمرو اسلام در دوره عمر گرديد. از سال 421 هـ. ق سلاجقه به تدريج در شهرهاي مهم خراسان نفوذ كردند تا آنكه ملكشاه سلجوقي در سال 465 هـ. ق توس را به عنوان تيول در اختيار خواجه نظامالملك توسي وزير خود گذاشت. در سال 548 هـ. ق قبيله غُز، پس از غلبه بر سلطان سنجر سلجوقي، شهرهاي بزرگ خراسان از جمله توس را متصرف شد. جدائي مناطق و شهرهاي نواحي شمالي و شرقي خراسان در طي دو قرن گذشته نه تنها همبستگي قومي و فرهنگي را كاهش نداد، بلكه پس از فروپاشي اتحاد شوروي آشكار گرديد كه پيوندهاي فرهنگي مستحكمي ميان مردم خراسان بزرگ وجود دارد و علقههاي فراواني مردم اين نواحي را به همديگر نزديك ميكند. ويرانههايي كه از توس قديم در كنار توس جديد باقي مانده است، حكايت از قتل و غارتهاي بيشماري دارد كه بر اين شهر گذشته است. شهر توس در زمره نخستين شهرهايي بود كه در معرض هجوم خانمان سوز مغول قرار گرفت و عرصه آن لگدمال سپاهيان تولوي پسر چنگيزخان گرديد و مانند ديگر شهرهاي خراسان به ويرانهاي بدل شد. اشعار شهيد بلخي گوياي وقايعي است كه بر اين شهر رفته است: دوشم گذر افتاد به ويرانه توس ديدم جغدي نشسته جاي طاووس! گفتم چه خبر داري از اين ويرانه؟ گفتا خبر اين است كه افسوس، افسوس! توس، به دليل موقعيت خاص و حساسش در عصر فترت و در دوره حدفاصل ايلخانان و تيموريان، بارها ميان زورمداران و حاكمان وقت دست به دست شد، تا آنكه در سال 791 هجري بعد از شورشي كه موفقيتي نداشت، مردم آن قتل عام، و قريب به دههزار نفر كشته شدند و در پاي دروازههاي شهر، بر حسب معمول آن دوره! برجهايي از كله كشتگان ايجاد شد. در سال 807، شاهرخ ميرزا، فرزند امير تيمور به سلطنت رسيد. در زمان وي، در شهر توس آباداني و سازندگي گسترش يافت. اهميت فوقالعادهاي كه مشهد از عصر شاهرخ به بعد يافت، و توجه سلاطين تيموري، مخصوصاً بايسنقر ميرزا به مشهد و روضه مباركه، موجب كمرنگ شدن نام و شهر توس شد. به گونهاي كه از نيمه دوم قرن نهم هجري ديگر در متون و تواريخ، نامي از توس برده نمي شود و اگر گاهي سخني از آن به ميان آمده، به عنوان يكي از توابع مشهد معرفي گرديده است. چون توس بعد از قرن نهم هجري ديگر روي آباداني نديد، باقي مانده اهالي آن به مشهد كوچ كردند و حصاري كه در عهد شاهرخ ميرزا در پيرامون بيتوتات حرام احداث شده بود، مأمني براي توسيان مهاجر شد تا در آنجا اقامت كنند. از توس قديم جز ويرانه، چيزي بر جاي نمانده است و توسِ جديد نيز به دليل قرار گرفتن آرامگاه فردوسي، شاعر پارسي گوي ايران زمين در آن، از اهميت و اعتباري خاص برخوردار است. به هر حال، تاريخ مشهد كنوني با تاريخ شهر توسِ قديمي پيوند ناگسستني دارد و تحولات قرون متأخر آن در پرتو بارگاه مشهدالرضا بارِ تاريخي و ديني دو چندان يافته، و اينك اين شهر را به يكي از قطبهاي زيارتگاهي شيعيان جهان بدل ساخته است. مشهد كنوني، شهري بزرگ، آباد و صاحب نام در ميان شهرهاي بزرگ ايران و بلاد اسلامي است.
قوچان شهر قوچان را با شهر باستاني اشك يا ارسكه يكي دانستهاند. اين شهر در قرون وسطي به نام خبوشان و خوجان معروف بود. جغرافيانويسان اسلامي آن را استوا ناميدهاند. اين شهر در زمان هلاكو خان تجديد بنا شد و نوه هلاكوخان، ارغونخان بر وسعت آن افزود. در زمان غازان خان يك معبد بودايي در اين شهر بنا گرديد. شاه عباس اول براي جلوگيري از تاختوتاز ازبكان و تركمنها به نواحي شرقي ايران، اكراد سلحشور را به اين منطقه كوچ داد؛ از آن جمله ايل زعفرانلو، كه در اين منطقه ساكن شدند. در سال 1160 هـ.ق نادر در يكي از تپههاي نزديك شهر كه بعدها به تپه نادر مشهور شد، در سراپرده خود كشته شد. در طول تاريخ، اين شهر چندين بار به علت زلزله ويران شده است؛ اما دوباره ساخته شده و رونق دوباره يافته است. آثار به جا مانده در اين شهر، عمدتاً به قرن ششم هجري تعلق دارند.
طبس شهر طبس در ميان كوير قرار گرفته است. در گذشته، اكثر راههاي كويري به اين شهر منتهي ميشدند و به همين مناسبت، اين شهر به نام دروازه خراسان نيز معروف شده بود. اين شهر در زمان خلافت عثمان توسط اعراب مسلمان فتح گرديد. در نيمه دوم قرن پنجم هجري، طبس به تصرف پيروان مذهب اسماعيليه درآمد. در زمان حكومت سلجوقيان، سلطان سنجر به قلاع اسماعيليه حمله كرد و در نتيجه اين يورش، در اين شهر خرابي بسيار به بار آمد. بعد از چندين بار حمله به فرقه اسماعيليه، عاقبت سلطان سنجر از درِ صلح با اسماعيليان درآمد؛ با اين شرط كه آنها از بنا كردن قلاع خودداري كنند. در دوره شاه عباس اول، اين شهر به تصرف عبدالمؤمن خان ازبك درآمد و ازبكان آنجا را ويران ساختند. آثار به جا مانده در اين شهر، عمدتاً به قرون پنجم و نهم هجري تعلق دارند. طبس امروزي به رغم ويرانيهاي تاريخي و بلاياي طبيعي ـ زلزله و سيل – از رونق و زيبايي ويژهاي برخوردار است.
سرخس از وجه تسميه سرخس اطلاع كافي در دست نيست؛ قدمت آن به زمان ساسانيان ميرسد، و مانند ساير نواحي خراسان، در طول تاريخ، صدمات فراوان ديده است. در سال 617 هجري قمري و در حمله مغول به ايران، سرخس به عنوان سنگر اول، مورد غارت و ويراني قرار گرفت. از آن زمان به بعد، خراسان هرازگاهي توسط اقوامي مورد تاخت و تاز واقع ميشد، و تا اواخر دوره قاجاريه بيشتر به صورت ملوكالطوايفي اداره ميگرديد. ناحيه سرخس از جمله نواحي مورد تصرف تركمانان نيز بوده است. بايد اذعان داشت كه شهر سرخس روزگاري از كانونهاي علم و دانش بود و به واسطه مدارس و كتابخانههاي متعدد شهرت فراواني كسب كرده بود. اكنون از آنهمه شكوه و عظمت جز آثاري پراكنده و شهري كوچك، چيزي باقي نمانده است. در سالهاي اخير، اين شهر مورد توجه قرار گرفته، و در نظر است به بارانداز تجاري مهمي تبديل شود.
خواف خواف يكي از شهرهاي استان خراسان است كه تا چند سال پيش از بخشهاي شهرستان تربت حيدريه محسوب ميشد. تاريخ اين شهر با تاريخ تربت حيدريه درهم آميخته است. از آثار باستاني شهر خواف ميتوان از مسجد مزار «مولانا زينالدين» نام برد، كه متعلق به 848 هـ. ق است.
فريمان اين شهر كه تا چند سال پيش، از بخشهاي شهرستان مشهد بود، در سال 1310 هـ. ش با شيوههاي جديد شهرسازي، طراحي و ساخته شده است.
چناران شهر چناران، تا چند سال پيش، از بخشهاي شهرستان مشهد محسوب ميشد. تاريخ اين شهر به تاريخ مشهد پيوند خورده است و براي پيبردن به تاريخ آن، بايد به مطالعه تاريخي شهر مشهد پرداخت.
شيروان درباره تاريخ قبل از اسلام اين شهر و مردم آن، به طور دقيق و واضح، در كتب تاريخي ذكري به ميان نيامده است. اما با توجه به قبور زرتشتي و آثار و ابنيه تاريخي موجود در نقاط مختلف شهرستان و وجود آباديهاي نسا، تفتازان و آستاونه كه با حدود و موقعيت شيروان فعلي تطبيق ميكنند، همچنين با تحقيق و كاوش در آثار باقي مانده در روستاها و آباديهاي قديمي، ميتوان گفت اين منطقه قبل از اسلام مسكوني بوده و داراي قدمت طولاني است. مردم شيروان در سال 31 هجري ـ در زمان خلافت عثمان ـ به اسلام روي آوردند. در دوران طاهريان، صفاريان و سامانيان، با اينكه ذكري از نام شيروان نيامده است، ليكن از بعضي قراين پيداست كه اين شهر به صورت قصبهاي پابرجا بوده است. قبور گورستان قديمي شيروان با تاريخ حكومت اين سلسلهها مطابقت دارد. سلطان محمود غزنوي در لشگركشي خود هندوستان، به يك شبانهروز در حدفاصل ورگ ـ رزمغان توقف كرده بود، و اين محل هنوز هم در ميان مردم شيروان به تخت سلطان محمد معروف است. از نظر تاريخي، رونق شهر شيروان با دوره فرمانروايي خوارزمشاهيان مربوط است. بقعه امامزاده سلطان محمدرضا (ع) در شيروان از بناهاي اين دوره است. در حملات گوركانيان، اين منطقه آسيب فراوان ديد و كشتار فراواني در آن صورت گرفت. در دوران صفويان، مهمترين واقعهاي كه در اين شهر روي داد، كوچاندن چهل هزار خانوار عشاير كُرد به اين منطقه بود كه براي مقابله با حملات ازبكها، توسط شاه عباس انجام يافت. اين شهر در دوران حكومت قاجار يكي از مناطق مهم درگيريهاي حكام محلي بود. شهر شيروان در سال 1308 بر اثر زلزله به كلي ويران شد و پس از دو سال، بار ديگر با اسلوب جديد شهرسازي تجديد بنا گرديد.
قاينات ماركوپولو در سفرنامه خود از اين شهر به نام «تونوكاين» نام برده است كه اين نام از نام دو شهر بزرگ آن ايالت – قهستان – كه «تون» و «قاين» باشد، گرفته شده است. هم چنين در سال 444 هـ.ق ناصرخسرو قبادياني از اين شهر ديدن كرده و از استحكامات شهر و مسجد جمعه آن ياد كرده است. ايالت قهستان، هم زمان با ورود اعراب به ايران، پناهگاه زرتشتياني بود كه به آن پناه آورده بودند. اين ايالت در دوره سلجوقيان نيز مكاني مناسب براي پيروان مذهب اسماعيليه شد و اسماعيليان قلاع مستحكمي براي دفاع از خود در آنجا بنا كردند. خوارزمشاهيان به كرات به پيروان اسماعيليه حمله ميكردند، تا اين كه در زمان يورش هلاكوخان، اسماعيليه از او شكست خوردند و قهستان نيز در اين حملات ويران گشت. حمدالله مستوفي، در قرن هشتم هجري از مركزيت قاين نسبت به آباديهاي ديگر قهستان، و همچنين از فراواني زعفران و ميوه آن گزارش داده است. يكي از مهمترين آثار تاريخي قاين، مسجد جامع است كه از بناهاي قرن هشتم هجري ميباشد.
سبزوار شهر سبزوار با بسياري از داستانهاي پهلواني ايران باستان ارتباط دارد. چنانكه مدتها، ميدان مركزي شهر به ميدان ديو سفيد معروف بود. در دورههاي اسلامي، ولايت بيهق داراي دو شهر سبزوار و خسروگرد بود. شهر سبزوار در حمله مغول به كلي ويران شد؛ ليكن به تدريج آباد گرديد. حوادث تاريخي بيشماري در اين شهر اتفاق افتاده است. از جمله در سال 737 هـ. ق اين شهر پناهگاه و پايتخت سلسله سربداران شد. شهر سبزوار به «دارالمؤمنين» نيز معروف بوده است. هنوز زخم ناشي از حمله مغولان به مردم اين شهر التيام نيافته بود كه در زمان شاه عباس، بار ديگر، سبزوار زير سم ستوران ازبكها ويران گشت و مردم آن قتلعام شدند. پس از اين واقعه، اين شهر كمكم رو به آباداني گذاشت. دوره صفويان براي اين شهر، شروع مرمت و بازسازي تاريخ گذشته بود. اين شهر طي دهههاي اخير رونقي دوباره يافته، و همچنان در حال توسعه و نوسازي است.
تربت حيدريه تربت حيدريه در گذشته «زاوه» نام داشت. در قرن هفتم هجري، شيخ حيدر، عارف معروف در آنجا زندگي ميكرد. تغيير نام اين شهر، از زاوه به تربت حيدريه. به احتمال زياد به زندگي و آرامگاه اين عارف بزرگ مربوط است. آثار تاريخي به جا مانده در اين شهر به دوران ساسانيان و قرن هفتم هجري تعلق دارند.
فردوس فردوس، در متنهاي تاريخي، با نام سابق خود «تون» معروف است. بناي شهر و وجه تسميه آن هنوز به درستي معلوم نيست. اين شهر از قبل از اسلام وجود داشته است. فردوس، شهري آباد و در حال توسعه است.
نيشابور نام نيشابور را در زبان فارسي به صورت نيشابور، و در زبان عربي نيسابور تلفظ ميكنند و به قول حمزه اصفهاني نام اصلي آن شهر، نيكشاپور است. اين شهر در سال 31 هجري و در زمان خلافت عثمان فتح شد و در دوره اسلامي، يكي از چهار شهر بزرگ خراسان بوده است. وسعت و عظمت اين شهر در حدي بوده است كه آن را «امالبلاد» ميخواندهاند. در اوايل دوره اسلامي، وسعت و عظمت اين شهر به حدي بود كه شهرتي جهاني يافت. به همين سبب نيز بر روي سكههايي كه در دوران خلفاي اموي و عباسي ضرب ميشد، نام اين شهر نيز ديده ميشود. نيشابور در زمان غزنويان و سلجوقيان از شهرهاي مهم و معتبر خراسان محسوب ميشد. در قرن ششم هجري كه غزنويان به دست سلجوقيان از بين رفتند، اين شهر نيز ويران شد. ليكن اهالي اين شهر به تدريج در رونق و آباداني دوباره آن كوشيدند. اين آباداني ديري نپاييد و اين شهر در سال 618هـ. ق و در حمله مغول توسط «تغاجارنويان» داماد چنگيز به كلي ويران شد. در اواخر حكومت ايلخانان مغول، نيشابور ضميمه متصرفات سلسله سربداران گرديد. در سال 782هـ.ق به علت اطاعت خواجه علي مريد از تيمور، شهر از آسيب مصون ماند. اين شهر چندين بار به علت زلزله ويران شده و سپس بازسازي شده است. اين شهر كه يكي از مراكز تمدن و هنر ايران و خراسان است و شاعران و انديشمندان بسياري را در خود پرورانده است، در مسير جاده ابريشم قرار داشته و اكتشافات باستانشناختي قابل توجهي در آن صورت گرفته است. نيشابور هم اكنون شهري بزرگ و آباد است و آثار ديدني بسياري دارد.
درگز محمدآباد مركز درگز است و به احتمالي، با شهر نساي سابق يكي است. اين شهر بين نسا و سرخس، و در دشت خاوران جاي داشت و مركز آن مهنه يا ميهنه ناميده ميشد. ابوسعيدابوالخير، عارف مشهور در اين قريه به دنيا آمده است. درگز، به علت مجاورت با مرز ايران و جمهوري تركمنستان از اهميت سياسي و نظامي خاصي برخوردار است. بيشتر آثار تاريخي اين شهر به دوره افشاريه تعلق دارند؛ از جمله قلعه مستحكم كلات نادري كه در نزديكي نوار مرزي قرار دارد. شهر كلات در اواخر قرن هشتم هجري كه امير تيمور آن را محاصره كرد، به ويرانهاي بدل شد؛ اما دوباره به فرمان اميرتيمور تجديد بنا يافت. نادر شاه از موقعيت كلات استفاده كرد و از اين زمان به بعد، اين شهر به «كلات نادري» مشهور شد. نادرشاه قصد داشت قلعهاي غير قابل تسخير بسازد تا گنجينههايي را كه از هندوستان به غارت ميبرد، در اين قلعه محافظت نمايد. بعد از نادر شاه، كلات تا سال 1303 هـ.ق مقر خاني محلي بود كه ظاهراً از دولت ايارن تبعيت ميكرد و تا زمان تجديد سرحدات روس و ايران، جزو قلمرو خان مذكور محسوب ميشد. درگز امروزي شهري متوسط و آباد است و در شمال استان خراسان واقع شده است.
تربت جام اين شهر به مناسبت مدفن شيخ جام، يكي از عرفاي قرن پنجم هجري، به تربت جام شهرت يافته است. جامي شاعر معروف ايران نيز به اين شهر منسوب است. مهمترين بخش اين شهر به نام باخرز بوده كه ناحيهاي تاريخي، و بين هرات و نيشابور است. به عقيده ياقوت حموي اصل واژه باخرز در زبان پهلوي بادهرزه است؛ زيرا در آن محل باد فراوان ميوزد. آثار تاريخي به جا مانده در اين شهر به قرون هشتم و نهم هجري تعلق دارند.
گناباد اين شهر يكي از شهرهاي قديمي ايران است كه بناي آن را به پادشاهان هخامنشي نسبت ميدهند. ابنحُوقَل از اين شهر به نام «نيابذ» و مَقْدَسي «نيابد» نام برده است. اين شهر در اوايل حكومت صفويان محل نزاع صفويان با ازبكها بوده است. گناباد در اوايل قرن سيزدهم توسط ايل شيباني كه مخالف سلسله قاجاريه بودند، تصرف شد. آثار به جا مانده در اين شهر متعلق به قرن هفتم هجرياند. آثار ديگري كه در اين شهر ديده ميشوند، به نوعي با اساطير ايراني درآميختهاند.
كاشمر نام اصلي اين شهر ترشيز است و جغرافيانويسان اسلامي به صورت طرتيت، و بعدها، ترتيش و ترشيس نگاشتهاند. در گذشته، اين شهر جزو ولايتي بود به نام بوشت و يا يوشت كه غير از ترشيز، شهر معروف ديگر آن، كندر بوده است. در سال 520 هـ. ق اين شهر توسط سلطان سنجر سلجوقي محاصره و غارت شد و پس از اين تاريخ، يكي از مراكز مهم فرقه اسماعيليه گرديد. پس از آن كه فرقه اسماعيليه توسط هلاكوخان از بين رفت، اين شهر دوباره رونق يافت؛ ليكن در قرن هشتم هجري، بار ديگر اين شهر توسط امير تيمور گوركاني ويران شد. آثار به جا مانده در اين شهر متعلق به قرون هفتم و هشتم هجري است. سروِ افسانهايِ كاشمر در اين شهر قرار دارد. نام و نشاني اماكن و ديدنيهاي مهم استان
شهرستان مشهد درياچه بزنگان – كيلومتر 130 جاده مشهد، سرخس چشمه گراب – كيلومتر 49 جاده مشهد، نيشابور تفرجگاه كوهسنگي – دامنه كوههاي جنوبي مشهد تفرجگاه اخلومد- 84 كيلومتري جنوب غرب مشهد پارك وكيل آباد- جاده مشهد به طرقبه پارك ملت – وكيل آباد مشهد تفرجگاه طرقبه – دامنه كوههاي بينالود تفرجگاه بند گلستان – 4 كيلومتري طرقبه تفرجگاه شانديز- 38 كيلومتري جنوب غرب مشهد تفرجگاه جاغرق – 21 كيلومتري جنوب غرب مشهد تفرجگاه زشك – 50 كيلومتري غرب مشهد تفرجگاه نغندر – 11 كيلومتري طرقبه تفرجگاه چشمه گيلاس – 50 كيلومتري شمال غرب مشهد تفرجگاه سد كارده – كيلومتر 40 جاده كلات تفرجگاه ميامي – 50 كيلومتري جاده مشهد، سرخس غار مغان – جنوب غرب مشهد غار كارده – شمال غرب مشهد غار زري – 9 كيلومتري جنوب غرب مشهد غار هندل آباد – 45 كيلومتري شهر مشهد غار مزدوران – 2 كيلومتري شرق روستاي مزدوران مشهد كاخ خورشيد – كوهسنگي مشهد ميل اخنجان – 22 كيلومتري شمال مشهد قلعه رباط شرف – بين مشهد و سرخش ويرانههاي شهر قديمي توس – حومه مشهد مجموعه آثار تاريخي كلات نادري – 180 كيلومتري شمال مشهد آرامگاه فردوسي – توس آرامگاه شيخ طبرسي – مشهد آرامگاه خواجه اباصلت – جاده مشهد، فريمان آرامگاه نادر- مشهد آرامگاه امام محمد غزالي – توس، مشهد آرامگاه خواجه مراد راوي – 12 كيلومتري جنوب غرب مشهد گنبد خشتي – مشهد مصلاي مشهد – شرق مشهد مدرسه نواب- مشهد مدرسه ميرزا جعفر – مشهد مدرسه سليمانخان – مشهد مدرسه غياثيه (خارگرد) – روستاي خارگرد مشهد حمامشاه – مشهد مقبره پير پالان دوز – مشهد مسجد گوهرشاد - مشهد مسجد امام (شاه سابق) – مشهد مجموعه حرم امامرضا(ع) – مشهد گنبد هارونيه – توس مقبره و مناره غزنوي – 27 كيلومتري شهر مشهد بقعه خواجه ربيع- 4 كيلومتري شمال مشهد گنبد سبز – مشهد بقعه حرعاملي – جنوب شرق صحن آستان قدس رضوي امامزاده محمد – خيابان طبرسي مشهد امامزاده يحيي – 90 كيلومتري مشهد شهرستان اسفراين درختان تنومند قديمي – اسفراين منطقه حفاظت شده ساري گل – شمال شرق اسفراين قلعه كهنه حسنآباد – شمال شرق اسفراين قلعه قيصر – حومه اسفراين، روستاي بيد قلعه صعولك – ارتفاعات آلاداغ در غرب اسفراين غار نوشيروان – روستاي نوشيروان غار عبادتگاه – روستاي گوريان شهر قديمي بلقيس – 3 كيلومتري اسفراين فقتدژ (زادگاه انوشيروان) – شمالشرق اسفراين تپه باستاني سارمان – غرب اسفراين آرامگاه شيخ علي اسفرايني – اسفراين امامزاده احمدرضا – 40 كيلومتري غرب اسفراين امامزاده عبدالله كوران- 30 كيلومتري غرب اسفراين امامزاده شاهزاده زيد – غرب اسفراين بقعه سيد محمد رشيد الدين – 32 كيلومتري شمالشرق اسفراين امامزاده شاهزاده جعفر – روستاي كوشكي اسفراين
شهرستان كاشمر غار آتشگاه – خليل آباد كاشمر غار سير – بردسكن كاشمر برج علي آباد – 42 كيلومتري كاشمر مناره فيروزآباد – فيروزآباد كاشمر قلعه آتشگاه – 12 كيلومتري شمالغرب كاشمر آرامگاه شهيد مدرس – كاشمر امامزاده سيد حمزه – شمال كاشمر امامزاده سيد مرتضي – 5 كيلومتري كاشمر
شهرستان نيشابور چشمه گرماب طاقانكوه – 44 كيلومتري نيشابور، سبزوار چشمه شاهان گرماب – شمال غرب نيشابور چشم خم تركان – قدمگاه نيشابور آتشكده نيشابور – نيشابور آرامگاه نظام الملكبكروي – نيشابور آرامگاه عمر خيام – نيشابور آرامگاه شيخ عطار – نيشابور آرامگاه فضلبنشاذان – حومه نيشابور مقبره كمالالملك – نيشابور امامزاده محمد محروق – نيشابور بقعه قدمگاه – 25 كيلومتري نيشابور
شهرستان شيروان ييلاق زوارن- 28 كيلومتري جنوب غرب شيروان ييلاق اوغاز – 45 كيلومتري شمال شرق شيروان ييلاق گلبل نامانلو – 70 كيلومتري شمال شرق شيروان منطقه حفاظت شده گلول – 70 كيلومتري شهر شيروان غار پوستين دوز – 6 كيلومتري شمال شرق روستاي لوجلي غار كافر قلعه – 5 كيلومتري جنوب غرب روستاي گليان آرامگاه تيموري – 6 كيلومتري شيروان امامزاده حمزه رضا – 6 كيلومتري شيروان بقعه شيخ رشيدالدين محمد – 24 كيلومتري جنوب غرب شيروان
شهرستان سبزوار مناره خسروگرد – 10 كيلومتري غرب سبزوار آرامگاه شاه طهماسب (گنبد سبز) – سبزوار آرامگاه حاج ملاهادي سبزواري - سبزوار آرامگاه پير استير – 15 كيلومتري سبزوار آرامگاه پيرمراد – سبزوار آرامگاه مولانا حسين كاشفي – سبزوار مدرسه فصيحيه – سبزوار مدرسه كهنه – سبزوار مدرسه فخريه – سبزوار مدرسه شريعتمدار – سبزوار مسجد جامع چشم – دهستان چشم مسجد جامع فريومد- فريومدسبزوار مسجد پامنار – سبزوار امامزاده شعيب – سبزوار مقبره ابن ابيطيب – سبزوار بقعه بيلدار باشي – روستاي فسنفر سبزوار بقعه سيد ناصر بن محمد – روستاي چشم از توابع بخش داورزن سبزوار امامزاده بيبي عليه خاتون – روستاي باشتين در 40 كيلومتري غرب سبزوار امامزاده سيد علياكبر – بخش داورزن سبزوار امامزاده سلطان حسين – روستاي آزادوار سبزوار امامزاده سيد حسين – روستاي آزاد منجير، 100 كيلومتري شرق سبزوار امامزاده سيد حسين و سيد اسماعيل – روستاي بهمنآباد سبزوار امامزاده هفت معصوم – سبزوار، جوين امامزاده يحيي – خيابان اسرا و بيهق سبزوار
شهرستان تايباد برج يا مناره كرات – روستاي كرات آرامگاه خواجه عبدالله – 55 كيلومتري شهرستان تايباد آرامگاه شاهزاده قاسم – تايباد آرامگاه مولانا زينالدين ابوبكر – تايباد مسجد غاثيه شاهرخ – تايباد مسجد مولانا – تايباد
شهرستان بجنورد منطقه حفاظت شده سالوگ – بجنورد چشمه بش قارداش – 8 كيلومتري جنوب بجنورد چشمه باباامان – 11 كيلومتري شرق بجنورد غار كنه گرم – روستاي جسنزو، 50 كيلومتري غرب بجنورد غار گنجكوه – روستاي جندي شهرستان بجنورد غار سيد صادق – بجنورد غار بيدگ – بجنورد مقبره باباتوكل – شمال شرق بجنورد آيينه خانه مفخم – شهر بجنورد امامزاده سلطان سيد عباس – جنوب شهر بجنورد
شهرستان تربت حيدريه آتشكده بازه هور – رباط سفيد تربت حيدريه مزار قطبالدين حيدر – تربت حيدريه مقبره شيخ حيدر – تربت حيدريه آرامگاه شيخ ابوالقاسم – 3 كيلومتري جنوب شرق تربت حيدريه بقعه شاه سنجان – دهكده سنگان، 25 كيلومتري تربت حيدريه
شهرستان طبس مناره كبير گلشن – دهكده گلشن ارگ طبس – طبس آرامگاه سپهسالار – روستاي چهارده طبس مسجد جامع – طبس امامزاده حسين – طبس بقعه شيخ ابونصر ايراوهاي – 110 كيلومتري شمال طبس امامزاده طبس – 3 كيلومتري شمال غرب طبس شهرستان گناباد غار فاس – گناباد، قائن آتشكده گناباد – روستاي گيسور آرامگاه جغتين گيسور – گناباد مسجد جامع – گناباد امامزاده سلطان محمد عابد – گناباد بقعه سلطاني – بيدخت گناباد امامزاده احمد (زار بيمرغ) – روستاي بيمرغ در 25 كيلومتري گناباد
شهرستان قاين غار خدنگ – قاين بقعه بوذر جمهر – 6 كيلومتري قاين آرامگاه شيخ ابوالمفاخر – قاين مسجد جامع – قاين
شهرستان قوچان چشمه گرماب قوچان – 5 كيلومتري شمال شيروان به قوچان غار آبله – حدفاصل قوچان، مشهد غار برده رستم – حدفاصل قوچان، مشهد
شهرستان سرخس غار بزنگان – جنوب غرب بزنگان سرخس غار مزدارند – شمال شرق مزدارند مقبره لقمان بابا – 3 كيلومتري سرخس
شهرستان خواف مسجد گنبد – سنگان مسجد ملك زوزن – دشت زوزن
شهرستان تربت جام آرامگاه ميرغياث الدين – 17 كيلومتري جنوب غرب تربت جام آرامگاه خواجه عزيزالله – يك كيلومتري جنوب شرق مجموعه شيخ جام آرامگاه شاه قاسم انوار – 24 كيلومتري غرب تربت جام مجموعه تربت شيخ جام – خانقاه شيخ الاسلام تربت جام
شهرستان بيرجند غار چنشت – جنوب شرق بيرجند امامزاده زيدبن موسي - روستاي آفريز بيرجند
شهرستان چناران برج تاريخي رادكان – رادكان
شهرستان درگز مسجد نادري (كبود گنبد) – 138 كيلومتري سرخس * منبع: زنده دل، حسن. مجموعه راهنماي جامع ايرانگردي: استان خراسان، تهران: نشر ايرانگردان – جهانگردان، 1379. ص34-47،197-205
آبادان آبادان نام بندر و جزيره دلتا مانندي است كه در گذشته «عبادان» نام داشته است. ياقوت حموي جزيره بزرگ را كه بين دو شط يعني اروند رود و كارون واقع شده، «ميان رود» نام داده است، ناصر خسرو قبادياني نيز در سال 438 هـ. ق آبادان را ديده و آن را توصيف كرده است. در اواخر قرن سيزدهم هجري قمري آبادان به واسطه وجود صنعت نفت رونق و گسترش يافت. در سال 1909 ميلادي شركت نفت به دنبال عمليات استخراج نفت در خوزستان پالايشگاه و تصفيه خانههاي عظيمي در آبادان ايجاد كرد. پس از ايجاد پالايشگاه اهميت اقتصادي، سياسي و بينالمللي اين جزيره افزايش يافت. در زمان سلطنت رضا شاه پهلوي نام عبادان به آبادان تغيير يافت. شهر آبادان قبل از حمله عراق به ايران در سال 1359 خورشيدي از شهرهاي بسيار با شكوه و آباد ايران بشمار ميرفت. در حال حاضر كار بازسازي و نوسازي اين شهر به اتمام رسيده است.
اهواز اهواز مركز استان خوزستان است. باني و تاريخ بناي شهر اهواز بدرستي معلوم نيست، عيلاميان شهري در حدود اهواز بنام ” اكسين“ بنا كرده بودند. پس از ويراني آن، شهر اهواز در دوران اشكانيان، تجديد بنا گرديد و پس از اشكانيان، اردشير ساساني به بناي مجدد اهواز همت گماشت و در دوران پس از ساسانيان نيز شهر اهواز دستخوش ويراني شد كه باز به عمران آن پرداختند. ” ابن بنشاد“ مينويسد: اهواز شهر بزرگي است، مردمش زرتشتي و مسلمان و انبار كالاها و فرآوردههاي خوزستان است، شكر، بافتههاي پشمي، جامههاي ديبا، پارچههاي كنفي و ديگر محصولات را از همه شهرهاي ايران به اهواز ميآورند و از اين شهر و به وسيله كشتي از راه خليج فارس به هندوستان و چين و از راه بصره و عراق و اصفهان به ساير كشورهاي جهان حمل ميكنند. بازرگانان و سوداگران و بيگانگان در اين شهر سود بسيار ميبرند. نام اهواز با كالاهاي شكر و پارچه، در همه جهان مشهور و به بزرگي موصوف بود و به همين جهت عربها اين شهر را ” سوقالاهواز“ ناميدهاند. از قرن ششم هجري قمري به بعد به علت خراب شدن سد شادروان و همچنين جنگلها و اغتشاشات داخلي و بروز بيمارهاي وبا و طاعون، اهواز رو به خرابي رفت تا آن در سال 1306 هجري قمري همزمان با حفر كانال سوئز و توجه اروپائيان رونق تازهاي گرفت. ناصرالدين شاه قاجار هم از اين فرصت براي گسترش كشتيراني بر روي رود كارون استفاده كرد و توسط والي خوزستان در كنار اهواز قديم بندرگاهي به نام «بندر ناصري» احداث كرد. در پي احداث اين بندر نام اهواز به «ناصريه» تبديل شد ولي در دوره پهلوي به نام قديمي «اهواز» خوانده شد.
ايذه ايذه يك شهر تاريخي است و آثاري از زمانهاي بسيار قديم در آن به جا مانده است. اين شهر در روزگار عيلاميان اهميت و عظمت بسيار داشته و مركز آن آنزان يا آشتيان بوده و در عهد ساسانيان نيز نام و اعتبار داشته است. دركتابهاي تاريخي و جغرافي دوران بعد از اسلام نيز نام اين شهر ذكر شده است. مقدسي و ابن خرداد وياقوت حموي از ايذه نام بردهاند. آتشكدهاي هم در آن شهر بود كه تا زمان هارون الرشيد فروزان بوده است. ” استرنج“ مينويسد: ايزج به پل سنگي بزرگي كه در آن شهر روي كارون بسته بودند معروف بود. پل مزبور را ياقوت از عجايب جهان شمرده است. اين پل كه خرابههاي آن هنوز ديده ميشود، بنام مادر اردشير بابكان (خزهزاد) ناميده ميشد. كلمه ايذه در زمان اتابكان لر كمتر بكار رفت و به جاي آن مالمير (مال امير) ناميده شد. كلمه ايذه در قرنهاي گذشته به كلي متروك شده بود تا در دوره پهلوي مجدداً مورد استفاده قرار گرفت.
ماهشهر نام قبلي ماهشهر بندر مشهور بود و پيش از آن مهرويان و ماچوله خوانده ميشد. اين شهر يكي از قديمي ترين بندرهاي خليج فارس است. حمدالله مستوفي ميگويد: «به فاصله كمي از رودخانه شيرين يعني رودخانه زهره كه به تازگي به رودخانه طاب مرسوم شده، قرار دارد. بندر مهرويان در مرز غربي فارس واقع شده است. اين شهر اولين بندري بود كه كشتيهاي مسير بصره به اروند رود و به هند از آن ميگذشتند. اين شهر در سال 1326 تابع خرم شهر شد و سرانجام در سال 1339 به صورت شهرستان درآمد و تا قبل از ايجاد تأسيسات خارك، بزرگترين بندر صادراتي نفت ايران بود و هم اكنون نيز مهمترين واحد تبديل و صدور گاز در اين بندر قرار دارد و فرآوردههاي صادراتي پالايشگاه آبادان از طريق اين بندر صادر ميگردد.
بهبهان اين ناحيه در روزگاران باستان وجود داشت و مركز حكومت آن ابز قباد، قباد فره و ارگان نام داشت. مقدسي در وصف آن مينويسد: ارجان ولايتي است بس مهم، دشتي و كوهستاني و دريايي پر از درختان نخل، انجير و زيتون، نعمتهاي آن فراوان است. ياقوت حموي درباره ارجان (بهبهان) مينويسد: نخستين كسي كه ارجان را احداث نمود، قباد ابن فيروز بود، زماني كه با روميان جنگيد دستور داد شهري در مرز فارس و خوزستان احداث كنند و آن را ابز قباد نام نهاد. در روزگار ساسانيان شهر ارجان كه در 12 كيلومتري بهبهان بود بنا گرديد بعد از ويراني ارجان مردم به بهبهان فعلي نقل مكان كردند. در قرن چهارم ميلادي شهر ارجان پر جمعيت و آباد بود. به قول مقدسي، ارگان خزانه فارس وعراق و بارانداز خوزستان و اصفهان بود. به قول حمدالله مستوفي ارجان در اوايل قرن هشتم، ديگر آبادي سابق را نداشت و در نيمه دوم قرن هشتم اثري از ارجان نمانده بود و طولي نكشيد كه بهبهان كنوني بوجود آمد.
خرمشهر شهرستان خرمشهر كه در گذشته به نام ” بندر محمره“ معروف بود، از دو قرن قبل به دليل اهميت سوق الجيشي فوق العاده مورد توجه استعمارگران قرار گرفت و (تا كنون) چندين بار به اشغال قواي خارجي درآمده است. امپراطوري عثماني در سال 1883 ميلادي، انگليسيها در سال 1857 ميلادي و ارتش متجاوز بعث عراق در سال 1359 خورشيدي خرمشهر را اشغال كردهاند. استرنج در كتاب سرزمينهاي خلافت شرقي درباره بندر خرمشهر (محمره) مينويسد: ” بندر محمره“ (خرمشهر) در كنار نهر حفار در جاي سابق شهر بيان واقع شده است. نهر حفار نواحي بالاي شط العرب (اروند رود) را به دو قسمت بالاي كارون متصل ميكند. ” ياقوت“، جزيره بزرگ را كه بين دو شط يعني شط العرب و كارون واقع شده «ميان رودان» نام داده است. ” مقدسي ميگويد: اين جزيره باتلاقي است كه در يك زاويه آن كنار دريا شهر عبادان است و در زوايه ديگر در مصب شط كارون بندر سليمان واقع شده است. ” كشف نفت در قرن 19 و مجاورت خرمشهر با آبادان كه بعداً پالايشگاه مدرني در آن ساخته شد، اهميت آن را دو چندان كرده است.
دزفول دزفول يا دژپل را در اصطلاح محلي دزفيل و دژپيل گويند و معرب آن دسفول است. دزفول در زمان ساسانيان همزمان با پلي كه در كنار آن بر روي دز به منظور برقراري ارتباط بين پايتخت جديد يعني جندي شاپور و شوشتر ساخته شد، بنا شده است. دزفول در اصل انداميش نام داشت و تا اوايل قرن سيزدهم نيز به همين نام معروف بوده است. احتمالاً نام دزفول يا دز پل از نام همان پل مشتق گرديده است. دز به معني قلعه است. شهر دزفول در روي تپهاي به ارتفاع 210 متر از رودخانه بنا شده و سردابهاي عميقي دارد. دزفول مانند شوشتر مدتها تحت الشعاع جندي شاپور بود و پس از ويران شدن آن، رونق يافت، سپس به سبب عدم توجه به تعمير شبكه آبياري عهد ساساني، آسيب ديد. دزفول از هجوم مغول محفوظ ماند، ولي بعداً تحت فرمان ايلخانان درآمد، در مقابل امير تيمور مقاومتي نشان نداد. نادر شاه چند بار به دزفول آمد و براي حفظ آن در مقابل لران قلعه دزشاه را در چند كيلومتري شمال شرقي شهر بنا نهاد.
دشت آزادگان دشت آزادگان در ابتدا به دست ميسان يا سهل ميان و بعد از آن به بني طرف معروف بود. در سال 1314 خورشيدي بنا به تصويب هيأت وزيران به ” دشت ميشان“ تغيير نام يافت و در سالهاي اخير ” دشت آزادگان“ نام گذاري شد. ساكنان اين منطقه را عشاير عرب زبان تشكيل ميدهند. اين شهرستان تا سال 1323 خورشيدي جزء شهرستان اهواز بود و بعد از آن با پيوستن به بخش بستان به شهرستان دشت ميشان و دشت آزادگان تبديل شد.
شهرستان رامهرمز در لغت نامه دهخدا آمده است: «رامهرمز نام شهري است از بناهاي هرمز پادشاه در اهواز در حوالي شوشتر و آن را رامز گويند و منسوب بدانجا را رامزي و رامي گويند و در قديم آن را سمنگان ميگفتهاند. اصطخري ميگويد: در رامهرمز پارچههاي ابريشمي ميبافند و به بسياري از شهرها و ديار ميبرند. ميگويند ماني پيشواي ديني نامدار در اين شهر كشته و به دار آويخته شده است و نيز ميگويند وي در اين شهر در مجلس بهرام گور به مرگي حتمي درگذشت و سپس سرش را از تن جدا كردند و گفتند او را كشتهايم. ابن البشار ميگويد: رامهرمز قصبه بزرگي است و بازارهاي بسيار و پر نعمت دارد. مسجد جامع زيبايي دارد كه در گرد آن بازارهاي آبادي بر پا بوده و از عضد الدوله ديلمي است. اين بازار تماماً سنگ فرش، مسقف، پاكيزه، زيبا و روشن است. او همچنين به وجود كتابخانهاي در اين شهر اشاره ميكند و اهميت و بزرگي آن را با كتابخانه بصره مقايسه ميكند. شهرستان رامهرمز در سالهاي اخير، مجدداً اهميت گذشته خود را به دست آورده و رو به توسعه و ترقي نهاده و امروزه از شهرستانهاي مهم استان خوزستان به شمار ميرود.
شوشتر شهر شوشتر از شهرهاي بسيار كهن ايران است. طبق روايت گويند: شهرستان شوش و شوشتر را شوشيند (شوسن) زن يزدگرد پسر شاپور ساخت، زيرا او دختر ريش گلوته پادشاه يهوديان و مادر بهرام گور بود. در عهد عيلاميان شهر هيدالو ظاهراً در موضع شوشتر كنوني بود و سپاهيان آشور بانيپال در دنباله فتوحات خود بدانجا رسيدند. قديمترين آثار بدست آمده نشان ميدهد كه شوشتر در زمان ساسانيان نيز وجود داشته است. در سال 260 ميلادي والدين قيصر روم اسير شاپور اول (دومين پادشاه سلسله ساساني) گرديد و در مدت 7 سال اسيري به ساختن سد عظيم شادروان در نزديك شوشتر مشغول بود عربها، سد شادروان را از عجائب ابنيه جهان ميشمردند و هنوز آثاري از آن باقي مانده است. شوشتر در دوره قاجاريه نيز كرسي ايالت خوزستان محسوب ميشد. در زمان فتحعلي شاه قاجار، شوشتر، دزفول و هويزه جزء كرمانشاه گرديد و به محمد علي ميرزاي دولت شده سپرده شد. بر اثر طاعون در سال 1247 هـ. ق، بيش از نيمي از جمعيت شهر خالي شد. در زمان سلطنت مظفر الدين شاه، دو دستگي حيدري و نعمتي در آن به اوج خود رسيد و هريك در كوچهها و يا پشت بام سنگر بندي كردند. خزعل خان هم ازاين وضع استفاده كرد و دستههاي عربها را به تاخت و تاز در شوشتر فرستاد. مردم شوشتر از آغاز ظهور اسلام مسلمان و بعدها شيعه شدند. شوشتر را دارالمومنين دانستهاند.
مسجد سليمان مسجد سليمان از شهرهاي مهم نفتي استان خوزستان بشمار ميرود.طبق كاوشهاي باستانشناسي، آثار كهن مربوط به زندگي غار نشيني و دوران ماقبل تاريخ در اين سرزمين كشف شده است و گفته ميشود كه در همين مكان هوشنگ پيشدادي در اثر برخورد دو سنگ چخماق شعله آتش را براي اولين بار كشف كرده است. مسجد سليمان در زمان كيانيان، عيلاميها، مادها، پارس ها، سلوكيان، اشكانيان و ساسانيان اهميت فراواني داشته است و آثار برجا مانده از آن دوران شاهد اين ادعاست مسجد سليمان همچنين زادگاه چيش پيش پارسي بوده است. اين شهر درقرن هشتم قبل از ميلاد جزء سرزمين عيلام بود و در آن عصر ” آساك“ نام داشت و در دوران پارسها ” پارسوماش“ ناميده ميشد. در قرون وسطي نيز ” تُلْغُر“ ناميده ميشد، سپس به ” جهانگيري“ و ” ميدان تفتون“ معروف گرديد. بعد از اينكه آثار آتشكده سر مسجد براي همگان مشخص شد، بنا به تصويب مجلس شوراي ملي در سال 1305 خورشيدي به ” مسجد سليمان“ تغيير نام يافت.
شادگان شادگان در سالهاي گذشته به علت ارتباط با خليج فارس از راه پيش بندر بوزي، واقع در منتهياليه خورد ورق، اهميت داشته است ولي به علت از كار افتادن بندرگاه در اثر پر شدن خوردورق از رسوبات، از اهميت آن كاسته شده است. شهرستان شادگان در گذشته يكي از بخشهاي مهم شهرستان خرمشهر بود و در سالهاي اخير به شهرستان تبديل شده است.
شوش شوش يكي از كهنترين مراكز تمدني جهان است. در نتيجه كاوشهاي باستانشناسي آثار و بقايايي در آن يافت شده است كه قدمت آن را به دوران ماقبل تاريخ مرتبط ميسازد. عيلاميها اولين قومي هستند كه شوش را رونق بخشيدند. در دوران تسلط اين قوم، شوش آنچنان اعتباري يافت كه به پايتختي برگزيده شد. شوش پس از تسلط هخامنشيان نيز عظمت خود را حفظ نمود و داريوش هخامنشي آن را به عنوان پايتخت زمستاني برگزيد و تا اوائل تسلط مسلمانان عرب همچنان رونق داشت. در زمان ساسانيان، شوش پايتخت زمستاني بود. از سده دوم تا هفتم هـ. ق نيز دوباره رونقي نصيب اين شهر گشت ولي با حمله مغولان، عظمت و شكوه آن از ميان رفت. از سال 1849 ميلادي باستان شناسان به كاوش در ويرانههاي شوش پرداختند و آثار نفيسي از شهر خاموش و متروك شوش بدست آوردند. قلعه معروف شوش در سال 1898 توسط دمرگان بر تپه اكروپل احداث گرديد.
باغملك باغملك يكي از شهرستانهاي جديد التأسيس استان خوزستان است و تاريخ آن با تاريخ نواحي شمالي استان خوزستان درآميخته است.
انديمشك انديمشك در كنار خرابههاي شهر قديم (لور) و (اري ترين) احداث گرديده است. لور شهري آباد بود كه جعرافي نويساني چون اصطخري و مقدسي از آن نام بردهاند. گويا شهر لور تا قرون وسطي از آبادي بهرهمند بود و پس از آن رو به ويراني نهاده است. انديمشك در دوره قاجاريه و در حكومت حاج صالح خان مكري با ساختن قلعهاي اهميت پيدا كرد و صالح آباد ناميده شد، سپس به انديمشك تغيير نام يافت. مردم اين شهر در گذشته دركپرها، چادرهاي ساده و بعدها در خانههاي گلي زندگي ميكردند. ولي امروزه رشد و توسعه قابل توجهي يافته است. نام و نشاني اماكن و ديدنيهاي مهم استان
شهرستان دزفول درياچه سردز- 15 كيلومتري شمال شهر دزفول هور مزرعه- جنوب دزفول پل قديمي دزفول- دزفول كاروانسراي دزفول- دزفول بند بالا رود- بر روي رودخانه دزفول آسياب رعنا- در غرب شهر دزفول حمام كرناسيون- در كنار رودخانه شهر دزفول شهرباستاني جندي شاپور- 10 كيلومتري دزفول تپه چغاميش- 40 كيلومتري جنوب شرقي دزفول مسجد جامع دزفول- ميدان مركزي دزفول مسجد لب خندان- دزفول مسجد ملا عليشاه- خيابان سيروس دزفول آرامگاه شاه ابوالقاسم (يعقوب ليث) – جاده دزفول، شوشتر بقعه با حزقيل/ ابودانيال- دزفول بقعه پير اسحاق- دزفول، هقت تپه بقعه پير روبن – شمال غربي دزفول بقعه شاه ركن الدين – شرق دزفول بقعه علي مالك – نزديك پل دزفول
شهرستان شوشتر چشمه آب معدني گراب- 9 كيلومتري روستاي گراب در شوشتر چشمه سيزنگر- شوشتر قلعه رستم عقيلي- شوشتر پل شادروان – جاده شوشتر، دزفول پل لشكر – شوشتر پل نفسكش يا شاه علي – غرب شهرستان شوشتر كاروانسراي شوشتر- شوشتر بندقير – شوشتر بند خاك – جنوب شهر شوشتر آسياهاي آبي سيكا- شوشتر روستاي گتوند- شوشتر شهر باستاني دستوا- 3 كيلومتري جنوب شوشتر منزل مستوفي- شوشتر منزل معينالنجار (معينزاده) – در محله در عباس شوشتر آبشارهاي تاريخي شوشتر – در نزديكي سيكا شوشتر خرف خانه- شوشتر بازار شوشتر- شوشتر معبد توعاشقون (اتاق عاشقان) – شوشتر كلاه فرنگي – شوشتر قلعه سلاسل – شوشتر قلعه رستم – شمال روستاي گتوند مسجد جامع شوشتر- غرب شوشتر امام زاده سيد حسن – شوشتر امام زاده عبدالله – جنوب شهر شوشتر بقعه امام رضا ديني- خارج از شهر شوشتر بقعه براء بن مالك – شمال شوشتر بقعه سيد محمّد ماهرو- شوشتر بقعه سيد محمد گياهخوار – شمال شرقي شوشتر بقعه خضر- خدر- شوشتر بقعه شابوالحسن/ شامرد- ضلع غربي روستاي جلكان شوشتر
شهرستان انديمشك شهر لور ساساني- انديمشك
شهرستان ايذه قلعه تُل- سرتُلي در ناحيه ايذه اشكفت سليمان- جنوب غربي شهر ايذه نقش حونگ اژدل يا اژدر – 15 كيلومتري شمال ايذه برد نبشته ايذه- ايذه نقش كوباد ايذه- ايذه مجسمهسوسن- ايذه، مسجد سليمان كتيبه هاني- ايذه گورستان شمي- روستاي شمي ايذه
شهرستان بهبهان قلعه ارجان- شهرستان بهبهان پل امام رضا يا ارجان- بهبهان پل كسري – 200 متري شرق بهبهان پل دختر ارجان- در ناحيه ارجان بهبهان پل بنديكان- در محلي بنام بكو (بكان) بهبهان آب انبار/ مله پرگل سرخ- در راه بهبهان به خير آباد محوطه باستاني ارجان -10 كيلومتري بهبهان ويرانههاي شهربه گوار(آثار جلگه تشون) – غرب دشت بهبهان كتيبه تنگ تك آب- 20 كيلومتري شمال شرقي بهبهان كتبيههاي تنگ تكاب- 9 كيلومتري شمال بهبهان كتبيههاي تنگ سردك (سولك) – 50 كيلومتري شمال غربي بهبهان مسجد جامع بكان- شمال شهرستان بهبهان امام زاده اباذر – خارج قصبه دشت فريدون بهبهان امام زاده شاه مير علي حسين- جنوب شرقي بهبهان
شهرستان مسجد سليمان درياچه سد عباسپور (سد كارون) – شمال شرقي مسجد سليمان سد خليل خان (چهاربُري) – بخش لالي شهرستان مسمجد سليمان چشمه و حوض گلگير- بخش مركزي شهرستان مسجد سليمان صفه سليمان سر مسجد- محله سرشبيه مسجد سليمان قلعه تُزك دِز- بين چم آسياب و مسجد سليمان قلعه بَرْدي- بخش انديكا مسجد سليمان قلعه لِيْت (ريت) – روستاي دو پلو طان و ماشگيري انديكا قلعه خواجه – بخش انديكا مسجد سليمان يك برجي – بخش انديكا مسجد سليمان سيم بند(طاقا) – بخش انديكا مسجد سليمان پل نگين- بخش انديكا مسجد سليمان بَرْد قمچي- در انديكا تپه باستاني كلگه رزي (رزين) – جنوب شهر مسجد سليمان
شهرستان شوش منطقه حفاظت شده كرخه- در 2 كيلومتري شهر باستاني شوش ايوان كرخه- 20 كيلومتري شمال غربي شوش كاخ آپادانا (كاخ داريوش) – شوش قلعه آكروپل – شوش هفت تپه – 5 كيلومتري جنوب شرقي شوش تپههاي شوش (شهر شاهي) – منطقه شوش معمبد زيگورات (چغازنبيل)- 45 كيلومتري جنوب شرقي شوش بقعه دانيال پيغمبر – روبروي تپه ارگ شوش موزه شوش- شوش موزه هفت تپه- شوش كاخ شائور (كاخ اردشير) – روبروي آرامگاه دانيال در شوش
مسجد سليمان معبد بَرْد نشانده- مسجد سليمان كتيبه تنگ صئولك – بخش مركزي مسجد سليمان محراب سر مسجد- بخش مركزي مسجد سليمان بقعه معبد بَرْد نشانده- مسجد سليمان كتبيه تنگ صؤلك – بخش مركزي مسجد سليمان محراب سر مسجد- بخش مركزي مسجد سليمان بقعه شاه ابوالقاسم- روستاي شاه آباد سادات مسجد سليمان بقعه فهت شهيران- مسجد سليمان- لاكي بقعه بابا زيد گيلاني- انديكا مسجد سليمان
شهرستان آبادان موزه آبادان- آبادان
شهرستان اهواز گورستان زرتشتيان- اهواز
شهرستان ماهشهر شهر باستاني آسك (كلات) – در جنوب شرقي هنديجان بندر ماهشهر روستاي باستاني صالحك – در شرق هنديجان و هم مرز بهبهان قلعه باستاني باسيف- شرق جاده هنديجان – ديلم
شهرستان رامهرمز قلعه يزدگرد يا تاشاري- روستاي شوردين رامهرمز قلعه دختر – شمال رامهرمز ويرانه شهر مختارك – شمال رامهرمز تپه بَرمي يا برمك- جنوب شهر رامهرمز طاق نصرت ساساني – رامهرمز گورهرمز ساساني – يكي از خيابانهاي اصلي شهر رامهرمز
شهرستان انديمشك چشمه عين شوش- 13 كيلومتري جاده انديشمك به اهواز چشمه آب معدني دهلران- 13 كيلومتري جاده انديمشك به اهواز منطقه حفاظت شده كرخه- روستاي سرخه
شهرستان شادگان تالاب شادگان- شادگان هور الدورق- شادگان * منبع: زنده دل، حسن. مجموعه راهنماي جامع ايرانگردي: استان خوزستان، تهران: نشر ايرانگردان – جهانگردان، 1379. ص 31-34،114-119
زنجان تاريخ بناي شهر زنجان را هم زمان با سلطنت اردشير بابكان دانستهاند و در آن زمان، آن را «شهين»؛ يعني منسوب به شاه ميناميدهاند. گفته ميشود كه اين نام طي قرون و اعصار به زنگان و سپس به زنجان تبديل شده است. فتح زنجان به وسيله اعراب در زمان خلافت عثمان و توسط سردار عرب – براءبن عازب- صورت گرفت. در اين دوره، اين شهر، شهري آباد و پرنعمت بوده است. در قرن چهارم و پنجم هجري قمري، زنجان به علت داشتن چراگاههاي وسيع، در مورد توجه قبيلههاي تركنژاد قرار گرفت. و قبيلههاي گوناگون ترك در زنجان و نواحي مختلف آن، به ويژه در چمن سلطانيه، مسكن گزيدند. در حمله مغول، شهر زنجان و آباديهاي آن آسيب فراوان ديد. سپس ايلخانان مغول به اين شهر توجه فروان نشان دادند؛ مخصوصاً سلطان محمد خدابنده، از زماني كه مذهب تشيع را پذيرفت، در توسعه اين ناحيه كوشيد و زمينه تبديل آن به يك مركز اسلامي را فراهم كرد تا پس از آن، در اندك زماني به يكي از مراكز مهم سياست و تجارت تبديل گردد. تاريخ زنجان در سدههاي بعدي نيز گزارشگر حوادث مختلف سياسي است. اين شهر شاهد رويدادهاي سياسي، اجتماعي و مذهبي نظير شورش علي محمد باب، مبارزات ملوك الطوايفي، نهضت مشروطيت، تاخت و تاز فئودالها، درگيريهاي دموكراتها آذربايجان و.... بوده است. هر چند برخي از اين رويدادها، رهاوردي جز ناملايمات فرهنگي، اقتصادي و اجتماعي براي مردم اين شهر نداشتهاند؛ اما هرگز فرهنگ و مدنيت استعماري در اين شهر نفوذ نكرده است و اكثر قريب به اتفاق مردم، همچنان در حفظ زادگاه بزرگاني چون شيخ شهابالدين سهروردي و علماي نامي ديگري بوده است كه مايه فخر فرهنگ ايراني و اسلامي هستند.
ابهر منطقه ابهر و مناطق ابهررود، كه به زبان محلي «ابهر چاي» ناميده ميشود، از نخستين زيستگاههاي انساني در ايران است و از پيشينه تاريخي طولاني برخوردار است. بررسي اين مناطق نشان ميدهد كه دره ابهررود در هزاره دوم پيش از ميلاد از رونق قابل توجهي برخوردار بوده است. در قرن نهم پيش از ميلاد، مادها در اين منطقه اتحاديهاي از قبيلههاي گوناگون را به وجود آوردند كه مقر آن در ابهرچاي بوده است. به استناد شواهد تاريخي در سال 821 پيش از ميلاد، در دره ابهرچاي ميان مادها و آشوريها نبردي در گرفته است. در زمان روي كار آمدن حكومت ايلخانيان و انتخاب سلطانيه به عنوان پايتخت، اين منطقه به علت برخوردار شدن از شبكههاي جادهاي اهميت ارتباطي قابل توجهي به دست آورد كه هنوز هم محفوظ مانده است. وجه تسميه اين شهر از واژه پهلوي «اوهر» گرفته شده است. نويسنده كتاب جغرافيايي حدودالعالم، «ابهر» را «اوهر» ثبت كرده است. بخش اول واژه منسوب به آب به عنوان نماد زندگي در مذهب زرتشت است و واژه «وهر» به معني دشوار كردن كار و محدود نمودن آمده است. بنابراين، اين واژه به معناي محل بستن آبهاست. جايگاه نخستين خانههاي اين شهر تپهاي باستاني به نام تپه قلعه است و در كناره راست ابهررود جاي دارد. اين محل يكي از نخستين زيستگاههاي انساني منطقه زنجان به شمار ميرود و حداقل از اوايل هزاره چهارم پيش از ميلاد مورد استفاده و محل سكونت جماعتهاي آغازين بوده است. از آثار به دست آمده در اين محل ميتوان به سفالهاي قرمز رنگ نقشدار اشاره كرد.
خدابنده شهرستان خدابنده در جنوب شرقي زنجان واقع شده است. در اين منطقه، ايلات خدابندهلو و افشار، با اقوام بومي در هم آميخته و نژادي را پديد آوردهاند كه ازنظر تيپولوژي (بررسي ويژگيهاي ظاهري) به نژاد موسوم به زنجاني معروف شده است. شهرستان خدابنده، دو شهر تاريخي «سهروردي» و «سجاس» را در خود جاي داده و مردان بزرگي همانند شهابالدين سهروردي را در خود پرورده است. جايگيري جماعتهاي انساني و يكجانشيني آنان را در اين مناطق، به اواخر هزاره چهارم و اوايل هزاره پنجم پيش از ميلاد مربوط است. از نمونههاي آثار اين دوره، سفالهاي گوجهاي رنگي است كه با آثار سفالي شناخته شده قزوين قابل مقايسه است. نام و نشاني اماكن مو ديدنيهاي مهم استان
شهرستان زنجان چشمه معدني و ننق - 21 كيلومتري جاده زنجان - ميانه چشمه آب گرم آبدال - جنوب غربي جاده زنجان – ميانه چشمه آب گرم آركوين- بخش ايجرود، جاده بيجار چشمه انگوران- دهستان انگوران چشمه آب معدني الله بلاغي - روستاهاي ماهان، بخش طارم چشمه آب معدني نيگجه - بخش ماهنشان منطقه حفاظت شده انگوران - بخش انگوران عمارت ذوالفقاري - مركز شهر زنجان حصار شهر زنجان- زنجان قلعه شميران - طارم علياي زنجان قلعه سانسيز - طارم علياي زنجان ستي قلعه - ماهنشان بازار قديمي - زنجان كاروان سراي گلشن - بازار قديمي زنجان كاروان سراي ملك - بازار قديمي زنجان حمام قديمي قيصريه - بازار زنجان حمام قديمي حاجي داداش- بازار ميوه فروشهاي زنجان حمام قديمي ميربها- راسته بازار پايين بناي تاريخي رختشوي خانه - مركز شهر زنجان پل ميربهاءالدين - رودخانه زنجان رود پل سردار- جنوب شهر زنجان پل حاج سيد محمد - جنوب شرقي زنجان غار تاريخي گلجيگ- 35 كيلومتري جنوب غربي زنجان غار خرمنه سر - روستاي شاهنشين طارم عليا مسجد جامع (سيد) - زنجان مسجد ميرزايي - بازار پايين زنجان مسجد تاريخي قلاير - 25 كيلومتري جنوب زنجان امامزاده سيد ابراهيم - زنجان
شهرستان ابهر ارگ سلطنتي سلطانيه - بخش سلطانيه علمدارتپه- شمال شرقي امامزاده زايدالكبير تپههاي سعيد آباد، كرسف - جنوب غربي سلطانيه غارهاي داش كسن - 10 كيلومتري جنوب شرقي سلطانيه مسجد جامع ابهر- ابهر مسجد جامع قروه - 16 كيلومتري شرق ابهر بقعه پير احمد زهرنوش - جنوب ابهر امام زاده زيدالكبير- ابهر امام زاده محمد - ابهر امامزاده ابراهيم - جنوب ابهر امامزاده اسماعيل - جاده ابهر، تاكستان مجموعه تاريخي چلبي اوغلي- جاده سلطانيه،خدابنده بقعه ملاحسن كاشي - جنوب شهر سلطانيه گنبد سلطانيه- سلطانيه
شهرستان خدابنده چشمه آب گرم گرماب - جنوب شرقي قيدار غار كتلهخور گرماب - جنوب روستاي گرماب، بخش افشار مسجد جامع سجاس - 12 كيلومتري شمال غربي خدابنده بقعه قيدار نبي - خدابنده * منبع: زنده دل، حسن. مجموعه راهنماي جامع ايرانگردي: استان زنجان، تهران: نشر ايرانگردان – جهانگردان، 1379. ص27-29،113-116
سمنان از وقايع مهم مربوط به نواحي پارت (خراسان و سمنان فعلي) در دوره هخامنشيان، به جنگهاي كورش كبير در اين ايالت ميتوان اشاره كرد: به طوري كه نوشتهاند، كورش پس از تسخير آسياي صغير به نواحي شرقي ايران شتافت وبين سالهاي 546 و 530 ق.م. در آن نواحي مشغول جنگ بود. او از طرف شمال تا رود سيحون پيشرفت كرد و شهري به نام خود در كنار آن بنا كرد كه آن را به يوناني سيرو پليس ميگفتند. وي از شرق و جنوب تارود سند تاخت و ايالات پارت (خراسان و كومش) وزرنگ (سيستان) و خوارزم در غرب و سند و گندار را ضميمه دولت خويش كرد. دومين جنگ كورش كبير در ايالت پارت با سكاها- كه از طوايف بربرها بودند – صورت گرفت و در اين جنگ، هخامنشيان شكست خوردند و كورش به قتل رسيد.پس از اين واقعه، كمبوجيه پسر ارشد وي به سلطنت رسيد و طبق وصيت كورش، پسر ديگرش به نام برديا به حكومت خوارزم و پارت و كارمانيا(كرمان) گمارده شد. اين ايالت، به خاطر كوير لوت ونبودن راه از بقيه ايالتها جدا ماند و به اقتضاي بعد مسافت، از مركز دور افتاد. مهمترين راه موجود در اين زمان، راه ارتباطي كومش بود. سمنان نيز مانند پلي، سه ايالت ري (راگا) و خراسان و استرآباد را به هم وصل ميكرد.در دورههاي بعدي نيز منطقه سمنان مورد توجه خاص حكومتهاي مركزي قرار گرفت و منازعهها ومناقشههاي متعدد بر سر اين منطقه بين قدرتمندان در گرفت. سلوكيان بزرگترين عامل يوناني كردن مشرق بودند و به همين جهت، براي ادامه فرمانروايي خود لازم ميدانستند نظر مساعد مردم را به خود جلب كنند و براي اين كار تقريباً شصت شهر در مشرق و ايالت پارت بنا كردند. يكي از اين شهرهاي آپاما يا لاسگرد فعلي است كه 34 كيلومتري سمنان واقع شده وديگري شهر هكاتم پليس (صد دروازه) است كه عدهاي آن را دامغان ميدانند. اين شهرهاي تازه تأسيس را حاكمان آنها اداره ميكردند.اشكانيان ايالات ايران را به هيجده بخش وسيع تقسيم كردند كه يكي از ايالتهاي مهم آن كميسن قوميس يا قومس، در نواحي سمنان و دامغان كنوني بود.در آغاز قرن هفتم ميلادي در زندگي سياسي – اجتماعي ايران تضادهاي داخلي بيشتر شد و مبارزهاي كه به خاطر قدرت و حكومت ميان گروههاي گوناگون اعيان در گرفت، به تضعيف ايران انجاميد. در همين اوان، يزدگرد سوم آخرين پادشاه سلسله ساساني، سرگرم مبارزه با مهاجمان عرب بود كه به تازگي به ايران تاخته بودند. اين مبارزه كه تا سال 651 ميلادي ادامه داشت، با فتح كامل ايران به دست اعراب خاتمه پذيرفت. به اين ترتيب، در جنگ نهاوند، ايران موجوديت سياسي خود را از دست داد و اعراب بر سراسر ايران مسلط شدند.پس از اين جنگ، تازيان متوجه شهرهاي بزرگ ايران شدند. نخست شهر بزرگ و آباد ري را تسخير كردند، سپس به شمال شرقي رفتند و به سرزمين كومش (شهرهاي سمنان، دامغان، بسطام) رسيدند.در دوران حكومت امويان و عباسيان به ويژه پس از قتل ابومسلم خراساني به دست منصور دوانقي، شورش و بلوا سراسر ايران را در برگرفت و نهضتهاي بيشماري به وقوع پيوست كه از مهمترين آنها قيام سنباد زردشتي بود.در اندك زمان، زردشتيان طبرستان ونواحي شمال قومس يعني سنگسر (مهدي شهر)، شهميرزاد وفولاد حمله، به دور رهبر اين نهضت جمع شدند و قومس و ري را به تصرف درآوردند، ولي در ساوه شكست خوردند وسنباد به قومس گريخت و پس از ضبط خزاين ابومسلم روبه طبرستان نهاد، ولي در درههاي سنگسر و شهميرزاد به دست شخصي به نام لونان طبري به قتل رسيد.از قرن دوم هجري، نهضت ضدبيگانه به طور آشكار در ايران آغاز شد. طرفداري از فرزندان عليابنابيطالب از علل نهضت بود و مردم منطقه سمنان نيز با دفاع خود از سادات علوي كه منجر به كشته شدن تعدادي از مردم نيز شد، وفاداري و ارادت خود را به اين خاندان به ثبوت رساندند.از زمان سلسله طاهريان تا غزنويان نيز سمنان اهميت خود را حفظ كرد واز جمله مناطقي بود كه شاهد انبوه كشمكشها بود. در اواخر سلطنت سلطان مسعود كه بعد از مرگ سلطان محمود به سلطنت رسيد، ايالت كومش مورد تاخت وتاز تركان غز واقع شد. يكي از حكام معروف ايالت كومش در اين دوره، امير اجل بختيار بن محمد معروف به ابوحرب بختيار بود كه باني منار مسجد جامع سمنان و بقعه پير علمدار دامغان بود.ايالت كومش (قومس) از كانونهاي مهم اسماعيليان در قرنهاي ششم و هفتم هجري بود. به طوري كه در اين ايالت، 150 قلعه در اختيار اين فرقه بود كه هر مجموعه از آنها ار يك كدخدا و هر قلعه مجزاي آن را يك محتشم كه به منزله فرماندار كل يا حاكم بزرگ بود، زير نظر داشت. در اين زمان، حكومت سمنان با شهريار آل باوند بود كه به مدت صد و چهل سال درتمام مازندران، گيلان، ري و قومس حكمراني كردند تا اينكه سلطان محمد خوارزمشاهي در سال 606 هجري اين سلسله را منقرض كرد. سمنان در دوران مغول، همچون ساير نقاط ايران از حمله و كشت و كشتار اين قوم وحشي در امان نماند و متحمل خسارات جاني ومالي بسيار شد. اين كشت وكشتار، در زمان تيمور لنگ نيز كه از سال 783 هجري حمله به ايران را شروع كرد، ادامه يافت. در اواخر دوره تيموري، ولايت سمنان و فيروزكوه و خوار در تصرف شخصي به نام حسين كياي چلاوي پسر اسكندر شيخي بود كه قلعه فيروزكوه را مركز حكومت خود قرار داده بود و از آنجا فيروزكوه، خوار، سمنان و سنگسر را اداره ميكرد.پس از ظهور واستقرار حكومت صفويان، شاه اسماعيل صفوي به سركوب گردنكشان ولايتها پرداخت. از جمله، حاكم قلعه فيرزوكوه را دستگير كرد وافراد قلعه را از دم تيغ گذراند وبه اين ترتيب، ولايات فيروزكوه و خوار، سمنان و سنگسر به تصرف صفويان درآمد. پس از مرگ نادر در سال 1160 هجري قمري، محمدحسن خان فرزند فتحعلي خان قاجار، ولايت خزر كومش، تهران، ري وآذربايجان را تسخير كرد. كريم خان زند كه قادر به مقابله با او نبود، كوشيد با دادن رشوه سپاهيان او را منقرض سازد و در اين كار توفيق يافت. در سال 1172 هجري قمري با كشته شدن محمد حسن خان قاجار، كريم خان پسر وي آغا محمد خان را با خود به شيراز برد وبا دختر محمد حسن خان نيز ازدواج كرد. كريم خان زند با عنوان وكيلالرعايا مدت 29 سال در ايران سلطنت كرد، وي در اين مدت شهرهاي سمنان، دامغان، شاهرود، بسطام را همچنان در اختيار بزرگان خانواده قاجار قرار داد.بعد از مرگ خان زند، آغامحمد خان شيراز را ترك كرد و به طرف كومش ودامغان رفت وبا گرد آوردن عدهاي از افراد قبيله خود، سرانجام توانست به ولايت كومش (سمنان، دامغان و بسطام) و ولايت جنوبي درياي خزر دست يابد.پس از آغا محمد خان، برادرزاده وي به نام فتحعلي شاه قاجار بر اريكه سلطنت تكيه زد واز همان ابتداي سلطنت، خطه قومس را كه زادگاهش بود مورد توجه قرار دارد و به سه برادر سمناني (سنگسري) به نامهاي ذوالفقارخان، اسماعيل خان و مطلب خان توجه خاص مبذول داشت و ذوالفقارخان را به عنوان حاكم سمنان برگزيد. اين فرد كه با اعمال ظالمانه خود عرصه را بر مردم منطقه تنگ كرده بود، باعث قيام مردم برضد حكومت و استبداد شد و عدهاي از بزرگان و انديشمندان سمناني پيشاپيش مردم، مبارزه براي تحقق مشروطيت را شروع كردند.
شاهرود بر اساس يك نظريه، نام قديمي شاهرود حنچره يا شخره (شاخره) بود كه به تدريج تبديل به شاهرود شده است.بر اساس شواهد ومدارك تاريخي موجود، تشكيل هسته اوليه شهر شاهرود به دليل دفاع از مهاجمان روي تپههاي كم ارتفاع در دامنه كوه شمالي و غربي شاهرود ساخته شد و به تدريج همراه با برقراري امنيت در محل، رشد و توسعه يافت. رشد اين شهر درچند سال اخير به علت قرار گرفتن درمسير جاده اصلي تهران- مشهد چشمگير بود ه است.به استناد برخي اشارههاي تاريخي مندرج در متون و بعضي شواهد باستان شناسي و معماري موجود درداخل وخارج شهر كنوني، راه عبور قافلهها و كاروانهايي كه بزرگراه غربي – شرقي (جاده ابريشم) را طي ميكردند، از آبادي يا روستاي بزرگ شاهرود ميگذشتند.موقعيت ممتاز طبيعي وجغرافيايي ووجود چند قلعه و دژ در اين مكان واطراف آن جوابگوي اطراق و پناه ساكنان وكاروانيان در هنگام بروز خطر بود. در عين حال، وجود كاروانسرا و چاپارخانه در اين منطقه، آن را به يكي از مراكز مهم يكجانشيني در منطقه تبديل كرد. به علاوه استعداد خاك و وفور آب براي آبادي شاهرود، موقعيتهاي ويژهاي را فراهم كرد كه همگي منجر به تشكيل شهر در قرنهاي هفتم و هشتم هجري شد. احداث مسجد جامع قديم در ميان باغها و بستانهاي منطقه، باعث دگرگون شدن وضعيت شاهرود در بين روستاهاي همجوار شد؛ زيرا مسجد جامع در دوران اسلامي به عنوان شاخص تمايز شهر از روستا به شمار ميرفت.بعدها قلعههايي جديد به نام ولووا و قلعه سنگ براي د فاع از شهر ايجاد شد. فرم معماري اين قلعه و هماننديهاي ساختاري آن را اجزاء و عناصر مسجدهاي دوره ايلخاني، روشنگر اين نظريه است كه احداث قلعه ولووا اندكي بعد از مسجد جامع شهر براي حفاظت از ساكنان در مواقع ضروري صورت گرفته است. بر همين اساس ميتوان پنداشت محدودهشهر در محله بيدآباد فعلي، كهنترين بخش بافت قديم شهر است.شاهرود به عنوان يك دژ محكم درمقابل مهاجمان به ويژه در دوره شبيخون افغانها و ستيزههاي داخلي دوره نادرشاه (1160-1148 ه.ق) و پس از آن تا ساليان دراز مأمن ساكنان وقافلهها بود. امّا اوضاع عمومي اين دوران مانع رشد شهرسازي و شهر نشيني شاهرود بود. محققان و تاريخ نگاران، مهمترين علل و انگيزههاي رشد و نضج شهرهاي قومس را در دوره قاجار نزديكي اين مطقه به جايگاه و پايگاه سنتي ايل قاجار در حوزه گرگان و نزديكي به پايتخت كشور يعني تهران دانستهاند. علاوه برآن، بازرگاني و تجارت فزاينده با روسيه از راه خراسان و مشهد و موقعيت نظامي آن موجب رونق بيش از پيش آن گرديد.شاهرود به خاطر موقعيت نظامي خود، در زمان فتحعلي شاه قاجار رونق اساسي يافت، چند كاروان سراي بزرگ در آن ساخته شد و چندين كمپاني روسي در اين شهر تأسيس شدند. سپس بازرگانان اناركي و يزدي به اين شهر آمدند و ساكن آن شدند و شاهرود، مركز صادرات ايرانب به روسيه شد. اقليتهاي مذهبي از جمله ارامنه رسي همزمان در شهر اقامت گزيدند و به سرعت، قلعهاي بر قلعه قبلي شهر اضافه شد و بازاري جديد نيز به بازار قديمي شهر به نام بازار قلعهنو افزوده شد. سرانجام شاهرود به يكي از شهرهاي مهم منطقه تبديل شد.شاهرود توجه سياحان مختلف را، بهويژه در دوره قاجار، به خود جلب كرد. به طوري كه نكات دقيقي از نحوه زندگي مردم شاهرود در سفرنامههاي اين دوره ذكر شده كه از نظر مردم شناختي و تاريخي و اقتصادي حائز اهميت است و تصويري از شاهرود دوره قاجاريه را به دست ميدهد.يكي از نقاط تاريخي وباستاني شهرستان شاهرود بسطام است. اين منطقه درزمانهاي گذشته يكي از بلادهاي مهم ايالت قومس يا كومش بود و در قرنهاي متمادي، راه ارتباطي شرق و غرب از اين شهر ميگذشت. اين شهر از موقعيت واهميت سوقالجيشي بسياري برخوردار بود. در حال حاضر بسطام، اهميت قديم خود را ندارد و با ايجاد شهر شاهرود در شش كيلومتري آن، يكي از بخشهاي تابعه شهرستان شاهرود به حساب ميآيد. بسطام دردوره سلجوقي بيشتر مورد توجه قرار گرفت و در دوره ايلخانيان از زمان غازان خان به بعد، رونقي تازه يافت. مجموعههاي تاريخي – مذهبي آن مانند بقعه امامزاده محمد (ع)، مسجد بايزيد همراه با منار آن، ايوان الجايتو گنبد وايوان غازان خان نشانگر اهميت بسطام در زمانهاي گذشته است.
دامغان شهر دامغان در چهار صد سال پيش از ميلاد مسيح چنان عظمتي داشت كه اشك سوم وتيرداد اشكاني در سال 249 پيش از ميلاد آن را پايتخت خود قرار دادند. اين شهر تا قرن اول ميلادي اهميت خود را حفظ كرد ومركز ايالت بزرگ قومس بود. برخيهاي، طرح اين شهر را به هوشنگ نسبت دادهاند. اين نظريه به واقعيت نزديكتر است كه مردم اين منطقه در اطراف رودخانه چشمهعلي كه در دره كوههاي شمالي جاري است، اسكان يافتند و مدنيتي را به وجود آوردند. چنانكه نوشتهاند،نزديك به چهار صد سال پيش از ميلاد، جمعي از مغان درمسير همين رود سكني گزيدند و به همين علت، نخست اين منطقه ده مغان ناميده شد و به مرور زمان به دمغان وسرانجام به دامغان تبديل شد.دامغان مدتي پايتخت زمستاني شاهان اشكاني بود و تا كشته شدن يزگرد، آخرين پادشاه ساساني موقعيت خود را حفظ كرد. در دورههاي حكومت امويان، عباسيان، طاهريان، سامانيان، سربداران و ديلميان، دامغان از موقعيتي قابل توجه براي امرا و حكومتها برخوردار بود.منطقه دامغان در زمان سلجوقيان، از جمله پايگاههاي مهم پيروان فرقه اسماعيليه بود و در طول سالهاي 483 تا 654 هجري، وقايعي مهم براي اين فرقه در منطقه روي داد. آثار قلعههاي موجود، بر اين رويداد و حضور فعال پيروان اسماعيله درمنطقه دلالت دارد. بين سالهاي 700 تا 900 هجري، منطقه دامغان شاهد حضور حكمرانان مختلف بود و طبق روايت سياحاني كه از اين شهر ديدن كردند، در آن زمان دامغان آخرين شهر عمده غرب ايران محسوب ميشد. قتل عام تاتارها كه در سال 769 هجري به دستور تيمور لنگ صورت گرفت، به اين منطقه نيز سرايت كرد و خيل بيشماري از مردم دامغان به جرم پناه دادن تاتارها از دم تيغ گذشتند. اين بلاي خانمان برانداز باقي مانده اهالي دامغان از كشتار چنگيز خان را از بين برد.منطقه دامغان كه در دوران صفويان، افشاريان و زنديان مورد توجه و شاهد رويدادهاي سياسي متعدد بود، در دوران قاجاريه نيز در اين منطقه چشم به جهان گشودند كه باباخان وفتحعلي خان از آن جمله بودند. فتحعلي شاه، علاقهاي وافر به دامغان داشت. در جريان انقلاب مشروطيت، واقعهاي مهم كه در دامغان روي داد، مخالفت مردم اين منطقه با محمدعلي شاه واعلام حمايت و هواداري از مشروطه خواهان وتشكيل انجمني به نام شعبه انجمن آزاديخواهان آذربايجان بود. اين انجمن، به دعاوي و اختلافات مردم رسيدگي ميكرد. انجمن، تازمان به توپ بستن مجلس و قتل عدهاي از آزاديخواهان شناخته شده همچون ملك المتكلمين و صوراسرافيل فعال بود و در اين زمان منحل شد.
گرمسار در زمان اشكانيان، نام گرمسار خوارن بود، امروزه سمنانيها آنرا خواره ميگويند. سلوكيها در اين ناحيه شهري به اسم خاراكس بنا نهادند. اين منطقه را به نام خاريس نيز ياد كردهاند. اين نام در شاهنامه به صورت خوار بر وزن چار به معني ذليل و حقير وضعيف آمده است كه به معني آسان و سهل نيز گفتهاند. وقايع مهم تاريخي اين منطقه به شرح زير است: در عهد فرمانروايي مادها، اين منطقه حد فاصل بين ايالات ماد و پارت بود و اين دو سرزمين را از يكديگر جدا ميكرد. هخامنشيان كه دامنه متصرفات خود را توسعه ميدادند، خوار را نيز كه جزء ايالت پارت بود تصرف كردند. در دوره ساسانيان، خوار زماني جزء قومس و زماني جزء ري بود و اغلب حكام طبرستان بر اين ناحيه فرمانروايي داشتند. بعد از اسلام، خوار يكي از بلاد معتبر ري به شمار ميرفت. در زمان خلافت عمر حكومت ري به دست يكي از نوادگان بهرام چوبين به نام سياهوخش بود. درحكومت سامانيان در سال 329 هجري قمري و در زمان سلطنت نصر بن احمد، ماكان كاكي عليه دولت سامانيان قيام كرد و چند شهر از ايالت قومس ونيز خوار، سمنان وسمنك و ري را تصرف كرد. در زمان حكومت غزنويان وبه ويژه سلطنت سلطان مسعود، خراسان و قومس وري مورد تاخت وتاز طغرل بيك سلجوقي و غزان (تركان غز) قرار گرفت و عدهاي از اهالي سمنان، دامغان، خوار و برخي ديههاي ري جان خود را از دست دادند. بعد از انقراض سلسله غزنويان، تمامي ولايات غربي ايران به تصرف سلجوقيان در آمد و شماري از قلعههاي پيروان حسن صباح، از جمله قلعههاي اردهان و گردكوه درقومس و گرمسار تسخير شد. به اين ترتيب ناحيهاي كه خوار نيز جزء آن بود تا آخر سلطنت سلطان سنجر عملاً جزء متصرفات سلجوقيان محسوب ميشد.مقارن قيام علاءالدين تكش، مؤسس سلسله خوارزمشاهيان، دامنه مبارزه عليه سلجوقيان به جلگه خوار نيز كشيده شد و تكش از خوار گذشت و ري را به تصرف درآورد.حمله مغول به ايران در سال 616 هجري قمري آغاز شد. خوار توسط قشون چنگيز به تصرف مغولان درآمد و هلاكوخان با تخريب و تصرف قلعههاي فرقه اسماعيليه، بالاخره طومار اين فرقه را در هم پيچيد. ايلخانان مدتها بر اين نواحي حكومت كردند تا اينكه سربداران با ظهور در شرق ايران علم مخالفت با مغولان را برافراشتند.سربداران در زمان يحيي كرابي پنجمين امير سربدار با از بين بردن طغاي تيمورخان امير ايلخان وقلع وقمع اردوي آنها شهرهاي استرآباد، بسطام، شاسفان، دامغان، سمنان، خوار و طبران را تصرف كردند، ولي مقارن سال 766 هجري عدهاي از صحرانشينان مغول تحت رياست امير ولي با تصرف كرمان به نواحي بسطام، دامغان، سمنان، فيروزكوه و خوار تاختند و اين مناطق را از قلمرو سربداران خارج كردند.در سال 909 هجري حكومت فيروزكوه و خوار با حمله شاه اسماعيل مؤسس سلسله صفوي از بين رفت. پس از انقراض صفويه به دست افغانها و با ظهور نادر، حوادثي تازه در خوار به وقوع پيوست. آغا محمدخان قاجار پس از شكست لطفعلي خان زند و تأسيس دولت قاجاريه، مقر حكومت خود را به تهران منتقل كرد وبراي ايجاد امنيت و حفظ پايتخت از تجاوز تركمانان، عدهاي از افراد ايل اصانلو از محال خمسه زنجان را به خوار كوچاند و در دهات خالصه اين ناحيه مسكن داد. به اين ترتيب منطقه خوار در دوره قاجاريه مورد توجه خاص حكمرانان اين سلسله قرار گرفت. نام ونشاني اماكن تاريخي و ديدني مهم استان
شهرستان سمنان چشمه معدني تلخاب – شش كيلومتري شمال غربي لاسجرد چشمههاي آب مراد، آب قولنج، آب گرم و آب سرد – شمال غربي سمنان چشمه معدني شورآب – شمال غربي سرخه چشمه معدني نمك دره - جنوب سرخه چشمه شيخ چشمهسر - شمال شهميرزاد چشمه روزبه - شماليترين نقطه شهرستان سمنان چشمههواخورسو- شمال غربي سمنان چشمه جوين - 60 كيلومتري شمال غربي سمنان چشمه امامزاده شاهزاده محمد زيد- 56 كيلومتري شمال غربي سمنان چشمه امامزاده عبداله- شرق سمنان پارك جنگلي سوكان - شمال سمنان پارك جنگلي كومش- شمال سمنان پارك جنگلي محلات - غرب سمنان غار دربند- 21 كيلومتري شمال سمنان منطقه حفاظت شده پرور - شمال سمنان قلعه سارو- 10 كيلومتري شمال سمنان قلعه كوش مغان- سه كيلومتري غرب سمنان قلعه لاسگرد - لاسگرد قلعه پاچنار - شهر سمنان حمام پهنه و گرمابه حضرت - شهر سمنان حمام ناسار - شهر سمنان حمام قلي - خيابان امام خميني شهر سمنان حمام نخست - ابتداي بازار سمنان آبانبار سرخه- خيابان عاشورا سرخه آبانبار ناسار - شهر سمنان آبانبار كارخانه - شهر سمنان آبانبار كهنه دژ - شهر سمنان آبانبار توكلي - شهر سمنان برج چهل دختران - خيابان حكيم الهي سمنان ميدان باستاني دلازيان - هشت كيلومتري جنوب شرقي سمنان تپه باستاني دلازيان - هشت كيلومتري جنوب شرقي سمنان تپه ناسار - سه كيلومتري شرق سمنان كاروان سراي شاه عباس- شهر سمنان كاروان سراي لاسگرد - لاسگرد كاروان سراي شاه سليماني - روستاي آهوان 42 كيلومتري شرق سمنان كاروان سراي شيخ علاءالدوله - شهر سمنان بازار قديمي سمنان- شهر سمنان بازار شيخ علاءالدوله - خيابان امام خميني سمنان مدرسه حاج فتحعلي بيگ- محله قيصريه مدرسه صارق خان - شهر سمنان دروازه ارگ - خيابان طالقاني سمنان ارگ علاء - 9 كيلومتري جنوب شرقي سمنان آتشگاه سمنان - محله اسفناج سمنان دارالحكومه سمنان - محله شهر سمنان آرامگاه شيخ عمادالدين- شش كيلومتري شاهرود آرامگاه شيخ حسن - 150 كيلومتري شاهرود – روستاي كلاته آراماه ابن يمين فرومدي- روستاي فرومد شاهرود امامزاده محمد - شهر بسطام
شهرستان شاهرود چشمه ني - 160 كيلومتري شمال شرقي شاهرود چشمه مهاجرت - مهاجرات شاهرود پارك جنگلي شاهرود- شاهرود منطقهحفاظت شده خوار توران - جنوب شرقي شاهرود منطقهحفاظت شده خوش ييلاق - شمال شرقي شاهرود قلعه ميامي - جنوب ميامي قلعه پارتها - شش كيلومتري شاهرود حمام اميريه - اميريه شاهرود برج كاشانه - بسطام برج مزج - شهر شاهرود تپه سنگ چخماق - هشت كيلومتري جنوب شرقي شاهرود تپه خوريان - 10 كيلومتري جنوب شرقي شاهرود كاروان سراي مياندشت - 109 كيلومتري شرق شاهرود كاروان سراي عباس آباد - 127 كيلومتري شرق شاهرود مدرسه بيدآباد - شهر شاهرود مدرسه بازار - شهر شاهرود مدرسه شاهرخيه - شهر بسطام مدرسه محمد زمان خان - شهر بسطام يخدان ميانآباد - روستاي شاهرود يخدان مزج - جاده آسفالته مزج، كلاته شاهرود يخدان عباسآباد - روستاي عباس آباد شاهرود مسجد جامع - بسطام مسجد حضرت مجتبي - شهر شاهرود آرامگاه بايزيد بسطامي - شهر بسطام آرامگاه شيخ ابوالحسن خرقاني - 24 كيلومتري شاهرود در روستاي خرقان آرامگاه شيخ عمادالدين - شش كيلومتري شاهرود آرامگاه شيخ حسن جوري - 150 كيلومتري شاهرود، روستاي كلاته آرمگاه ابن يمين فرومدي - روستاي فرومد شاهرود امام زاده محمد - شهر بسطام
شهرستان دامغان چشمه علي - 35 كيلومتري شمال دامغان چشمه آبسيج - چهاركيلومتري دامغان چشمه كشت دشت- 66 كيلومتري شمال غرب دامغان پارك جنگلي دامغان- دامغان عمارت آغا محدخان و فتحعلي شاه- چشمه علي دامغان عمارت دختر ناصرالدين شاه - بخش امير آباد قلعههاي ماريان - شش كيلومتري دامغان برج طغرل - 20 كيلومتري شمال شرقي دامغان برج پير علمدار - شرق شهر دامغان گنبد زنگوله - جنوب غربي دامغان رباط شاه عباسي - شهر دامغان بازار قديمي دامغان - شهر دامغان مدرسه موسويه - كوي دباغان دامغان مدرسه مطلب خانه - شهر دامغان نقارهخانه - سه كيلومتري جنوب قوشه دامغان آتشكده صبح - پنج كيلومتري شمال غربي قوشه مسجد تاريخانه - شهر دامغان مسجد جامع - شهر دامغان مقبره شاهرخ ميرزا - خيابان فلاحي دامغان گنبد چهل دختر - خيابان فلاحي دامغان امامزاده جعفر و امامزاده محمد - مركز شهر دامغان بقعه عبدالعالي و عبدالمعالي - جنوب شرقي شهر دامغان بقعه امامزاده ابراهيم - هشت كيلومتري شمال دامغان
شهرستان گرمسار چشمه شاه - سمت شمالي سياه كوه چشمه عين الرشيد - شمال غربي چشمه شاه چشمه امام زاده خوشنام - 20 كيلومتري شمال غربي ايوانكي چشمهسنگ آب - 15 كيلومتري شمال غربي ايوانكي چشمه يخچال - 35 كيلومتري شمال غربي ايوانكي چشمه كهنه ده - 65 كيلومتري شرق گرمسار چشمه شهر آباد - 50 كيلومتري شرق گرمسار پارك جنگلي گرمسار - گرمسار قصر شاه عباس (قصر بهرام)- جنوب گرمسار قصر عين الرشيد - دوكيلومتري قصر شاه عباس قصر حرمسرا - جنوب شرقي قصر شاه عباس قلعه بنكوه - هفت كيلومتري شمال شرقي گرمسار آبانبار گرمسار - شهر گرمسار آبانبار ناسار - جنوب قلعه ناسار گرمسار تپه گيس - سه كيلومتري جنوب ايوانكي كاروان سراي ده نمك- 40 كيلومتري شرق گرمسار يخدان شه سفيد - روستاي شه سفيد گرمسار تكيه آرادان - امام زاده سلطان شاه نظر گرمسار بقعه امام زاده علي اكبر -14 كيلومتري جنوب شرقي گرمسار امام زاده سلطان شاه نظر - 15 كيلومتري جنوب شرقي گرمسار * منبع: زنده دل، حسن. مجموعه راهنماي جامع ايرانگردي: استان سمنان، تهران: نشر ايرانگردان – جهانگردان، 1379. ص 27-36، 151 -155
سيستان سيستان امروزي قسمت شمالي استان را در بر ميگيرد. در اوستا، سيستان يازدهمين سرزميني است كه «اهورامزدا» آفريده است. همچنين زادگاه رستم دستان قهرمان حماسي شاهنامه است. مورخين بناي سيستان را به گرشاسب ـ يكي از نوادگان كيومرث ـ نسبت دادهاند. اين ناحيه به دلايل موقعيت خاص استراتژيكي و جغرافيايي در تمام دورههاي تاريخي از اهميت ويژهاي برخوردار بوده است. سيستان در زمان هخامنشيان، منطقهاي آباد بود. اين امر در كتيبههاي بيستون و تخت جمشيد كه سيستان را يكي از ممالك شرقي داريوش ذكر كردهاند، منعكس شده است. نام سيستان، از نام اقوام آريايي«سكا» اخذ شده است. سكاها در حدود سال 128 پيش از ميلاد، سيستان را به تصرف خود درآورده و در پهنه آن استقرار يافتهاند. نام قديمي سيستان «زرنگا» يا «زرنگ» بود. پس از مهاجرت «سكاها» به طرف جنوب، در زمان فرهاد دوم اشكاني گروهي از آنان در زرنگ مستقر شدند. از اين زمان به بعد زرنگ، به نام آنان سكستان نام گرفت. شهر زرنگ فعلاً جزء افغانستان است و در محل آن روستاي كوچكي به نام «نادعلي» قرار دارد. در نزديكي آن روستا، تل بزرگي است و بر فراز آن تل، هنوز آثار خرابههاي ارك زرنگ و قلعه و باروي آن ديده ميشود. لفظ زرنگ، قديميترين نام سيستان و زاولستان است كه در كتيبه داريوش، زرنگا آمده است. به عقيده محققين «زرنگ» و «زريه» كه در زبان اوستايي به نام درياست و «دريه» در لغت هخامنشي و «زريا» در پهلوي و «دريا» به زبان امروزي همه يك مفهوم دارند و مراد از آنها درياي «زره» يا «هامون» است. مؤلف كتاب «حدود العالم» نيز «زرنگ» را مركز سيستان دانسته است. نيمروز، نام ديگر سيستان است و به معني جنوب است. بناي بيشتر شهرهاي سيستان را به پهلوانان اسطورهاي ايران چون زال، سام و رستم نسبت ميدهند.زماني كه سيستان به دست اردشير بابكان فتح شد، جزو متعلقات دولت ساساني به شمار ميآمد. در سال 23 هجري قمري، مسلمانان عرب اين سرزمين را فتح كردند، ولي در اثر نافرماني مردم اين ناحيه شورشهاي متعددي بروز كرد. سرانجام در زمان معاويه، مردم اين خطه به اطاعت كامل اعراب درآمدند و عبدالرحمان كه فاتح سيستان بود، به حكومت آنجا منصوب شد. اولين فرمانرواي معروف ايراني اين سرزمين بعد از اسلام «يعقوب ليث صفاري» بود كه از رودخانه سند تا شطالعرب را تحت فرمان داشت. عمروليث ـ برادر وي ـ نتوانست اين موقعيت مهم را حفظ كند و سرانجام به دست اسماعيل ساماني در بغداد به قتل رسيد. با وجود اين، سيستان تا چندين قرن تحت سلطه امراي صفاري باقي ماند و طاهر از نوادگان عمرو تا 295 هجري قمري ايالت فارس و كرمان و سيستان را تحت فرمان خود داشت و بعد از وفات او سلسله صفاري روي به ضعف گذاشت. بعد از صفاريان، سامانيان، غزنويان و سلجوقيان نيز هر يك مدتي در اين سرزمين فرمان راندند. در زمان مغولان و تيموريان، خرابيهاي زيادي در سيستان به وجود آمد كه به از بين رفتن سدها، كانالها و مناطق آباد سيستان منجر شد. در سال 610 هجري قمري، جلالالدين خوارزمشاه از هندوستان وارد سيستان شد و به منظور مبارزه با مغولها به گردآوري و تجهيز سپاه پرداخت. چنگيز خان، جغتاي را اعزام كرد تا ضمن تصرف هرات مانع پيوستن لشكريان تازه نفس به لشكريان جلالالدين شود. سرانجام سلطان جلالالدين از جغتاي شكت خورد و سردار مغول با بيرحمي هر چه تمام به قتل و غارت و ويرانگري در اين سرزمين پرداخت. در سال 914 هـ ق، شاه اسماعيل صفوي سيستان را تصرف كرد. پس از شاه اسماعيل ـ در زمان حكومت نادرشاه ـ اختلافهاي داخلي سبب خرابيهاي زيادي در اين سرزمين شد. سرانجام سپاهيان ايران در 1865 ميلادي، سيستان را از دست امراي سركش پس گرفتند و دو سال بعد اين سرزمين تحت حكومت امير منصوب دولت مركزي ايران قرار گرفت. در سالهاي بعد نيز اين منطقه دستخوش حوادث و وقايع زيادي شد. كشمكشهاي افغانستان با ايران بر سر ادعاهاي آن كشور نسبت به سيستان منجر به دخالت بريتانيا به عنوان حكميت گرديد. كميسيون تشكيل شده توسط بريتانيا، سيستان را در امتداد خطي از بند سيستان بر هيرمند به طرف كوه ملك سياه در غرب گودزره، بين ايران و افغانستان تقسيم نمود. با اين كار، قسمتي كه اروپائيان عنوان «سيستان خاص» به آن دادهاند (در مقابل «سيستان خارجي» كه به افغانستان واگذار شد) به ايران تعلق گرفت. طي دهههاي اخير منطقه سيستان با توسعه زير بناها و استقرار برخي از صنايع و رشد مناسب فضاي شهري و روستايي، نسبت به گذشته آباداني فراواني يافته است.
بلوچستان سرزميني كه اكنون بلوچستان نام دارد، به اسم «مكا» «مَكَه» مشهور بود كه يونانيها آن را «گدروزيا» ناميدند. در زمان قديم درسرزمين بلوچستان باتلاق بسيار وجود داشت و «اراينا» يا «ايرينا» در زبان سانسكريت به معني باتلاق است و برخي معتقدند از تركيب اين كلمه با كلمه «مكا» كلمهاي پديد آمد كه به مرور زمان به «مكران» (سرزمين باتلاقها) تبديل شد. كلمه بلوچستان نيز از زماني به اين سرزمين اطلاق شد كه بلوچها در آن سكونت كردند. در فرهنگ معين درباره قوم بلوچ آمده است: «قومي ايراني، صحرانشين و دلير ساكن بلوچستان، طوايف خارجي كمتر در آن ناحيه نفوذ كرده و ايشان را در برابر بيگانگان مقاومت نمودهاند، آنان لهجه خاصي دارند كه به بلوچي معروف است.» در تپههاي بلوچستان آثاري به دست آمده است كه تاريخ اين سرزمين را به 3000 سال پيش از ميلاد ميرساند. آنچه مسلم است، كورش هنگام لشكركشي به هند، مَكران را نيز تصرف كرد. فردوسي در شاهنامه، از گردان بلوچ سخن گفته است. يكي از وقايع مهم بلوچستان، عبور اسكندر مقدوني از اين سرزمين در هنگام بازگشت از هندوستان است كه در جريان آن در اثر وجود ريگهاي روان، بيابانهاي خشك و بيآب و سرسختي مردمان اين سرزمين، اكثر قواي خويش را از دست داد. در زمان خلافت خليفه دوم، اين سرزمين به وسيله عربها فتح و يكي از سرداران عرب به عنوان حاكم آن منصوب شد، ولي در اثر مخالفتها و جنگهاي مردم بلوچستان با وي، سرانجام اين سرزمين را ترك كرد. در سال 304 هجري قمري، سرزمين بلوچستان به وسيله ديلميان فتح گرديد. در زمان حكومت سلجوقيان در كرمان، منطقه بلوچستان نيز توسط آنها اشغال و تابع كرمان شد. بعد از حكومت نادر، بلوچستان اسماً جزو ايران بود، اما حكومت مركزي تسلط كاملي بر آن نداشت. محمدشاه قاجار ايرانشهر را تصرف كرد و پس از آن تمامي نواحي ساحلي بلوچستان به مرور زير سلطه حكومت مركزي ايران قرار گرفت. با توجه به پيشينه تاريخي دو منطقه سيستان و بلوچستان، در زير به اجمال قدمت تاريخي شهرهاي مهم استان نيز مورد اشاره قرار ميگيرد:
زاهدان شهر زاهدان كه امروزه مركز سيستان و بلوچستان است، سابقه چنداني ندارد. در اوايل پادشاهي فتحعلي شاه قاجار، در محل زاهدان چاه آبي بود كه راهزنان پس از حمله به كاروانها و چپاول دارايي آنان، ساعتي يا شبي را در آنجا سپري ميكردند. پيرامون اين چاه جنگلهاي انبوهي از درختان تاغ و گز بود كه اكنون اثري از آن نيست. در سال 1315 هجري قمري يكي از ساكنان آن محل، كاريزي در آنجا حفر كرد و آبادي كوچكي به وجود آمد كه «دزد آب» نام گرفت. چهارسال بعد، متخصصان بلژيكي كه در استخدام دولت ايران بودند، جهت داير كردن گمرگ خانه به دزد آب آمدند. از اين زمان، به تدريج بر وسعت و جمعيت دزدآب افزوده شد. از سال 1314 شمسي دزدآب به زاهدان تغيير نام يافت. اولين نشانههاي شهرنشيني با احداث خط آهن از كويته پاكستان به زاهدان پديدار شد و با توسعههاي بعدي، زاهدان امروزي به مركز استان تبديل شد. زاهدان شهر جديدالاحداث است كه بر سه راه كرمان به مشهد، كرمان به چابهار و نزديك مرز پاكستان و افغانستان واقع شده است.
زابل اين شهرستان در قديم سيستان و نيمروز خوانده ميشد. محلي كه امروزه زابل ناميده ميشود، پيش از آن زمينهايي با تپههايي از ماسههاي روان و رسوبات دريايي بود كه قسمتي از آن در مسير رودخانه قرار داشت. با كم شدن آب رودخانه بر وسعت خشكيهاي اطراف آن افزوده شد و با اتصال اين منطقه به روستاي حسين آباد، آبادي بزرگي تشكيل گرديد. بعدها تأسيس پادگان نظامي بر اهميت آن افزود. در سال 1314 شمسي بر طبق تصويب هيأت وزيران، آن آبادي را زابل ناميدند و در سال 1316 شمسي به مركز سيستان تبديل شد. از ارتفاعات مهم اين شهرستان كوه خواجه يا رستم است كه در غرب زابل قرار دارد. در برابر اين كوه تصويري از رستم پهلوان كه گرزي دو سر در دست دارد، نقش بسته است. در دامنههاي جنوبي آن نيز ويرانه بناهاي منسوب به دوره اشكانيان به جا مانده كه در زمان خود بسيار باشكوه بوده است. زابل امروزي شهري نسبتاً توسعه يافته و مجهز به انواع خدمات مورد نياز جامعه شهري است.
ايرانشهر اين شهر در قسمت مركزي بلوچستان در فاصله 365 كيلومتري زاهدان واقع شده است. ايرانشهر يكي از شهرهاي قديمي ايران است كه قبلاً فهوه يا فهوج ناميده ميشد. در «اوستا» از اين شهر به نام «پيله» يا «پهره» نام برده شده است. معرب اين دو كلمه فهره به معناي شهر بزرگ است كه نشان ميدهد اين مكان در قديم مركزيت داشته و يكي از بزرگترين شهرهاي بلوچستان و ايران بوده است. به همين جهت آن را همواره با پسوند شهر ذكر كردهاند.ايرانشهر در زمان حمله اسكندر، منطقهاي آباد و سرسبز بود و مورخين ايراني نوشتهاند كه اگر آب و علف و خرماي پهرگ به داد قشون اسكندر نرسيده بود، حتي كسي زنده باقي نميماند. در زمان ناصرالدين شاه قاجار، والي بلوچستان به دليل آب و هواي خوب اين منطقه قلعههايي در آن ايجاد كرد. ايرانشهر با توجه به قدمت تاريخي و گسترش تدريجي به نمونهاي از شهر معاصر تبديل شده است.
خاش خاش امروزي در نزديكي شهر قديمي خاش قرار دارد كه تاريخ پيدايش آن به پيش از حكومت نادر ميرسد. اين شهر تا قبل از نادرشاه به علت ناامني و آمد و شد راهزنان و ياغيان، چندان اعتبار نداشت. نادرشاه ضمن سركوب راهزنان، اين منطقه را امن كرد و «ميرباي خان» را به حكومت آنجا فرستاد. ميرباي خان در ميان آبادي قلعهاي ساخت و در عمران و آباداني خاش كوششها كرد. پس از كشته شدن نادرشاه، انگليسيها موقع را مغتنم شمرده و به منطقه خاش وارد شدند و بناهايي در آنجا ايجاد كردند. در همين زمان سردار «ايدوخان» رئيس «طايفه ريگي» بر آنجا تسلط پيدا كرد و قلعههاي ديگري به نام حيدرآباد و ناصري بنا كرد. بدين ترتيب، خاش رو به توسعه و آباداني گذاشت و از شكل يك روستا خارج شد و آرام آرام سيماي شهري به خود گرفت.
چابهار چابهار جنوبيترين شهر استان است كه در فاصله 761 كيلومتري زاهدان قرار دارد. اين شهر در زمانهاي قديم «بندرتيس» نام داشت كه در حال حاضر خرابههاي آن در 9 كيلومتري چابهار امروزي به جا مانده است. بندر تيس در آن ايام اهميت و اعتبار فراوان داشت و يكي از مراكز مهم تجاري كرانههاي درياي عمان بود. بندر چهابهار در گذشتههاي دور در تجارت خارجي ايران اهميت وافري داشت، ولي در قرن گذشته در اثر كم توجهي از رونق آن كاسته شد. در سالهاي پس از انقلاب اسلامي به علل مختلف از جمله شرايط جنگي، بيش از پيش مورد توجه قرار گرفت. بندر امروز چابهار اهميت سوقالجيشي ممتازي دارد و در حال حاضر يكي از مناطق آزاد تجاري كشور محسوب ميشود.
سراوان سراوان شرقيترين شهر استان سيستان و بلوچستان است كه با مركز استان 352 كيلومتر فاصله دارد بسياري از روستاهاي اطراف سراوان خاك رس مرغوبي دارد كه با بهرهبرداري از آن، كوزهگري و سفالسازي به ويژه در ناحيه گليپورگان رونق يافته است. آثار به دست آمده در سراوان نشان ميدهد كه اين شهرستان سابقه تاريخي و تمدن بسيار كهني دارد. قبل از سال 1305 شمسي نام اين محل «شستون» بود كه به تدريج بر وسعت آن افزوده شد و به سراوان معروف گرديد.
نيك شهر شهرستان نيك شهر كه در سالهاي اخير به شهرستان مستقلي تبديل شده، قبلاً در محدوده شهرستان ايرانشهر قرار داشت. نيكشهر موقعيت طبيعي و جغرافيايي جالب توجهي دارد و مركبات آن بسيار مشهور است. پيشينه تاريخي نيكشهر، با تاريخ ايرانشهر پيوند خورده است. قلعه قديم چهل دختر از آثار تاريخي مهم نيكشهر است. مكانهاي ديدني و تاريخي استان
شهرستان زاهدان چشمه آب معدني اسكل آباد - جاده زاهدان، خاش چشمه زيارت گوربند - جنوب غربي زاهدان چشمه لقمت كوه - جنوب غربي زاهدان چشمه يار محمدي - جنوب غربي زاهدان گردشگاههاي كشمان، كلاته - زاهدان گردشگاه ماليه، گوربند - زاهدان منظره طبيعي كلاته رزاقي زاده- جنوب زاهدان قلعه سام - 28 كيلومتري زاهدان به زابل كارونسراي رباط شورگز - زاهدان به نصرت آباد موزه مردمشناسي ميراث فرهنگي- زاهدان مسجد جامع - زاهدان امامزاده ملك سياه - 46 كيلومتري شمال زاهدان
شهرستان زابل شهر سوخته - 60 كيلومتري جنوب زابل بقاياي شهر زاهدان كهنه - بخش پشت آب زابل تپه دهانه غلامان - 44 كيلومتري زابل تپههاي تاسوكي - زابل آتشكده كركوي - شهرستان زابل قلعه بخش ميان كنگي - شمال زابل قلعه سه كوهه - بخش شيب آب زابل قلعه نمرود - جنوب بخش شيب آب مسجد حكيم - زابل مسجد شريفي - زابل بقعه خواجه مهدي بن محمد خليفه- زابل
شهرستان ايرانشهر رودخانه سرباز و تمساحهاي آن - ايرانشهر پارك جنگلي بمپور - ايرانشهر باغهاي مركبات ايرانشهر - منطقه ايرانشهر چشمه آبگرم كنتي - شمال غربي ايرانشهر چشمه آبگرم تنگ - غرب روستاي تنگ بخش بزمان چشمه آبگرم هوديان - جاده بزمان، دلقان چشمه آبگرم مكسان - جاده بزمان، مكسان چشمه آبگرم تشت - جاده بزمان چشمه آبگرم جمشيد - مسير جاده بزمان به كلاته جمشيد چشمه آبگرم اسپيدژ - مسير جاده بزمان به روستاي اسپيدژ چشمه آبگرم پاي كوه سرخ - مسير جاده بزمان چشمه آبگرم پوزه دباغ - 20 كيلومتري غرب ايرانشهر چشمه آبگرم بزمان (1)و(2) -100 كيلومتري شمال غربي ايرانشهر چشمعه آب معدني كتوكان - شمال روستاي كتوكان منطقه حفاظت شده بزمان – بزمان، ايرانشهر قلعه قديمي ايرانشهر - ايرانشهر قلعه اسپيدژ - ايرانشهر قلعه دوست محمدخان - ايرانشهر قلعه پيپ - 142 كيلومتري فهرج، ايرانشهر قلعه فيروز آباد - 190 كيلومتري جنوب فهرج قلعه هريدوك - 130 كيلومتري فهرج، روستاي هريدوك قلعه سعيد آباد - 34 كيلومتري فهرج، روستاي سعيد قلعه بزمان – ايرانشهر، فهرج، بزمان قلعه قديمي دامن - 36 كيلومتري شمال شرقي فهرج قلعه قديمي مسكوتان - 153 كيلومتري فهرج قلعه چهل دختر و سرباز- ايرانشهر
شهرستان خاش كوه تفتان - خاش قنات آب معدني كوكلو - مسير خاش، ميرجاوه قناب آب معدني دوشينگ - مسير خاش، زاهدان قناب آب معدني شرق تفتان - غرب روستاي سنگان چشمه آبگرم برآبك - 14 كيلومتري روستاي سنگان چشمه آب معدني زنگ - غرب روستاي سنگان چشمههاي معدني ترشاب بالا وپايين- جاده خاش، زاهدان چشمه آب معدني گنج امين - غرب روستاي سنگان چشمه آب معدني برآب - خاش پارك تفتان - خاش
شهرستان چهابهار درخت كهنسال مكر زن - چابهار سواحل تاسيسات چابهار - چابهار غار تيس - چابهار پناهگاه حيات وحش (تمساح) - باهوكلات، چابهار تپه سياهون - چابهار قلعه قديمي قصرقند - 34 كيلومتري چابهار، روستاي سعيدآباد قلعه قديمي تيس - 9 كيلومتري شمال چابهار امامزاده غلام رسولي - ضلع شرقي چابهار مقبره شيخ شميل - 162 كيلومتري چابهار
شهرستان سراوان جنگلهاي نخل - سراوان تپه كلاتي بخشان - يك كيلومتري سراوان تپه كلارتك - سراوان تپه مهتاب خزانه كوهك - سراوان تپه سيد مير عمر - سراوان تپه ميل مارد - سراوان تپه روباهك - سراوان قلعه سيب - 47 كيلومتري سراوان غاره كوه پيرك – سراوان، زابل مسجد دارالعلوم - سراوان مسجد قديمي - سراوان زيارتگان باباحاجي - سراوان
شهرستان نيك شهر قلعه چهل دختر - نيك شهر * منبع: زنده دل، حسن. مجموعه راهنماي جامع ايرانگردي: استان سيستان و بلوچستان، تهران: نشر ايرانگردان – جهانگردان، 1379. ص31-38، 117-121 آباده قدمت اين شهر به بيش از هزار سال ميرسد، اما توسعه و ترقي آن تقريباً از زماني كه كريمخان زند شيراز را پايتخت ايران كرد، شروع شد. آثار قلعههاي قديمي مانند قلعه كهنه، قلعه ناريخي و قلعهشيرازي هنوز هم در اطراف اين شهر ديده ميشود.آباده را قبايل گرجهاي و پرندي بنا كردند، اما اهميت واعتبار آن به دوره كريمخان زند باز ميگردد. ظاهراً به دستور او بود كه اين شهر آباده ناميده شد. آباده به علت نامساعد بودن عوامل جغرافيايي از نظر شهري چندان پيشرفتي نكرده، اما به دليل استقرار در مسير كوچ (ييلاق – قشلاق) ايل قشقايي، حائز اهميت است.
استهبان نام اين شهرستان از لغت «سته»به معناي انگور و انگورستان گرفته شده است. آباداني اين شهر از سال 746 هجري قمري (پس از ويراني آن در دوره مغول) به دست امير مبارزالدين آل مظفر صورت گرفته است.اين شهر در قديم چهار محله داشت كه هر محله داراي مساجد و آب انبارهاي متعددي بود. حمدالله مستوفي از آن به نام شهركي پر درخت كه آب و هواي معتدل و ميوه فراوان دارد، ياد كرده است. جغرافي نويسان اسلامي نام آن را به صورت اصطهبان و گاهي هم اصطهبانات ثبت كردهاند، ولي با گذشت زمان، فارسي زبانان آن را اصطهبان ناميدهاند.
اقليد اقليد در فارسي به معناي كليد است و مفهوم مجازي آن، كليد گشايش سرزمين فارس است، گويي هر آن كس كه اقليد را فتح كند، فارس را فتح كرده است. از آثار قديمي اين شهرستان ميتوان به تل حاجي نوروز، تل خنجشت، تپه حسنآباد، تل چشمه وزوزن (مربوط به هزاره اول پيش از تاريخ) و كتيبهپهولي (مربوط به دروه ساسانيان) اشاره كرد.
جهرم جهرم يا كهرم به معناي جاي گرم است و از آثار باقي مانده آن ميتوان قلعه گبري را نام برد كه به سبك معماري ساساني ساخته شده است.به استناد نوشتههاي استخري، ابن بلخي و حمدالله مستوفي، جهرم قلعهاي بزرگ، معروف به خورشه و خورشاه داشت كه فاصله آن تا شهر، پنج فرسخ بود. باني اين قلعه، خورشه، عامل خلفاي بني اميه در جهرم بود كه بعدها به همت خواجه نظامالملك – وزير مشهور سلجوقيان – تعمير و مرمت شد.در امتداد راه جنوبي جهرم در 42 كيلومتري جنوب غربي جويم،دو محل در مجاورت هم به نامهاي حريم و كاريان وجود دارند. كاريان محل آتشكده معروف كاريان است كه مخصوص موبدان بود و يكي از سه آتشكده بزرگ ايران دروه ساساني به شمار ميرفت.
داراب داراب از شهرهي قديمي استان فارس است كه قبل از اسلام «دارابگرد» نام داشت و خرابههاي آن در پنج كيلومتري جنوب شهر داراب فعلي قرار دارد. ولايت دارابگرد (درابجرد)، شرقيترين ولايت از پنج ولايت فارس بود و تقريباً همان ولايت شبانكاره بود كه در دوره مغولان از فارس جدا شد و حكومتي جداگانه داشت.در افسانههاي ايراني، بناي شهر دارابگرد را به داراب نسبت دادهاند. مركز داراب در دوره خلفاي اسلامي شهر دارابگرد يا دارابجرد ثبت شده است.در آغاز قرن ششم هجري، قسمت عمده شهر دارابگرد ويران شد و تنها قلعهاي محكم كه در وسط شهر بود، باقي ماند. همزمان با استيلاي اتابكان سلغري بر فارس، سلسلهديگري در قسمت شرقي اين ايالت يعني درناحيهسرحدي بين فارس، كرمان وخليج فارس كه مشتمل بر بلاد دارابگرد، نيريز، ايگ (ايج)، طارم و اصطهبانان بود، به قدرت رسيد واين نواحي را كه در آن زمان شبانكاره نام داشت، به تصرف خود درآورد. اين سلسه، مركز حكومت را از دارابگرد به داركان (زركان) كه در جنوب قلعه ايگ واقع شده است، منتقل كرد.
سپيدان مركز شهرستان سپيدان يا بيضا، اردكان است. اردكان در لغت به معني نوعي از جدولها و اشكال نجومي است. واژه «ارد» را قهر و غضب نيز معني كردهاند و «كان» به معناي معدن است، گفته ميشود كه اهالي آنجا شورشگر و جنگجو بودند.اردكان از حوادث روزگار در امان نماند، حملات افغانها در زمان افشاريه و يورشهاي ايلات بويراحمد در دو قرن پيش، خرابيهاي بسياري در اين شهر به بار آورد. پنجاه سال پيش نيز سيل اين شهر را نيمه ويران كرد.
شيراز نام شيراز، در كتيبههاي هخامنشي تخت جمشيد خوانده شده است. اشياء و ظروف تاريخي و مسكوكاتي كه هم اكنون در موزه متروپوليتن نيويورك موجود است، از مجد و عظمت شيراز در عهد سلوكيها، اشكانيان و ساسانيان گواهي ميدهد. در كاوشهاس منطقه قصر ابونصر معلوم شد كه اين بنا به اواخر دوران اشكاني يا اوايل دوره ساساني تعلق داشته و چند مهره نيز كه نام اردشير و شيراز بر آن نوشته شده، به دست آمده است.طبق روايات اساطيري، شيراز در زمان فرزند تهمورث – دومين پاشاه پيشدادي- ساخته شده است. در زمان خلفاي اسلامي، اعراب چندين بار به شهر استخر حمله كردند كه بر اثر مقاومت ساكنان آن، شهر سخت آسيب ديد. به مرور شيراز مقر حكمرانان عرب و مأموران خلفاي اموي و عباسي شد. با كاسته شدن از عظمت، وسعت و جمعيت شهر استخر، بر رونق شيراز افزوده شد. در سال 281 هـ ق. عمروليث دومين پادشاه صفاريان، بناهاي متعددي از جمله يك مسجد جامع در شيراز احداث كرد و به رونق بيش از پيش اين شهر افزود. ديلميان بر آباداني شيراز افزودند. خصوصاً عضدوالدوله ديلمي (372 – 366هـ ق) در مجد و عظمت شهر و رفاه مردم آن كوشش بسيار كرد. دردوران صفويه شيراز مركز ايالت فارس بود و امامعلي خان، حكمران فارس بناهاي بسياري در اين شهر پيريخت.در سال 1079 هـ ق، شيراز بر اثر جاري شدن سيل سهمگين ويران شد و بسياري از آثار تاريخي آن از ميان رفت. در اواخر دوره صفويان نيز افغانها اين شهر را مورد حمله قرار دادند و خرابيهاي بيشمار به آن وارد آوردند. در سال 1142 هـ. ق. تقيخان شيرازي اعلام استقلال كرد وسر از فرمان نادر بر تافت. نادر شاه انبوهي از لشكريان خود را به جنگ با حاكم شيراز و تصرف شهر فرستاد و بعد از چهار ماه و پانزده روز محاصره، شيراز به تصرف سپاهيان نادر درآمد و لشكريان غالب، بسياري از مردم بيگناه را قتل عام كردند. پس از اين واقعه وحشتناك، بيماري طاعون بيش از 14 هزار نفر از مردم شهر را از پاي درآورد.در سال 1180 هـ.ق كريمخان زند شيراز را مقر حكومت خود قرار داد و براي عمران و آباداني آن كوشيد.هنگامي كه آغامحمدخان قاجار در سال 1207 هـ.ق، به شيراز دست يافت، امر به ويراني باروي شهر داد. بعدها بارويي ديگر نيز ساخته شد كه بر اثر زلزله سال 1339 هـ.ق بسياري از قسمتهاي آن فرو ريخت. شيراز طي چند دهه اخير توسعه و گسترش جالب توجهي يافته و به يكي از شهرهاي مهم و زيباي ايران تبديل شده است. محيط مساعد شيراز در ادورا گوناگون دانشمندان، سخنوران و نويسندگاني بزرگ را در دامان خود پرورده است كه آثار جاويدان آنها ميراث علمي و ادبي ايران را زنده و جاويد نگاه خواهد داشت.
فسا شهر فسا كه در گذشته به آن پسه يا پسا ميگفتند، از شهرهاي قديمي خطه پارس است. اين شهر، به گفته برخي از مورخان، در قديم «پارسا گرد» نام داشت و در الواح گلي تخت جمشيد به نام پشي يا باشيها نوشته شده است. نام پسه به تدريج به پسا تبديل شد واعراب آن را فسا ناميدند.شهر فسا در قرن چهارم هجري دومين شهر مهم ولايت دارابگرد بود و از حيث بزرگي با شيراز برابري ميكرد.
فيروز آباد فيروزآباد كنوني را در عهد باستان «اردشير كوره» و «شهر گور» ميناميدند كه معرب آن «جور» است. اين شهر درعهد شاهنشاهي ساساني و در سدههاي نخستين اسلام، مركز كوره اردشير و يكي از پنج ناحيه معروف پارس بود. بناي اين شهر را، به عهد اردشير، بنيادگذار شاهنشاهي ساساني نيز نسبت دادهاند. گفته ميشود نام كنوني اين شهر از نام «فيروز» نياي انوشيروان گرفته شده است. وي درزمان خود بناهايي در فيروزآباد احداث كرده بود. در گذشته، راه شيراز به بندر باستاني سيراف از همين شهر ميگذشت.فيروزآباد پس از جلگه مرودشت، استخر و بيشاپور كازرون، از نقاط باستاني فارس وكشور ايران است كه آثار ونقوش برجاي مانده از دوران گذشته در آن، از آثار گرانبهاي ادوار باستاني ايران محسوب ميشوند.آثار تاريخي بسيار مهمي از اردشير بابكان و فرزندش شاپور اول در نزديكي اين شهر وجود دارد كه برخي از آنها همطراز با آثار تخت جمشيد ارزيابي شدهاند.
كازرون كازرون از توابع شهر شاپور بود و در ابتداي آن قرار داشت. شهر شاپور در بيست كيلومتري شمال غربي كازرون فعلي واقع شده بود. بعد از خرابي شهر شاپور، فيروز پسر بهرام ساساني، آن را مجدداً آباد كرد و بر اهميت آن افزود. اين شهر، در زمان قباد، آبادتر و بزرگتر شد. كازرون در ابتدا از سه قريه نورد، راهيان و دريس تشكيل ميشد و روي هم به بلدالعتيق معروف بود. اما در اواخر قرن چهارم هجري، آن را كازرون ناميدند، نام اين شهر از لغات گازر و گازرون گرفته شده است، زيرا شغل مردم آن اين بود كه پس از شستن كتان، پارچهاي به نام توز ميبافتند.
لار سرزمين لار از زمان ساسانيان با احداث آتشكدهاي مورد توجه بود. از اواخر قرن هشتم، لار مركز ضرب سكه بود و سكه آن به لاربن در سواحل خليج فارس و هند رواج داشت.در سال 799 هـ.ق. سربازان محمد سلطان نوه امير تيمور، لار، جهرم و نواحي شرقي فارس را تاراج كردند. آخرين شاهزاده لار به نام ميرزا اعلاءالملك مشهور به شاه ابراهيم خان كه دعوي استقلال داشت، درسال 1010 هـ.ق. توسط الله وريخان حاكم فارس سركوب شد. الله وري خان او را نزد شاه عباس اول كه در اين زمان در بلخ اقامت داشت فرستاد و در همان محل در گذشت. برخيها، وجه تسميه اين شهر را به «لار» كه اسب پسر گرگين بود، منسوب ميكنند.
مرودشت كاوشهاي علمي و گمانهزنيهايي كه در تپههاي مختلف جلگه مرودشت انجام گرفته است نشان ميدهد كه هزاران سال پيش از آنكه داريوش كبير، تپه سنگي را بر دامان كوه رحمت براي احداث كاخهاي بزرگ خود انتخاب كند، اقوامي متمدن در دشت وسيع آن ميزيستهاند. آثار برجاي مانده از قبيل ظروف سفالي منقوش يا ساده و اسباب و وسائل زندگي آن دوره مؤيد اين نكتهاند. ويرانههاي استخر و تخت جمشيد در مرودشت، بخشي از تاريخ اين شهر را به نمايش ميگذارند. آثار تاريخي باقي مانده از اين شهرستان علاوه بر آثاري از دوران هخامنشي، دورههاي اسلامي را هم در برميگيرد.
ممسني ممسني را «شولستان» نيز خواندهاند كه به معناي سرزمين شولهاست. شولها يكي از طوايف سابق لرستان بودند كه بعد از استقرار در اين ناحيه، به اين نام مشهور شدند. مركز ولايتي كه ممسني در آن قرار داشت، شهر شاهپور در چند كيلومتري كازرون بود كه نوشتهاند در زمان تزلزل حكومت ساسانيان، به وسيله ابوسعيد كازروني شبانكاره با خاك يكسان شد. ولي در زمان حكومت سلجوقيان دوباره تعمير وبازسازي شد و رونق گذشته خود را باز يافت.
ني ريز آثار به دست آمده از غارهاي حوالي درياچه بختگان نشانگر قدمت تمدن در اين ناحيه است. نيريز در زمان هخامنشيان يكي از مراكز مهم سلاحسازي بود و نام نيريز احتمالاً از نيزه ريز گرفته شده است. در الواح گلي تخت جمشيد، نام ناريزي را منطبق با نيريز دانستهاند. در اين شهر يكي از قديميترين و مهمترين بناهاي قرن چهارم هـ.ق. يعني مسجد جامع قرار گرفته كه گفته ميشود آتشكدهاي بود كه پس از ظهور اسلام به مسجد تبديل شده است.اما تاريخ قديمي مسجد 363 هجري قمري است و به گفته مقدسي، بناي اصلي آن متعلق به سال 340 هـ.ق است كه از آثار دوره سلسله آلبويه به شمار ميرود. اين منطقه در زمان داريوش اول از شهرهاي آباد و پر جمعيت فارس بود. ناريزي به معناي كارگاه اسلحه سازي است. در آن زمان بيش از 700 كارگاه نيزه، شمشير و زرهسازي در آن وجود داشت و در واقع مركز توليد سلاح و اسلحه خانه داريوش بوده است.شهر نيريز از زمان هخامنشيان تا به حال، سه بار دستخوش تهاجم، سيل و عوامل طبيعي قرار گرفته و براي بار چهارم در محل فعلي بناشده است. وضعيت اجتماعي و اقتصادي استان براساس سرشماري عمومي نفوس و مسكن سال 1375 استان فارس 3817036 نفر جمعيت داشته است كه از اين تعداد 7/56 درصد برابر 2163119 نفر در نقاط شهري و 9/41 درصد برابر 1598913 نفر در نقاط روستايي ساكن بودهاند. در حدود 4/1 درصد از جمعيت استان كه جمعيتي معادل 55004 نفر در بر ميگيرد، غير ساكن (عشاير كوچرو و رمه گردان) گزارش شده است. به استناد همين آمار گيري، از كل جمعيت استان در حدود يك ميليون و ششصد و چهل هزار نفر مرد و يك ميليون و هشتصد و هفتاد و شش نفر ديگر زن بودهاند كه نسبت جنسب آن معادل 4/103 نفر است.تعداد خانوارهاي استان در سال 1375 برابر 755229 خانوار بوده است كه تعداد 448272 خانوار آن مناطق شهري و 297149. خانوار آن به مناطق روستايي تعلق داشته و 9808 خانوار ديگر نيز جمعيت غير ساكن بودهاند. به استناد همين اطلاعات، متوسط بعد خانوار در كل استان 5 نفر، در مناطق شهري 8/4، درمناطق روستايي 4/5 و دربين جمعيت غير ساكن 6/5 نفر بوده است. تراكم نسبي جمعيت استان 7/38 نفر در هر كيلومتر است كه با توجه به 9/33 نفر شاخص ملي، 2/5 نفر بيشتر نشان ميدهد.توزيع جمعيت شهري استان در 48 شهر، نشانگر گسترش قابل توجه شهرنشيني در محدوده استان است، ولي هنوز هم در مناطقي از استان، جمعيت عشايري همچنان با كوچ نشيني زندگي ميكنند. مهمترين ايلات عشايري استان كه بخشي از جمعيت آن هنوز هم اسكان نيافتهاند، ايل قشقايي، ونيز ايلات خمسه، ممسني و كهگيلويه هستند كه اجمالي از وضعيت اجتماعي آنان در زير مورد اشاره قرار ميگيرد: ايل قشقايي: درباره منشاء اين ايل، نظرات متفاوت وجود دارد. قشقاييها مهمترين اين كوچنده منطقه فارس محسوب ميشوند ومشتمل بر دوازده طايفهاند. بعضي از صاحب نظران، قشقاييها را از مغولهايي ميدانند كه در زمان سلطنت چنگيزخان از تركستان مهاجرت كرده و در زمان نادرشاه در فارس سكني گزيدهاند. بدون هيچ ادعايي و به احتمال قوي، قشقاييها دنباله قبيلهاي قديمي در تركيه آسيايي (شرق تركيه) به نام موزه شهداي شيراز اين كاخ در سال 1350 به مناسبت تاجگذاري شاه ساخته شده ولي بعدها از آن به عنوان كاخ پذيرايي استفاده ميشده است. اين كاخ پس از انقلاب، دراختيار بنياد شهيد قرار گرفت و به موزه تبديل شد. ساختمان موزه شهدا از دو طبقه تشكيل شده است. طبقه اول به نمايشگاه دائمي موزه شامل تابلوهاي رنگ و روغن و آثار خطي هنرمندان معاصر و شهدا، همراه با تذهيب و تشعير اختصاص دارد و طبقه دوم به صورت نمايشگاه فصلي است و آثاري از هنرمندان معاصر و هنرجويان رشتههاي هنر شامل خطاطي، تذهيب و رنگ و روغن در آن به نمايش درميآيد. كلاسهاي هنري نيز در طبقه دوم اين بنا تشكيل ميشود. موزه شهداي شيراز وابسته به بنياد شهيد انقلاب اسلامي است. موزه شاه چراغ، احمد بن موسي (ع) اين موزه در سال 1344 هجري شمسي در صحن حضرت شاه چراغ تأسيس شد. فضاي اصلي موزه شاه چراغ را يك سالن بزرگ تشكيل ميدهد كه در آن، آثار و اشياي وقفي، اهدايي و خريداري شده شامل قرآنهاي نفيس، كتابهاي خطي، اشياي باستاني وهنرهاي تزئيني به نمايش گذاشته شده است. آثار به نمايش گذاشته شده عبارتند از: كتابهاي خطي، سكه، مهرههاي فلزي، بافتهها، ظرفهاي مختلف فلزي و چيني، خاتم، منبت و... موزهشاه چراغ وابسته به آستان مقدس شاه چراغ است. مكانهاي تاريخي و ديدني استان فارس
شهرستان شيراز درياچه مهارلو- 27 كيلومتري جنوب شرقي شيراز درياچه و تالاب ارژن - 60 كيلومتري جاده شيراز- بوشهر درياچه رجي - 35 كيلومتري شيراز چشمه خارگان - 60 كيلومتري شيراز تنگ خاني- 29 كيلومتري شيراز تنگالله اكبر- مشرف بر شهر شيراز تنگ هرايرز- جاده شيراز، اهواز باغ گلشن - خبان عفيف آباد باغ ارم - شيراز باغ دلگشا - شمال حافظيه باغ چهل تن - بالاتر از باغ چهل تن باغ هفت تن- خيابان دروازه قرآن باغ جهان نما - شمال شيراز باغ تخت - روبروي باغ جهان نما باغ سعدي - حاشيه شرقي دانشكده دامپزشكي گردشگاه چشمه فيلي - ضلع جنوبي پارك ملي بمو گردشگاه چشمه سلماني - 14 كيلومتري شرق شيراز گردشگاه برم دلك - 55 كيلومتري غرب شيراز چشمه چاه مسكي - 30 كيلومتري شيراز چشمه ميان كتان - جاده قديم شيراز كازرون بند بهمن – 58 كيلومتري شيراز گردشگاه آتشكده - ابتداي جاده شيراز، استهبان پارك ملي بمو - شمال شيراز قصر ابونصر - شرق شيراز ارگ كريم خاني - شهر شيراز عمارت باغ ايلخاني - نزديك بقعه بيبي دختران شيراز عمارت باغ نشاط - شيراز عمارت كلاه فرنگي باغ نظر - شيراز قلعه اژدها پيكر - غرب شيراز قبر مادر شاه - ارتفاعات مشرف به شهر شيراز قلعه ككا - شش كيلومتري شرق دشت ارم جديد گهواره ديو- جنوب پارك ملي بمو حمام نشاط - باغ نشاط حمام وكيل - جنب مسجد وكيل بازار وكيل - شيراز بازار نو- شيراز مدرسه خان - شيراز مدرسه آقا بابا خان - محله درب شاهزاده عمارت ديوانخانه - نزديك ارگ كريم خاني آبش خاتون- دروازه قصابخانه كليساي ارامنه - خيابان قاآني مسجد وكيل - شيراز مسجد جامع عتيق - شيراز مسجد نو (شهدا) - شيراز مسجد نصير الملك - شيراز بقعه بيبي دختران - محله سه باغ شيراز بقعه سيد مير محمد - شيراز آستانه سيد علاءالدين حسن - شيراز بقعه عليبن حمزه - شيراز بقعه شهدا - جاده اصفهان، شيراز مقبره شيخ اقطع - كوهسار جنوبي شيراز آرامگاه كروش كبير – جاده اصفهان، شيراز آرامگاه حافظ - شيراز آرامگاه سعدي - شيراز آرامگاه خواجوي كرماني - دورازه قرآن شيراز آرامگاه وصاف - حافظيه آرامگاه شاه داعي اليالله - جنوب شرقي گورستان دارالسلام شيراز آرامگاه شاه شجاع مظفري - دامنه تخت ضرابي شيراز آرامگاه شيخ روزبهان- محله بالا كفه شيراز آرامگاه شيخ كبير - پشت بازار وكيل شيراز آرامگاه شيخ محمد لاهيجي - نزديك دروازهشاه داعي الي الله شيراز آرامگاه مشرقين - نزديك آرامگاه خواجو در شيراز آرامگاه شاه چراغ - شيراز آرامگاه سيبويه- شمال دروازه كازرون بقعه سيد تاجالدين غريب - دروازه كازرون بقعه چهل تنان - جنوب بلوار هفت تنان آتشكده پاسارگاد - نزديك كاخ اختصاصي كوروش آتشكده صميكان- 140 كيلومتري شيراز شهرستان ممسني گردشگاه ديمه ميل - در مجاورت برج نور آباد ديمه ميل (ميل اژدها) - هفت كيلومتري نورآباد چشمه آبگرم سراب بهرام - جاده شاهيجان، نورآباد شاه جهان احمد - 20 كيلومتري شمال نورآباد پل فهليان - قسمت غربي فهليان كتيبههاي كورنگون - سمال غربي فهليان نقش بهرام - 9 كيلومتري نورآباد شهر قديمي چشمه سردو- 40 كيلومتري شهر نورآباد بناي عمارت – دهستان رستم ممسني امامزاده در آهنين - دو كيلومتري نورآباد
شهرستان كازرون درياچه پريشان- 12 كيلومتري كازرون به سمت جنوب شرقي آبادي اياز آباد چشمه ساسان - 15 كيلومتري شهر كازرون تفرجگاه امامزاده سيد حسين - 25 كيلومتري شهر كازرون پل آبگينه - 12 كيلومتري كازرون پل عليبن حمزه - محور شيراز، كازرون نقش شاپور - نزديك كازرون شهر باستاني بيشاپور - كازرون آتشكده كازرون - 10 كيلومتري جنوب شرقي كازرون آتشكده بزرگ جره - بين كازرون، فراش بند شهرستان داراب چشمه جونجان (جونون) - 20 كيلومتري غرب داراب تنگ لاي زنگان - شرق داراب تفرجگاه آببند- داراب قصر آئينه (قصر دختر) - هشت كيلومتري رستاق قصر كيارث - غرب داراب نقش شاپور - شش كيلومتري جنوب شرقي داراب نقش رستم – كوهستان حاجي آباد مغازه شيخ علي - شرق نقش رستم غار تنگ چوپان - تنگ چوپان مسجد سنگي - شهر داراب مسجد جامع - داراب آرامگاه شاهزاده ابولقاسم- داراب آرامگاه شاه ابوذكريا- 96 كيلومتري داراب آتشكده آذرخش- هفت كيلومتري داراب آتشكده آذرجو - 12 كيلومتري جنوب غربي داراب آتشكدههاي هخامنشي - محوطه نقش رستم شهرستان فيروز آباد چشمه آتشكده - جوار شهرستان فيروزآباد چشمه تنكاب - 10 كيلومتري جاده شيراز، فيروزآباد چشمه حنيفقان- 45 كيلومتري شهر فيروزآباد تنگ خرقه - فيروز آباد گردشگاه شهيد- جاده فيروزآباد، فراشيد قلعه دختر - جلگه فيروزآباد كاروان سراي عهد ساساني- سه كيلومتري جنوب آتشكده ساساني آثار شهر قديمي فيروز آباد- شمال غربي شهر كنوني فيروز آباد آتشكده كنارسياه - فيروز آباد ويرانههاي آتشكده- فيروز آباد آتشكده ساسانيان - 30 كيلومتري جنوب فيروز آباد آتشكده فراشبند- نرسيده به فيروز آباد
شهرستان مرودشت چشمه ابوالمهدي - بين سيوند و سعادتآباد چشمه بناب قادر آباد- نزديكي كارخانه «يك و يك» آبشار مارگون – نزديك درياچه سد درودزن تنگ بستانك - شمال غربي كامفيروز تنگ براق - منطقه كامفيروز مجموعه ويرانههاي تخت جمشيد - جلگه مرودشت قلعه استخر - جلگه مرودشت برج زندان سليمان - نزديك كاخ كوروش پل خان- مرودشت پل بند امير - جنوب شرقي مرودشت سنگ نبشته تنگ براقي - شمال غربي پاسارگاد نقش رجب - شمال تخت جمشيد شهر قديمي استخر - هفت كيلومتري تخت جمشيد
شهرستان استهبان تنگ لاي تاريك - جنوب غربي استهبان تنگ ايج - دو كيلومتري روستاي ايج تنگ استهبان – استهبان گردشگاه بردانه - مسير ايج، داراب گردشگاه پارك جنگلي - جنوب استهبان گردشگاه بكبك - جنوب شرقي استهبان پارك جنگلي - جنوب شهر استهبان
شهرستان جهرم گردشگاه بونيز - ارتفاعات بخش جنوبي جهرم قلعه مهرك - جهرم قلعه تبر (خورشه) - 48 كيلومتري شرق جهرم قلعه قبر- 50 كيلومتري جهرم آتشكده قدمگاه - جنوب جهرم
شهرستان لار گردشگاه امامزاده بريز - جاده قديم لارم منطقه حفاظت شده هرمود لار - شرق لارستان قلعهقدمگاه شمال غربي لار آبانبار سيد جعفري - مسير غربي شهر لار بازار قيصريه - لار دهن شير- ورودي بازار امام زاده بريز - جاده قديمي لار
شهرستان آباده منطقه شكار ممنوع بصيران - چهار كيلومتري جنوب آباده منطقه شكار ممنوع توت سياه - انتهاي منطقه بوانات كاخ ساساني - جنوب غربي سروستان گنبد علي - ابركوه مقبره طاووس - ابركوه مزار پير حمزه سبز پوش - ابركوه مسجد جامع - ابر كوه
شهرستان فسا گردشگاه ميان جنگل – 50 كيلومتري شمال غربي شهر قلعه ضحاك - نزديك شهر فسا
شهرستان اقليد درياچه كافتر - جنوب شرقي شهرستان اقليد چشمه بالنگان - شهرستان اقليد چشمه قدمگاه - مجاورت دهستان سده، شهرستان اقليد چشمه چوئو - مجاورت جاده آسياس در ارتفاعات كوه حسيني چشمه محمد رسول الله - ضلع جنوب غربي شهر اقليد آبشار دشتك ابرج - اقليد قلعه ايزدخواست - 141 كيلومتري اصفهان
شهرستان سپيدان چشمه سپيدان - شش كيلومتري جنوب شهرستان گردشگاه تنگ تيزاب - 20 كيلومتري شمال غرب سپيدان گردشگاه چله گاه - 10 كيلومتري سپيدان سايت اسكي - سپيدان
شهرستان نيريز درياچه طشك و بختگان - نزديكي شهرستا نيريز چشمه پلنگان - محوطه باغ ملي تنگ پلنگان - 21 كيلومتري نيريز تنگزي طشك - مسير چشمه پلنگان تنگ جزين – هفت كيلومتري طشك مسجد جامع - نيريز * منبع: زنده دل، حسن. مجموعه راهنماي جامع ايرانگردي: استان فارس، تهران: نشر ايرانگردان – جهانگردان، 1379. ص 33-40،159-166
قزوپن بناي اوليه شهر قزوين را به شاپور اول ساساني معروف به شادشاپور نسبت ميدهند: شادشاپور شهر قزوين را براي جلوگيري از تهاجمات ديالمه بنا نهاد و در آن دژ و استحكامات به وجود آورد و سپاهيان خود را در آنها استقرار داد. به مرور زمان، پايگاه نظامي شاپور توسعه يافت و هسته اصلي شهر قزوين به وجود آمد. موقعيت اين شهر هموراه به عنوان گذرگاه مهم طبرستان و درياي مازندران (خزر) اهميت فراوان داشته است. بعد از حمله اعراب به ايران و آغاز دوره فتوحات اسلامي، براءبن عازب ـ از سرداران معروف عرب ـ در سال 24 هجري قمري، قزوين را محاصره كرد. مردم قزوين مانند مردم بسياري از شهرهاي ديگر، اسلام را پذيرفتند و از پرداخت جريمه معاف شدند. و قزوين كه در دوره ساسانيان پايگاه مستحكمي براي جلوگيري از هجوم مهاجمان ديلمي بود، در دوره اسلامي نيز به پايگاه و مبداء عمليات بعدي لشگريان عرب تبديل شد. در زمان امويان، محمد ـ پسر حجاجبن يوسف معروف ـ نخستين مسجد جمعه آن را بنا نهاد كه به مسجدالئور معروف شد. اين مسجد تا زمان هارونالرشد معتبرترين مسجد قزوين بود. در سال 176 هـ. ق قلعه يا شهر ديگري توسط خليفههاي موسيبن عباسي در مقابل شهر قديم قزوين ساخته شد كه به مدينه موسي يا مدينه مباركيه معروف شد. در دورههاي بعد، هنگامي كه هارونالرشيد خليفه عباسي در راه خراسان از قزوين ميگذشت، پس از آگاهي از گرفتاريهاي مردم قزوين در مقابل هجومهاي ديالمه و مقاومت شجاعانه آنها، دستور داد سعدبنالعاس ـ والي عراقين و قزوين ـ حصاري به دور مدينه موسي و مباركيه بكشد و مسجدي نيز در آن بسازد؛ ولي به علت مرگ هارونالرشيد، حصار ناتمام ماند؛ تا اينكه يكي از فرماندهان ترك دستگاه عباسي به نام موسيابنبنا كه مأمور جنگ با حسينبن زيد علوي شده بود، در سال 256 هجري قمري بناي آن را به اتمام رساند.ناصر خسرو قبادياني در سفرنامه خود در سال 438 هجري قمري شهر قزوين را چنين توصيف كرده است: باغستان بسيار داشت. بيديوار و خار، و هيچ مانعي از دخول در باغات، و قزوين را شهري نيكو ديدم، باروي حصين و كنگره بر آن نهاده و بازارهاي خوب، مگر آنكه آب در آن اندك بود و منحصر به كارگرها در زيرزمين و رئيس آن شهر مروي علوي بود. از اواخر قرن پنجم هجري تا زمان حمله هلاكو به قلعههاي اسماعيليان، سرزمين قزوين تحت تأثير حوادث مربوط به نهضت حسن صباح و جانشينان او قرار داشت و شاهد نبردها و جنگهاي طولاني ميان سپاه حكومت مركزي و اسماعيليان بود. در زمان صفويه، با برگزيده شدن قزوين به پايتختي، اين شهر اعتبار بيشتري يافت و آثار و بناهاي متعددي در آن بنا گرديد. در دوره قاجاريه كه تهران به پايتختي انتخاب شد، قزوين به علت استقرار در مسير جاده تهران به اروپا و روسيه، اهميت قابل ملاحظهاي يافت. در خصوص پيدايش نام قزوين، در متنهاي تاريخي، نظراتي چند مطرح شده است كه در زير خلاصهاي از آنها آورده ميشود: تاريخنگاران ايراني و عرب بر آناند كه واژه «قزوين» از جمله «اين كشوين» گرفته شده است. گويند سركرده سپاه كسرا در صف لشكريان خود به هنگام نبرد در اين سرزمين خللي ديد و با عبارت «اين كشوين» (يعني بدان كج بنگر) زير دست خود را مأمور رفع خلل كرد و در نتيجه، سپاهيان او پيروز شدند. آنگاه در جايگاه مزبور شهري بنا كردند و به اين مناسبت آنجا را «كشوين» ناميدند و در دوره اسلامي، عربها، اين واژه را معرب كرده و آن را «قزوين» ناميدند. اما در متنهاي تاريخي يوناني چنين آمده است كه: پيش ا زدوران هخامنشي، مردمي در كرانه غربي درياي قزوين ميزيستند كه به گفته بعضي از تاريخنگاران يوناني و آريايي، از نژاد «ميتتاني» شمرده ميشدند. اين قوم كه آن را كاسي يا كاسيت ناميدهاند، ظاهراً مدتها پيش از مادها به ايران آمده و قرنها در كرانه غربي درياي كاسپين (خزر) استقرار يافته بود. نام قزوين نيز گويا از همين نام (كاسپين) گرفته شده است. نظر ديگري، وجه تسميه قزوين را متأثر از موقعيت طبيعي، جغرافيايي و حوادث تاريخيِ روي داده در آن ميداند. گفته ميشود كه كوهستانهاي شمالي قزوين همواره زيستگاه مردمان سركش بوده و آباديهاي دشت قزوين پيوسته دستخوش تاخت و تاز و تاراج طايفههاي گوناگون بوده است. براي جلوگيري از تاخت و تاز كوهنشينان، به فرمان حاكم وقت، يك دژ در مدخل كوهستان شمالي قزوين و دژ بزرگ ديگري براي استقرار سپاهيان در محل كنوني قزوين بنا كردهاند: اولي را «دژ بالا» و دومي را «دژ پايين» ناميدهاند. با گذشت زمان، نام «دژ پايين» دچار دگرگوني شده و به «دژپين»، «گژوين» و سپس «كشوين» تبديل شده است. در دوران شاپور ذوالاكتاف، بر جاي همان دژ، قلعهاي بنا كرده و به همان نامي كه قبلاً به آن معروف بوده، آن را «كشوين» خواندهاند. اين نام در دوره اسلامي معرب شده و به «قزوين» تغيير يافته است. در حال حاضر، قزوين يكي از شهرهاي آباد و بزرگ ايران و مركز استان قزوين ميباشد.
تاكستان شهر تاكستان در گذشته «سياده» يا «سيادهن» ناميده ميشد و به سرزمين تاتها معروف بود. اين شهر از سابقه تاريخي طولاني برخوردار است و در دوران ساسانيان، شهريآباد بوده و از موقعيت ممتازي برخوردار بوده است. آثار گچبري جالب مربوط به دوره ساساني كه در «تپه خندو» واقع در شمال شرقي تاكستان به دست آمدهاند، نشانهاي از آباداني اين منطقه در آن دوران است. حمدالله مستوفي در كتاب نزهتالقلوب از تاكستان به نام «سيادهان» نام برده است و در لغتنامه دهخدا، نام گذشته اين شهر، «سيادهن» ذكر شده است. بنا به برخي اقوال، «سيادهن» يا «سيادهان» شكل تغيير يافته واژه «سه دهان» بوده و آن نيز صورت معرب «سهدژان» پارسي است. همچنين، بر روي كتيبهاي يوناني مربوط به 230 سال قبل، موسوم به «پئوتين گرايا» نام «سيادهن» حك شده است. شهرستان تاكستان يكي از قطبهاي كشاورزي استان قزوين ميباشد و در مسير جاده اصلي تهران به اروپا واقع شده است. مكانهاي تاريخي و ديدنيهاي استان
درياچه اِوان - قزوين چشمه آبگرم خرقان - 95 كيلومتري قزوين چشمههاي آب معدني ترش و لرزان - 45 كيلومتري جاده قزوين ـ رشت سردر عالي قاپو - قزوين عمارت چهل ستون - قزوين قلعه الموت - قزوين قلعه نويزر شاه - قزوين قلعه لمسبر - شرق «شترخان» قزوين قلعه سميران - دهستان طارم قلعه سنگرود - شمال قزوين قلعه شيركوه - قزوين قلعه ساسان (آرامگاه بزرگ) - دهستان طارم قلعه محمّد زمان خان رشوند - شمال قزوين قلعه و آثار ايوان نياق - 16 كيلومتري قزوين برجهاي خرقان - 32 كيلومتري جاده قزوين، همدان برج باراجين - 12 كيلومتري شمال قزوين برج سنگي با كتيبه كوفي - شمال شرق قلعه ساسان يله گنبد - 37 كيلومتري جاده قزوين، رشت كافر گنبد - روستاي نياق، 16 كيلومتري قزوين گرمابه صفا - انتهاي خيابان مولوي قزوين آب آنبار حاج كاظم - قزوين آب انبار حكيم - قزوين آب انبار سردار كوچك - قزوين آب انبار پنجه علي - قزوين آب انبار جنب مسجد جامع كبير - قزوين آب انبار حاجي بابا (خطيب) - قزوين آب انبار حاج ملا آقا - قزوين آب انبار حاج كريم - قزوين آب انبار رزگره كوچه - قزوين آب انبار شيشهگر - قزوين آب انبار خان - قزوين آب انبار لالو - قزوين پل شاه عباس - قزوين، يوئين زهرا پل لوشان - جاده قزوين، رشت سد قديمي سيد علي خان - قزون سد قديمي سپهسالار - قزوين گورستان حسن آباد و گنبد آن - روستاي حسنآباد قزوين گورستان شاهكوه - قزوين روستاي تاريخي گاز رخان - الموت روستاي تاريخي هرزويل - بعد از پل لوشان بازار تاريخي قزوين - قزوين كاروانسراي محمد آباد خره - جاده قزوين، بوئين زهرا كاروانسراي پنبه - قزوين كاروانسراي قربانعلي نمازان - قزوين كاروانسراي سلطان آباد - 10 كيلومتري قزوين سراي رضوي - جنوب قيصريه، قزوين سراي وزير - روبروي قيصريه، قزوين سراي ضرابخانه - ميان بازار قديمي، قزوين سراي گلشن - قزوين سراي حاجرضا - قزوين سراي شاهسرودي - قزوين مسجد جامع كبير - خيابان شهداء قزوين مسجد حيدريه - محله پنبهريسي قزوين مسجد النبي – قزوين، محل برگزاري نماز جمعه مسجد سنجيده - محله راه ري قزوين حسينيه امينيها - خيابان مولوي قزوين مسجد و مدرسه سردار- خيابان تبريز قزوين مسجد و مدرسه شيخالاسلام - خيابان شهداي قزوين مسجد و مدرسه صالحيه - خيابان مولوي قزوين مسجد پنجه علي - خيابان پيغمبريه قزوين آرامگاه حمدالله مستوفي - محله پنبه ريسه قزوين آرامگاه خليل بن غازي قزويني - ميدان محله آخوند قزوين آرامگاه رئيس المجاهدين - جاده قزوين، كرج آرامگاه صدر جهان (امامزاده اباذر) - ارتفاعات شمال شرقي قزوين آرامگاه شيخ احمد غزالي - كوچه امامزاده اسماعيل قزوين آرامگاه ميرابراهيم - گورستان عتيق قزوين آرامگاه پير سفيد - محله پنبه ريسه قزوين امامزاده اسماعيل - خيابان شهدا، قزوين امامزاده اسماعيل - خيابان قزوين، رشت امامزاده بيبيزبيده - قزوين امامزاده بيبي سكينه – سنقرآباد، قزوين امامزاده زرآباد - رودبار الموت امامزاده شاهزاده حسين - قزوين امامزاده سلطان قيس (ويس) - 16 كيلومتري قزوين، روستاي نياب امامزاده عبدالله - روستاي فارسجين قزوين امامزاده كمال - روستاي ضياء آباد دودانگه قزوين امامزاده محمد طاهر - روستاي آوج قزوين امامزاده ولي - روستاي ضياء آباد دودانگه امامزاده سلطان سيد محمّد - خيابان مولوي قزوين امامزاده آينه خاتون - محله پنبه ريسه قزوين امامزاده علي - روستاي شكرناب قزوين امامزاده علياكبر - روستاي سگزآباد قزوين پيغمبريه - قزوين موزه عمارت كلاه فرنگي - قزوين ديدنيهاي شهرستان تاكستان نام محل چشمه يلهگنبد - قاقازان تاكستان چشمه آبگرم جاده تاكستان، آوج - تاكستان قلعه دختر (قزقلعه) - 15 كيلومتري جاده زنجان، تاكستان حمام شاه عباس - تاكستان امامزاده صالح و امامزاده سليمان - روستاي نهاوند تاكستان امامزاده فضل الله - جاده ابهر تاكستان بقعه پير - جنب قبرستان تاكستان امامزاده زلان - 6 كيلومتري تاكستان، روستاي نرجه * منبع: زنده دل، حسن. مجموعه راهنماي جامع ايرانگردي: استان قزوين، تهران: نشر ايرانگردان – جهانگردان، 1379. ص25-28،139-142
قم استان قم با وسعتي معادل 14631 كيلومتري مربع در مركز كشور واقع شده و مركز آن شهر قم است. اين استان بين 51 و 30 تا 50 و 30 درجه طول شرقي نسبت به نصفانهار گرينويچ و 15 و 35 تا 24 و 15 درجه عرض شمالي نسبت به خط استوا قرار گرفته است. استان قم از شمال به «جلگه وارمين و شهر ري از استان تهران و ساوه از استان مركزي، از جنوب به شهرستانهاي محلات و دليجان از استان مركزي و كاشان از استان اصفهان و كوير نمك واز غرب به شهرستانهاي آشتيان و تفرش از استان مركزي محدود است. براساس آخرين تقسيمات كشوري در سال 1375، اين استان داراي يك شهرستان، 4 بخش، يك شهر، 9 دهستان و 363 آبادي داراي سكنه بوده است. شهرستان قم به عنوان تنها شهرستان استان قم و شهر قم مركز شهرستان و مركز استان ميباشد. نام و نشاني اماكن و ديدنيهاي مهم استان درياچه نمك – شرق قم درياچه حوض سلطان- شرق قم پارك ملي كوير- دهستان قمرود خانه حاج قلي خان- محله چهار مردان قم خانه زند (حاج علي خان) – محله چهار مردان قم خانه حضرت امام خميني (ره) – شهر قم خانه ملاصدرا- كهك محله آستانه- شهر قم محله قديمي عشقعلي- شهر قم محمله قديمي لونديد- شهر قم محله قديمي چهار مردان- شهر قم محله قديمي سيدان- شهر قم محله قديمي سنگ بند- شهر قم محله قديمي موسيان و مسجد جامع- شهر قم محله قديم اسحاقيه و باغ سپند- شهر قم مدرسه فيضيه- شهر قم مدرسه غياثيه (پامنار) – نزديك ميدان كهنه شهر مدرسه جهانگير خان- سمت شرقي شهر قم مدرسه رضويه- خيابان آيت الله طالقاني قم مدرسه ستيه- شهر قم كاروانسراي كنارگرد- جاده تهران، قم كاروانسراي دهكده طلب – جاده قم، اراك در شمال سلفچگان كاروانسراي آوه- جنوب جاده قم، ساوه كاروانسراي قلعه سنگي – جاده قم، ري در شمال غرب قم كاروانسراي اتابكي- جاده قم، كاشان كاروانسراي سفيد آب- شرق درياچه نمك كارونسراي باقر آباد- جاده قم، تهران كاروانسراي پاسنگان- قم، كاشان قلعه جمكران- 6 كيلومتري شرق قم بازار قم – شهر قم آرامگاه فتحعلي شاه- قسمت شمالي صحن عتيق حرم آرامگاه محمد شاه – ضلع غربي صحن عتيق حرم مقبره مهد عليا- جهت غربي گنبد محمد شاه آرامگاه مستوفي- شرق صحن عتيق حرم آرامگاه شاه عباس دوم- جنوب غربي حرم حضرت معصومه ”س“ آرامگاه شاه سليمان و شاه صفي- درمحل موزه آستانه آرامگاه علي بن بابويه قمي- شرق خيابان ارم قم مقابر باغ گنبد سبز- بخش شرقي قم آرامگاه آخوند ملا مهدي نراقي- خيابان آيتالله مرعشي نجفي قم آرامگاه آقا ميرزا حسن كاشفي – خيابان آيت الله مرعشي نجفي قم آرامگاه آيت الله صدر – حرم مطهر آرامگاه آيت الله محمد تقي خوانساري – حرم مطهر آرامگاه شهيد آيت الله مرتضي مطهري- حرم مطهر آرامگاه آيت الله عبدالكريم حائري – حرم مطهر آرامگاه شهيد محمد منتظري – مسجد بالاسر حرم مطهر آرامگاه علامه طباطبايي – مسجد بالا سر حرم مطهر آرامگاه آيت الله رباني املشي- مسجد بالا سرحرم مطهر آرامگاه پروين اعتصامي – حرم مطهر قره تپه قمرود- 23 كيلومتري شمال شرقي قم ساختمان هشتي- شهر قم سرو پانصد ساله – روستاي گرگابي جمكران، شرق قم مسجد مقدس صاحب الزمان (عج) – واقع در جاده قم، كاشان مسجد امام حسن مجتبي (ع) – شهر قم مسجد جامع- شهر قم مسجد امام عسگري (ع) – خيابان آستانه قم مسجد اعظم – غرب آستانه حضرت معصومه (ع) مسجد فاطميه (مسجد خانم) – شهر قم تكيه آقا سيد حسن- خيابان آيت الله طالقاني قم تكيه سيدان- خيابان انقلاب قم تكيه يزديها- بازار قم حسينيه شهدا- خيابان شهداي قم حسينيه نجفيها – خيابان انقلاب قم حسينيه آيت الله نجفي- خيابان شهيد منتظري قم آستانه مقدس حضرت معصومه (س) – شهر قم امامزاده اسماعيل (شاهزاده اسماعيل)- دامنه كوه بيد قان 18 كيلومتري قم امامزاده موسي مبرقع- شهر قم امامزاده شاه حمزه- شهر قم امامزاده علي بن جعفر (در بهشت) – شهر قم امامزاده سيد سربخش – خيابان آذر مقابل چهل اختران قم امامزاده احمد بن اسحاق- ميدان كهنه قم امامزاده ابوالعباس احمد- شهر قم امامزاده باوره – روستاي از توابع قهستان امامزاده حليمه خاتون- روستاي لنجرود در جنوب شهرقم امامزاده سكينه خاتون- شرق قم در نزديك روستاي زالون آباد امامزاده سلطان محمد- شمال غربي روستاي صرم در جنوب قم امامزاده سليمان- شمال روستاي صرم، جنوب شرقي قم امامزاده شاه ابراهيم – 24 كيلومتري قم امامزاده شاهزاده ابواحمد- دروازه ري شمال شرقي قم امامزاده شاهزاده احمد و علي حارث- شرق شهر قم امامزاده شاهزاده جعفر غريب- 6 كيلومتري شرق قم امامزاده شاهزاده جعفر- روستاي گيو درنزديكي خلجستان امامزاده شاهزاده زكريا- بين روستاي عيسي آباد و خلجستان امامزاده شاهزاده سيد علي- شمال شهر ومنتهي اليه دروازه ري امامزاده شاهزاده طاهر- در روستاي طغرود شمال غربي قم امامزاده شاهزاده عباس- دهكده جنداب خلجستان امامزاده شاهزاده عباس- هفت امامزاده روستاي ورجان امامزاده شاهزاده محسن- روستاي قباد بزن قم امامزاده صفورا- در خاك فرج جنب شاهزاده احمدقم امامزاده عبدالله – نزديك قلعه صدري قم امامزاده فاضل- قريه بيدهند قم امامزاده معصومه – روستاي كهك و 24 كيلومتري قم بقعه بابا مسافر-شمال شرقي قم بقعه چهار امامزاده شهره، ملاآقا- جهت شمالي شهر قم بقعه خديجه خاتون – شهر قم * منبع: زنده دل، حسن. مجموعه راهنماي جامع ايرانگردي: استان قم، تهران: نشر ايرانگردان – جهانگردان، 1379. ص 23،115-118
سنندج به استناد گفته مورخين، قلعه سنه دژ (سنندج) را سليمان خان اردلان والي كردستان در زمان شاه صفي (1038-1052 ه.ق) آباد ساخت و كلمه ”غمها“ را كه به حساب ابجد 1046 ميشود ماده تاريخ آن قرار داد. هيچيك از جغرافي نويسان اسلامي، اين شهر را به اين اسم در آثار خود ذكر نكردهاند.در گذشته به جاي شهر سنندج فعلي شهري به نام ”سير“ وجود داشت كه اين كلمه در فارسي به معناي ”سي سر“ است. مجاور سيسر، محلي بود به نام صدخانيه (صد خانه) كه احتمالاً به مرور زمان اين نام به ”سنه“ تغيير يافته است. سنندج مدت چهار قرن تحت حكومت حكام مورثي خاندان اردلان بود كه نسبت خود را به ساسانيان ميرسانيدند.در جنگهاي دولتهاي ايران و عثماني در دوره صفويه، اين خاندان گاه جانب ايران را ميگرفتند و زماني از عثماني طرفداري ميكردند. كريم خان زند در سال 1146ه.ق سنندج را ويران كرد و پس از يك دوره هرج و مرج، خسرو خان اردلان در سنندج مستقر شد. آغا محمدخان قاجار به پاس خدمات وي سنقر را نيز ضميمه قلمرو حكومتي او كرد. از سال 1214 تا 1240 ه.ق امانالله خان پسر خسروخان در سنندج حكومت كرد كه در اين مدت اصلاحات زيادي براي آباداني و عمران شهر سنندج به عمل آمد. در حكومت رضا قلي خان اردلان بين اعضاي اين خاندان اختلافاتي به وجود آمد و پس از يك سلسله كشمكشها، سرانجام امان الله خان برادر رضا قلي خان به حكومت رسيد و در حقيقت اين شخص آخرين والي موروثي سنندج بود كه از سال 1265 تا 1284 ه.ق حكومت كرد.در سال 1284ه.ق دولت مركزي، حاج ميرزا معتمدالدوله عموي ناصرالدين شاه را به حكومت كردستان منصوب كرد كه تا سال 1291 ه.ق در آنجا حكمراني ميكرد.در حال حاضر سنندج مركز استان است و يكي از شهرهاي زيباي استان كردستان و غرب كشور محسوب ميشود.
سقز در مورد وجه تسميه سقز گفته ميشود كه اين شهر با نام ”ايزيرتا“ در نخستين اتحاد ماد، پايتخت مادها بود. سركردگان ماد در اطراف شهر استحكاماتي براي خود ساختند كه از جمله ”زيويه“ و ”قپلانتوي“ كنوني (آدامائيت) را ميتوان نام برد. در اين زمان ”سارگن دوم“ پادشاه آشور به سرزمين ماد تاخت، مادها شكست خوردند و ايزيرتا، زيويه و آدامائيت را ويران كرد. پس از آن سكاها به تجديد بناي اين شهر پرداختند و سقز را به نام اسكيت (ساكز) به عنوان پايتخت خود انتخاب كردند. نام امروز سقز از نام قوم ”سكه“ – سكا- اسكيت- سكز به يادگار مانده است و سكز همان ساكز است. دو وجه تسميه ديگر نيز براي اين شهر نقل شده است؛ يكي به دليل درخت حبه الخضر يا ون است. كه گويا در اطراف سقز وجود داشت و ديگر اين كه، اين شهر را سه دختر ساختهاند و لذا سه قز (قز در تركي به معني دختر) ناميده ميشد.شهر سقز سابقاً در دشتي در جنوب غربي شهر فعلي قرار داشت كه اكنون به كهنه سقز يا سقز كهنه معروف است. شهر فعلي ابتدا در اطراف بازار به وجود آمد و قديميترين محله، همان محله بازار شهر است كه بعداً در اثر ارتباط تبريز، سنندج و بانه طرفين جادههاي آن آباد شد. در حال حاضر، موقعيت طبيعي و نحوه استقرار شهر در دامنه ارتفاعات و رودخانهاي كه از كنار آن جاري است، اين شهر را به يكي از زيباترين شهرهاي استان كردستان تبديل كرده است.
بيجار بيجار مركز منطقه گروس، از مناطق حاصلخيز كردستان است كه در شرق سنندج قرار دارد. درباره وجه تسميه آن آمده است كه ناصرالدين شاه با امير نظام گروسي شبي در گروس به سر ميبرد و مطالبي داشت كه ميخواست تا صبح به وسيله جارچي پخش شود، اما صبح روز بعد همه مردم از مطالب آگاه شده بودند. از اين رو آن را شهر ”بيجار“ ناميد و همين اسم تا امروز باقي مانده است. در مورد وجه تسميه بيجار نظر ديگري نيز مطرح است و آن اينكه، اين شهر درخت بيد فراوان داشت و با توجه به اينكه در كردي درخت بيدار ”بي“ و جايگاه بيدار ”بيجار“ گويند، شهر نيز به همين نام يعني سرزمين بيد ناميده شده است. در حال حاضر بيجار يكي از شهرهاي نسبتاً آباد استان كردستان ميباشد.
قروه اين شهر در دشت وسيعي در 93 كيلومتري شرق سنندج و شمال غربي همدان قرار دارد و از آغاز در طول جاده سنندج به طرف همدان توسعه يافته است. مركز حكومت اين شهر در گذشته روستاي قصلان بود كه توسط امان الله خان بزرگ، والي معروف كردستان در محوطه آن بناهايي از قبيل: قلعه، عمارت، مسجد، حمام، باغ و بيشه بزرگي احداث شده است.در حال حاضر قروه به دليل شرايط خاص زمين ساختي و چشمههاي آب گرم و معدني مورد توجه مسافرين و گردشگراني است كه به اين شهر سفر ميكنند.
بانه قبل از اسلام طايفهاي زرتشتي به نام ”قه قو“ بر اين منطقه حاكم بودند كه در حمله اعراب و بعد از آن، ”اختيار دينيها“ حكومت آن را به دست گرفتند. تا اواسط سده سيزدهم هجري نام اصلي شهر بانه ”به روژه“ (آفتابگير) بود و قبالههايي نيز وجود دارد كه در همه آنها مركز بانه قصبه ”به روژه“ ناميده شده است. اين شهر يك بار در قبل از جنگ جهاني اول و بار ديگر در جنگ جهاني دوم دچار آتش سوزي شديدي شد.اكنون گورستان شمال شرقي شهر را بانه كهنه و يا كهنه بانه مينامند. علت تغيير نام و جابجا شدن محل شهر به واسطه شيوع بيماريهاي وبا و طاعون بود كه هرچند سال يك بار شايع ميشد و چون بازماندگان، محل اوليه را آلوده ميپنداشتند، مجدداً در جاي ديگري به ايجاد شهر و ده ميپرداختند.آتش سوزي و جنگهاي قبيلهاي يكي ديگر از عوامل جابجا شدن محل شهر بود. در بانه آباديهائي به نامهاي ”نيزه دو كهنه“، ”به روژه كهنه“، ”سياومه كهنه“، ”آرمرده كهنه“، ”توده كهنه“ و غيره هم شنيده ميشود، ولي آباديهايي نيز با همان نامها بدون كلمه ”كهنه“ وجود دارد.نام بانه را از كلمه كردي ”Bon“ به معني پشت بام و متأثر از ارتفاعات و نحوه استقرار و موقعيت شهر بانه ميدانند. ارتفاع 1525 متري شهر از سطح دريا و چشمانداز ارتفاعات اطراف آن موجب گرديده است كه مردم براي رسيدن به شهر مسير زيادي را به طرف سربالايي طي كنند. نام ”بانه“ را به معني ”خانه“ (منظور اقامتگاه و آبادي و مسكن است) و ”اردو“ (منظور اردوگاه سربازان است) و پادگان (شهر دو قلعه بزرگ داشته) نيز تفسير كردهاند.
مريوان شهر مريوان در حدود يك قرن سابقه تاريخي دارد. يكي از شاهزادگان قاجار به نام فرهاد ميرزا كمي پيش از مشروطيت در اين محل حكومت ميكرد، در مريوان قلعهاي بنا كرد كه جريان بناي آن را در كتيبهاي كه به ديوار مسجد دارالاحسان (مسجد جامع سنندج) نصب كرده، شرح داده است.اين شهر مرزي در همسايگي دولت عثماني قرار داشت و به دستور ناصرالدين شاه قاجار در سال 1282ه.ق قلعهاي مستحكم در آنجا احداث شد. در سال 1286، حاج فرهاد معتمدالدوله بر استحكام قلعه افزود و آن را شاه آباد ناميد. در كنار همين قلعه نظامي، روستايي به وجود آمد كه به نام قلعه (مريوان) نامگذاري شد. در داخل شهر به دستور حاج معتمدالدوله يك باب قنات، حمام و آب انبار احداث شد.بعد از حاج فرهاد معتمدالدوله، حاج محمد عليخان ظفرالملك قلعه را وسعت داد و در داخل آبادي شاه آباد چندين باب منزل، يك كاروانسرا و قناتي ديگر احداث كرد. بعدها كليه اين تأسيسات در اثر شورش و هرج و مرج عشاير كرد منطقه، ويران شد. در اوايل حكومت پهلوي، حاكم وقت در روستاي موسك قلعهاي بنا نهاد كه امروزه از آن به عنوان پادگان استفاده ميشود و فاصله چنداني با شهر ندارد. وجود درياچه زريوار در غرب شهر مريوان زيبايي خاصي به اين شهر بخشيده و آن را به يك ناحيه تفرجگاهي تبديل كرده است.
ديواندره ديواندره يكي از شهرستانهاي استان كردستان است كه در فاصله 95 كيلومتري شمال سنندج واقع شده است. ديواندره امروزي يكي از كانونهاي در حال توسعه روستايي بود كه يك دهه قبل به شهر تبديل شده است. اين شهرستان آب و هوايي معتدل دارد. نام و نشاني اماكن و ديدنيهاي مهم استان
شهرستان سنندج درياچه پشت سد قشلان (سد وحدت) – 10 كيلومتري شمال سنندج عمارت خسروآباد – سنندج عمارت سالار سعيد – سنندج عمارت وكيل الملك – سنندج عمارت امجدالاشراف- سنندج خانه آصف – سنندج قلعه پلنگان – دهستان ژاورود پل قشلاق – 3 كيلومتري شرق سنندج پل شيخ – بر روي رودخانه قشلان مسجد درالاحسان – سنندج مسجد هاجره خاتون – سنندج امامزاده پيرعمر – سنندج
شهرستان قروه چشمه آب معدني باباگر – 18 كيلومتري شمال شرقي قروه چشمه سراب قروه – دامنه كوه امامزاده ابراهيم عطار چشمه سراب وينسار – دشت چهاردولي، دامنه كوه كمرزرد حمام قصلان – شمال شرقي قروه امامزاده باباگر – روستاي بابا گورگور قروه
شهرستان بيجار چشمه آب تلخ (پير صالح) – روستاي قشلاقلو دهستان نجف آباد چشمه سراب بيجار- جنوب غربي بيجار چشمه خاورآباد – جنوب شرقي چشمه سراب بيجار چشمه قمچقاي – 17 كيلومتري قمچقاي چشمه هفت آسياب – روستاي شريف آباد دهستان سياه منصور قلعه قمچاي – دهستان كراني
شهرستان مريوان درياچه زريوار – 2 كيلومتري غرب مريوان قلعه ايمام – 3 كيلومتري شرق مريوان سنگ نبشته اورامانات – اورامانات، كوه رينانه
شهرستان بانه زيارتگاه سليمان بيگ – بانه
شهرستان ديواندره غار كرفتو – روستاي اوباتو ديواندره
شهرستان كامياران چشمه آب معدني گواز – 50 كيلومتري شمال غرب كامياران
شهرستان سقز تپه زيويه – 40 كيلومتري شرق سقز * منبع: زنده دل، حسن. مجموعه راهنماي جامع ايرانگردي: استان كردستان، تهران: نشر ايرانگردان – جهانگردان، 1379. ص32-37،109-111
کرمان در مدارك تاريخي و جغرافيايي اسلامي اين منطقه كرمان، كارمانيا، ژرمانيا، كرمانيا، كريمان، كارماني و كرماني ذكر شده است. اگر كارمان را دو كلمه بگيريم «كار» به معني جنگ و «مان» به مفهوم محل است كه در مجموع معني «جايگاه دلاوري و نبرد» دارد. بعضي از جغرافيادانان، نام قديم اين شهر را گواشير (بردشير) خواندهاند. گفته ميشود؛ گواشير همان «كوره اردشير» يا شهر اردشير بوده است كه به تدريج به «گواشير» تبديل شده است. به استناد منابع تواريخ عرب و يهود، كرمان منسوب به كرمان بنهيتال بن ارفحشد بن سام بن نوح است و نام آن در كتيبه بيستون به صورت «يوتيه» ذكر شده است. در دوره ساسانيان فرمانرواي كرمان، عنوان شاه داشت، چنانكه بهرام چهارم (388 ـ 389 م.) به مناسبت اينكه در زمان پدرش والي كرمان بود به كرمانشاه (شاه كرمان) معروف بود. در اين دوره سيرجان مهمترين ناحيه كرمان محسوب ميشد. كرمان در دوره اسلامي و مقارن با 21 تا 24 هـ. ق و سالهاي بعد از آن تلاطمات سياسي زيادي را شاهد بود. عمربنخطاب در اين زمان سهيل عدي و عبدالله عتبان را مأمور فتح كرمان كرد. سرداران نامبرده با گرفتن اندك جزيهاي از حاكم كرمان به مدينه مراجعت كردند. يزدگردسوم در سال 29 هـ. ق در مقابل حمله اعراب به كرمان گريخت. گفته ميشود كه تا آن زمان هنوز هم ساكنين كرمان نسبت به وي وفادار مانده بودند. در سال 31 هـ ق مردم كرمان به جرم ندادن جزيه مورد هجوم سردار عرب، عبدالله بن عامر قرار گرفتند. وي كه از سوي عثمان مأمور فتح كرمان شده بود، بدون مقاومت اهالي، كرمان را فتح كرده و جزيه چندين سال عقب افتاده را هم از اهالي باز پس گرفت و مجاشع بن مسعود را با يك هزار تن سپاه به حكومت كرمان برگزيد و خود عازم خراسان گرديد. در درگيريهايي كه بين اهالي و سپاه عرب درگرفت با مداخله نيروهاي كمكي عبدالله بن عامر، كرمان به تصرف كامل مسلمانان درآمد و مجاشع در دوران خلافت عثمان و علي بن ابيطالب عليهالسلام، كماكان حاكم كرمان ماند. در دوره خلافت بنياميه شورشهايي در كرمان برپا شد. عبدالرحمن بن اشعث از طرف امويان به جاي مجاشع به حكومت كرمان منصوب شد. در زمان خلافت عمر بن عبدالعزيز (99ـ101 هـ. ق) غسان نامي به حكومت كرمان منصوب گرديد. در دوران حكومت وي كرمان رو به آبادي نهاد و بسياري از آتشكدههاي زرتشتيان كه به آنها مجوسيه ميگفتند، خراب شد. در زمان خلفاي بني عباس حوادث مهمي در كرمان روي نداد. در اين دروه كرمان در معرض حمله اقوامي كه قبل از اسلام در بنادر خليج فارس ميزيستند قرار گرفت. ولي معتصم آنها را شكست داده و از كرمان خارج كرد. در سال 253 هـ ق. كرمان به تصرف يعقوب ليث مؤسس سلسله صفاريان درآمد. بعد از وي برادرش عمروفارس، كرمان و سيستان را در تصرف داشت. در سال 266 هـ. ق كرمان به تصرف سامانيان درآمد، ليكن در سال 267، عمرو بار ديگر بر كرمان استيلا يافت. بعد از درگذشت عمروليث حكام كرمان توسط امراي سلسله ساماني تعيين ميشد. در سال 315 هـ. ق. كرمان به تصرف معزالدوله ديلمي در آمد و ديلميان چندين دهه بر اين شهر حكومت راندند. بعداً بر سر تصرف كرمان ميان خاندان آل بويه اختلاف افتاد و كشمكش ميان ديلميان و آل بويه تا سالها ادامه داشت و در اين زمان نيز حكومت كرمان به دفعات دست به دست ميشد، تا اينكه در سال 433 هـ. ق. كرمان به تصرف آلب ارسلان سلجوقي درآمد و وي مؤسس لاجقه كرمان شد كه حكومت آنان تا سال 583 هـ.ق. ادامه داشت. به گفته ياقوت حموي كرمان در دوره سلاجقه از بهترين و آبادترين بلاد محسوب ميشد. در اواخر دوران زمامداري اين سلسله، اوضاع داخلي كرمان دستخوش هرج و مرج گرديد و نابساماني آن با حمله غزان شدت يافت. در سال 583 هـ.ق. غزاق بر كرمان مسلط شدند و زرند را موقتاً مركز ايالت خود قرار دادند. در اين دوره ملك دينار غزنوي حاكم كرمان بود. بعد از درگذشت ملك دينار پسرش علاء الدين فرخ شاه (591 ـ 592 هـ.ق) به جاي او نشست، در دوران وي كرمان دستخوش آشوب و ناامني گرديد و جمعي از امراء، به نام علاء الدين تكش خوارزمشاه خطبه خواندند (568 ـ 598 هـ.ق) خوارزمشاه هم از اين موقعيت استفاده كرده و سپاهي را از خراسان مأمور تصرف كرمان كرد. در نتيجه در سال 592 هـ. ق. كرمان ضميمه قلمرو خوارزمشاهيان گرديد و هندوخان پسر علاء الدين تكش خوارزمشاه حاكم آنجا شد. مقارن درگذشت تكش باز كرمان ميدان تاخت و تاز تركمانان غز شد. در اين ايام ملوك شبانكاره به كرات براي سركوبي غزان به كرمان تاختند تا سرانجام اين ايالت را به تصرف خود درآوردند، ليكن بر اثر ظلم و بيدادگري حكام شبانكاره اهالي به جان آمده عليه اين قوم سربه شورش برداشتند و عجم شاه يكي ديگر از پسران ملك دينار را كه در زمان هندوخان روانه خوارزم شده بود و در اين زمان در كرمان بسر ميبرد، به اميري انتخاب كردند. در همين گيرو دار اتابك مظفرالدين سعد بن زنگي (599 ـ 623 هـ.ق) كه با ملوك شبانكاره در زد و خورد بود، كرمان را يكبار در سال 600 و بار ديگر در سال 602 هـ.ق به تصرف خود درآورد و كرمان تا سال 607 بوسيله يكي از گماشتگان اتابك سعد اداره ميشد. در اين سال گماشته اتابك از فرمان مخدوم خود سرپيچيد و بار ديگر اوضاع كرمان آشفته شد. در همين زمان تاجالدين ابوبكر كه از طرف سلطان محمد خوارزمشاه بر شهر زوزن و قهستان حكومت ميكرد، از اين هرج و مرج استفاده كرده و كرمان را به تصرف خود درآورد. در سال 619 هـ.ق مقارن رسيدن چنگيزخان به خراسان براق حاجب (قتلغ خان) از امراي خوارزمشاهي بر كرمان استيلا يافت و رسماً سلسله قراختائيان را بنيان گذاشت. اين سلسله از 619 تا 703 هـ. ق در كرمان سلطنت كردند. در زمان حكومت قراختائيان بود كه ماركوپولو سياح معروف ونيزي از كرمان ديدن كرد. در سال 741 هـ.ق امير مبارزالدين محمد مؤسس سلسله آل مظفر، كرمان را تصرف كرد. بعد از انقراض اين سلسله كرمان ضميمه متصرفات امير تيمور گوركاني شد و پس از تيموريان سلسلههاي قراقويونلو و آققويونلو به ترتيب كرمان را تصرف كردند. مقارن ظهور شاه اسماعيل اول مؤسس سلسله صفويه (905 ـ 930 هـ. ق) كرمان در تصرف پسران سلطان حسين بايقرا بود. شاه اسماعيل با اعزام يكي از سرداران خود به نام جان محمد به كرمان، اين شهر را بدون مقاومت و خونريزي به تصرف درآورد. در اين زمان عدهاي از ازبكان از طريق خراسان به كرمان تاختند، ليكن از سرداران شاه اسماعيل شكست خورده و عقبنشيني كردند. از اين تاريخ به بعد تا پايان سلسله صفويه كرمان قرين امنيت و آسايش بود. گنجعلي خان يكي از معروفترين حكام دوره صفوي است كه در مدت مأموريت خود در كرمان نسبت به آبادي و عمران آنجا سعي و كوشش زياد كرده و آثار زيادي در آن شهر از خود به يادگار گذاشته است. محمود افغان در سال 1132 هـ. ق به قصد تصرف اصفهان پايتخت صفويه از طريق سيستان خود را به كرمان رسانيد، ليكن در آنجا از لطفعلي خان والي فارس و برادر زاده فتحعلي خان وزير اعظم به سختي شكست خورد و به قندهار گريخت. محمود افغان بار ديگر در سال 1132 هـ. ق از راه سيستان به كرمان تاخت و پس از استيلا بر آن از طريق يزد راهي اصفهان شد. پس از دفع اشرف افغان توسط نادر و خلع شاه طهماسب دوم از سلطنت، كرمان مانند ساير مناطق ايران به تصرف نادر مؤسس سلسله افشاريه درآمد. بعد از كشته شدن نادر، كرمان دستخوش هرج و مرج گرديد و به وسيله افغانها و بلوچها تاراج شد. كريم خان زند مؤسس سلسله زنديه (1163 ـ 1193 هـ.ق) بعد از سركوبي مخالفين خود، خدا مراد خان زند را با سپاهي به كرمان فرستاد. اين سردار بدون هيچ گونه مانعي كرمان را تصرف كرد. بعد از انقراض سلسله زنديه بوسيله آغامحمد خان قاجار، روزهاي تاريك و تيره روزي كرمانيان آغاز شد. آغامحمد خان همين كه از حركت لطفعلي خان زند به كرمان و انتخاب آنجا به پايتختي مطلع شد، با شتاب رهسپار كرمان گرديد و نزديك چهار ماه آنجا را در محاصره گرفت و در نهايت كرمان را به تصرف خود درآورد. آغامحمد خان پس از استيلا بر شهر، فرمان قتل عام اهالي بيگناه را صادر كرد و سپاهيان قاجار از هيچ جنابت و ددمنشي در حق اهالي بيگناه كرمان فروگذاري نكردند. روايت است كه به دستور آغامحمد خان بيش از 20 هزار نفر از نعمت بينايي محروم شدند و از سرهاي عدهاي از ساكنين بيگناه كله منارهها بر پا گرديد. بعد از مرگ آغامحمدخان در دوره سلطنت فتحعلي شاه، شهر جديد كرمان در شهر غربي شهر قديم بنا شد. شهر امروزي كرمان به بركت توسعه صنعتي، كشاورزي و فرهنگي يكي از آبادترين شهرهاي ايران به حساب ميآيد.
بم بم در قديم يكي از پنج كوره ايالت فارس بود. ابن حوقل مؤلف كتاب صورهالارض در قرن چهارم هجري از بم به نام شهري كه از جيرفت بزرگتر و هوايش از آن سالمتر و داراي نخلستانهاي زياد بود، ياد كرده است، نويسنده مذكور از سه مسجد بم به نامهاي مسجد خوارج و مسجد هزاران و مسجد قلعه نام برده و به تفصيل از پارچههاي مرغوب و زيبايي كه در آنجا بافته ميشد، ذكر كرده است. بنا به گفته مقدسي در كتاب احسن التقاسيم، باروي شهر بم چهار دروازه به نامهاي نرماشير، كوسكان، آسبيكان و كورجين داشته است. طبق گفته وي بيشتر بازارهاي بم در خارج شهر و تعدادي هم در داخل شهر قرار داشته است. بم در مسير جادههايي كه جنوب شرقي ايران را با سيستان، افغانستان و بلوچستان مرتبط ميكند قرار داد. به همين جهت اين شهر از دوره ساسانيان اهميت نظامي و بازرگاني زيادي داشته است. اين شهر در سال 1131 هـ.ق به تصرف محمود افغان درآمد، ولي به علت شورشي كه در قندهار روي داد آنجا را رها كرده عازم قندهار شد ولي بار ديگر در سال 1134 هـ. ق بر بم استيلا يافت و اين وضع تا سال 1143 كه نادر اشرف افغان را شكست داد ادامه داشت. در همين شهر بود كه لطفعلي خان زند در سال 1209 هـ.ق توسط عمال آغامحمد خان قاجار دستگير شد. خان قاجار به يادگار اين موفقيت كله منارهاي از سرهاي 600 تن از مخالفين خود در بم برافراشت. شهر و قلعه باستاني بم يكي از يادگارهاي شگفت معماري فلات مركزي ايران است كه در جاي خود به تفصيل مورد اشاره قرار خواهد گرفت. بم امروزي، شهري در حال توسعه و رشد است.
جيرفت مورخين و جهانگردان عقيده دارند كه شهر جيرفت در اثر سيل بنيان كني نابود گرديده. خرابههاي شهر قديمي جيرفت در يك كيلومتري جيرفت فعلي (سبزواران) قرار دارد. خرابههاي شهر قديم را به عهد دقيانوس نسبت دادهاند و از اين خرابهها سكهها و آثار عتيقه بسيار به دست آمده است. جيرفت از دو كلمه «جير» به معني پست و پايين و «افت» به معني افتاده تشكيل شده است. به طور كلي جيرفت، به معناي «جلگه پست آبرفتي» است. اين سرزمين ديرپاي كهن به علت درختان سر به فلك كشيده و انواع محصولات گرمسيري و سردسيري به «هند كوچك» معروف شده است. نام جيرفت در سال 35 هـ.ق براي اولين بار به مناسبت تصرف آن توسط مجاشع بن مسعود در تاريخ ثبت شده است و از آن به بعد نيز مكرر از آن شهر نام برده شده است. ابن حوقل در قرن چهارم هجري از جيرفت به نام شهري بزرگ كه سه فرسخ طول آن بوده و يكي از مراكز مهم خراسان و سيستان محسوب ميشده و محصولات نواحي گرمسيري و سردسيري در آن به عمل ميآمده ياد كرده است. بنا به گفته مقدسي جيرفت از استخر بزرگتر بوده و خانههاي آن را از خشت با پايههاي سنگي بنا كرده بودند. به استناد گفته ياقوت حموي، جيرفت «جرودس» نام داشته است. جيرفت قبل از حمله مغول يكي از شهرهاي آباد و ثروتمند جهان اسلام بود. شاهراهي كه از خليج فارس و بندر هرمز عبور ميكرد و راهي كه از هندوستان و از طريق جالق امتداد مييافت در جيرفت به هم متصل ميشد. كالاهاي تجارتي كه از هندوستان به ايران صادر ميشد از جيرفت به ساير شهرهاي ايران توزيع ميگرديد. ماركوپولو تاجر و سياح ونيزي از اين شهر به نام «كاماداي» ياد كرده است. ظاهراً در زمان عبور وي اين شهر به كلي ويران شده بود.
رفسنجان رفسنجان اسامي مختلف دارد كه بيشتر در ارتباط با ذخاير زيرزميني آن نامگذاري شده است. مانند رفسنگان يا رفسنگ به معناي مس است كه معرب آن رفسنجان است. اين شهر قديمي ديرينه دارد و باغهاي پسته آن مشهور است يكي از شخصيتهاي معروف تاريخ معاصر ايران به نام آيتاله اكبر هاشمي رفسنجاني در اين شهر تولد يافته و اين شهر از اين جهت نيز اشتهار جهاني يافته است.
سيرجان نام اين شهر سيرگان بوده است و بناي آن را به بهمن پادشاه اشكاني نسبت ميدهند، عرب آن را سيرجان مينامد. در قرون وسطي ايالت كرمان داراي دو كرسي بود: سيرجان و بردسير. جغرافيا نويسان اسلامي سيرجان را به صورت «السيرجان» ضبط كردهاند. خرابههايي كه در ساليان اخير در محل قلعه سنگ در شرق سعيدآباد بر سر راه بافت كشف شده به احتمال زياد همان محل سيرجان قديم است. پس از استيلاي مسلمانان بر ايران، كرمان همچنان مركز ايالت بود و اين موقعيت را تا اواسط قرن چهارم هجري كه جنوب ايران به تصرف آل بويه درآمد حفظ كرده بود. در زمان اين سلسله كرسي ايالت كرمان از سيرجان بردسير منتقل شد، به همين علت سيرجان اهميت و اعتبار خود را از دست داد. بنا به گفته مقدسي، سيرجان در زمان آلبويه از شيراز بزرگتر بوده است و دومين شهر ايالت كرمان محسوب ميشده و 45 مسجد كوچك و بزرگ داشته است. بعد از حلمه مغول، سيرجان به تصرف سلاطين آل مظفر درآمد و بعد از انقراض اين سلسله توسط امير تيمور، والي سيرجان گودرز نامي بود كه همچنان به نام آل مظفر در آنجا حكومت ميكرد. تيموريان بعد از دو سال محاصره شهر را به تصرف درآوردند و آن را به ويرانهاي مبدل ساختند. سيرجان امروزي رو به آبادي و توسعه تجاري و صنعتي است و بارانداز معروف و پررونقي دارد. شهر سيرجان به دليل موقعيت خاص جغرافيايي و استقرارش بر سر راههاي ارتباطي كرمان، يزد، بندرعباس، شيراز و نيز وجود زمينهاي كشاورزي حاصلخيز و منابع بسيار غني معدني، از دير باز تاكنون پذيراي مهاجرين مختلف بوده است كه در رشد و توسعه آن مؤثر بودهاند.
شهر بابك شهر بابك از شهرهاي قديمي ايران است و بناي آن را به بابك پدر اردشير بابكان نسبت ميدهند. اردشير بابكان مؤسس سلسله سلاطين ساساني بوده و شهر فعلي بابك در آن زمان از توابع كرمان محسوب ميشده است. جغرافيدانان مانند اصطخري و مقدسي و ديگران از آن نام برده ولي درباره آن توضيح بيشتري ندادهاند. حمدالله مستوفي نيز در كتاب نزههالقلوب آن را از توابع كرمان دانسته است. در كل ميتوان گفت كه پيشينه تاريخي شهر بابك با جغرافياي تاريخي كرمان در هم آميخته است. نام و نشاني مكانهاي تاريخي و ديدنيهاي مهم استان
شهرستان كرمان چشمه راين – 33 كيلومتري شمال غربي كرمان چشمه قلعه عسگر – سلطان آباد كرمان چشمه معدني ته خاتون – شرق كرمان چشمه غرغره – 40 كيلومتري راين چشمه ابارق ـ جنوب شرق كرمان چشمه بوجان – جنوب غربي كرمان چشمه رضا آباد – شمال كرمان چشمه پاچنار – 67 كيلومتري شمال كرمان چشمه بيشه – 24 كيلومتري شرق كرمان چشمه اختيار آباد – شمال شرقي كرمان چشمه حوضنو – بخش جوشان كرمان چشمه بغرا – بخش بوشان كرمان چشمه حوض آباد – 35 كيلومتري جنوب شرقي كرمان مقبرهشاه نعمت الدولي... ييلاقات ماهان – 30 كيلومتري جنوب كرمان ييلاقات جوپار – 110 كيلومتري كرمان ييلاقات راين – 30 كيلومتري شرق كرمان آب انبار عليمردان خان – مجموعه گنجعلي خان كرمان حمام گنجعلي خان – كرمان چاپخانه سنتي وكيل – كرمان حمام ابراهيمخان – مجموعه گنجعلي خان كاروانسراي چهار سوق – سمت چپ بازار كاروانسراي وكيل – بازار وكيل كاروانسراي ميرزا علينقي – بازار كرمان كاروانسراي لحاف دوزها – روبروي كاروانسراي هندوها كاروانسراي حاج مهدي – بازار هنود كاروانسراي هندوها – كرمان كاروانسراي حاج آقاي علي – شرق ميدان گنجعلي خان مدرسه گنجعلي خان – بازار كرمان مدرسه حياتي – شهر كرمان مدرسه ابراهيمخان – جنوب شرقي كرمان مقبره خواجه اتابك – بخش جوپار مقبره شاهزاده حسين جوپار – شهر كرمان بقعه پير بابا مسافر – 60 كيلومتري شرق كرمان بازار ميدان ارگ – شهر كرمان بازار اصلي كرمان – ميدان ارگ بازار گنجعلي خان – ضلع شمالي ميدان گنجعلي خان بازار و مجموعه وكيل – انتهاي بازار اختياري بازار مظفري – انتهاي بازار وكيل بازار عطاري – بازار وكيل گنبد جبليه – شرق كرمان گنبد سبز – شهر كرمان گنبد مشتاقيه – فلكه مشتاقيه محله قديمي دروازه وكيل – نزديكي مسجد جامع محله قديمي دروازه ناصري – در شرق محله شهر محله قديمي دروازه گبري – شهر كرمان باغ شاهزاده ماهان – 6 كيلومتري ماهان چهار سوق گنجعلي خان – راسته بازار يخدان مؤيدي – شهر كرمان مسجد جامع ـ شهر كرمان مسجد چهل ستون – خ شريعتي موزه ضرابخانه – ضلع شمالي ميدان گنجعلي خان موزه مردم شناسي – حمام گنجعلي خان
شهرستان جيرفت ييلاقات دلفارد – 30 كيلومتري جاده جيرفت، ساردوئيه ييلاقات درب بهشت ـ بخش ساردوئيه ييلاقات اسفندقه ـ 72 كيلومتري جيرفت و بازفت قلعه سموران – 60 كيلومتري شرق شهر جيرفت مقبره امير حيدر – اسفندقه جيرفت
شهرستان زرند چشمه آب معدني باب تنگل- شمال شرقي زرند ييلاقات كوه بنان – 80 كيلومتري زرند
شهرستان سيرجان چشمه آب معدني – جنوب شرقي سيرجان باغ سنگي – 40 كيلومتري سيرجان آرامگاه ميرزبير – سعادت آباد سيرجان
شهرستان بم ييلاقات ده بكري – جاده بم، كرمان ييلاقات مسكون – جاده بم، جيرفت ارگ تاريخي – شمال شرقي بم
شهرستان بردسير بقعه پير برحق (جارسوز) – شهر بردسير برج نگار – نزديك بردسير
شهرستان رفسنجان چشمه حسين آباد- 36 كيلومتري جنوب غربي رفسنجان چشمه قاسم آباد – 6 كيلومتري شرق رفسنجان چشمه آبادآوران – 58 كيلومتري شمال شرق رفسنجان امامزاده شاه سليمان – رفسنجان مسجد صباحي – رفسنجان
شهرستان بافت ييلاقات رابر – 24 كيلومتري بافت
شهرستان شهر بابك ناحيه تاريخي ميمند – روستاي ميمند ناحيه تاريخي انار – روستاي انار * منبع: زنده دل، حسن. مجموعه راهنماي جامع ايرانگردي: استان كرمان، تهران: نشر ايرانگردان – جهانگردان، 1379. ص 28-36، 119-122
كرمانشاه كرمانشاه يكي از باستانيترين شهرهاي ايران است كه گفته ميشود توسط طهمورث ديوبند – پادشاه افسانهاي پيشداديان- ساخته شده است. برخي از مورخين بناي آن را به بهرام پادشاه ساساني نسبت ميدهند. كرمانشاه در زمان قباد اول و انوشيروان ساساني به اوج عظمت خود رسيد. در قرن چهارم يكي از مورخان اسلامي از كرمانشاه به عنوان شهري زيبا در ميان اشجار و آبهاي روان ياد كرده است.تاورنيه، جهانگرد و بازرگان فرانسوي، كرمانشاه را به عنوان شهركي پرنعمت و آباد وصف كرده و چنين نوشته است: ” هم زمان با حمله افغان و سقوط اصفهان كه طومار فرمانروايي خاندان صفوي در نورديده شد، كرمانشاه به جرم قرب جوار، با تهاجم عثمانيها مواجه گرديد و بار ديگر شهر رو به خرابي نهاد.“ نادر شاه به منظور آمادگي در مقابل تجاوز عثمانيها، به اين شهر توجهي خاص مبذول داشت. در اوايل حكومت شاه اسماعيل صفوي سلطان مراد آق قويونلو با 70 هزار نفر كرمانشاه و همدان را اشغال كرد.صفويه براي جلوگيري از تجاوز احتمالي امپراطوري عثماني اين شهر را مورد توجه قرار داد. در زمان شيخ عليخان زنگنه صدر اعظم صفوي به آباداني و رونق كرمانشاه افزوده شد، ولي در دوره افشاريه مورد هجوم عثمانيها قرار گرفت. اما نادرشاه عثمانيها را به عقب راند، ولي در اواخر زندگي نادرشاه، كرمانشاه با محاصره و تاراج عثمانيها مواجه شد. كرمانشاه در عهد زنديه دستخوش آشوب فراواني گرديد. به طوري كه در كتاب ”تحفه العالم“ عبدالصيف جزايري از كرمانشاه به عنوان خرابه نام برده شده است. در دوره قاجار تا حدي از حملات عثمانيها به ناحيه كرمانشاه كاسته شد. بهطوري كه در سال 1221ه.ق محمدعلي ميرزا به منظور جلوگيري از تجاوز عثمانيها در كرمانشاه مستقر شد.در سال 1267ه.ق، امام قلي ميرزا از طرف ناصرالدين شاه به سرحدادي كرمانشاه منصوب شد و مدت 25 سال در اين شهر حكومت كرد و در همين دوره بناهايي را احداث و به يادگار گذاشت. اين شهر در جنبش مشروطه سهمي به سزا داشت و در جنگ جهاني اول و دوم به تصرف قواي بيگانه درآمد و پس از پايان جنگ تخليه شد. در نتيجه جنگ تحميلي عراق عليه ايران، اين شهر خسارات زيادي ديد و پس از جنگ اقدامات مؤثري در جهت بازسازي آن صورت گرفت.
اسلام آباد غرب نام اسلام آباد غرب نخست ”مندلي“ بود. بعد از حمله عربها، يكي از سرداران عرب به عمران و آبادي آن پرداخت و به مرور زمان به شهر ”هارون آباد“ معروف شد. در سال 1309 ه.ش نام شهر به شاه آباد غرب تغيير يافت.بعد از انقلاب اسلامي در سال 1357، نام اين شهرستان به اسلام آباد غرب تغيير داده شد. اين شهر در روزگار صفويه به ويژه در زمان شاه عباس رونق يافت و كاروانسراهايي براي اقامت تجار، مسافران و زايران عتبات عاليات احداث شد. بعضي از بخشهاي اين شهرستان سابقهاي تاريخي دارند: بخش ماهيدشت در دوره اشكانيها به ”نيستاه“ معروف بود و به دليل آب و هوا و مراتع خوب، محل پرورش اسب جنگاوران اشكاني بوده است. در زمان صفويه اين ناحيه ماهيدشت ناميده شد و كاروانسراي شاه عباسي در آن بنا گرديد.بخش كرند در دامنه كوهستان واقع شده و آب و هواي معتدلي دارد. مورخان، صنعتگران و آهنگران كرندي را حتي در عهد داريوش هخامنشي با ذوق فراوان ذكر كردهاند.
پاوه (اورامانات) نام پاوه را به پاوه، سردار يزدگرد سوم – آخرين شاهنشاه ساسانيان – منسوب ميدانند كه جهت جلب حمايت اكراد روانه اين منطقه گرديد و مورد احترام اهالي قرار گرفت. بعدها به خاطر تجليل از آن سردار، اين ناحيه را پاوه ناميدند كه در كتابهاي عربي ”فاوج“ آمده است.قلعه دژ و پاسگه كه هنوز در پاوه وجود دارد بازمانده برج و باروي عهد آن سردار است. ظاهراً در محلي نزديك پاوه كه اكنون ”جنگاه“ گفته ميشود، مردم پاوه با سعد وقاص جنگيدهاند. همچنين معني كلمه اورامانات از اورتن (اورامان) – نام يكي از سرودههاي دين زرتشتيان – گرفته شده است.
سرپل ذهاب سرپل ذهاب در جوار ويرانههاي شهر قديمي حلوان بنا شده و قلعه مخروبهاي نيز در نزديكي آن قرار دارد. سرپل ذهاب به عنوان دژ و پايگاه مرزي ايران باستان بود كه در زمان حمله عربها به ايران از بين رفته و آثاري از پايههاي آجري آن به جا مانده است.در كتب تاريخي از اين ناحيه به عنوان «زهاو» مركز ايالت حلوان نام برده شده است. كلمه ذهاب در لغت به معني ”آب مقطر، خوب و همچنين به معني چشمه و منبع آب“ آمده است. ظاهراً به علت چشمهسارها و سرابهاي فراوان، اين شهر به ذهاب مشهور شده است. نام ديگر اين ناحيه ”سرپل“ است كه از نام پلي بر روي رودخانه الوند در 12 كيلومتري ذهاب اخذ شده است. اين پل در سال 1345 ه.ش تخريب شده است. اين شهر كه طبيعتي بسيار زيبا دارد در جنگ تحميلي آسيب فراوان ديد ولي بعد از جنگ دوباره بازسازي و نوسازي شد.
سنقر و كليايي سنقر در لغت فارسي به معني ”پرنده شكاري“ است. از قدمت ديرينه اين شهر اطلاعات روشني در دست نيست ولي در دوره سلاجقه امراي سنقر به نام ”آقا سنقر“ معروف بودهاند. گفته ميشود كه شهر سنقر در ابتدا يك اردوگاه مغولي بود كه بعدها به شهر تبديل شده است.در زمان شاه اسماعيل دوم صفوي حكومت سنقر به عهده «سولاق حسين تكلو» بود. در عصر شاه طهماسب اول حكومتي به نام سنقر و كلهر در اين ناحيه ايجاد و به خوانين زنگنه تفويض گرديد.در سال 1017 هجري قمري به حكم شاه عباس صفوي، سنقر جزء تبول مصطفي پاشا فرزند اوزون احمد شد. به سال 1048 از طرف شاه صفي، شاهرخ بيگ (مير آخور)، به حكومت سنقر، هرسين، كرمانشاه و بيستون منصوب شد.در دوره افشاريه و زنديه سران ايل كليايي به حكومت سنقر، منصوب شدند. سپس حكومت سنقر به خسروخان اردلان والي كردستان تفويض گرديد.در زمان فتحعلي شاه قاجار فرزند وي فتحاله ميرزا به حكومت سنقر گماشته شد. سپس اين ناحيه با نواحي كنگاور، ملاير و تويسركان يكي شده و تحت حكمفرمايي شاهزاده شيخعلي ميرزا- پسر فتحعلي شاه – قرار گرفت. در زمان ناصرالدين شاه سنقر و كليايي ضميمه اسدآباد شد.در حال حاضر شهرستان سنقر و كليايي از نواحي جالب توجه و زيباي استان كرمانشاه است كه در جلگه هموار و زيبايي واقع شده و اطراف آن را رودخانه، سبزه زار، باغات و بيشه زار فراگرفته است و قلل كوههاي آن تا اواخر تابستان از برف زمستاني ميدرخشد و از جهات طبيعي واجد ارزشهاي جهانگردي ميباشد.
قصر شيرين قصر شيرين از شهرهاي بسيار قديمي ايران است. بناي اين شهر به خسرو پرويز ساساني منسوب است، ولي در عصر هخامنشيان نيز آباد بوده است. در اطراف شهر فعلي، ويرانههاي قصر شيرين كهنه باقي مانده است كه گفته ميشود در زمان سلطنت خسرو پرويز، باغي وسيع با قصرهاي دلپذير و فرخ انگيز بود و قصر زمستاني محبوبه او شيرين نيز در آن قرار داشته است. افسانه معروف شيرين و فرهاد از نام اين شهر اخذ شده است.پس از حمله عربها، قصر شيرين ويران گشت و تا سال 1270 ه.ق، مانند قصبه كوچكي باقي ماند. در جنگ جهاني اول، قصر شيرين مرز سربازان دولتهاي آلمان و عثماني از يك طرف و روسيه و انگلستان از طرف ديگر بود. اين شهر هم اكنون گسترش يافته و به شهري بزرگ و جذاب تبديل شده است.
كنگاور كنگاور يكي از شهرهاي قديمي ايران است كه قدمت آن به دوره ساساني ميرسد. بعد از شكست ايران، عربها نام آن را قصراللصوص ناميدند. كنگاور به دليل همجواري با معبد باستاني آناهيتا، اهميت ويژهاي داشته است. اين شهر تا زمان ساسانيان آباد بود، ولي پس از غلبه عربها ويران شده است. در حال حاضر آثار قلعه خرابه سنگي معبد آناهيتا در محله گچكن آن باقي مانده است.جغرافيانويس يوناني – ”خاراكسي“- در قرن اول ميلادي از كنگاور تحت عنوان «گونگويار» ياد كرده است. تاريخ و جغرافيانويسان عرب از قرن چهارم هجري، از اين ناحيه نام برده و اغلب آن را ”كَنكَور“ نوشتهاند.در اين شهر، خسرو پرويز بر روي صفهاي، بناي ستونداري از گچ و آجر ساخته بود.ياقوت حموي در قرن هفتم هجري قمري نوشته است كه ساختمانهاي ساسانيان بيست ذرع از سطح زمين بلندتر است. شهر كنگاور به دليل بقاياي كاخ يا معبد آناهيتا اشتهار ملي و جهاني دارد.
جوانرود جوانرود همان محلي است كه حمدالله مستوفي در نزهت القلوب از آن به عنوان ”الاني“ نام برده است. در حال حاضر نيز آب مشروب شهر جوانرود، از آب سراب معروف ”الاني“ تأمين ميشود. حمدالله مستوفي از الاني يا جوانرود امروز به عنوان قصبهاي معتبر با هواي خوش، آبهاي روان، علفزارهاي نيكو، شكارگاههاي خوب و ناحيهاي با محصولات غلات نام برده است.در دوره شاه طهماسب صفوي جوانرود بيش از صد قريه داشته است و اطراف آن قلعههايي نيز وجود داشته است. درويش سلطان (فرزند صفي خان سليمان گوران – والي جوانرود) بر خرابههاي الاني، قلعه و مسجد، بازار و مدرسه ساخته است.در دوران افشاريه و تا اواخر دوره زنديه مورد توجه خاص حكمرانان بوده است. در دوره قاجاريه، حكومت جاف و جوانرود در دست برادر و فرزندان امان الله خان والي بود. امان الله خان والي، حكومت جاف و جوانرود را به محمد صادق خان پسرش واگذار نمود. حكومت جوانرود بعد از سال 1320 به يكي از بيك زادگان رستم بيك جاف واگذار شده بود. اين شهر در حال حاضر بسيار آباد و توسعه يافته است و طبيعت و فضايي زيبا دارد.
گيلان غرب شهرستان گيلان غرب از نواحي قديمي استان كرمانشاه است كه در نوشتههاي تاريخي نيز به كرات از آن نامبرده شده است. خرابههاي روستاي گيلان در منتهياليه جنوب جلگه كرمانشاه بر سر راه كرمانشاه به بغداد قرار دارد. اين خرابهها كه به شكل تپه خودنمايي ميكنند، احتمالاً بناهايي بودهاند كه بنابه ضرورتهاي دفاعي و امنيتي ساخته شدهاند. در اين تپهها آجرهاي بزرگ به سبك بابلي و به تعداد زياد پيدا شده كه نشانههايي از قدمت تپهها هستند و احتمالاً آتشكدههاي بزرگ مربوط به مغها بودهاند كه در دوره اشكانيان به يكي از خدايان محلي اختصاص داشته است. شهرستان گيلان غرب محل سكونت ايل بزرگ كلهر است و از گذشتههاي دور، خوانين كلهر زمستانها را در اين منطقه سر ميكردند.
هرسين هرسين يكي از نواحي باستاني استان كرمانشاه است. در اين ناحيه آثاري از دوره ساساني از جمله صفحه تراشيده كوه، حوض سنگي، طاق سنگي، پلكان سنگي، قلعه و آثاري ديگر باقي مانده است. پيشينه تاريخي شهرستان هرسين با قدمت و تاريخ كرمانشاه عجين شده است. لسترنج در جغرافياي سرزمينهاي خلافت شرقي از قول حمدالله مستوفي مينويسد: «در همان حدود قلعه هرسين و در پاي آن قلعه كوچكي واقع بود و اين شهر كوچك هنوز در بيست ميلي جنوب شرقي كرماني باقي است.» صاحب عالم آراي عباسي در زمره جلوداران لشگر ايران در مقابل لشگر عثماني، از شاه سلطان خدابنده لو حاكم هرسين نام ميبرد. در دوره قاجار نيابت، اين محل با امين الرعايا و فرزندان او بوده است. اين ناحيه در سالهاي اخير به شهرستان تبديل شده است.
صحنه شهرستان صحنه يكي ديگر از بخشهاي شهرستان كرمانشاه بود كه در سالهاي اخير به شهرستان مستقلي تبديل شده است. محدوده اين شهرستان نيز از نواحي قديمي و تاريخي استان كرمانشاه است و آثار و بقاياي ادوار گذشته در آن به جا ماندهاند نام و نشاني اماكن و ديدنيهاي مهم استان
كرمانشاه سراب نيلوفر- 30 كيلومتري شمال غرب كرمانشاه سراب ياوري – جاده كرمانشاه، روانسر سراب طاقوسان – شمال كرمانشاه سرابهاي خفر – كيلومتر 18 جاده كرمانشاه، سنندج سراب قنبر – جنوب كرمانشاه غار پراو- شمال كرمانشاه غارآسنگران – 22 كيلومتري جاده كرمانشاه، سنندج غار تايلهنو – بدره، كوه برزرد غار رُتيل- مسير كرمانشاه به كرند غار كليسا – ارتفاعات كرمانشاه غار مرشكار – ارتفاعات كرمانشاه غار ميراري – ارتفاعات كرمانشاه غار نوروزخان – ارتفاعات كرمانشاه غار جوجو – ارتفاعات پراو قلعه شاهين – 18 كيلومتري جاده كرمانشاه، قصرشيرين قلعه گه – مسير جاده كرمانشاه، كرند قلعه خاموش – مسير كرمانشاه، ريجاب كاروانسراي ماهيدشت – ماهيدشت پل ماهيدشت – جاده كرمانشاه، قصرشيرين مسجد جامع – كرمانشاه مسجد حاج شهبازخان – كرمانشاه مسجد دولتشاه – كرمانشاه مسجد شاهزاده – كرمانشاه مسجد عمادالدوله – كرمانشاه مسجد معتمد – كرمانشاه مسجد فيض آباد – كرمانشاه تكيه معاون الملك – كرمانشاه
صحنه غار حاجي - روستاي كله جوب دينور غار سيد شهاب – روستاي ميانراهان دينور قلعه هژير – 18 كيلومتري شمال غرب صحنه قلعه مروان – كندوله دينور حمام پاچمن – شهر صحنه پل خسروي – راه قديمي دينور به صحنه پل آجري ميان راهان – 22 كليلومتر شمال غرب صحنه پل نوژي وان – روستاي بخوران چمچال، غرب صحنه مقبره صخرهاي كيكاوس – شمال شهر صحنه امام زاده عباسعلي – دينور امام زاده محمود – دينور زيارتگاه شوق علي – ناحيه دربند زيارتگاه تخت تيمور – ناحيه دربند امام زاده پيركتان – محمود آباد دينور بقعه نوربخش – كندوله دينور امام زاده سيد ابراهيم – پريان، كندوله امام زاده سيدجلال الدين – 6 كيلومتري شمال كندوله
سنقر و كليايي غارهاي آوهزا و كبوتر – جاده سنقر، كرمانشاه قلعه بزهرود – روستاي بزه رود، جنوب شرق سنقر گور دخمه دربند- شهر سنقر
كنگاور چشمه عبدل- شمال كنگاور چشمه هندي آباد – شمال شرق كنگاور چشمه صيفور – شمال شرق كنگاور قلعه ساري اصلان – شمال شهر كنگاور حمامهاي قديمي – شهر كنگاور پل آجري كوچه – دهستان گودين معبد آناهيتا – كنگاور مسجد جامع – كنگاور مسجد امام زاده – كنگاور امام زاده سيد جمال الدين – فش، بخش مركزي امام زاده باقر – گودين، بخش مركزي شاهزاده محمد ابراهيم – كنگاور
هرسين نقوش و كتيبههاي باستاني – بيستون غار تاريخي – بيستون امامزاده خلي الله – روستاي چم سر سراب نوژي وران – 15 كيلومتري جاده بيستون، سنقر غار داود – ارتفاعات بيستون غاز شهربانو – ارتفاعات بيستون غار عسل – ارتفاعات بيستون غار مردوزان – ارتفاعات بيستون غار انار – ارتفاعات بيستون كاخ شاهپور – نزديك شهر هرسين قلعه بيستون – ابتداي راه بيستون به سنقر كليايي قلعه هرسين – شهر هرسين ناحيه باستاني بيستون – بيستون شهر باستاني چمچال – بيستون جاده باستاني ساساني – در طرفين بقاياي پل خسرو بيستون كاروانسراي شيخ عليخان – بيستون پل خسرو – راه قديمي بيستون به سرماج
سرپل ذهاب چشمه آب گرم تنگ حمام – بين سرپل ذهاب و قصر شيرين قلعه منيژه – جاده سرپل ذهاب به ديره قلعه گبري – سرپل ذهاب كاروانسراي ساساني – سرپل ذهاب دكان داود – 3 كيلومتري جنوب شرقي سرپل ذهاب مقبره احمدبن اسحاق – اول جاده سرپل ذهاب، ديره
قصر شيرين عمارت خسروي – قصر شيرين كاخ حوش كوري – قصر شيرين آتشكده چهارقاپو – قصر شيرين
جوانرود غار كاوات – شمال دره قوري قلعه
اسلام آباد غرب قلعه ژيان – اسلام آباد كاروانسراي صفوي – 70 كيلومتري غرب كرمانشاه طاق گرا – جاده قديمي ابريشم در شهر اسلام آباد قلعه يزدگردي – 12 كيلومتري شمال غرب ريجاب قلعه زرده – 12 كيلومتري شمال غرب ريجاب مسجد ريجاب – ريجاب مقبره ابودجاجه – ريجاب قلعه يزدگردي – 12 كيلومتري شمال غرب ريجاب قلعه زرده – شمال غرب ريجاب
پاوه غار قوري قلعه – جنگلهاي اورامانات، 90 كيلومتري كرمانشاه مسجد جامع – پاوه * منبع: زنده دل، حسن. مجموعه راهنماي جامع ايرانگردي: استان كرمانشاه، تهران: نشر ايرانگردان – جهانگردان، 1379. ص30-38، 115-120
بوير احمد (ياسوج) اين شهرستان در شمال شرقي استان كهگيلويه و بويراحمد واقع شده و مركز آن نيز شهر ياسوج است. قبل از ايجاد شهر ياسوج در حدود 6 كيلومتري آن، يك شهرك قديمي به نام «تل خسرو» قرار داشت كه زماني مركز نفوذ خوانين بوير احمد عليا بود. اينك به جز تپههاي پراكنده روستايي كوچك، اثري ديگر از آن آبادي قديمي باقي نمانده است.تل خسرو متجاوز از دو هزار سال قدمت دارد. ليكن احداث ابنيه معاصر در پيرامون آن، بعد از سال 1309 شمسي شروع شده و تا سال 1323 ادامه يافته و پس از آن متروك شده است. يكي از عوامل ايجاد شهر، وضع مساعد جغرافيايي و طبيعي اين محل است كه آب و هوا و خاك مناسبي دارد و از فضاهاي تفرجگاهي از جمله جنگهاي سرسبز بلوط، درهها، كوهها و منابع آب كافي برخوردار است.
كهگيلويه (دهدشت) مركز اين شهرستان شهر دهدشت است كه در قسمت دشت كهگيلويه (زير كوه) واقع شده و از دو قسمت جداگانه تشكيل شده است. قسمت قديمي شهر مخروبه شده و به دهدشت كهنه معروف است. قسمت جديد آن، فضايي نيمه شهري و نيمه روستايي است كه با توجه به وضع زندگي و شكل ظاهري فعاليتهاي مردم و نماي ساختمانها، وجه روستايي آن جلوه بيشتري دارد. كهگيلويه در زمانهاي قديم جزء لرستان بزرگ بوده است. استرابون – جغرافيدان مشهور يونان باستان ـ كهگيلويه را بخشي از خاك اوكسيها (نام هخامنشي خورستان) ميداند. در دوره ساسانيان، قباد ساساني ارگان (ارجان) را در قسمت دشتي آن بنا نهاد كه «قباد خوره» ناميده ميشد. مناطق كوهستاني آن را نيز «رم زميگان» ميناميدند. در دوران بعد از اسلام «قباد خوره» به نام شهر حاكمنشين آن ولايت ارگان (ارجان) – و مناطق كوهستاني آن «رم زميگان» به كهگيلويه شهرت يافت. در قرنهاي بعدي كه شهر ارگان ويران گرديد و افشارها و لرها سراسر آن را تصرف كردند، تمامي اين خط كهگيلويه و قسمت كوهستاني آن، «پشتكوه» و قسمت دشتي آن، «زيركوه» ناميده شدند. كهگيلويه از سه كمله «كوه»، «گيل» و «اويه» تركيب يافته است. كلمه «او» پسوند مالكيت است. بنابراين معناي اين نام «منطقه كوهستاني گيل» است.
گچساران (دوگنبدان) گچساران يا دوگنبدان در گذشته بخشي از كهگيلويه بود كه اخيراً به شهرستان تبديل شده است. راه اهواز به شيراز از آن ميگذرد و قشلاق تيرههاي بويراحمدي و قشقايي نيز در آن قرار دارد. شهر دو گنبدان مركز گچساران است. ناحيه گچساران در منتهياليه مناطق نفتخيز ايران قرار گرفته است. منطقه نفتي گچساران بسيار معروف است و از نواحي قديمي و معروف صنعت نفت ايران به شمار ميآيد. نام و نشاني اماكن و ديدنيهاي مهم استان
بويراحمد (ياسوج) درياچه مورزرد زيلايي – 180 كيلومتري شمال غربي ياسوج درياچه كوه گل – شمال شرقي شهر توريستي سيسخت تالاب برم شير - در دره تنگشير بويراحمد آبشار مارگون – در شرق ياسوج آبشار ياسوج – چند كيلومتري شهر ياسوج آبشار بهرام بيگي – بخش لوداب چشمه ميشي – 5 كيلومتري شمال شرقي سيسخت هفت چشمه – دهستان مارگون چشمه خاركلون (خاك لدون) 15 كيلومتري ياسوج چشمه بابكان – ياسوج چشمه آبگرم روستايي كارند – روستاي كارند ياسوج غار نول – 20 كيلومتري سيسخت غار مس – در خونگاه آب سياه بويراحمد اشكفت دوفيري – در شمال روستاي بنزرد ياسوج تنگ سرخ ـ در 25 كيلومتري سپيدان، ياسوج تنگ تيزاب – در 26 كيلومتري سپيدان، ياسوج تنگ براق – نزديك تنگ تيزاب سپيدان، ياسوج روستاي تاريخي ميمند – امتداد شمال جاده سيسخت روستاي تاريخي مارگون – 24 كيلومتري غرب ياسوج روستاي تاريخي سيسخت – 35 كيلومتري شمال غربيياسوج تل خسروي – ياسوج تل مهرهاي – يك كيلومتري شرق روستاي سقاوه تل دمچنار– 400 متري روستاي دمچنار ياسوج تپه ملاكانيه (كوشك ملاكانيه) – در يك كيلومتري روستاي بادنگان علياي تل شهدا – در 11 كيلومتري شمال شرقي ياسوج پلهاي پاتاوه (پادنا) – بوير احمد سفلي تخت شاه نشين (پايهپل) – 5/1 كيلومتري جنوب غرب روستاي پاتاوه قبرستان پاي چل – روستاي كرمي سيسخت بقعه امامزاده حسن – شمال شهر ياسوج بقعه امامزاده قاسم – شمال غرب ياسوج بقعه امامزاده پهلوان – مسير ياسوج امامزاده عبدالله – روستاي نقارهخانه، ياسوج
كهگيلويه (دهدشت) تالاب برمالون – بخش بهمئي شهرستان كهگيلويه باغ چشمه بلقيس – بخش چرام كهگيلويه چشمه بابا احمد – بخش بهمئي كهگيلويه چشمه اوسل – روستاي شهر آسياب در بخش بهمئي چشمه چوزك – سرفارياب دهدشت غار آب كُناري – در كوه «خيص» دهدشت غار پيرزن – قلعه دختر دهدشت غار خي – در كوه «خيص» دهدشت غار كبوتر – در لنده دهدشت غار نِزل – در كوه «نور» دهدشت تنگ لنده – در لنده كهگيلويه تنگ ابدال – بخش كت بهمئي روستاي تاريخي چرام – چرام روستاي تاريخي دهدشت قديم – دهدشت روستاي تاريخي لنده – 22 كيلومتري شمال غربي دهدشت قلعه دختر – دشمن زياري كهگيلويه قلعه چص – 30 كيلومتري جنوب غربي دهدشت قلعه مانگشت – 2 كيلومتري دره بهمئي تل گرد – مركز شهر چرام تل گبر – مركز شهر چرام تل چگاه – مسير باشت به چرام در شمال كهگيلويه قبر شاپور – در پارك جنگلي دهدشت آرامگاه اميرلالپا – 35 كيلومتري جنوب شرقي كهگيلويه نقارهخانه روستاي راك – روستاي راك دشمن زياري امامزاده پنجه خل – شهر قديمي دهدشت بقعه امامزاده چله خان – شهر قديمي دهدشت بقعه خضر – بخش غربي دهدشت امامزاده سيد محمد – جنوب غربي دهدشت
گچساران (دو گنبدان) آبشار گنجبنار – 7 كيلومتري شمال گچساران چشمه آب گرم - نزديكي امامزاده بيبي حكيمه گچساران چشمه دو گنبدان – يك كيلومتري دو گنبدان غار شاه بهرام – در شهر باستاني شاه بهرام غار شاه (اشكفت شاه) – بخش باشت
تنگ ديل – گچساران محوطه باستاني خيرآباد – خيرآباد گچساران دژ سليمان – روستاي سليمان در جنوب غربي تل دهوه – روستاي دهوه از توابع گچساران پلهاي باستاني خيرآباد (پل سفلايي) – 9 كيلومتري خيرآباد گچساران آتشكده خيرآباد – يك كيلومتري شمال روستاي «دهوه» خيرآباد دوگور دوپا – اطراف روستاي شوش از توابع گچساران امامزاده بيبي حكيمه – بين گناوه و گچساران امامزاده شاه عباس – در غرب دو گنبدان و در ليشتر * منبع: زنده دل، حسن. مجموعه راهنماي جامع ايرانگردي: كهگلويه و بو ير احمد،تهران: نشر ايرانگردان – جهانگردان، 1379. ص 30-32، 117-120
بندر تركمن شهرستان بندر تركمن هرچند به لحاظ تاريخي قدمت زيادي ندارد، ولي به لحاظ اقتصادي و ارتباطات از نواحي مهم استان محسوب ميشود. اين شهر در سال 1306 شمسي در محلي كه قرارگاه نظاميان براي سركوبي عشاير تركمن بود، به دستور رضا شاه احداث و به نام بندرشاه نامگذاري شد. در جنگ جهاني دوم، راه آهن سراسري ايران به اين شهر متصل شد.محل فعلي بندر تركمن امتداد بخشي از شهرستان گرگان بود كه پس از پيروزي انقلاب اسلامي به شهرستان مستقلي تبديل شد. عواملي همچون اجراي سياست اسكان عشاير تركمن، احداث خط راه آهن سراسري، ايجاد فعاليتهاي بندري و احداث اسكله بارگيري، پيدايش سازمانها و مؤسسات دولتي و ايجاد تسهيلات شهري، از جمله عوامل مؤثر در توسعه شهر بندر تركمن محسوب ميشوند.
گرگان تحت عنوان گرگان دو شهر گرگان قديم يا جرجان و گرگان فعلي يا استرآباد مورد توجه قرار ميگيرد. گرگان قديم يا جرجان در 3 كيلومتري شمال گنبد كاووس (گنبد قابوس) فعلي قرار داشت. شهر گنبد قابوس كه پس از جرجان به وجود آمد، جزو ناحيه گرگان قديم محسوب ميشود. اين شهر در گذشته مركز ”تركمن صحرا“ بود و در اثر حملات مغول و سپس تيمور، رو به ويراني نهاد و كمكم قابوس فعلي در نزديك آن روبه ترقي و توسعه نهاد.مطالعات انجام شده نشان ميدهد كه در قديم شهري به نام گرگان (جرجان)كه رودخانه گرگان نيز از ميان آن ميگذشت وجود داشت كه نيمه شرقي آن را گرگان و نيمه غربي آن را ”بكر آباد“ ميناميدهاند. اين شهر در قرن چهارم هجري قمري مخصوصاً در زمان شمس المعالي قابوس بن وشمگير اهميت و شكوه خاصي داشت. در اين دوره دانشمنداني همچون ابوعلي سينا، ابوريحان بيروني و ابوبكر خوارزمي در اين شهر پيرامون مسائل علمي به بحث و مجادله ميپرداختند. اين شهر از قرن چهارم هجري قمري به بعد اهميت خود را كم كم از دست داد و در اثر حمله مغول تخريب و در دورههاي بعد به خرابهاي مبدل گشت.گرگان قديم (جرجان) يكي از پايتختهاي آل زياريان بود. آرامگاه قابوس زياري كه فعلاً در سمت شمال شهر گنبد واقع شده است، در زمان قديم داخل شهر جرجان قرار داشت.گرگان در دوره قبل از اسلام نيز يكي از ايالتهاي مهم ايران محسوب ميشد كه در بيشتر ادوار، ايالتي مستقل به حساب ميآمد، ولي در بعضي از دورهها جزو پارت و خراسان بوده است. در دوره هخامنشيان، پدر داريوش اول مدتي حكمران آنجا بود. اين شهر تا اواخر دوره قاجاريه به نام استرآباد مشهور بود و بعد از دوره قاجاريه گرگان ناميده شد.استرآباد را در زمان صفويه دارالمومنين ميناميدند، زيرا سادات زيادي در آنجا سكني و حكومت داشتند. در زمان نادر به علت هجوم تركمنها بارويي بر گرد آن كشيدند. مزار معروف به گور سرخ – قبر يكي از فرزندان حضرت علي(ع) – در آنجاست. در دوره قاجاريه، اين ناحيه تمركز ايل قاجار بود. بعد از آن به تدريج جلوههاي شهري جديد و مدرن در آن نفوذ كرد و در دهههاي اخير به اوج خود رسيد.
گنبد كاووس نام اين شهر از نام ”قابوس بن وشمگير“ – يكي از حاكمان آل زيار- (366-403ه.ق) گرفته شده است كه از سال 315 تا 470 هجري قمري در گرگان و طبرستان حكومت داشتند. جرجان در اثر تهاجمات تيموريان و مغولها از بين رفت و بعداً شهر گنبد بنا گرديد كه در سال 1316 هجري شمسي گنبد كاووس ناميده شدنقشه اصلي اين شهر در اوايل سلطنت رضاخان توسط مهندسان آلماني طراحي و به مرحله اجرا گذاشته شد و از شهرهايي است كه با اصول شهرسازي مدرن طراحي شده و فاقد هرگونه معابر تنگ و پر پيچ و خم است. اين شهر امروزه از شهرهاي زيبا و ديدني استان گلستان محسوب ميشود.
علي آباد علي آباد كتول روستايي از دهستان كتول بود كه در كوهپايههاي شمالي البرز شرقي قرار داشت. اين روستا به علت سكونت علي محمدخان و استقرار در مسير راه اصلي (گلستان-مشهد) و حاصلخيزي زمينها، توجه مهاجران را جلب كرد و موجبات توسعه آن را فراهم آورد و امروزه به نام شهر علي آباد معروف است. ناحيه تفريحي پارك جنگلي كبود وال در نزديكي اين شهر واقع شده است.
مينودشت ناحيه مينودشت در گذشته كبود جامه و تا سال 1318 ه.ش حاجي لر خوانده ميشد. در نيمه دوم اين سال به مينودشت تغيير نام داد و در سالهاي اخير به شهرستان مستقلي تبديل شد. درباره نامگذاري اين شهر به حاجي لر، گفتهاند كه محمد حسن خان جلاير اعلام استقلال كرد و خود را فرمانرواي اين ناحيه خواند. پادشاه ايران براي سركوبي او لشكر فرستاد، وي به دژ ماران پناه برد.يكي از معتمدين او به نام حاجي، با گرفتن رشوه از فرمانده لشكر اعزامي، محمد حسن خان را به دام انداخت. ماران كوه و پيرامون آن، به عنوان پاداش به حاجي واگذار شد و از اين زمان، اين سرزمين را ”حاجي لر“ ناميدند. در حال حاضر مينودشت از شهرهاي زيبا و ديدني استان گلستان است.
كردكوي نام قديمي كردكوي ”تميشه“ بوده كه به بخش غربي گرگان اطلاق ميشده است. در اواخر دوره تيموريان و اوايل دوره صفويه، گروهي از عشاير كردستان به اين محل كوچانده شدند. به همين لحاظ ابتدا به كرد محله و سپس به كردكوي معروف گرديد. نام و نشاني اماكن و ديدنيهاي مهم استان
شهرستان گرگان تالاب گميشان – 60 كيلومتري شمال غرب گرگان آبشار باران كوه – 18 كيلومتري جنوب غربي گرگان آبشار زيارت – روستاي زيارت از توابع گرگان منطقه جنگلي نهارخوران – گرگان پارك ملي گلستان – گرگان پارك جنگلي قرق – 24 كيلومتري شرق گرگان منطقه حفاظت شده جهان نما – گرگان پناهگاه حيات وحش ميانكاله – گرگان كاخ اختصاصي – پارك شهر گرگان كاخ شاسمن – گرگان كاخ آغامحمدخان – گرگان پل آق قلا – 18 كيلومتري گرگان تورنگ تپه – 25 كيلومتري شمال شرقي گرگان سد اسكندري (ديوار دفاعي) – شمال گرگان بازار قديمي گرگان – گرگان جمعه بازار – گرگان مسجد جامع – گرگان مسجد گلشن – گرگان مسجد امام حسن عسگري(ع) – گرگان مدرسه سردار – گرگان مدرسه دارالشفاء – گرگان امامزاده روشن – گرگان امامزاده نور (اسحاق) – محله سرچشمه گرگان امامزاده هنديجان – 20 كيلومتري روستاي هنديجان نوكند گرگان موزه گرگان – گرگان
شهرستان گنبد آبشار شيرآباد – 7كيلومتري جنوب شهر خان ببين شهرستان گنبد پارك جنگلي دلند – در مسير آزاد شهر، عليآباد ميل گنبد قابوس – گنبد قابوس جمعه بازار – گنبد
شهرستان كردكوي برج رادكان غربي – روستاي رادكان، 24 كيلومتري كردكوي شهرستان مينودشت آبشار لوه- 20 كيلومتري گاليكش در مينودشت قلعه ماران – ناحيه حاجي لُر مينودشت
بندر تركمن جزيره آشوراده – بندر تركمن پنجشنبه بازار آق قلا – تركمن دوشنبه بازار – تركمن مسجد و مدرسه كريم ايشان – بندر تركمن آرامگاه مختومقلي فراغي – روستاي آق تقاي شهرستان علي آباد آبشار كبودوال – 5 كيلومتري جنوب علي آباد كتول * منبع: زنده دل، حسن. مجموعه راهنماي جامع ايرانگردي: استان گلستان، تهران: نشر ايرانگردان – جهانگردان، 1379. ص32-36، 111-113
خرمآباد اين شهر تاريخ چند هزار ساله دارد و يكي از شهرهاي قديمي ايران است كه از آغاز پيدايش خود تا كنون، تمدنهاي مختلف و متعددي، از جمله كاسيها، بابليها، ايلاميها، ساسانيان، سلجوقيان و خوارزمشاهيان و... را تجربه كرده است. در پيرامون اين شهر آثار متعددي از ادوار فوق باقي مانده است. خرمآباد در ميان درهاي قيفي شكل و پرآب جاي گرفته است و قلعههاي تاريخي و قديمي آن، محلي امن و سنگري محكم براي حاكمان زمان در برابر مهاجمان و شورشيان بوده است. خرمآباد شهري است تجارتي، خدماتي و نظامي كه به عنوان مركز استان لرستان، در كنار توسعه ناموزون، موجبات جذب مهاجران شهري و روستايي را فراهم آورده است. شكل و تركيب شهر خرمآباد بيشتر تابع عوامل جغرافيايي آن است، به طوري كه فشار جمعيت، خانههاي شهري را تا كمركش كوه پيش برده است. خرم آباد داراي معبر و مسيرهاي قديمي و طبيعي است.
بروجرد از پيشينه و تاريخ پيش از اسلامِ شهر بروجرد كه در گويش لري «وروگرد» و در لهجه محلي بروجردي «ورويرد» ناميده ميشود، مدارك كافي به دست نيامده است. گروهي بروجرد را از بناهاي فيروز ساساني ميدانند و عدهاي ديگر آن را محل گرد آمدن دوباره سپاهيان شكست خورده يزگرد سوم ميشناسند. در زمان حكومت قاجار، حسام السلطنه حاكم خوزستان و لرستان، بروجرد را مقر حكومت خود قرار داد و با تعمير قلعههاي آن، خندقي دور شهر ايجاد كرد. عوامل مؤثر از قبيل آب و هواي معتدل كوهستاني، دشت حاصلخيز رسوبي سيلاخور، شبكه آبهاي روان دائمي، مراتع طبيعي، موقعيت استراتژيك جغرافيايي و سياسي و گسترش شبكه ارتباطي و تجاري باعث جذب جمعيت و توسعه آن بودهاند.
اليگودرز بررسيهاي تاريخي نشان ميدهند، پيش از شكلگيري شهر فعلي اليگودرز، در محل كنوني آن شهري با همين نام وجود داشته كه به علل نامعلوم از بين رفته است. مردم اين ديار، مذهب شيعه قديم (علوي) داشتهاند و خانقاه آن، مركز تعليمات ديني قزلباشان و درويشان بوده است. شاه اسماعيل صفوي در يكي از سفرهاي خود از اين خانقاه ديدن كرده است. در كوهها و تپههاي اليگودرز، آثاري از قبيل آجرهاي مكعب مستطيل و ظرف سفالي و فلزي مربوط به قرن هفتم هجري به دست آمده است. هسته اوليه شهر اليگودرز در درجه اول در اثر رودخانهها، قناتها و چشمهها پديد آمده است. موقعيت ارتباطي از عوامل مهم ديگر در ايجاد و گسترش اين شهر بوده است. به طوري كه يكي از راههاي مهم اصفهان به غرب كشور از فريدن، اليگودرز، گاپله و بروجرد ميگذشت. همچنين اين منطقه، نواحي بختياري را به فلات مركزي ايران (اراك، خمين، گلپايگان، خوانسار) متصل كرده است.
كوهدشت مطالعات باستان شناختي در كانونهاي «سُرخدَم لري هميان» و «سر طراحان» نشان ميدهند، كوهدشت از مراكز مدني قديمي است. كشف معبد آشوري بيانگر آن است كه مردماني قبل از هزاره اول پيش از ميلاد در اين نواحي ميزيستند و آيينهاي ديني خود را به جاي ميآوردند. حمدالله مستوفي در تاريخ گزيده، از كوهدشت و طراحان نام برده كه قرنها قبل از ورود عربها از بين رفته بودند.
دورود اين شهر كه در گذشته بينالنهرين و بحرين ناميده ميشد، در محل تلاقي دو رودخانه «تيره» و «ماربره» كه به ترتيب از كوههاي گرو(گري) بروجرد و اشترانكوه اليگودرز سرچشمه ميگيرند، واقع شده است. هسته اوليه شهر در حقيقت روستاها با فعاليت كشاورزي بود كه به سرعت چهره روستايي آن به يك شهر صنعتي تبديل شده است.
دلفان دلفان (دلفو) از شهرستانهاي وسيع و كوهستاني شمال استان لرستان است. با وجود دوري از راههاي تجاري، نظامي و بركنار بودن از رويدادهاي مهم تاريخي، آثار باستاني (مفرغ) به دست آمده از آن، نشان ميدهند كه دلفان محل سكونت كاسيهاي دامدار و جنگجو بوده و در دوره هخامنشي و ساساني، از اهميت ويژهاي برخوردار بوده است.
ازنا اين شهر در 36 كيلومتري شرق شهرستان دورود و 24 كيلومتري غرب شهرستان اليگودرز واقع شده و گذشته تاريخي آن با تاريخ منطقه دورود و اليگودرز عجين شده است. شهر ازنا قبلاً جزو محدوده سياسي شهرستان اراك از استان مركزي بود و در حال حاضر يكي از شهرستانهاي استان لرستان به شمار ميرود. اين شهر با جادهاي به اصفهان مرتبط است و خط لوله سرتاسري نفت از آن ميگذرد.
پل دختر شهرستان پلدختر در قسمت جنوب غرب شهرستان خرمآباد به فاصله حدود 100 كيلومتري آن واقع شده است. پل دختر، شهرستان مرزي بين استانهاي لرستان و ايلام است و 49 كيلومتر با شهرستان دره شهر از استان ايلام فاصله دارد. پيشينه تاريخي اين منطقه نيز در چارچوب تاريخ خرمآباد قابل بررسي است. محدوده اين شهرستان قبلاً از توابع بخش ملاوي خرمآباد بود و در حال حاضر به شهرستان تبديل شده و مركز آن شهر پلدختر است.
سلسله شهرستان سلسله در 43 كيلومتري شمال خرمآباد و در قسمت غرب بروجرد واقع شده است. اين شهرستان قبلاً از توابع شهرستان خرمآباد بود كه بعداً به شهرستان مستقلي تبديل شد. مركز شهرستان سلسله، شهر كوهستاني الشتر است كه محل سكومت طوايف حسنوند، كوليوند، يوسفوند و هنام و بسطام ميباشد. نام و نشاني امكان و ديدنيهاي مهم استان
شهرستان خرمآباد درياچه و سراب كيو – پارك كيو خرمآباد سراي چنگالي – خرمآباد آبشار تاف (نوژيان) – 30 كيلومتري جنوب شرقي خرمآباد آبشار افرينه – بين خرمآباد و ملاوي آبشار وراك – پاپي تفرجگاه محمل كوه – تنگه شبيخون تفرجگاه نوژيان – جنوب شرقي خرمآباد تفرجگاه گوشه – جنوب خرمآباد چشمه آبگرداب دارايي – خرمآباد چشمه آب اراز – خرمآباد دره خرمآباد – خرمآباد دره دخمه بابا عباس – جنوبغربي شهر خرمآباد دره حوض موسي – دو كيلومتري شرق شهر خرمآباد دره پيرجيد – شمال غربي خرمآباد دره محمل كوه – تنگه شبيخون دره شهنشاه – جنوب خرمآباد غار قمري – غرب شهر خرمآباد غار پاسنگر – شمال خرمآباد غار يافته – 25 كيلومتري جنوب شهر خرمآباد غار كنجي – چهار كيلومتري جنوب شهر خرمآباد غار ارجنه – دشت جنوبي دره خرمآباد غار طاق ارسلان – روستاي كي حاتمي غار قاژه – بخش چنگي غار دوشه – روستاي كرشوراب قلعه فلك الافلاك – شهر خرمآباد قلعه ركي – شرق دهستان تشكن قلعه زاغه يا زاخه – روستاي چغابل قلعه منگره – روستاي گرداب خرمآباد قلعه سرقلا – روستاي امير سيف قلعه بهرام – جنوب روستاي جلگه خلج قلعه شهنشاه – جاده خرمآباد، خوزستان، روستاي گوشه قلعه نصير – دامنه كوه ميناو و كوچيل قلعه گريت – جنوب غربي گريت قلعه قلاجق – بالاي قله سياه كمر پل شاپوري- دو كيلومتري خرمآباد پل خرمآباد – خرمآباد پل خرمآبادي – خرمآباد سنگ نوشته قرن ششم – خرمآباد. سنگ نوشته دوره صفوي – خرمآباد نقاشيهاي دوشه – غار دوشه سنگ نوشته سراب چنگايي – خرمآباد تپه كرگونه – شمال دهستان تشكن تپه تنوربان – جنوب تپه كرگونه تپه سراب ناوهكش – بخش چنگي تپههاي باباخاني و تخته چراغ – بخش چنگي تپه كله جو – جاده خرمآباد، الشتر تپه خانجان خاني – ده پير خرمآباد گورستان رازان – رازان بخش زاغه گورستان كرگو – روستاي كرگو، دهستان تشكن گورستان هرباغ – شرق روستاي يارآباد بازار ميرزا سيدرضا – شهر خرمآباد گرداب سنگي – غرب خرمآباد معبد مهري – جنوب غربي خرمآباد منار قديمي – خرمآباد مسجد جامع – خرمآباد مقبره فلكالدين – خرمآباد مقبره زاهدشير – شمال شرقي خرمآباد مقبره شاهزاده عبدالله – جنوب غربي خرمآباد مقبره باباطاهر – خرمآباد مقبره دو برادران – غرب خرمآباد مقبره زيدبنعلي – خرمآباد مقبره جلاله – خرمآباد مقبره مير سيد علي – خرمآباد مقبره پير شمسالدين – دهستان تشكن بقعه جابر – روستاي بابازيد مقبره تاجالدين – روستاي گرداب بقعه امير سيف – روستاي اميرسيف بقعه شهنشاه – جنوب خرمآباد بقعه شاه چراغ – روستاي مازو گنبد جمال اكبر- روستاي دره نصب
شهرستان كوهدشت چشمه گوگردي گراب و گرخوشاب – كوهدشت چشمه سياب – كوهدشت چشمه تنگ قلعه – كوهدشت چشمه پايين گردنه آستانه – كوهدشت دره و غار ويزنهار – رومشكان دره سرطرهان – غرب كوناني غار بتخانه – 18 كيلومتري جنوب شرقي كوهدشت غار ميرملاس – 30 كيلومتري كوهدشت غار عاليآباد – كوهدشت غار برد سفيد – شمال هميان دژ زلال انگيز – ارتفاعات دره باريكه، سرطرهان قلعه كوهزاد – غرب رومشكان قلعه كورگان – ارتفاعات دوشه قلعه گمور – ارتفاعات گمور قلعه سيله – ارتفاعات هيزم آباد قلعه منيژه – ارتفاعات سرسرخن قلعه چق – روستاي زريوني قلعه چنگري – 10 كيلومتري كوهدشت قلعه دوشه – ارتفاعات دوشه پل كرودختر – غرب طرهان پل ساساني – راه باستاني طرهان به خرمآباد پل گاوميشان – جنوب درهشهر تپههاي دالاب – دامنه جنوبي كوه چنگري تپههاي چغاسبز و كفتارلو – روي رود سميره تپه چغابل ـ رومشكان تپه دركه ـ شمال شرقي كوهدشت گنبد عالي گيژو – شمال شرقي كوهدشت تپه پاره – كول وايم طرهان مقبره سهلالدين و چنار قديمي – جنوب شرقي رومشكان گنبد شاه محمد – شمال طرهان گنبد ابوالوفا – 25 كيلومتري كوهدشت مقبره داوود رش – شمال كوهدشت شهرستان پل دختر تفرجگاه تنگه چشمك – جنوب پلدختر قلعه چشمك – ارتفاعات شخسك غار كلماكره – 20 كيلومتري شمال غرب پلدختر غار كورگان – شمال تنگه چشمك پل كلهر – بخش ملاوي پل كرودختر – روستاي جايدر از بخش ملاوي گورستان چمشك – منطقه ميچاكو بقعه مهدي صالح – روستاي ماژين گنبد طالب علي – بخش ملاوي مقبره حياتالغيب – ساحل غربي رود كشگان
شهرستان بروجرد چشمه اسل مسالهبيك – بروجرود هفت چشمه – بروجرد چشمه درهخوني – بروجرد سرابهاي جانيزه، زرشكه، سفيد – بروجرد و اشترينان بازار قديمي – بروجرد مسجد جامع – بروجرد مسجد سلطاني – بروجرد امامزاده جعفر – بروجرد مقبره شاهزاده ابوالحسن – بروجرد بقعه دو خواهر – جنب امامزاده جعفر بقعه امامزاده قاسم – محله دودانگه بروجرد مقبره سيد جمالالدين واعظ اصفهاني – شهر بروجرد
شهرستان سلسله چشمه كيان – الشتر سرابهاي هنام، سرخه و پاپي – الشتر دره تختشاه – 6 كيلومتري قلعه مظفري غار سمسا – بخش الشتر، تنگه دره آرش دژ شينه – جنوب غربي الشتر پل كاكارضا – مسير راه الشتر به خرمآباد تپه گريران – شمال غرب الشتر تپه واشيان – شرق پلدختر تپه باستاني الشتر – شهر الشتر گورستان سلطان مشرق ـ جنوب روستاي سراب امير الشتر گورستان تپهكي- غرب قلعه مظفري الشتر
شهرستان دورود سراب رودك – دورود درياچه گهر – دامنه اشترانكوه آبشار شوي – دامنه سالن كوه آبشار چكان – جنوب دورود غار منو – اطراف دورود دره نگاه – امتداد درياچه گهر دره شوي – غرب سالن كوه
شهرستان اليگودرز سرابهاي غار تمندرو گردكانك – اطراف اليگودرز سرابهاي ماهيچال، گايكان و سردره – اطراف اليگودرز آبشار آب سفيد – اطراف اليگودرز غارهاي تمندر و بزنويد – اليگودرز قلعه سيله – قله سيله از كوه هيزم
شهرستان دلفان تپه حمام – روستاي يارآباد گورستان كرگو – روستاي كرگو شهرستان ازنا چشمه قلقلي – اطراف ازنا غار تمبورلي – اطراف ازنا دشت ازنا – ازنا تپه عليآباد – ازنا * منبع: زنده دل، حسن. مجموعه راهنماي جامع ايرانگردي: استان لرستان، تهران: نشر ايرانگردان – جهانگردان، 1379. ص 29-32،115-122
آمل شهر آمل ماز شهرهاي بسيار قديمي ايران در استان مازندران است. بعضي از مورخان و جغرافي نويسان سابقه آن را به دوره پيشدادايان وكيانيان نسبت دادهاند. شهر آمل با توجه به اشياء و سكههايي كه از آن به دست آمده در دوره ساساني پايتخت يا مركز آن منطقه بوده است. احتمالاً مردم آمل در زمان حكومت مهدي خليفه عباسي، به دين اسلام گرويدند و بعد از آن بناهاي اسلامي در آنجا ساخته شد. در زمان سلطان جلالالدين محمد خوارزمشاه، به نام او در اين شهر خطبه خواندند، تا اينكه شهر دچار فتنه و غارت مغولان شد. در اين زمان ساري پايتخت آلباوند بود. اوايل قرن هفتم حسامالدين اردشير مركزيت را از ساري به آمل آورد و قيصر خود را در آنجا برپا داشت. در سال 795 هجري قمري امير تيمور گوركاني آمل و ساري را غارت كرد و فرمان قتل عام ساكنين آنها را صادر كرد وسه قلعه مهم از جمله “ ماهانه سر” را با خاك يكسان كرد. از آن پس آمل رو به ويراني نهاد. با آنكه سادات مرعشي پس از بازگشت از تبعيد، آمل را تجديد بنا كردند، اين شهر ديگر نقش اساسي خود را تا مدتها باز نيافت. عده زيادي از مورخان و علماي بزرگ كه به طبري شهرت يافتهاند از جمله محمدبن جرير طبري اولين مؤلف بزرگ تاريخ و اولين مؤلف تفسير قرآن مجيد، از آمل برخاسته است. آمل چند بار بر اثروقوع زلزله و جريان سيل ويران شد. آمل جديد در جوار شمال آمل قديم بنا شده است و امروزه يكي از شهرهاي آباد وزيباي شمال ايران به شمار ميرود.
بابل بابل از شهرهايي است كه در دوران اسلامي نيز وجود داشته و به نامهاي مامطيران، مامطير، بار فروش ده، بارفروش و بابل شناخته شده است. اولين نام اين شهر “ مامطير” بود كه در قرن دهم هجري “بار فروش ده“ در محل آن بنا شد و هنگامي كه محمد خالد حاكم آن بود، بازار و عمارتي در آن بنا كرد. در سال 160 هجري قمري مازياربن قارن مسجد جامع آن را بنا نهاد كه شامل مساجد، عمارت، مدارس، دكاكين، سراها، بيوتات و ساير بود. بار فروش به عنوان مركز تجاري به ويژه در دوره صفوي از رونق، آبادي، وسعت و گستردگي برخوردار شد. شاه عباس اول فرمان داد باغ ارم را در قسمت جنوبي شهر بنا كنند. بابل در زمان فتحعلي شاه قاجار نيز اهميت قابل توجهي پيدا كرد. قبل از انقلاب اكتبر روسيه، بابل از طريق بندر مشهدسر (بابلسلر) با كشور روسيه ارتباط تجاري داشت و به يكي از مراكز مهم بازرگاني استان مازندران تبديل شده بود. بابل امروزي شهري آباد وزيباست.
بابلسر بابلسر در قديم مشهدسر نام داشت. احتمالاً اين نام از واقعه شهادت امامزاده ابراهيم ابوجراب ملقب به اطهر، برادر امام رضا (ع) كه در آنجا مدفون است، اخذ شده باشد. شهر فعلي بابلسر بيش از صد سال قدمت دارد و در مصب رودخانه بابل استقرار يافته است. اين شهر در گذشته به عنوان بندر ومركز تجارت ايران و روسيه رونق داشت. هنگامي كه تجارت بين ايران و روسيه تقليل يافته و بنادر تركمن (بندر شاه سابق)، نوشهر و انزلي آباد گرديد، بندر بابلسر موقعيت خود ار از دست داده، ولي در دوران اخير بيش از نقاط ديگر شمال مورد توجه رضا شاه قرار گرفت و به صورت شهر كوچك، ولي زيبا درآمد كه اكنون يكي از بهترين و زيباترين گردشگاهها واستراحت گاههاي شمال ايران به شمار ميرود.
مجموعه تالابي سراندون و بالندون اين مجموعه تالابي در جوار روستاي سيد محله در 25 كيلومتري ساري به طرف بابلسر قرار گرفته و داراي دو بخش (سراندون) و شمالي (بالندون) است. وسعت آنها حدود 30 هكتار عمق متوسط آن يك متر است كه در زمستان و پاييز پر آب، در بهار و تابستان به علت استفادههاي زراعي كم آب است. آب اين تالابها شيرين است. درون و پيرامون آنها نيزار و گياهان مردابي است كه با مرغزار و شاليزار احاطه شده است. اين مجموعه از تالابها نيز به دليل اقليم مناسب، آب شيرين، پوشش گياهي و مواد غذايي، زيستگاه پرندگان و آبزيان است. پاييز و زمستان اين تالابها نيز مأمن و زيستگاه مرغان مهاجر از قبيل قو، مرغابي، قرهغاز، پرلا و ساير پرندگان شده است. دسترسي مناسب، محوطه سرسبز و دلنشين، مناظر بكر و وحشي، فضاهاي گردشگاهي جالبي را پديد آورده است كه ميتواند مورد استفاده صنعت گردشگري قرار گيرد.
تالاب اين تالاب با وسعتي بيش از 50 هكتار در جنوب غربي خليج ميانكابه قرار گرفته است و قسمتي از اين خليج به حساب ميآيد. اين تالاب مأمن و زيستگاه پرندگان بومي و مهاجر است و چشم انداز شبه جزيره ميانكابه و جزيره اسمال ساعي را نيز در روبرو دارد. درختان گز و پوشش حصيري و چوبي از معروفيت بيشتري برخوردارند و به عنوان سوغاتي منطقه همواره مورد توجه گردشگران داخلي و خارجي هستند. محصولات صنايع دستي معمولاً در قسمت ورودي و خروجي شهر عرضه ميشود و منظره جالبي را به وجود ميآورد. نام و نشاني اماكن و ديدنيهاي مهم استان
شهرستان ساري مجموعه تالابي سراندون و بالندون -25 كيلومتري ساري به طرف بابلسر آبشار داراب كلا - روستاي آبكا ساري غار هيلدو - روستاي شوراب ساري پارك جنگلي ميرزا كوچكخان- ساري پناه گاه حياتوحش دشتناز- ساري پارك جنگلي شهيد زارع - مجاور پناهگاه حياتوحش مجموعه صفوي فرح آباد - 28 كيلومتري شمال ساري برج رسكت- بخش دو دانگه ساري برج سلطان زينالعابدين- ساري آبانبار ميرزا مهدي - ساري آب انبارنو - محله نوانبار ساري امام زاده عباس - ساري امام زاده يحيي - ساري امام زادههاي قاسم، گنبد سرت، فخرالدين - ساري امام زاده عيسيبن كاظم و بقعه شاطر گنبد- ساري
شهرستان آمل درياچه ساهون - جنوب آمل، نزديك روستاي نوا درياچه سدلار - ارتفاعات غرب پلور از جاده هراز چشمه آبگرم آب آهن يا آب فرنگي - بالاي روستاي آب اسك لاريجان آب معدني استراباكو- جاده لاريجان در محلي به نام قلابن چشمه آبگرم آب اسك - روستاي آب اسك بخش لاريجان آبگرم رينه - روستاي رينه لاريجان آب معدني آمولو- مجاور رود خانه هراز آبشار شاهاندشت - جوار قلعه ملك بهمن لاريجان آبشار تيمره - واناي آمل آبشار پرومد - شمس آباد لاريجان غار سياه پور- روستاي شاهاندشت لاريجان قلعه شاهاندشت - جوار قلعه ملك بهمن لاريجان حمام اشرف - نياكي محل آمل پل دوازده پله - بر روي رودخانه هراز در وسط شهر آمل بازار قديمي - آمل مشهد مير بزرگ (مرعشي) - آمل امام زاده ابراهيم- آمل امام زاده عبدالله - 12 كيلومتري جنوب غربي آمل بقعه مير حيدر آمل
شهرستان چالوس درياچه ولشت - جنوب غربي چالوس و منطقه كلاردشت درياچه سد دريوك - روبروي دره ولي آباد هزارچم مرداب كندوچال - ميان جنگل فيين چالوس آبشار اكاپل - جنگلهاي سردي چال كلاردشت آبشار هريجان- روستاي هريجان، نزديك گردنه هزارچم پارك جنگلي چالوس (فيين) - كيلومتر هفت جاده چالوس، تهران پاراك جنگلي نمك آبرود - چالوس كاخ اجابت - روستاي اجابت از بخش كلاردشت كاخ چايخوران - چالوس كلارتپه - چالوس پل چالوس - برروي رودخانه چالوس پل سرخ رود - بر روي رودخانه هراز
شهرستان بهشهر درياچه عباس آباد - جنوب بهشهر آبشار زنگت - روستاي زنگت بهشهر غار كمربند (هوتو) - نزديك شهر بهشهر كاخ صفي آباد - بالاي كوهي مشرف به بهشهر عمارت وباغ صفوي «باغشاه» - محل شهرداري بهشهر كاخ عباس آباد - 8 كيلومتري جنوب شرقي بهشهر كاخ چشمه عمارت - شهر بهشهر تپه كش - بهشهر
شهرستان سوادكوه درياچه شورمست - جنوب غربي پل سفيد قلعه كنگلو - 20 كيلومتري جنوب شرقي سوادكوه برج لاجيم - روستاي لاجيم سوادكوه پل ورسك- بر روي دره ورسك محله قديمي آلاشت - روستاي آلاشت در سوادكوه امامزاده عبدالحق - بخش زيرآب
شهرستان قائم شهر درياچه گل پل - جنوب شرقي قائم شهر تپه امامزاده كتي - قائم شهر تكيه كردكلا - 28 كيلومتري شمال شرقي قائم شهر چنار امامزاده يوسف رضا - محل بيمارستان رازي
شهرستان نور آبشار سواسره - ناحيهاي از توابع بلده غار پيرزن جاني - روستاي اوكلاو نور، كجور پارك جنگلي نور- 2 كيلومتري شهر نور كاخ تميشان - 5 كيلومتري شرق نور قلعه بلده- بلده خانه نيما- روستاي يوش از توابع بلده بقعه آقاشه بالو زاهد - 21 كيلومتري جنوب شرقي سولده در روستاي آهو دشت نور
شهرستان بابل كاخ بابل- جنوب بابل تپههاي شالكتي، باكن، چهاركتي- بابل پل محمد حسن خان - رودخانه بابل بازار قديمي - بابل تكيه مقريكلا - بخش بندپي بقعه سلطان محمد طاهر - كناره جاده بابل، كياكلا امامزاده قاسم - آستانه بابل بقعه درويش فخرالدين - بابل
شهرستان رامسر چشمههاي جواهرده، كتالم وسادات محله - رامسر آبشار ايج يا ده قلو - روستاي ايج اشكور آبشار ازارك - سنگ پشته رامسر آبشار چاردر - جنت رودبار آبشار ريش براز - جنت رودبار رامسر
شهرستان تنكابن غار خرم آباد- نزديكي خرم آباد پارك ملي خشكه داران - مسير تنكابن به عباس آباد
شهرستان بابلسر پل بابلسر - بر روي رودخانه بابلسر پل كوچك - بر روي رودخانه بابلسر
شهرستان نكا درياچه استخر پشت - ميان دره رودخانه زارم مسير نكا تلاب لپو – پلنگان - شرق نيروگاه نكا جنگلهاي نكا - نكا سواحل زاغمرز - زاغمرز، نكا
شهرستان نوشهر درياچه خضضربي - در ميان جنگلهاي شمال نوشهر درياچه يخ مراد - نزديكي گچسر پارك جنگلي سيسنگان - نوشهر امام زاده طاهر و مطهر - روستاي هزار خال كجور * منبع: زنده دل، حسن. مجموعه راهنماي جامع ايرانگردي: استان مازندران، تهران: نشر ايرانگردان – جهانگردان، 1379. ص 31-39، 115-120
رشت به نوشته برخي از محققان، شهر رشت در پيش از اسلام و دست كم در دوره ساسانيان وجود داشته است. در زماني كه حكومت ساساني رو به فروپاشي ميرفت، حكمراني مستقل اين ديار را گيلانشاه ميناميدند. پس از غلبه اعراب بر ايران، اولين بار كه نامي از رشت به ميان آمد، سال 61 هجري قمري بود. اما از اين تاريخ، تا زمان صفويه در كتابهاي تاريخي نامي از رشت ديده نميشود. بعدها در شرح وقايع دوره شاه اسماعيل صفوي از اين شهر ياد شده است. در زمان صفويه و به ويژه در دوره شاه اسماعيل صفوي، سرزمين گيلان به دو بخش: «بيهپس» به مركزيت رشت، و «بيهپيش» به مركزيت لاهيجان تقسيم ميشد. حكومت بيه پيش از 943 هجري قمري به خان احمد گيلاني رسيد و شاه طهماسب اول صفوي، حكومت بيهپس را نيز به او سپرد. سرانجام شاه عباس اول صفوي گيلان را تسخير كرد. بعدها در سال 1045 هجري قمري، شهر رشت به دست استپان رازين ـ دريانورد و شورشي مشهور روسي ـ غارت شد. در سال 1722 ميلادي نيز سپاهيان پتركبير، رشت را تسخير كردند. اشغالگران روس تا سال 1743 رشت و گيلان را در تصرف خود داشتند. سپس روسهاي بلشويك در جريان تعقيب سفيدها (هواداران تزار) رشت را به تصرف خود درآوردند. اين شهر در قديم، تنها راه ارتباطي و بازرگاني ايران از طريق بندر انزلي به اروپا بود. رشت در طول تاريخ خود، وقايع اسفانگيز فراواني را از سر گذرانده است. در زمستان 1246 هجري قمري، طاعون شديد در گيلان شايع شد و در حدود شش هزار نفر را از پاي درآورد. 56 سال بعد، شهر به آتش كشيده شد و خسارتهاي فراوان ديد. در سال 1316 هـ. ق (1899 م.) در رشت شورش نسبتاً دامنهداري عليه قانون خراج راهداري كارگزاران روس كه از ساكنان دهستانها دريافت ميكردند، به وقوع پيوست؛ در نتيجه، ايستگاه راهداري واقع در نزديك رشت توسط شورشيان وايران گرديد، اما با شدت عمل و خشونت سپهدار اعظم ـ حاكم وقت ـ پايان يافت. رشت در انقلاب مشروطيت نقش مؤثري داشت. به هنگام جنگ جهاني اول (1914 ـ 1918) شهر رشت در معرض تاخت و تاز سپاهيان روس و بعد نيروهاي انگليسي و شورشيان محلي قرار گرفت و خرابي بسياري در آن به بار آمد. در سال 1920 ميلادي، رشت بار ديگر صحنه درگيريهاي مسلحانه شد: ارتش سرخ در سال 1331 هـ. ق (1920 م.) باكو را تصرف كرد و وارد بندر انزلي شد. اين كار سبب تشويق انقلابيون گيلان گرديد. سرانجام در همين سال حكومتي ضد انگليسي به رياست ميرزا كوچك خان جنگلي در رشت اعلام شد. انگليسها رشت را تخليه كردند و با آتش زدن انبارهاي خود و انهدام پل سفيدرود، رهسپار بغداد شدند. قوايي از تهران عازم سركوبي انقلابيون شد. به موجب قرارداد 1339 هـ. ق (1921 م.) كه بين دولتهاي ايران و اتحاد جماهير شوروي منعقد شد، گيلان و رشت از نيروهاي روسي تخليه شد. امروزه شهرستان رشت به عنوان مركز راههاي بازرگاني گيلان و بازار تجارت و واردات و صادرات مطرح است و به عنوان مركز استان امكانات جهانگردي فراواني دارد.
بندر انزلي قديميترين زماني كه در متنهاي تاريخي از انزلي ياد شده. سال 863 هـ. ق است كه در آن زمان يك دهكده كوچك بوده است. از اوايل دوره صفويه، اين ناحيه مورد توجه انگليسيها، روسها و دولت مركزي ايران كه پايتخت آن قزوين بود، قرار گرفت. انگليسيها در تجارت ابريشم گيلان با داير كردن شركت تجارتي در مسكو، راه رشت ـ انزلي ـ بادكوبه به اروپا را رونق بخشيدند و انزلي به عنوان «دروازه اروپا ـ معروف شد. از اين زمان به بعد، انزلي به تدريج به صورت توقف گاهي براي كشتيهاي تجاري و سرپلي ميان رشت و اروپا قرار گرفت و روز به روز بر رونق آن افزوده شد. با روي كار آمدن پهلوي اول و توجه وي به بندر انزلي بازسازي و اسكلههاي جديدي در انزلي و غازيان ساخته شد و اداره بندر و كشتيراني مجهز گشت. در حال حاضر، بندر انزلي يكي از زيباترين شهرهاي گيلان و مجهزترين بندر كرانههاي درياي مازندران است كه ساالانه هزاران تن كالا توسط كشتي، از آن خارج و يا به آن وارد ميشود.
لاهيجان بناي شهر لاهيجان به «لاهيجابن سام ابن نوح» نسبت داده ميشود. اين شهر، در گذشته «دارالاماره» يا «دارالامان» و سپس «لاهيجان المبارك» خوانده ميشد. لاهيجان در سال 705 هجري قمري به دست اولجاتيو فتح شد و امير تيمور به آن لشگر كشيد. پس از تيمور، سيداميربيك و اعقاب وي ـ از سادات كياني ـ بر شهر لاهيجان حكومت كردند. شاه عباس اول نيز پس از شسكت خاناحمد وارد لاهيجان شد. پس از سقوط حكمرانان كياني، حاكمان صفوي در اين شهر حكومت كردند. از حوادث ناگوار و مهم در تاريخ لاهيجان، طاعون سال 703 هجري قمري، آتشسوزي سال 850 هـ. ق و اشغال آن توسط روسها در سال 1725 ميلادي است. در سال 1230 هجري قمري نيز لاهيجان دچار زلزله شد و در سال 1246، بار ديگر طاعون در آن كشتار كرد. لاهيجان يكي از مراكز اصلي جنبش جنگليها بود، در حال حاضر لاهيجان يكي از شهرهاي زيباي استان با امكانان فراوان جهانگردي است.
لنگرود نام لنگرود براي نخستين بار در سال 512 هـ. ق در متنهاي تاريخي ذكر شده است. اين سال مصادف با مرگ «سلطان محمد» پسر «ملكشاه آلب ارسلان» است كه منجر به آزادي «فرامرزبن مروانشاه» از زندان اصفهان شد. وي به همراه «علاء الدوله علي» ـ شاه مازندران ـ از اصفهان به طبرستان و از آنجا به لنگرود رفت. در روزگار سلجوقيان، ساداتكيا بر لنگرود حاكم بودند. در دوره صفويان، خصوصاً در دوره سلطنت شاه عباس اول، شهر لنگرود مركز حوادث مهمي بوده است. فرار احمدخان حاكم لاهيجان از لنگرود و دستگيري اعضاي خانواده وي توسط «كيافريدون» حاكم گيلان و تحويل آنها به شاه عباس، از جمله رويدادهاي مهمّ اين دوره شهر است. نادر براي سركوب تاتارهاي شرق مازندران و توسعه تجارت و دستيابي به دريا، لنگرود را براي ايجاد پايگاه دريايي و كارخانه كشتيسازي انتخاب كرد و در توسعه آن كوشيد. در زمان قاجار نيز لنگرود مورد توجه قرار گرفت. مردم اين منطقه در نهضت مشروطيت شركت كردند. اين شهر، امروزه يكي از مناطق مهم استان گيلان است و در ميان شهرهاي شرق گيلان از موقعيت جالب توجهي برخوردار است.
رودبار با آن كه پيشينه تمدن رودبار و نواحي پيرامون آن، به دو هزار سال پيش از ميلاد مسيح ميرسد، در متنهاي تاريخي كمتر به نام اين شهر اشاره شده است. پس از اسلام، طايفههايي از شام و حلب به رودبار مهاجرت كردند و در آن ساكن شدند. بعدها، در زمان نادرشاه افشار، گروهي از كردهاي قوچان و نواحي شمال خراسان نيز ناگزير از سكونت در اين شهر شدند. رودبار منطقهاي كوهستاني است و مرتفعترين شهرستان استان گيلان به شمار ميآيد. رودبار را ميتوان دروازه ورودي گيلان از طريق مركز كشور دانست. كوههاي بسيار زيباي اين ناحيه، به صورت رشتههاي موازي با درههاي جالب توجه، فضاي طبيعي دلنشيني را پديد آوردهاند. زمين لرزه 31 خرداد 1369 اين شهر را ويران كرد. امروزه، عليرغم بازسازيهاي فراوان، هنوز رونق پيشين را باز نيافته است.
تالش «تالش» و «تاليش» را به عربي طبلستان ميگويند. هشتپر مركز اين شهرستان وسيع است كه در گذشته شفارود و پس از آن، كرگان رود نام داشت. تا زمان افشاريه، بخش جنوبي شهرستان تالش تابع حكومت كسگر بود و بخشهاي مياني آن تا آستارا تحت فرمان حكومت «ناو» و «طول» قرار داشت (اسپهند) و بالاخره بخش شمالي آن را «گشتاسفي» يا «گشتاسبي» ميخواندند و مركز حكومتي آن «لنكران» بود. پس از انعقاد عهدنامههاي گلستان و تركمانچاي، تالش گشتاسبي از پيكر ايران جدا شد و سپس تالش اسپهبد و تالش كسگر كه عمدتاً تحت سلطه خوانين «نمين» اردبيل بود، دو قسمت شد. قسمت شمالي آن در محدوده شهرستان آستارا، تا سال 1342، تابع اردبيل باقي ماند و قسمت جنوبي آن به پنج بلوك يا خاننشين به نامهاي كرگانرود (كرگارو)، اسالم، تالش دولاب (رضوانشهر)، شاندرمن و ما سال تقسيم و خمسه طوالش ناميده شد. تالش در يك منطقه زيباي جنگلي قرار دارد و مركز آن شهر هشتپر است.
آستانه اشرفيه آستانه اشرفيه يكي از شهرهاي مهم مذهبي و زيارتي گيلان است. وجود مقبره حضرت «سيد جلالالدين» در اين شهر، اهميت آن را دو چندان كرده است. اين شهر در گذشته «كوچان» ناميده ميشد. جلالالدين اشرف (ع) فرزند امام موسي كاظم (ع) در قرن چهارم هجري قمري به اين شهر نقل مكان كرده، ولي در هيچ منبعي از آن ذكري به ميان نيامده است. در حال حاضر، آستانه اشرفيه يكي از شهرستانهاي پر اهميت مذهبي، زيارتي و كشاورزي گيلان است.
رودسر شهرستان رودسر در زمانهاي قديم به بخشي از «رانكوه» در شرقيترين ناحيه گيلان تعلق داشت. اين منطقه از شمال به درياي مازندران، از جنوب به رودبار (عمارلو) و از غرب به ديلمان و لاهيجان محدود ميشد. قديميترين نام رودسر كه از متنهاي معتبر تاريخي به دست ميآيد، «كوتُم» است كه شهر كوچكي در رانكوه بوده است. پس از آن، شهرستان رودسر«هوسم» نام گرفت و آنچنان كه در متن تاريخي آمده است، در سال 375 هـ. ق بازاري نيكو و مسجد جامع بزرگي داشته است. بعدها اين شهر به دلايل نامعلومي رو به خرابي نهاد و در اواخر قرن نهم هـ. ق به «رودسر» (شهري كه ميان دو رود واقع است) تغيير نام داد. رودسر امروزي يكي از شهرهاي بسيار زيباي استان گيلان است.
صومعهسرا در متنهاي تاريخي و جغرافيايي از منطقهاي به نام صومعهسرا سخني به ميان نيامده است. تنها در دو رباعي منسوب به «سيدشرفشاه»، عارف قرن هفتم هـ. ق، از صومعهسرا نام برده شده است. منطقه صومعهسرا مشتمل بر دو مركز عمده اميرنشين «تولم» و «كسگر» بود كه در متنهاي تاريخي، بارها به اين دو نام اشاره شده است. در اواخر قرن سيزدهم هـ. ق نيز، «كَسما» كه مركز مبارزات جنگليان بود، اعتبار خاصي داشت. برخي از متنها، نام صومعهسرا را برگرفته از نام عارف بزرگ قرن چهارم و پنجم هجري «شيخ عبدالله صومعي» ميدانند كه مريدان بسيار داشته و صومعههاي متعددي به بركت وجود او در گوشه و كنار اين شهر برپا شده بود. طبق گفته حمدالله مستوفي، كسگر از اقليم چهارم بوده و در عهد امارت امير ديباج (700 هـ. ق) تحت فرمان شرفالدوله، به خواهرزاده امير ديباج بود. حدود سال 974 هـ. ق شاه طهماسب به «خان احمد خان» (والي لاهيجان) دستور داد كه كسگر را به فرمان رواي قانوني آن واگذار كند. احمد خان از اين دستور سرباز زد. در نتيجه هجوم سپاه شاه طهماسب، حاكم كسگر به نام سپهسالار سعيد كشته شد و حكومت كسگر به امير ساسان بزرگ سپرده شد. به روايت جهانگرداني كه از كسگرات ديدن كردهاند، اين شهر در سال 1159 ويرانه بوده است. در زمان آغامحمدخان قاجار، اين ناحيه خارج از مناطق حكمراني شاه قاجار بود؛ ولي در زمان فتحعلي شاه تحت حكومت شاه شناخته شد، به شرط آن كه حاكم آنجا را مردمِ منطقه انتخاب كنند. در اين دوره از وسعت كسگر كاسته شد و اين ناحيه به وسعت كنوني خود رسيد. شهرستان صومعهسرا، در حال حاضر. يكي از مناطق رشد يافته اقتصادي و مهاجرپذير استان است و از جاذبههاي طبيعي جالب توجهي برخوردار است.
فومن بر اساس متنهاي تاريخي، فومن در دوران اسلامي به عنوان مركز بخش بيهپس (بخش عربي گيلان) شناخته ميشد. فرمانروايان اين منطقه را عمدتاً از خانواده «آلاسحاق» ميدانند كه نسب خود را به خاندانهاي باستاني ايران از جمله اشكانيان ميرسانيدند. در زمان امير ديباج، فومن به تصرف مغولان درآمد. سادات آلكيا در سال 766 هـ. ق از مازندران به گيلان آمدند. در اين زمان، حكمران فومن «امير ديباج فومني» بود كه به كمك اميرهاي محلي ديگر با نيروهاي آلكيا به نبرد پرداخت. نبرد ميان آلكيا، آل اسحاق و متحدانش سالها ادامه يافت و سيد علي كه مدعي امامت بود، در سال 791 هـ. ق در يك پيكار خونين در نزديكي رشت به قتل رسيد. از معروفترين چهرههاي خاندان اسحاقيه فومن در دوران صفويه «امير حسام الدين» فرزند «امير ديباج» است كه بين سالهاي 907 تا 921 هـ. ق، در زمان شاه اسماعيل، بر اين منطقه حكمراني ميكرد. شاه اسماعيل صفوي براي فرمانروايي بر سراسر گيلان در صدد مقابله با امير حسامالدين برآمد. پس از قدرت يافتن دودمان صفوي و تصميم شاهعباس به برچيدن حكومتهاي محلي، «خان احمد» (آخرين فرمانرواي لاهيجان از دودمان آلكيا) و «محمد امينخان» آخرين فرمانرواي فومن از دودمان آل اسحاق نيز از سپاه قزلباش شكست خوردند و سرتاسر گيلان زير فرمان حكومت صفويه درآمد. قيام جنگليها از تولم آغاز گرديد و فومن، پناهگاه مهم ميهنپرستان و آزاديخواهان شد. در حال حاضر، شهرستان فومن از مناطق زيبا و آباد استان گيلان است كه ارزشهاي بسيار جالب گردشگري دارد.
شفت شفت از ناحيههاي بسيار قديمي با پيشينه تمدني كهن در گيلان به شمار ميآيد كه در متنهاي مختلف تاريخي، بارها از آن نام برده شده است. مركز شفت گوراب شفت خوانده ميشد كه در نزديكي روستاي «نصيرمحله» امروزي قرار داشت و آثاري از آن به جا مانده است.
آستارا آستارا واژهاي تالشي است كه تالشيها آن را «هسته» و يا «آهستهرو» تلفظ ميكنند. از زمان صفويه تا قاجاريه، نام آستارا تنها به منطقهاي ميان انزلي و رود ارس كه بخشي از آن در حال حاضر جزو جمهوري آذربايجان است، اطلاق ميشده است. در محل كنوني آستارادهي به نام «دهنه كنار» وجود داشته كه از زمان قاجاريه به بعد، به سبب صدور كالا و رفت و آمد تجّار توسعه يافت و سبب گرديد تا تمدن جديد اروپا، زودتر به اين شهرستان راه پيدا كند؛ به طوري كه همزمان با تأسيس دارالفنون در تهران، در آستارا نيز مدرسهاي به نام «مدرسه صادقيه» افتتاح گرديد و در سال 1300 نيز يك مدرسه دخترانه و همچنين يك كتابخانه و قرائتخانه در آن داير شد. در دوره معاصر پس از گسترش روابط ميان دولتهاي ايران و اتحاد جماهير شوروي (سابق) و سپس با جمهوريهاي تازه استقلال يافته آذربايجان، گرجستان و... آستارا اهميت بيشتري يافت. نام و نشاني اماكن و ديدنيهاي مهم استان
رشت چشمه آب شورلاكان – جنوب رشت چشمه چشما گل سهشنبه – بخش سنگر، جنوب شرقي رشت باغ سردار محتشم – رشت باغ مشكوه(سالار) – رشت ساختمان شهرداري - رشت ساختمان ادره پست – رشت ساختمان استانداري سابق – رشت عمارت كلاهفرنگي – رشت حمام حاج آقا بزرگ – رشت حمامهاي پيرسرا، شاهزاده و گلستان- رشت آرامگاه ميرزا كوچك خان – جنوب رشت مدرسه شاپور – سرراه رشت، بندرانزلي برج ساعت – ميدان مركزي رشت كاروانسراي لات – 35 كيلومتري جنوب رشت خانه حاجميرزا احمد ابريشمي – ميدان صيقلان رشت خانه سردار معتمد رشتي – كوچه سردار رشت خانه سيد اسماعيل ضيابري – كوچه امام جمعه رشت خانه سيد علي مقيمي- خيابان امام رشت خانه ديوانبيگي – خيابان بحرالعلوم رشت قلعه ساسان – جاده رشت، آستارا مسجد صفي (سفيد) – رشت مسجد جامع جور ـ لشت نشاء بقعه آقا سيد عباس و سيد اسماعيل – محله ساغر سازان رشت امامزاده ابراهيم – محله بادي الله شهرستان رشت بقعه آقا سيد قاسم – 8 كيلومتري شرق كوچصفهان آرامگاه سيد ابوالقاسم – محله سيد ابوالقاسم رشت بقعه آقا سيد محمد يمئي – 3 كيلومتري شمال شرقي لشت نشاء بقعه آقاشاه (عكاشه) – شمال سنگر، از توابع رشت بقعه آقا سيد دانيال – كوچصفهان رشت بقعه خواهر امام – محله خواهر امام رشت آرامگاه مير نظام الدين و دكتر حشمت – محله چلهخانه رشت پل مرغانه پرد – لاله دشت كوچصفهان موزه رشت – رشت
رودسر چشمه آب معدني سجيران – اشكور بالا كاخ اختصاصي رضا شاه – جنب ساختمان فرمانداري رودسر كاخ ناهار خوران – رودسر قلعه بندبن – قاسمآباد رودسر پل آجري تميجان – شش كيلومتري جنوب غربي رودسر بقعه آقا سيد احمد و آقا سيد حيدر – هفت كيلومتري جنوبي كلاچاي بقعه پير – هفت كيلومتري روستاي حسنكسرا بقعه پير محله رانكوه، - 10 كيلومتري جنوب شرقي رودسر مجموعه ميدان – شهر رودسر مسجد جامع اميربنده – كلاچاي بقعه آقا سيد معين و مبين – 5 كيلومتري جنوبي غربي رودسر بقعه سيد ابوجعفر ثايري – 35 كيلومتري جنوبي غربي رودسر بقعه مرتضي و سيد ابراهيم – 12 كيلومتري جنوب روسر بقعه امامزاده آقا سيد ابوالحسن – دهكده لمكني، از توابع رودسر
صومعهسرا منطقه حفاظت شده سلكه – شهرستان صومعهسرا مناره گسكر – بخش مركزي صومعهسرا پل خشتي كسما – حوالي صومعه سرا بقعه آقا سيد ابراهيم و آقا سيد عبدالله- 4 كيلومتري شمال شهر صومعهسرا
فومن چشمه آب معدني زمزمه – جنوب غربي فومن چشمه آب معدني علي زاخوني – بالاتر از بازار ماسوله روستاي تاريخي ماسوله – 26 كيلومتري جنوب غربي ماسوله بقعه عونبنعليبنمحمّد ماسوله – فومن امامزاده عون بن محمد ماسوله – فومن قلعه رودخان – فومن مناره رودخان – فومن مناره سلجوقي – فومن مناره مسجد جامع – فومن قلعه مسجد كلده – فومن حمامهاي قديمي گلشن و طاهر گوراب – فومن
آستارا منطقه حفاظت شده لوندويل – استارا آرامگاه پير قطبالدين باغچهسرا – 3 كيلومتري شمال غربي آستارا
لاهيجان تالاب امير كلايه بخش شيرجو پشت – شمال لاهيجان بقعه امامزاده آقا سيد ابوالحسن – دهكده كمني، از توابع رودسر منطقه حفاظت شده امير كلايه – شهرستان لاهيجان پل خشتي بخش گوله – لاهيجان پل خشتي لاهيجان – لاهيجان پل خشتي نياكو – جاده لاهيجان، رشت پل خشتي كسيم – لاهيجان تيتي كاروانسرا – مسير لاهيجان به ديلمان خانه قديمي محمد صادقي – بيرون شهر لاهيجان بقعه شيخ زاهد گيلاني – بيرون شهر لاهيجان بقعه ميرشمسالدين لاهيجي – داخل شهر لاهيجان بقعه چهار پادشاهان – محله ميدان لاهيجان بقعه ملاعاقل – محله «پردسر» لاهيجان آرامگاه كاشف السلطنه – لاهيجان آرامگاه بابا ولي (قادر پيغمبر) – دهكده بابا ولي ديلمان، لاهيجان حمام گلشن – محله ميدان لاهيجان حمام قديمي ديلمان – لاهيجان آرامگاه پيرحسن و پير مسعود – 36 كيلومتري شمال شرقي لاهيجان مسجد جامع – محله ميدان لاهيجان مناره مسجد جامع – لاهيجان مسجد اكبريه – محله گابنه لاهيجان آرامگاه شيخ ابوالوجيه – دهكده «زاكلهبر» از توابع لاهيجان بقعه آقا سيد اسماعيل و آقا سيد ابراهيم – 2 كيلومتري شمال شرقي سياهكل بقعه آقا سيد محمد – 6 كيلومتري جنوب شرقي لاهيجان بقعه آقا سيد رضاكيا- بلوك 14 لاهيجان امامزاده سيد ابوجعفر سادات – محله لاهيجان امامزاده آقا مير جمالالدين – محله پردسر لاهيجان امامزاده سيد علي غزنوي – دهكده «تجن گوگه» لاهيجان آرامگاه امامزاده ميرشمسالدين – محله «اردبازار» لاهيجان
بندر انزلي منطقه حفاظت شده سياكشم – بندر انزلي منطقه حفاظت شده سرخانكل – بندر انزلي تالاب انزلي- جنوب بندر انزلي كاخ ميان پشته – بندر انزلي ساختمان معتمدي – شمال غربي بندر انزلي پل غازيان – بندر انزلي پل ميانپشته – بندر انزلي برج ساعت – بندر انزلي ساختمان گمرك – بندر انزلي بقعه امامزاده صالح – غازيان بندر انزلي بقعه بيبي حوريه – شالور بندر انزلي آرامگاه آقا سيد محمد نجفي – سامانسر غازيان
لنگرود پل آجري لنگرود – روي رودخانه لنگرود خانه قديمي منجمباشي – لنگرود خانه قديمي دريابيگي- لنگرود حمام حاجميرزا احمدي – لنگرود حمام قديمي كياكلايه – لنگرود خانه قديمي رئيسزاده – كنار رودخانه لنگرود خانه محبي – كوي سيد خليل لنگرود خانه منجم باشي – خشكالي محله لنگرود آرامگاه امامزاده سيد حسين و ابراهيم – محله فشكالي لنگرود بقعه دوازده تن ملاط – رانكوه لنگرود
آستانه اشرافيه آرامگاه پيرجنگلي بازكيا – گوراب بين آستانه اشراقيه و لاهيجان بقعه آقا سيد حسن – شهر استانه اشرفيه بقعه اقا سيد حسين كيا – 7 كيلومتري غرب آستانه اشرفيه بقعه آقا سيد محمد ـ شهر آستانه اشرفيه بقعه سيد جلالالدين اشرف – شهر آستانه اشرفيه آرامگاه دكتر محمد معين – كنار رودخانه حشمت رود آستارا
تالش منطقه حفاظت شده ليسار – شهرستان تالش منطقه حفاظت شده ناو اسالم – تالش منطقه حفاظت شده آلالان – تالش كاخ قشلاقي ضرغام السلطنه – شهر هشتپر عمارت سردار امجد – تالش قلعه صلصال ليسار – 18 كيلومتري مركز شهرستان تالش حمام قديمي آقاولر – تالش امامزاده شفيع – بخش ماسال تالش اسپيه مزگت يا سفيد مسجد – نزديك روستاي ديناچال بقعه سيد محمود – 9 كيلومتري شمال هشتپر بقعه شيد شرف شاه – 5 كيلومتري شرق رضوان شهر پل تالش دولاب – روستاي تالش دولاب عمارت نصرالله خان سردار – اتاق سراهشتپر
رودبار چشمه آب معدني سنگرود – دهستان عمارلو، بخش رودبار چشمه آب گرم ماستخور- 5 كيلومتري رودبار دره گوهر رود كرانه شرقي سفيدرود، نزديك روبار تپه باستاني مارليك – روبار روستاي تاريخي هرزويل – نزديكي شهر منجيل پل تاريخي – لوشان رودبار آرامگاه آقا سيد محمود مرندي – 3 كيلومتري شرق منجيل بقعه امامزاده طيب و طاهر – 30 كيلومتري شمال شرقي لوشان بقعه امامزاده محمد حنيفه – 12 كيلومتري شمالشرقي لوشان آرامگاه پير موسي – 16 كيلومتري شمار رودبار
شفت بقعه آقا سيد ابوجعفر – 4 كيلومتري جنوب شرقي شفت بقعه امامزاده اسحاق – 25 كيلومتري جنوب شفت قلعه رودخان شفت – شفت آبانبار رستم آباد – روستاي رستم آباد رودبار * منبع: زنده دل، حسن. مجموعه راهنماي جامع ايرانگردي: استان گيلان، تهران: نشر ايرانگردان – جهانگردان، 1379. ص30-38، 107-114
ساوه ساوه يكي از شهرها و مناطق باستاني بازمانده از دوران ساساني است. تپه باستاني ساساني آسياباد (اسيرآباد) در مجاورت شهر، همچنين تپهها و محوطههاي تاريخي هريسان، خرمآباد، آوه و امثالهم نشانگر قدمت اين شهر ميباشد. ساوه در روزگار پارتيان با نام «سواكينه» يكي از منازل مهم ميانراهي و در سده هفتم قبل از ميلاد يكي از دژها و منازل سرزمين ماد به شمار ميرفته است. از وضعيت ساوه در روزگار پيش از اسلام اطلاع دقيق و مستندي در دست نيست، ولي از قرن دهم هجري به بعد در مورد اين شهر اطلاعات و روايات مكتوب زيادي د دست است. ورود حضرت معصومه (ع) به ساوه در راه سفر خراسان و بيماري ايشان در ساوه، نخستين رويدادي است كه در تاريخ اوايل دوران اسلامي اين شهر ذكر شده است.به نظر ميرسد كه گسترش خلافت اسلامي تا مرزهاي چين، حمل و نقل كاروانهاي زيارتي حجاج و كالا و آباداني راه ابريشم كه از ساوه عبور ميكرد، توسعه شهر ساوه در سدههاي نخستين اسلامي را فراهم آورده است. ناحيه و شهر ساوه در روزگار ديالمه و سلجوقيان پيوسته مقر زمستاني سلاطين ديلمي و سلجوقي و سپاهيان آنان بوده است كه معمولاً ييلاق را در ناحيه خرقان و همدان ميگذراندهاند. سراي معروف ديلمان و كوشك سلطاني ساوه اقامتگاه شاهان سلجوقي بوده است. رونق و آباداني شهر ساوه در روزگار سلجوقيان به اوج خود رسيد و ساوه به مركز سران قبايل متحد سلجوقي كه لقب اتابك داشتند، تبديل شد. از اين روزگار تا دوره خوارزمشاهيان بسياري از وزراي سلجوقي و خوارزمشاهي ساوجي بودهاند كه هر يك در زمان خود در آباداني و ايجاد بناهاي شهري آن كوشيدند. عمادالملك ساوجي وزير با تدبير و دانشمند سلطان محمد و سلطان جلالالدين خوارزمشاهي از آن جمله است كه در جريان حمله مغول جان خود را از دست داد. ساوه در جريان حمله خانمان برانداز مغول در قرن هفتم هجري صدمه و آسيب فراواني ديد، مغولان شهر را ويران كردند و ساكنان آن را از دم تيغ گذراندند. در دوره جانشينان هلاكو (ايلخانان) قسمت عمدهاي از خرابيهاي هجوم مغول مجدداً بازسازي شد. در اين دوره نيز ساوجيان همچنان در مقامات و مناصب ديواني دولت ايلخاني به خدمت درآمدند كه از آن جمله ميتوان به خواجه سعدالدين ساوجي وزير غازان خان، امير نظام الدين يحيي ساوجي، خواجه ظهيرالدين ساوجي، خواجه شمسالدين ساوجي و... اشاره كرد. ساوه در دوران تيموريان و آققويونلو از غارتهاي متعدد و رقابتهاي ميان شاهزادگان و آققويونلو صدمه فراواني ديد. ورود تركمانان چادرنشين و استقرار آنان در اطراف ساوه و دستيابي سران آن به حكومت و درگيري و رقابت داخلي آنان، صدمه و آسيب سنگيني به اقتصاد و نيروهاي توليدي شهر وارد ساخت. در دوران صفويه بلوكات ساوه يكي از قلمروهاي استقرار ايلات وابسته به نهاد حكومت صفويه (قزلباش و شاهسونها) گرديد. اينان در حقيقت به مثابه قواي نظامي حكومت در نواحي مجاورت پايتخت استقرار يافتند. از جمله ايل بيات كه در دشتهاي ساوه و زرند مستقر شد و آنجا را به عنوان قلمرو زمستانه خود برگزيد. در دوره صفويه شهر ساوه رو به آباداني مجدد گذاشت و كاروانسراها، راهها، رباطهاي ميان راهي، مساجد، بازار سرپوشيده و بناهاي متعددي احداث شد. با اين حال خرابيهاي ناشي از هجوم و حمله تيموريان، جنگها و كشمكشهاي زمان آققويونلوها به تمامي بازسازي نشد. در اواخر دوره صفويه، ضعف حكومت مركزي و تاخت و تاز قبايل و ايلات، رويدادهاي ناشي از جنگهاي ايران و عثماني و فتنه افغان، آسيبهاي جدي و فراواني به رشد و توسعه شهر وارد كرد. به ويژه در زمان حكومت شاه سلطان حسين صفوي كه وضعيت اسفباري بر شهر و ساكنان آن حاكم شد. در روزگار زنديه با احداث بناي معروف چهارسو، در احيار مجدد بازرگاني ساوه كوشش شد. در فاصله پايان دوران صفويه تا قاجاريه، شهر در تسلط حكام وابسته به گروههاي ايلي پرنفوذ ناحيه مانند خلجها قرار گرفت. با پايتخت شدن تهران، از اهميت ساوه كاسته شد. در حال حاضر شهر ساوه يكي از شهرهاي آباد استان مركزي است و توسعه صنعتي آن موجبات رشد روز افزوني را فراهم آورده است.
اراك بررسيهاي تاريخي مؤيد آن است كه در محدوده منطقه جغرافيايي شهرستان اراك كه تا سال 1316 «ولايت عراق» نام داشت، با وجود 680 آبادي و حدود پانصد هزار نفر جمعيت، قبل از پيدايش شهر سلطانآباد (اراك) شهر با اهميتي پديد نيامده است. شهر اراك كمتر از دو قرن پيش در زمان حكومت فتحعلي شاه قاجار ايجاد شد. اين شهر ابتدا «قلعه سلطان آباد»، سپس «شهر نو» و بعد از آن شهر «سلطان آباد» نام گرفت و در سال 1316 هـ. ش با عبور راهآهن سراسري از كنار آن، به اراك تغيير نام داد. ارك از آغاز ايجاد تا كنون همواره در معرض دگرگوني بوده و تحولات فراواني يافته است. در زمان فتحعلي شاه، ولايت عراق شاهد ناامنيها و شورشهاي متعدد اهالي فراهان، گلپايگان و چهار لنگ عليه حكومت قاجار بود. قشون حكومتي به فرماندهي يوسف خان گرجي قلعه زلفآباد را كه محل تجمع مخالفين دولت بود با خاك يكسان كرد و جمعيت آن را قلع و قمع و پراكنده ساخت و طرح ايجاد شهر جديدي را پيريزي كرد. بدين منظور در نقطه خوش منظره و با صفايي كه نسبت به منطقه مركزيت و به اطراف و جوانب تسلط داشت و از امكانات ارتباطي و منابع آب و قنوات بهرهمند بود، مكان شهر جديد انتخاب شد. اين نقطه كه انتهاي محال فراهان بود و سابقاً دهي به نام «دِسكره» يا «دستجرد» در آن وجود داشت، سلطان آباد نام گرفت و جمعيت هشت قلعه موجود در پيرامون به شهر جديد منتقل شدند. سلطان آباد كانون مبادلات منطقه شد. اين شهر تا اوايل 1270 هـ.ق نقش نظامي داشت و محل سكونت سپهدار عراق بود. اولين نقطه عطف در تحولات سلطان آباد زماني آغاز گشت كه در دوره حكومت ميرزا حسن خان، شهر از حالت نظامي خارج شد و بتدريج كاركرد تجاري و صنعتي يافت و قاليبافي رونق گرفت و زمينه توسعه صنعتي آن نيز فراهم شد.مقارن شروع جنگ جهاني اول و فروپاشي حكومت قاجاريه، قواي روسيه شهرهاي ساوه، سلطان آباد و مناطق اطراف آنها را به اشغال درآورد. پس از خاتمه جنگ جهاني اول و تحولات سياسي كشور، سلطان آباد نيز در معرض دگرگونيهاي اين دوره قرار گرفت و سيماي فيزيكي آن در جهت يكپارچگي كالبدي ـ فضايي تغيير كرد. اين روند در دهههاي بعدي نيز ادامه يافت، به طوري كه امروزه شهر اراك به يكي از قطبهاي صنعتي ايران تبديل شده است.
محلات محلات از نقاط قديمي كشور است كه گويا از چهار محله يا روستا همچون پيل پايان، ريوكان، زنجيردان و گوشه تشكيل شده است، به همين جهت نيز در اسناد بسيار قديمي و كهن نامي از محلات آورده نشده است، ولي از نامهايي مانند انابار و ساير البلوك سخن به ميان آمده كه منظور همين منطقه يا شهر محلات است. محلات را از آن جهت سايرالبلوك گفتهاند كه بر حسب نقشه آن زمان از بلوكات قم و كاشان نبوده است. به هر حال، همان طور كه از نام شهر پيداست محلات جمع محله است كه منظور همان روستاهاي مورد نظر ميباشد. زمان اين نامگذاري معلوم نيست، ولي به گفته مطلعين محلي اين نام در زمان حمله افاغنه (آزادخان) مورد استفاده قرار گرفته است. در زمان صفويه مبادلات تجاري شهرستان محلات عمدتاً با اصفهان بود و در اين دوره آلو، قالي، خوان و خوانچه نقاشي از محلات به اصفهان حمل و در كارونسراها مبادله ميشده است. فتحعلي شاه محلات و ساير البلوكات را در عوض مواجب دختر خود كه همسر آقاخان محلاتي بود به تيول ابدي داده بود. اين شهر در زمان قاجاريه پايگاه فرقه اسماعيليه بود و هنوز هم برخي از اهالي و روستاهاي جنوبي منطقه به اين كيش گرايش دارند. در آن زمان نايبالحكومه محلات ميرزا محمدخان بود كه از طرف ظلالسلطان تعيين شده بود. در همان سال كه حكومت زير نظر ظلالسلطان بود (1309هـ.ق) ناصرالدين شاه سفر طولاني مدتي به نواحي مركزي و جنوبي ايران انجام داد و براي بار دوم به محلات آمد و به مدت پنج روز در اين شهر اقامت كرد. در اين دوره گلپايگان خوانسار، محلات و كمره (خمين) يكي از ولايتي را تشكيل ميدادند كه مركز آن گلپايگان بود. در زمان رضاشاه (1316هـ.ش) در تقسيمات جديد ايران تغييرات صورت گرفت و ناحيه قم كه محلات نيز يكي از بخشهاي آن بود به شهرستان جداگانه تبديل شد.در محدوده كنوني اين شهرستان روستاي خورهه و شهر نيمور سابقهاي بسيار طولانيتر از شهر محلات دارند.
خمين (كمره) براي نخستين بار نام خمين (خميهن) در كتاب هزار ساله تاريخ پيامبران و شاهان آمده است. خميهن مركب از دو كلمه «خو» و «ميهن» است كه روي هم «جايگاه خوب يا سرزمين مقدس» معني ميدهد. مؤلف كتاب تاريخ قم اعتقاد دارند كه شهربانو نامي (دختر موبد موبدان) در دوران قبل از اسلام اين شهر را بنا كرده است. از تاريخ خمين در روزگاران گذشته آثار مدوني در دست نيست. از آثار قبل از اسلام آن ميتوان به آثار قنوات و كاريزها و آتشكده معروف خمين اشاره كرد. نام اين شهر از 200 سال پيش به مركز كمره اطلاق شده است، معروفيت خمين با نام رهبر راحل انقلاب اسلامي حضرت امام خميني (ره) ارتباط مستقيم دارد. اين شهر محل زندگي كودكي و جواني حضرت امام بوده و لذا خانه پدري ايشان به يك اثر تاريخي مهم تبديل شده است.
دليجان بنا به نوشتههاي تاريخي، دليجان پيشين شهري بسيار بزرگ با چهار دروازه در چهار طرف بود كه به دروازههاي قليان، آتشكده، شاه ولي و كاهگندم معروف بودند. گستردگي شهر قديمي دليجان را تا نزديكي خورهه ذكر كردهاند. مجموعه نشانهها و آثار پيدا شده تاريخي نشان ميدهد كه دليجان شهري بزرگ بوده است. از جمله آثار پيدا شده ميتوان به سفالها، خمرهها و آجرهاي بسيار زيبا در جنوب دليجان، اشاره كرد. دليجان عليرغم ويرانيهاي ناشي از جنگها و بلاياي طبيعي، به دليل موقعيت ارتباطي و جغرافيايي به تدريج توسعه يافته و در سال 1358 به شهرستان تبديل شده است.
سربند (شازند) شازند دهي بود كه به آن «ادريس آباد» ميگفتند و هم زمان با عبور راهآهن سراسري از كنار آن، شازند نامگذاري شد. در گذشتههاي دور، در نزديكي ادريس آباد شهري به نام كرج ابودُلف وجود داشته كه جزء ايالات اصفهان بوده است. اين شهر با هجومهاي متعدد و به مرور تخريب و ويران گشته و آثار آن در نزديكي آستانه هنوز هم باقي مانده است.
تفرش اين شهر قبلاً به «طبرس» و «گبرش» معروف بود و بعدها به تفرش تبديل شده است. يكي از بخشهاي آن به نام فراهان پيشينه تاريخي جالب توجهي دارد. تفرش در شمال شهرستان اراك و فراهان در دشت كاملاً مسطح قرار گرفته و قدمتي ديرينه دارد. چنانكه زماني آتشكده آذرگشسب (يكي از سه آتشكده معروف ساسانيان) در روستاي فردجان فراهان قرار داشته و تل ماستر در نزديك آن ازمناطق سيزدهگانه قباد ساساني بوده است. فراهان، زادگاه مردان نامور تاريخ ايران و شاعران معروف است كه از آن جملهاند: فخرالافضل مولانا جلالالدين جعفر فراهاني (شاعر عارف)، ميرزا عيسي قائم مقام فراهاني (وزير شاعر)، ميرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهاني (صدر اعظم محمدشاه)، ميرزا تقيخان فراهاني (اميركبير)، اديب الممالك فراهاني (شاعر)، محمد حسين فراهاني (نويسنده و شاعر).
آشتيان آشتيان در شمال شرقي اراك و در دامنه ارتفاعات كوههاي مركزي استان واقع شده و از مناطق قديمي است. ابن فقيه ـ مؤلف كتاب مختصرالبلدان ـ آشتيان را «ابرشتجان» نوشته و آن را از متعلقات همدان ذكر كرده است. بعدها «ابرشتجان» به «آشتجان» و «آشتيان» تبديل شده است. طبق اظهارات مؤلف كتاب تاريخ قم، اين شهر را «كيخسرو» آباد كرده است. برخي از جغرافينويسان و مورخين نيز عقيده دارند كه سجاران و ابرشتجان را «فيران بن ويسان» (پيران ويسه وزير افراسياب) بنا كرده است. مردم اين شهر قبل از فتح اسلام زرتشتي بودهاند و 16 آتشكده داشته كه مهمترين آنها «آتشكده وره» بوده است. نام و نشاني اماكن و ديدنيهاي مهم استان
شهرستان ساوه سد غدير - تنگه فرقان در 25 كيلومتري ساوه غار آقداش - دهستان كوهپايه، بخش نوبران ساوه قلعه آردمين - 56 كيلومتري جاده ساوه، همدان قلعه الوير - شمال غربي ساوه قلعه اسماعيليه - 35 كيلومتري جنوب غربي ساوه كاروانسراي پاسنگان - 45 كيلومتري ساوه كاروانسراي عبدالغفار خان - 40 كيلومتري ساوه كاروانسراي خشكه رود - 45 كيلومتري ساوه كاروانسراي گردين - جنوب مسير ساوه، قم پل تاريخي سرخده - جنوب ساوه پل عسگر آباد - ساوه منطقه باستاني پيك - زرند منطقه باستاني عبدالله آباد - زرند منطقه باستاني گرنگ صدرآباد - زرند منطقه باستاني سوسنقين - نوبران منطقه باستاني كهك- رازقان منطقه باستاني مزلقان - 6 كيلومتري ساوه تپه آوه - 10 كيلومتري ساوه تپه عليشار - روستاي عليشار بخش رازقان تپه باستاني قيجه يا قيلجه - نوبران تپه گل محمد - نوبران تپه فستق (پسته) - نوبران تپه شيشه باير - 3 كيلومتري شمال غرب ساوه تپه طيب و طاهر - روستاي آقداش ـ نوبران تپه خسرو - روستاي مورچي ـ نوبران تپه خدابنده - روستاي خدابنده ـ نوبران تپه عباسلو - 40 كيلومتري جنوب غربي ساوه تپه سلطان - نوبران تپه بيوك - 18 كيلومتري ساوه تپه شماره يك خوني - نوبران تپه جمشيد آباد - 45 كيلومتري غربي ساوه تپه جوشقان - نوبران تپه علي درزي - نوبران آب انبار حاج ميرزا حسن عامل - ساوه مسجد جامع - ساوه مسجد قرمز (انقلاب) - ساوه مسجد ميدان - ساوه مسجد بازار - ساوه امامزاده سيد هارون - روستاي طراز ناهيد ساوه امامزاده سيدابورضا- كنار بازار ساوه امامزاده سلطان سيداسحاق- جنب مسجد جامع ساوه امامزاده سليمان، فضل و موسي - روستاي آوه (20 كيلومتري ساوه) امامزاده شاهزاده اسماعيل - روستاي پلآباد ساوه بقعه بيبيشرف خاتون - 9كيلومتري ساوه بقعه اشموئيل پيغمبر (اشمعيل)- شهر ساوه شهرستان شازند ـ (سربند) سدخاكي هند ودر - 30 كيلومتري جنوب شازند سرآب عباس آباد - 2 كيلومتري شرق شازند سرآب اسكان - 5 كيلومتري شمال روستاي فرسربند آب عمارت - سربند پيست اسكي پاكل - گردنه پاكل ـ 25 كيلومتري شازند ناحيه ييلاقي سربند - سربند (شازند) امامزاده سهل بن علي (ع)- سربند
شهرستان دليجان درياچه سد پانزدهخرداد- 5 كيلومتري دليجان غار چال نخجير - 8 كيلومتري شمال و شمال شرقي دليجان غار كهك - شرق روستاي كهك روستاي تاريخي دو دهك - 17 كيلومتري شمال غرب دليجان بازار نراق - نراق امامزاده شاهزاده اسحاق - روستاي بيجگان بخش جاسب امامزاده عون بن علي - روستاي كروگان جاسب زيارتگاه حضرت معصومه - شمال نراق زيارتگاه آقاشابلبل - كوههاي غرب دليجان
شهرستان محلات چشمه و تفرجگاه آبگرم محلات - محلات چشمه شفا - محلات چشمه سليماني - شمال شرقي چشمه شفا چشمه حكيم - يك كيلومتري جنوب شرقي شفا غار آزادخان - غرب محلات ـ روستاي «سنجه باشي» غار شاه بلبل - كوههاي شرقي محلات غار سوراخ گاو - شمال غربي روستاي خورهه غار يكه چاه - جنوب شرقي محلات غار گلدار و گلچشمه - جنوب نيمور غار سرچشمه - شمال محلات غار كشته ريز- شمال غربي محلات ناحيه تاريخي نيمور - 15 كيلومتري جنوب شرقي محلات روستاي تاريخي خورهه - محلات قلعه جمشيدي - نيمور قلعه آقاخان محلاتي - جنوب شهر محلات كاروانسراي دودهك- در مسير جاده دودهك به دهستان خورهه كاروانسراي جونآباد - جنوب غربي محلات پل دودهك - نزديكي كاروانسراي دودهك سنگنوشته خورهه - خورهه معبد سلوكي - خورهه آتشكده آتشكوه - روستاي آتشكوه نيمور سد ساساني نيمور - 7 كيلومتري جنوب غربي محلات يخچال نيمور - يك كيلومتري غرب نيمور مسجد جامع - محلات مسجد جامع - نيمور امامزاده يحيي و فضلالرضا- خيابان سرچشمه محلات امامزاده شاهزاده موسي - محله پايين محلات امامزاده شاهزاده اسماعيل - نيمور امامزاده خورهه - خورهه
شهرستان تفرش چشمه آب معدني گراو - 5كيلومتري غرب تفرش تپه بالا مشهد زلف - تفرش تپه پايين مشهد زلف - تفرش مسجد جامع - تفرش بقعه ابوالعلاء - تفرش امامزاده ابوالقاسم - 25 كيلومتري جنوب غربي تفرش امامزاده شاهزاده احمد - روستاي كوهين امامزاده شاهزاده قاسم - روستاي ترخوران امامزاده شاهزاده هادي - روستاي جمزقان امامزاده عاقل - روستاي بنابر گنبد بيبي - تفرش شهرستان خمين بيت حضرت امام خميني (ره) - خمين عمارت سالار محتشم - خمين قلعه يوجان و شمس - روستاي يوجان آسيابهاي بادي - خمين تيمچه بازار خمين - خمين شبستان مسجد جامع خمين - خمين امامزاده اسماعيل - روستاي يوجان امامزاده عبدالله - خمين * منبع: زنده دل، حسن. مجموعه راهنماي جامع ايرانگردي: استان مركزي، تهران: نشر ايرانگردان – جهانگردان، 1379. ص 28-35، 113 -118
بندر عباس در قرن چهارم هجري در حوالي بندرعباس فعلي، بندر و روستاي كوچكي به نام «سورو» وجود داشت كه جغرافيانويسان قرن چهارم هجري قمري از آن نام بردهاند. برخي معتقدند «شهرو» كه اصطخري به عنوان «دهي كوچك بر كنار دريا» از آن نام برده، همان بندر «سورو» است. اين بندر در 924 هجري قمري «بندر جرون» خوانده ميشد و دهكدهاي كوچك بود و در روبهروي سواحل شمالي جزيره پر اهميت «هورموز» آن روزگار، قرار داشت. در سال 1514، پرتغاليها اين دهكده كوچك را براي پياده شدن، و بارگيري اجناس از خشكي انتخاب كردند. به دليل خرچنگ زيادي كه در ساحل اين بندر وجود داشت، نام آن را «بندر كامارااو» يا «كامبارائو» يعني بندر خرچنگ گذاشتند. نام متداول بعدي؛ يعني «گمبرون» يا «گامبرون» به احتمال زياد از لغت پرتغالي «گامارائو» اقتباس شده است. در سال 1622 ميلادي شاه عباس توانست با كمك انگليسيها دست پرتغاليها را از اين بندر كوتاه كند. به افتخار اين پيروزي «بندر گمبرون» به «بندرعباس» تغيير نام داد. تا قبل از سال 1650 ميلادي (1070 هجري قمري) بندرعباس حصار نداشت؛ ولي از اين زمان دور شهر را محصور كردند و بر امنيت آن افزوده شد. انگليسيها و هلنديها در بندرعباس تجارتخانه، و در كنار دريا عمارت زيبايي بنا كردند. در اين بندر لنگرگاه مناسبي وجود داشت؛ لذا اكثر كشتيهاي بزرگي كه از هند براي ايران و عثماني و ساير نقاط كالا حمل ميكردند، در اين بندر لنگر ميانداختند. هلنديها در سال 1110 هجري قمري (1698 ميلادي) با كسب اجازه ار دولت ايران، شهر تازهاي با بافت و معماري ويژه در وسط شهر بندرعباس بنا نمودند. (عمارت كلاهفرنگي در همين ايام بنا شده است.) بافت و شكل ظاهري شهر جديد تا سال 1135 هجري قمري دوام يافت. در نيمه نخست قرن هفدهم، نمايندگان كمپاني هند شرقي سعي كردند بندرعباس را به پايگاه اصلي خود در خليج فارس تبديل كنند؛ به همين لحاظ، مركز كمپاني هند شرقي در بندر عباس مستقر گرديد. ناوهاي نظامي كمپاني هند شرقي نيز در آبهاي نزديك بندرعباس پهلو گرفتند. اين شركت در سال 1759 به علت متشنج شدن اوضاع و بمباران تأسيسات تجاري انگليسيها در بندرعباس، مركز تجارت خود را از اين بندر به بندر بصره منتقل نمود. اين امر بيش از پيش، شرايط انحطاط بندرعباس را فراهم كرد. بعد از ظهور نادرشاه، بندر بوشهر مقر ناوگان ايران شد و بندرعباس و توابع آن طبق قرارداد، به سلطان مسقط به اجاره واگذار شد. در پي شورش سال 1868 ميلادي در مسقط، اين امتياز لغو شد و شهر بندرعباس و توابع آن دوباره به تصرف كامل دولت ايران درآمد. پس از پيروزي نهضت مشروطيت و تصويب قانون ايالات و ولايات، بندرعباس و توابع آن جزء محدوده ايالت فارس قرار گرفت و سپس در محدوده اختيارات حاكم كرمان درآمد. در تقسيمات فعلي كشوري شهر بندرعباس مركز استان هرمزگان است. اين شهر يكي از مهمترين مراكز استراتژيكي و تجاري ايران در جوار خليجفارس و درياي عمان است. بارنداز شهيد رجايي، اسكله عظيمي است كه بخش وسيعي از مبادله كالاهاي تجاري بين ايران و ديگر كشورها از طريق آن صورت ميگيرد. بندرعباس از طريق راههاي دريايي، راهآهن، جادههاي ترانزيتي درجه يك و از طريق هوا به كليه مناطق داخلي و ديگر كشورهاي جهان مرتبط است.
بندر لنگه در جغرافي زمان هخامنشيان، از بنادر مهم و تجاري خليجفارس اندك نام برده شده است. گمان ميرود كه بندر «گوگانا» همان بندر لنگه امروزي باشد كه در دوران حكومت هخامنشيان از بنادر معتبر تجاري محسوب ميشده است؛ ولي در اثر تغيير و تحولات تاريخي و عدم توجه، اين بندر كمكم رو به انحطاط گذارده و از رونق آن كاسته شده است. در سال 1638 «تاورنيه» - سياح فرانسوي – طي سفر از بصره به بندر لنگه، مدت دو روز در اين بندر اقامت نموده و از آن به خوبي ياد كرده است. در سال 1760 ميلادي، اعراب جواسم سواحل جنوبي خليجفارس طي يك مهاجرت وسيع، جزيره قشم و بندرلنگه و بندر شناس را تصرف كردند. در زمان كريمخانزند (1773 – 1743 ميلادي) سهولت ارتباط دريايي خليجفارس از طريق بندر لنگه، رونق تجاري قابل توجهي در بندر لنگه و بندر كنگ به وجود آورد ور اه كاروانرو شيراز نيز به اهميت بازرگاني اين دو بندر افزود. اعراب جواسم به دستور كريمخان زند و بنا به سياست نظامي او، در بندر لنگه سكونت گزيدند و در آبادي و رونق آن همچنان كوشيدند؛ به طوري كه بندر فوق از مشهورترين بنادر خليجفارس شد و در دوران قاجار، به عروس بنادر ايران معروف گرديد. تا سال 1896 ميلادي، اعراب جواسم بر بندر لنگه تسلط داشتند. در سال 1889 ميلادي در بندر لنگه دفتر كنسولگري فرانسه تأسيس گرديد و از همين سال، گمرك بندر لنگه و بندرعباس زير نظر و رياست بلژيكيها قرار گرفت. در سال 1898 ميلادي يكي از افراد خانوادههاي حكومتي بندر لنگه به علت ضعف حكومت مركزي، بندر لنگه و مناطق اطراف آن را تحت تصرف خود درآورد و عليرغم مخالفت دولت مركزي ايران، نمايندگاني را جهت اداره امور بندر لنگه انتخاب نمود. در اوايل سال 1899، به سلطه او در بندر لنگه خاتمه داده شد. در اواخر حكومت سلسله قاجاريه، بندر لنگه رو به ويراني گذاشت و از شروع جنگ جهاني اول تا بعد از جنگ دوم جهاني (1945) كه انواع بيماريهاي واگيردار همراه با فقر و قحطي شيوع پيدا كرده بود، اكثر مردم اين شهر فعاليت خود را تعطيل كرده، و به نقاط ديگر مهاجرت كردند. به همين دليل به مرور زمان، نقاط مسكوني شهر خالي از سكنه شد و شهر فعاليت و چهره واقعي خود را از دست داد و سپس آرامآرام رونق يافت. بندر لنگه امروزي شهر نسبتاً آباد است و همچنان فعاليتهاي تجاري آن رو به گسترش ميباشد. اين بندر از طريق جادههاي درجه يك و فرودگاه، با ساير نقاط ايران ارتباط زميني و هوايي دارد.
بندر كنگ تاريخ دقيق بناي شهر كنگ مانند اغلب شهرهاي ايران مشخص نيست؛ اما منابع تاريخي نشان ميدهند كه پيش از آنكه نامي از بندر لنگه در ميان باشد، بندر كنگ ساخته شده است. گفته ميشود كه تاريخ بناي شهر كنگ به 1800 سال پيش ميرسد و اين بندر كوچك در طول عمر خود چهار بار تخريب و از نو ساخته شده است، و بناي فعلي آن چهارمين شهري است كه بر روي خرابههاي شهر قبلي احداث شده است. روايتي نيز در دست است كه نشان ميدهد، در حدود 100 سال پيش بندر كنگ ناحيهاي آباد و پررونق بوده است. اين شهر، دورهاي در تصرف پرتغاليها و هلنديها بوده است و هنوز آثاري از قلاع و تجارتخانههاي آنان در اين بندر به صورت خرابه باقي مانده است. شهر كنگ يكي از بنادر شهرستان بندر لنگه است. مساحت آن 5 كيلومتر مربع ميباشد و در 6 كيلومتري خاور بندر لنگه واقع شده و فاصله آن تا مركز استان 260 كيلومتر است. مردم شهر كنگ مانند ديگر ساحل نشينان اغلب دريانورد و عموماً ماهيگير هستند و از مشاغل عمده آنان توربافي و لنجسازي است كه از مهمترين صنايع مردم اين منطقه ميباشد. در ساليان گذشته، كليه لنجهاي خليج فارس به وسيله لنجسازان كنگي ساخته ميشد؛ ولي بعدها به علت مشكلاتي كه در تهيه چوب مخصوص لنجسازي كه مستقيماً از سواحل آفريقا وارد ميشد به وجود آمد، صنعت لنجسازي در كنگ رونق و شكوه گذشته خود را از دست داد.
ميناب تاريخ ميناب با تاريخ شهر هرمز باستاني درآميخته است. در حال حاضر خرابههاي اين شهر در نزديكي شهر ميناب قرار دارد و در واقع اين شهر جاي آن را گرفته است. در سال 326 قبل از ميلاد، اسكندر مقدوني درياسالار خود ـ نثارخوس (نئارك) – را از طريق مصب سند رهسپار خليج فارس كرد. وي پس از عبور از سواحل مكران به دهانه رودخانه «آدميس» در نزديكي شهر هرمز رسيد و مورد استقبال اهالي شهر قرار گرفت و چندين روز در اين شهر اقامت كرد. عدهاي از مورخان، بنيانگذاري شهر هرمز كهنه را به اردشير بابكان (پاپكان) ساساني منسوب ميدانند؛ در صورتي كه چندين قرن پيش از آن سپاه اسكندر در اين شهر اقامت داشته است. در حدود سال 1000 ميلادي يكي از شيوخ عمان به نام محمد براي تصرف خليج فارس و سواحل آن هجوم آورد و از نارضايتي اهالي هرمز نسبت به حاكم وقت استفاده كرد و بندر هرموز را تصرف كرد. پس از او، پسر وي به نام سليمان و سپس فرزندان او حكومت شهر هرمز را به دست گرفتند. در سال 1300 ميلادي، جمعي از سواران مغول (نوادگان امير تيمور گوركاني) به اين شهر حمله كردند و خرابي بسيار به بار آوردند. در نتيجه امير هرمز همراه با مردم شهر، بندر هرمز را ترك كرده و به جزيره هرمز كنوني مهاجرت نمودند و بدين ترتيب حكومت خشكي هرمز به جزيره جرون منتقل شد. در سالهاي 1804 ـ 1793 ميلادي سلطان عمان ـ سلطان ابن احمد ـ با حمايت انگليسيها، حاكميت خود را در گواتر به ناصرخان ـ حاكم آن ناحيه ـ تحميل كرد و نفوذ خود را در سواحل مكران گسترش داد و بدينسان سواحل درياي عمان نيز به دست وي افتاد. وي در رويارويي با ايران احتياط ميكرد؛ اما سعي كرد تا اداره بندر عباس و ميناب را نيز به دست آورد. در اين ايام، آقا محمدخان قاجار به دليل درگيريهاي داخلي فرصت نكرده بود تا قدرت خود را در جنوب كشور تحكيم نمايد. بدين لحاظ جزاير قشم و هرمز تحت كنترل حكومت عمان قرار داشت. در سال 1852 با توافق دولت ايران و عمان عهدنامهاي تنظيم شد كه طي آن، اراضي سواحل و جزيرههاي ايران و شهر ميناب مجدداً به ماليكت ايران درآمد. ميناب امروزي كه تاريخ آن با قدمت تاريخي هرمز قديمي درآميخته است، شهري آباد و پررونق است. اين شهر يكي از نواحي مستعد كشاورزي استان هرمزگان نيز هست و محصولات جاليزي، مركبات و خرماي آن بسيار معروف ميباشد.
جاسك نام اين بندر كه امروز جاسك ناميده ميشود، در دوران گذشته به صورتهاي جاشك، چاشك، جك، رأسالجاسك و چاسك نيز ثبت شده است. در دوران بسيار قديم بندر جاسك يكي از كانونهاي معتبر آيين ميترا بود. معبدي به نام آناهيتا در جاسك باقي مانده است. تهمتنبن توران شاه ملقب به سلطان قطبالدين در سال 1330 ميلادي به بعد در جاسك حكومت داشته است. در سال 1614 ميلادي انگليسيها بندر جاسك را به عنوان بندر تجاري خود در شمال خليجفارس انتخاب كردند. اولين محموله انگليسيها در سال 1616 با كشتي از هند در جاسك پهلو گرفت و در سال 1619 ميلادي، تجار مذكور اولين تجارتخانه شركت هند شرقي در جاسك را تأسيس كردند. اين بندر تا زماني كه بندرعباس به تجارت انگليسيها اختصاص داده شد، مركز تجارت و معاملات كمپاني هند شرقي با مركز ايران بود. در اواخر سال 1620 ميلادي هلنديها از ورود دو كشتي كمپاني هند شرقي به بندر جاسك جلوگيري كردند. اين كار كه منجر به نبرد سختي بين انگليسيها و هلنديها در حوالي اين بندر شد، به شكست و اخراج هلنديها از بندر جاسك انجاميد. كشور انگليس براي بسط نفوذ خود در سال 1864 ميلادي اقدام به استحكام مواضع خود در خليج فارس نمود. از جمله اين اقدامات، ايجاد خطوط تلگراف و كابل زيردريايي بود كه ايران و هند را از طريق گواتر – جاسك – بندرعباس مرتبط ميساخت. دولت انگليس استحكامات نظامي چندي در جاسك به وجود آورد. در سال 1901 ميلادي خطوط تلگرافي (سيم دريايي) ديگري از بندر جاسك به مسقط (عمان) داير شد كه مركز آن در جاسك قرار داشت. در سال 1932 از سوي دولت ايران عبور بدون اجازه هواپيماهاي انگليسي و هلندي كه از خاور دور به خاورميانه ميآمدند، ممنوع اعلام شد؛ زيرا از بدو تأسيس خطوط هوايي، اين دو كشور بدون كسب اجازه در فرودگاههاي جاسك ـ بندرعباس – لنگه فرود ميآمدند. در نتيجه اين ممنوعيت، مسير پروازهاي فوق تغيير كرد. بندر جاسك امروزه از شهرهاي نسبتاً آباد استان هرمزگان است كه سه طرف آن را آبهاي ساحلي احاطه كرده و آن را به صورت يك شبهجزيره درآورده است. شهر از دو سوي شرق و غرب به خليج جاسك ميپيوندد و از سوي ديگر (شمال شرقي)، به مناطق نظامي متصل است. اين موقعيت، شكل ظاهري شهر را به حال طولي درآورده و عرض آن را بسيار محدود كرده است.
قشم ايرانيان، در روزگار قبل از اسلام جزيره قشم را «بنوكاوان»، «ابنكوان»، «برخت»، «ابركافان»،«افركاوان» و «لافت» ميگفتند؛ ولي به تدريج اين اسامي به فراموشي گراييد و نامهاي كشم و قشم متداول گشت. اين جزيره را به خاطر طول زياد آن جزيره «الطويله» نيز ناميدهاند. در زمان شورش مغول و هرجومرج ناشي از آن، رييس قبيله توران در جزيره قشم سكونت اختيار كرد و به آباداني ان پرداخت و به تورانشاه ملقب شد. پرتغاليها در سال 1507 ميلادي در جزيره قشم استحكامات نظامي مهمي ايجاد كردند، و از ورود كشتيهاي جنگي ساير دولتها به اين جزيره جلوگيري كردند. اين وضع تا زمان سلطنت شاه عباس صفوي ادامه داشت. در سال 1645، هلنديها قواي نظامي مهمي در خليجفارس گرد آوردند و به بهانه اين كه ايران قرارهاي عهدنامه تجاري خود با آن كشور را رعايت نكرده است، حصار و قلعه قشم را تصاحب كردند و نيروهاي نظامي خود را در آنجا اسكان دادند؛ ولي به علت گرماي شديد هوا، بسياري از نيروهاي هلندي تلف شده، و عاقبت هلنديها مجبور به تخليه جزيره قشم شدند. در بين سالهاي 1720 ـ 1718 ميلادي اوضاع خليج فارس رو به وخامت نهاد. حاكم عمان تعدادي از جزاير واقع در نزديك سواحل ايران، از جمله قشم را تصرف كرد؛ ولي چندين فروند كشتي جنگي انگليسي مهاجمان عماني را مغلوب كردند. پس از مرگ نادرشاه در سال 1747 ميلادي، نفوذ ايران بر خليج فارس ضعيفتر شد و طوايف عرب جواسم توانستند دامنه تجاوزات خود را گسترش داده و حوزه متصرفات خويش را تا نزديكي سواحل ايران برسانند و در سال 1760، جزيره قشم را كه تا آن زمان در تصرف يك طايفه مشخص بود، تسخير نمايند. در سال 1763، كريم خان زند نفوذ و اقتدار خود را در جنوب ايران مجدداً مستقر ساخت. در سال 1882 ميلادي، حكومت انگليسي بمبئي تصميم گرفت كه مركزي جهت توقف نيروي دريايي انگليس در خيلج فارس ايجاد كند. براي اين منظور چندين نقطه در خليج فارس مورد بررسي قرار گرفت و بالاخره باسعيدو، واقع در جزيره قشم براي اين منظور انتخاب شد. در اين ايام دولت انگليس قواي خود را در محل باسعيدو استقرار داد. چندي بعد، آنها نيز به دليل بدي آب و هوا و نبودن امكانات زندگي مجبور به ترك باسعيدو شدند. تأسيسات انگليسيها در بندر باسعيدو هنوز هم باقي مانده است. در سال 1909 ميلادي، انگليسيها مجدداً در بندر باسعيدو، انبارهايي براي سوخت كشتيها ايجاد كردند كه در جنگ جهاني دوم مورد استفاده قرار گرفت. پس از پايان جنگ جهاني دوم، به فعاليت انگليسيها در اين بندر خاتمه داده شد. بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، قشم اهميت بيشتري پيدا كرد، تا اينكه پس از پايان جنگ تحميلي، در سال 1368 شمسي به عنوان دومين بندر آزاد ايران شناخته شد و به دنبال آن در سال 1369، اين عنوان به تصويب هيأت دولت رسيد. در همين سال فعاليت گمركي اين بندر كه يكي از فعالترين مناطق تجاري و صنعتي در خليج فارس و درياي عمان است، آغاز شد. بدين ترتيب با فعال شدن اين بندر، فعاليتهاي تجاري ايران با ساير كشورهاي همسايه و منطقه گسترش بيشتري يافت. علاوه بر آن، پروژههاي احداث فرودگاه بينالمللي قشم و بندرگاه آن، با ظرفيت پذيرش كشتيهاي 60 هزار تني و نيز طرح اتصال زميني جزيره قشم به بندر عباس آغاز شد.
ابوموسي در كتب تاريخي و جغرافيايي، از اين منطقه به نامهاي بوموسي، ابوموسي، بنموسي، بوموف، باباموسي و گپسبز نام برده شده است. بررسيهاي انجام شده، نشانگر آن است كه از هزاره قبل از ميلاد جزيره ابوموسي، همانند ساير جزاير درياي پارس توسط ايرانيان اداره ميشده و جزو قلمرو دولت ايران بوده است. درياي پارس و جزاير آن از جمله ابوموسي، در روزگار عيلاميان به ويژه در زمان سلطنت «شيلهك اين شوشيناك». (1151-1165ق.م) تحت حكومت اين سلسله بود. در دوره مادها و به ويژه در زمان سلطنت «هُوِخشَترَه»، اين جزيره به همراه ساير جزاير درياي پارس، جزو يكي از ايالتهاي جنوب غربي و سپس جزو ساتراپ (استان) چهاردهم دولت ماد به نام «درنكيانه» و بخشي از كرمان بود. در روزگار هخامنشيان، جزاير خليجفارس از جمله جزيره ابوموسي به موجب بند 6 ستون اول كتيبه بيستون جزو استان پارس بوده است. در زمان اشكانيان، به ويژه در روزگار سلطنت مهرداد اول (171ـ 138 ق.م) بنادر و جزاير درياي پارس تحت حكومت اين سلسله قرار گرفت. در دوره ساسانيان، جزاير و بنادر خليجفارس جزو قلمرو ايران و كوره (شهر) اردشير خوره، در محدوده پادكيسانِ نيمروز بوده است. در سال 23 هـ.ق جزيره ابوموسي و ساير شهرها و ولايتهاي كرانه شمالي خليج فارس به تصرف اعراب درآمد. در دوره حكومت امويان و عباسيان، كرانهها و جزيرههاي خليج فارس، توسط فرستادگان آنان اداره ميشد. در اواسط قرن سوم هجري قمري، يعقوب ليث صفاري در سيستان نخستين دولت مستقل ايراني را پايهگذاري كرد. بعد از مرگ وي، برادرش عمروليث، از سوي خليفه بغداد به حكومت فارس، بوشهر، بنادر و جزاير كرانههاي شمالي و جنوبي خليج فارس... منصوب شد. در سال 323 هـ. ق عمادالدوله ديلمي، بنادر و جزاير خليجفارس از جمله جزيره ابوموسي را تصرف كرد. در تمام مدت حكومت آلبويه، بنادر و جزاير سراسر كرانههاي خليج فارس در قلمرو فرمانروايي آنان قرار داشت. پس از انقراض سلسله آلبويه، سلجوقيان كرمان در آن منطقه حكومت يافتند و كليه كرانههاي شمالي و جنوبي و جزاير خليجفارس از جمله بحرين، ابوموسي، كيش و خوزستان را متصرف شدند. اين جزيره تا سال 538 هـ. ق كه حكومت سلجوقيان كرمان دوام داشت، جزو قلمرو آنان محسوب ميشد و توسط حكومت دست نشانده آنان ـ بنيقيصر يا ملوك كيش ـ اداره ميشد. پس از انقراض ملوك كيش، در سال 626 هـ. ق حكومت جزيره كيش و ساير جزاير خليج فارس، از سوي اتابك ابوبكر بن سعد زنگي (اتابك فارس) به ملوك هرمز واگذار شد كه تا سال 779 هـ. ق مالكيت آنها بر اين جزاير ادامه داشت. تيمور گوركاني در يورشهاي خود، خليج فارس و بنادر و جزاير آن از جمله ابوموسي را ضميمه متصرفات خويش كرد و تا سال 873 هـ. ق كه اعقاب او در ايران حكومت داشتند، اين منطقه جزو ايالت فارس محسوب ميشد. در دوره شاه عباس صفوي، پرتغاليها ابوموسي را به تصرف خود درآوردند؛ ولي اين جزيره، پس از يك دوره طولاني به وسيله نيروهاي ايراني آزاد گرديد. در سال 1147 هـ.ق (1735 م.) از سوي نادرشاه افشار، لطيفخان دشتستاني به سمت حاكم ايالت دشتستان، شولستان و درياداريِ كل سواحل، بنادر و جزاير خليجفارس منصوب شد و تمام جزاير از جمله ابوموسي را از دست ياغيان خارج كرد. لطيفخان دشتستاني، در سال 1149 هـ. (1736 م.) به بحرين لشكر كشيد و شيخ جبار هوله را شكست داد و آنجا را نيز به تصرف درآورد. كريم خان زند در سال 1179 هـ. ق (1756 م.) بر سراسر فارس و جزاير خليج فارس از جمله ابوموسي و... اعمال حاكميت نمود. آقامحمدخان قاجار نزديك به 10 سال با جانشينان كريمخان زند و ساير مدعيان سلطنت جنگ كرد و موفق شد بر تمام ايران، از جمله بنادر و جزاير خليجفارس مسلط شود. در روزگار سلطنت فتحعليشاه نيز اين منطقه جزو ايالت فارس بود. در آخرين سالهاي قرن نوزدهم، پس از وارد شدن نيروي دريايي و اتباع سياسي انگلستان به آبهاي خليج فارس، به بهانه بيرون راندن دزدان دريايي و مانع شدن از بردهفروشي و حفظ امنيت هندوستان، نيروي دريايي انگلستان از عمليات مأموران نظامي حكومت فارس در جزيره ابوموسي جلوگيري به عمل آوردند؛ اما در همان ايام بر روي نقشههاي ترسيمي انگلستان كليه خطوط مرزي كه مربوط به ايران بود، به رسميت شناخته شد و مورد تأييد قرار گرفت. پس از چندي شيخ شارجه با هماهنگي دولت انگلستان ادعاي مالكيت جزيره را كرد و با ايجاد چند اسلكه و تأسيسات بندري مختصر، به انتقال خاكسرخ و راهاندازي چراغ دريايي و توليد مقدار كمي برق پرداخت. در شروع فصل زمستان سال 1350 شمسي. جزيره ابوموسي تحت سلطه نيروي دريايي ايران قرار گرفت؛ ولي در خصوص اختيارات حكومت ايران در اين جزيره قبلاً با ميانجيگري «سر ويليام لوس» ديپلمات و نماينده وزارت امور خارجه انگلستان در خليجفارس، توافقهايي بين دول ايران و شارجه انجام گرفته بود. سر ويليام لوس كه مدتي از طرف دولت انگلستان مأمور خدمت در بحرين و خليجفارس شده بود، به دنبال مسافرتهاي مكرر به خليج فارس و شيخ نشينهاي اطراف، نظرافت و پيشنهادات شيوخ سواحل جنوبي خليج فارس و دولت ايران را قبل از خارج شدن مأموران انگلستان اخذ كرد، و موفق به پيدا كردن راهحلي براي مسائل و مشكلات جزاير تنب بزرگ، تنب كوچك و ابوموسي شد. بعد از آن، دولت ايران و شيخ نشين شارجه بر اساس قراردادي به توافق رسيدند. پس از استقرار نيروهاي نظامي ايران در بلنديها و مناطق سوقالجيشي جزيره و حفظ قسمتآباد و قابل سكونت جزيره براي اقامت اتباع شارجه، جلساتي تشكيل شد و دولت ايران تمام شرايط قرارداد را همچنان استوار دانست. همچنين در همان سال (1350)، نخستوزير ايران طي نطقي در مجلس شوراي ملي اقدام دولت ايران را در باز پس گرفتن جزاير سهگانه اعلام داشت و گفت مطابق گذشته، ايران خود را مالك و حاكم جزيره و منابع آن ميداند. در حال حاضر، به لحاظ فقدان كانونهاي جمعيتي متراكم در اين شهرستان، بافت شهري تمركز يافتهاي در يك مكان مشخص مشهود نيست؛ بلكه بافت شهري به صورت پراكنده و تلفيقي از بافت جديد (شهركها) و قديمي همراه با واحدهاي مسكوني ديگر است كه بيشتر اماكن دولتي محسوب ميگردند. مكانهاي تاريخي و ديدني استان هرمزگان
شهرستان بندرعباس كنارههاي رودخانه جلالي – كوههاي شمالي بندرعباس چشمه معدني گنو- 24 كيلومتري شمال شرقي بندر عباس چشمه آبگرم لشتان – 7 كيلومتري شرق بندر خمير چشمه چاه احمد – مسير جاده بندر خمير، بندر لنگه چشمه آب گرم سايه خوش – مسير جاده بندر خمير، بندر لنگه چشمه آبگرم تودولويه – مسير جاده بندر عباس، لار چشمه آب گرم خورگوـ جاده فرعي منشعب از جاده بندر عباس، سيرجان چشمه آب گرم باري – جاده روستايي خورگو، سرخان، باري چشمه آب گرم سرخان – جاده روستايي خورگو، سرخان، باري چشمه آبگرم كشكو – مسير جاده بندرعباس، كشكو چشمه آب گرم نيان – مسير جاده بندرعباس، سرخان چشمه آبگرم چستانه – 25 كيلومتري غرب بندرعباس جزيره كيش – جنوب غربي بندرعباس جزيره هرمز – جنوب شرقي بندرعباس منطقه حفاظت شده گنو- 29 كيلومتري شمال غربي بندر عباس جنگلهاي حرا(مانگرو) – سواحل خليج فارس، شمال جزيره قشم، بندر خميرو... عمارت كلاهفرنگي – محل اداره گمرك بندرعباس قلعه لافت – روستاي لافت قلعه خمير – نزديكي شهر بندر خمير چاههاي آب لافت- پشت قلعه لافت اسكله باستاني بندر لافت – لافت محله قديمي سورو – عرب شهر بندرعباس پل لاتيدان – 50 كيلومتري غرب بندرعباس مسجد دژكان – نزديكي بندر خمير مسجد منبر كهنه- غرب بندر عباس مسجد جامع بندرعباس – بندرعباس مسجد صحراباغي – بندرعباس امامزاده شاه محمدتقي – كنار جاده بندرعباس امامزاده سيد مظفر- بندرعباس زيارتگاه خواجه نصير- جاده بندرعباس، سورو امامزاده سيد كامل- بندرعباس معبد هندوها – بندرعباس
شهرستان قشم جزيره قشم – شمال غربي تنگه هرمز جزيره لارك – جنوب شرقي قشم جزيره هنگام – 29 ميلي قشم قلعه پرتغاليها – جزيره قشم آبانبار بيبي - شهر قشم آبانبار خربز- جنوبي غربي جزيره قشم چاه پرتغاليها – محوطه نيروگاه برق قشم شهر قديم خربز – جزيره قشم تپه باستاني كولغان – قشم سدبالاتل – دره كولغان قشم مسجد برخ- جزيره قشم مسجد جامع – قشم زيارتگاه بيبي مريم – روستاي توريان زيارتگاه شاه شهيد – مجاور شهر قديمي خريز بقعه شيخ برخالاسود- قشم زيارتگاه شيخ اندرآبي – روبهروي لافت نيايشگاه ميترا- 15 كيلومتري قشم
شهرستان بندر لنگه كنارههاي رودخانه مهران – كنار شهرستان بندر لنگه چشمه آبگرم بادون – جاده بندر لنگه، روستاي گزيل چشمه آبگرم آسك – جاده بندر لنگه، روستاي گزيل چشمه آب گرم ملايجي – مسير جاده بندر لنگه، بندر گنگ چشمه آب گرم چارك – مسير جاده بندر لنگه، گاوبندي چشمه آب گرم فارياب – مسير جاده بستگ، بعد از روستاي فتويه چشمكه آب گرم فتويه – مسير جاده بستگ جزيره لاوان – 91 ميلي بندر لنگه جزيره هندورابي – 72 ميلي بندر لنگه جزيره شتور – جنوب شرقي جزيره لاوان پناهگاه حياتوحش – جزيره شتور عمارت فكري – بندر لنگه قلعه لشتان – 6 كيلومتري شرق بندر لنگه مسجد و مناره ملك ابن عباس – غرب بندر لنگه
شهرستان ابوموسي جزيره تنب بزرگ – 14 ميلي جنوب غربي جزيره قشم جزيره تنب كوچك – غرب جزيره تنب بزرگ جزيره سيري – 27 ميلي ابوموسي جزيره فرور بزرگ – 36 ميلي ابوموسي جزيره فرور كوچك – شمال غربي جزيره ابوموسي جزيره ابوموسي – ابوموسي
شهرستان حاجيآباد چشمه آبگرم حاجيآباد – 30 كيلومتري شرق حاجيآباد چشمه آبگرم ده شيخ – مسير جاده حاجيآباد، دولت آباد
شهرستان ميناب كنارههاي رودخانه ميناب – ميناب قلعه هزاره (بيبي مينو) – ميناب امامزاده امير ديوان – ميناب * منبع: زنده دل، حسن. مجموعه راهنماي جامع ايرانگردي: استان هرمزگان، تهران: نشر ايرانگردان – جهانگردان، 1379. ص31-42،121-124
همدان بناي شهر همدان را به دياآكو پادشاه ماد (حدود 700 سال قبل از ميلاد) نسبت ميدهند. هرودت ميگويد پادشاه ماد اين محل را كه اكباتان و هگمتانه ناميده ميشد به پايتختي برگزيد. گويا در كتيبه تيكلات پالاسر اول (پادشاه آشور) كه مربوط به 11 قرن قبل از ميلاد است، نام آنادانا يا «همدانا» نوشته شده است. كلمه ايراني هگمتانه به معني محل اجتماع و كلمه عيلامي «هلمتهنه» به معني سرزمين مادهاست. شهر همدان در زمان فرامانروايي بختالنصر (بنوكدنصَّر) ويران شد و بعدها داريوش بزرگ آن را مرمت كرد. در زمان اشكانيان، كه تيسفون پايتخت كشور بود، همدان پايتخت و اقامتگاه تابستاني شاهان اشكاني شد. بعد از اشكانيان، ساسانيان نيز قصرهاي تابستاني خود را در اين شهر بنا كردند. خرابههاي باروي قلعه اشكاني بر فراز تپه مصلي و مجسمه شيرسنگيِ از دروازههاي همدان از آثار اين دوره است. در سال 23 هجري كه جنگ نهاوند روي داد، همدان به تصرف اعراب درآمد و از آن زمان به بعد گاهي كانون آبادي و ثروت و زماني دچار چپاول و فقر و ركود بوده است. همدان در زمان ديلميان (319 هجري) لطمات فراواني ديد. در قرن ششم هجري، سلجوقيان مركز خود را از بغداد به اين شهر منتقل كردند و مدت 50 سال اين شهر قديمي پايتخت سلجوقيان بود، تا اين كه در اين قرن با حمله مغول به تصرف آنها درآمد و به ويرانهاي مبدل گرديد. بايدوخان مغول پس از تاجگذاري در اين شهر آن را مرمت و بازسازي كرد. اما اين شهر كه هميشه مورد تاخت و تاز سلاطين و سلسلههاي شاهي بود، باز هم در زمان تسلط تيموريان بر ايران به دست آنها ويران شد. (در زمان سلاطين صفوي شهر همدان از نعمت آباداني بهرهمند گرديد. پس از انقراض صفويه و بروز هرج و مرج در سال 1138 هجري، همدان به تصرف احمد شاه، والي عثماني، درآمد؛ ولي شش سال بعد به همت نادر شاه افشار از نيروهاي مهاجم عثماني تخليه و باز پس گرفته شد. پس از اين دوره نيز همدان بارها مورد تهاجم و تسلط اقوام مختلف بود، تا اينكه طبق قرارداد 1145 هجري كاملاً به ايران تعلق گرفت. شهر همدان به علت قرار گرفتن در مسير راههاي اصلي منطقه غربي ايران، در قرنهاي اخير همواره از نظر بازرگاني مورد توجه بوده است. و نيز در مسير جاده ابريشم قرار داشته است.)
تويسركان شهر قديمي «رودآور» داراي سه قبصه «توي» و «سركان» و «شكان» بود. اين شهر پس از حمله مغول اهميت خود را از دست داد و مردم آن به قصبه «توي» روي آوردند و به تدريج آنجا را آباد كردند. از سوي ديگر وجود آرامگاه حضرت حَبَقّوق نبي (ع) (در مركزيت آن شهر و نزديكي «رودآور» سابق) با توجه به زمان زندگي آن حضرت در حدود 700 سال قبل از ميلاد و كاوشهاي باستانشناسي اطراف بقعه نشانگر قدمت و وجود آباداني منطقه در آن عصر بوده است. تويسركان فعلي كه از تركيب دو كلمه «توي» و «سركان» ساخته شده است، همان قصبه «توي» قديمي است. قصبه شكان در اثر زلزله خراب شد، ولي سركان به فاصله 10 كيلومتري شمال غرب تويسركان هنوز پابرجاست و اكنون يكي از شهرهاي شهرستان تويسركان است.
ملاير مورخان در مورد وجه تسميه ملاير نظرهاي مختلفي ارائه دادهاند. از جمله اين كه در زمان مادها با روشن كردن آتش بر روي تپهها و كوههاي آن اخبار را به ساير مناطق ميرساندند؛ از اين رو آنجا ملآگر به معني تپه آتش ناميده شد. روايت ديگري ميگويد كه در زمان حمله اعراب به ايران هنگام عبور از اين منطقه به آب دست نيافته بودند و به همين دليل آن را «ماءلايُري» خواندند، يعني آب ديده نميشود و به همين نام معروف شده و ملاير كنوني صورتي از آن عبارت است: ملاير از زمانهاي بسيار دور منطقهاي آباد و پرجمعيت بوده است. اسامي بعضي از روستاها مانند مانيزان، گوراب، اسكنان و ابنيه و آثار تاريخي به جاي مانده منطقه از جمله دژگوراب و تپه نوشيجان حاكي از قدمت تاريخي اين منطقه است. بناي شهر فعلي ملاير با حكومت فتحعلي شاه قاجار در سال 1188 هجري مقارن است كه توسط محمدعلي ميرزا دولتشاه احداث شد و نخست به نام باني آن دولتآباد خوانده شد، و سپس با انقراض سلسله قاجاريه به ملاير مغيير نام يافت.
نهاوند به استناد تحقيقات پروفسور رمان گريشمن در تپه گيان (گيان روستايي در 18 كيلومتري جنوب غربي نهاوند) در حدود 37 قرن قبل از ميلاد مسيح قومي در اين منطقه زندگي ميكرد كه تمدني شبيه تمدن بينالنهرين داشت و بعدها به دست اقوام ديگر اروپايي و آسيايي از بين رفت. شهر نهاوند مقارن انقراض هخامنشيان در حمله اسكندر مورد تاخت و تاز قرار گرفت، ولي به كمك دژ و باروهاي محكم در امان ماند. سلوكيان نيز به اين شهر حمله كردند و پس از فتح آن مدتي در آنجا اقامت داشتند. در دوره فرمانروايي اشكانيان اوضاع شهر نهاوند به درستي معلوم نيست، ولي در دوره ساسانيان يزگرد سوم دژ محكمي در آن بنا كرد كه تابستانها را در آن به سر ميبرد. در اين زمان نهاوند از نظر سوقالجيشي يكي از نقاط مهم محسوب ميشد. در حمله اعراب به ايران سپاهيان اسلام با مقاومت سپاهيان ايران در نهاوند روبهرو شدند، كه در نهايت به ظلم و ستم شاهان و پذيرش دين اسلام از سوي ايرانيان سپاه ايران شكست خورد. در زمان ملكشاه سلجوقي، خواجه نظامالملك كه براي بازديد از نظاميه بغداد راهي اين شهر بود، بين راه به دست يكي از فداييان اسماعيليه به قتل رسيد. از اين رو گفته ميشود كه مقبره او در شهر نهاوند است. در دوره قاجار، ناصرالدين شاه ضمن بازديد از اين شهر دستور داد تا قلعه نهاوند را كه اثري تاريخي محسوب ميشد، خراب و ويران كنند. بدين ترتيب، يافتههاي باستان شناختي و منابع مكتوب و موجود تاريخي حاكي از كهن سالي اين خطه از سرزمين ايران و جلوهاي ماندگار از تاريخ پرفراز و نشيب آن است. بدون شك انجام اكتشافات باستانشناسي و مطالعات بيشتر در زمينه قدمت و تحولات تاريخي منطقه، زواياي تاريك تاريخ تمدن آن را بيش از پيش روشن خواهد ساخت. در اين منطقه مجموعه شرايط لازم براي جذب جهانگرد و توسعه صنعت جهانگردي در اشكال مختلف آن فراهم است. مكانهاي تاريخي و ديدني استان همدان
شهرستان اسدآباد تالاب پير سليمان - دشت اسد آباد قله آلمابولاغ - حدفاصل اسد آباد و بهار حمام قديم گلستان - محله در كاروانسراي اسد آباد آب انبار شاه عباس - محله در كاروان سراي اسدآباد خانه سيد جمال اسد آبادي - اسد آباد كتيبه آقاجان برلاغي - 15 كيلومتري شمال اسدآباد مسجد سلطاني - محله بازار اسد آباد
شهرستان تويسركان دره گزند سرابي - تويسركان درهباغهاي سركان - سركان دره باغهاي آرتيمان - روستاي آرتيمان قله سياه دره - تويسركان منطقه حفاظت شده خان گرمز - ارتفاعات خان گرمز قلعه اشتران - روستاي اشتران تويسركان پل فرسفج – جنوب غربي روستاي فرسفج كاروان سراي شاهعباس – 5 كيلومتري جاده تويسركان، باختران آرامگاه مير رضيالدين آرتيماني – روستاي آرتيمان بقعه حبقّوق نبي - شهر تويسركان غار آزاد - نزديك تويسركان مسجد شيخ عليخان زنگنه - ميدان مركزي شهر تويسركان شهرستان كبودرآهنگ قلعه بوقاطي - كبودر آهنگ منطقه حفاظت شده بوقاطي - ارتفاعات بوقاطي كاروانسراي يارم قيه - بخش فامنين در شرق كبودر آهنگ امامزاده ازناو (عين و غين) - روستاي ازنا بخش فامنين امامزاده اظهر بن علي - روستاي در جزين بخش ازن
شهرستان ملاير دره شهرستانه - جنوب شرقي ملاير قلعه لشكر در - جنوب شرقي ملاير قلعه نوشيجان - 20 كيلومتري غرب ملاير قلعه چوبين - اراضي دولت آباد ملاير قلعه يزگرد - جنوب ملاير بازار قديمي - شهر ملاير مقبره حاج سيف الله - محوطه پارك ملاير تپه پري - روستاي پري ملاير غار دره فرراخ - روستاي حوزان ملاير غار سرد كوه - نزديك روستاي سلطان آباد ملاير غار گاوخانه - جاده ملاير غار تشهير - جاده ملاير
شهرستان نهاوند تالاب كردخورد (آقگل) - جنوب دشت نهاوند سرآب گاماسياب - شمال شرقي نهاوند سرآب فارسيان - جنوب نهاوند فضاهاي جنگلي - 25 كيلومتري نهاوند قله گري - جنوب نهاوند حمام قديمي حاج آقاتراب - ميدان قيصريه نهاوند مقبره باباپير - 9 كيلومتري جنوب نهاوند مقبره در شيخ - نهاوند تپه باستاني گيان - جنوب نهاوند مسجد جامع نهاوند - نهاوند
شهرستان همدان درياچه پشت سد اكباتان - 9 كيلومتري جنوب شرقي همدان آبشار گنجنامه - نزديك شهر همدان دره زينا (حيدره و كيوارستان) - دامنههاي ميدان ميشان قله الوند - همدان آبشار دوزخ دره - امامزاده كوه، الوند پيست اسكي - 15 كيلومتري غرب شهر همدان كاخ هگمتانه - شهر همدان قلعه دختر - اطراف شهر همدان پل شكسته - روستاي خسروآباد بازار قديمي - شهر همدان آرامگاه ابوعليسينا - شهر همدان مقبره استرو مردخاي- شهر همدان گنبد علويان - شهر همدان قبر اسكندر- خيابان نظر بيك نزديك تپه هگمتانه كتيبه گنجنامه - 5 كيلومتري شهر همدان برج قربان - نزديك دبيرستان ابن سينا تپه باستاني هگمتانه - ورودي شهر همدان تپه پيسا - شمال تپه هگمتانه خانه قديمي شهبازيان - ابتداي خيابان بوعلي * منبع: زنده دل، حسن. مجموعه راهنماي جامع ايرانگردي: استان همدان، تهران: نشر ايرانگردان – جهانگردان، 1379. ص26-29، 115-118
يزد شهرستان يزد در درهاي وسيع، اما خشك و محصور بين كوههاي شيركوه و خرانق قرار گرفته است. اين شهرستان از شمال به شهرستان اردكان و از شرق به شهرستان بافق و از جنوب به شهرستان تفت و از غرب نيز به استان اصفهان محدود شده است. مركز اين شهرستان شهر يزد است. آب و هواي بياباني و نيمه گرم و خشك و زمستانهاي سرد و عمدتاً خشك يزد جزو مشخصات اقليمي اين شهرستان است. از قرن پنجم همزمان با ورود فرزندان ابوجعفر كاكو به يزد، اين شهر رو به گسترش نهاد و حصارهاي دور شهر نيز به وجود آمد. اتابكان با علاقهمندي، زينت بيشتري به اين شهر دادند و مدرسهها و مساجد زيادي در آن بنا كردند. در زمان آل مظفر، آباديها و قناتهاي بسيار در آن بنا نهاده شد. اكثر هنرمندان و دانشمندان قرن هفتم و هشتم براي در امام ماندن از حملات مغول اين شهر را مركز فعاليتهاي هنري و علمي خود قرار دادند. در اين زمان، مساجد و مدارس متعددي در اين شهر ساخته شد. خانقاههاي فراوان اين شهرستان نشان ميدهد كه اين منطقه پناهگاه و محل صوفيان و عارفان بوده است. بعضي از اين خانقاهها مانند بقاع شيخ علي سليمان در بيداد خويد و خانقاه و مسجد شيخ دادا در بندرآباد، بقعه (خانقاه) شاه نعمت الله ولي و خانقاه شيخ احمد فهادان در يزد هنوز پابرجا هستند. اين شهرستان اماكن ديدني و جاذبههاي جهانگردي متعددي دارد كه از مهمترين آنها ميتوان به مسجد جامع كبير يزد، مسجد جامع فهرج، بقعه سيدركنالدين، مجموعه تاريخي باغ دولتآباد، برج و باروي قديمي شهر، مسجد و تكيه امير چخماق، آبانبار شش بادگيري و... اشاره كرد.
اردكان اين شهرستان بر سر راه تهران به اصفهان، كرمان و بندرعباس قرار گرفته و بيش از 24 هزار كيلومتر مربع وسعت دارد و بزرگترين شهرستان استان يزد است. نام اردكان از دو واژه «ارد» به معني مقدس و «كان» به معني معدن و مكان تشكيل شده است. اين شهر در روزگار آبادانياش در محلي به نام زردك قرار داشته و ديوارههاي آن هنوز پابرجا است. از آثار تاريخي و قديمي شهرستان اردكان ميتوان به مسجد جامع، مسجد زيرده، امامزاده سيدمحمد، امامزاده سيد نور الدين، امامزاده شمسالدين، مكانهاي مقدس پير سبز چكچكو و پير هشت زردشتيان، رباط شاه عباس و چهار تاقي عقدا اشاره كرد. مهمترين اين بناها مسجد جامع اردكان است كه در كنار بازار شهر واقع شده و از يادگارهاي قرن دهم هجري است. اين مسجد يك در چوبي بزرگ و يك زيلوي وقفي از سال 1038 هجري دارد. شخصيت فرهنگي و سياسي برجسته معاصر ايران آقاي حجتالاسلام سيد محمد خاتمي كه هم اكنون رئيس جمهوري ايران است، در اين شهر تولد يافته و نشو و نما نموده است.
تفت شهرستان تفت با مساحتي بالغ بر 7000 كيلومتر مربع در جنوبغربي استان يزد قرار دارد. اين شهرستان از شمال به شهرستان يزد، از جنوب و شرق به شهرستان مهريز و از غرب به شهرستان آباده از توابع استان فارس محدود ميشود. مهمترين و اصليترين ارتفاعات اين منطقه شيركوه با ارتفاع 4075 متر است. در فرهنگهاي فارسي، تفت با معناهاي گوناگون آمده است. از آن جمله در فرهنگ معين به معني گرم شدن، حرارت، گرم يا به معناي سبدي چوبين كه در آن ميوه جاي دهند، آمده است. معني اخير با توجه به آب و هواي خوب تفت نسبت به ساير شهرهاي كويري و وجود ميوههايي كه در آن به عمل ميآيد به واقعيت نزديكتر است. نام تفت در منابع تاريخي و عرفاني از قرن نهم هجري به بعد همراه با نام شاه نعمتالله ولي آورده شده است. شهر كنوني تفت داراي 24 محله كوچك و بزرگ است و به نظر ميرسد زردشتيان، بومي تفت باشند. برخي از مهمترين آثار تاريخي اين شهرستان عبارتاند از: خانقاه تفت، حسينه شاه ولي، بازارخان تفت، مجسد شاه نعمت الله ولي، بقعه صفيه و بازار آقا، قلعه گرمسير، حسينيه و مسجد غياثآباد، عمارت و حمام محمدتقي خان، باغ و عمارت هشتي، محله سلطانآباد، مسجد محله گرمسير، قدمگاه اسلاميه خراشاه، بقعه شيخ جنيد (توران پشت)، بقعه و مسجد شيخ علي بليمان بيداد خويد، مسجد جامع ابركوه، درخت سرو ابركوه، گنبد سيروان، نار و سردر نظام الملكي
مهريز شهرستان مهريز با 15 هزار كيلومتر مربع وسعت از شمال به شهرستان يزد، از جنوب به استان كرمان و فارس و از شرق به قسمتي از استان كرمان و از غرب به بخش مركزي نفت و استان فارس محدود ميشود. مركز اين شهرستان، شهر مهريز است كه در 35 كيلومتري جنوب شهر يزد قرار دارد. مهريز نام شهر مشخصي نيست، بلكه عنوان ناحيهاي است شامل مجموعهاي از روستاهايي كه نام قديم آنها مهريجود بوده و به مهرنگار دختر انوشيروان نسبت داده شده است. اما تا قبل از 1318 وجه تسميه مهريز دقيقاً مشخص نبود. مهريز در حدود 16 قرن قبل (در زمان حكومت ساسانيان) ناحيهاي طبيعي در جنوب دشت يزد و دامنه جنوب شرقي شيركوه بوده و قناتهايي از آن سرچشمه ميگرفتند كه در مواردي پس از طي يك مسافت 40 كيلومتري به مظهر خود ميرسيدند. اما «مهرنگار/ خانم» دختر انوشيروان دستور ميدهد قناتهايي در منطقه احداث شوند كه با طي مسير كمتري به مظهر خود برسند. پس از آنكه اين قناتها موجبات آباداني قصبه يا ناحيه مربوطه را فراهم آوردند، فرمانبرداران شاهزاده خانم، آبادي جديد را «مهرگرد» ناميدند. عنوان مهرگرد در گذشت زمان به «مهريجرد» تبديل شد و امروزه مهريز خوانده ميشود. از اماكن تاريخي و ديدني اين شهرستان ميتوان به مسجد جامع، قلعه تاريخي، سرو قديمي منگاباد، كشته خانه و قلعه رباط سربرد، اشاره كرد.
ميبد ميبد در شمالغربي، يزد، كنار جاده تهران ـ بندرعباس و راهآهن تهران ـ كرمان قرار دارد. مساحت اين منطقه در حدود 845 كيلومتر مربع و ارتفاع آن از سطح دريا نزديك به 1220 متر است. «ميبد» از واژههاي فارسي ميانه است كه در دوره ساساني به اين شهر اطلاق ميشده و در متنهاي تاريخي و جغرافيايي قرون اوليه اسلامي بارها از اين نام ياد شده است. بر اساس يك افسانه، ميبد در روزگار «كيومرث» بنيانگذاري شد و نخستين ساكنان اين سرزمين يعني اهالي بيده، مهرجرد، ميبد، فيروزآباد و بارجين در دهانه رودخانههاي قديمي ميبد يا به فاصلهاي نزديك از مصب آنها استقرار يافتند. دليل اين امكان، امكان تأمين نيازهاي اوليه از جويبارهاي دائمي يا فصلي بستر اين رودخانه بود. ولي پس از تغييرات اقليمي و كاهش آبهاي سطحي منطقه، اهالي آن به فنون آبيابي و كاريزكني دست يافتند. «ميبد» يكي از نمونههاي نادر شهرهاي باستاني ايراني به شمار ميرود، هر چند كه بافت سنتي آن گزندهاي فراوان ديده است، امّا هنوز بسياري از پديدهها و عناصر شهري قديم، مانند راههاي باستاني، بناها و تشكيلات وابسته به آن، كهن دژ، شارستان، بيرونهها و آثار گسترش شهري و بازمانده بناهاي كهن را ميتوان در آن تشخيص داد. كهنترين سند هويت تاريخي و آغاز شهرسازي در سرزمين يزد، «نارين قلعه» ميبد است. اين كهن دژ همچون پيري خسته و خاموش سرگذشت ساليان دراز رنج و آسايش مردمان اين ديار را به ياد دارد. از اماكن تاريخي و ديدني اين شهر ميتوان از مسجد جامع، عمارت نارين قلعه، رباط شاه عباسي، برج كبوترخان و آتشكدههايي چون آتشكده حسن آباد، مزرعه كلانتر، پيرخرمن و پير مزرعه حاجي نام برد. مكانهاي تاريخي و ديني استان يزد
شهرستان يزد نام مكان - نام شهر غار نباتي - ندوشن غار چهار طاقي – يزد خانه لاريها – يزد خانه عربها – يزد خانه مرتاض – يزد خانه رسوليان – يزد خانه كلاهدوزها – يزد خانه ملكالتجار – يزد خانه اسعدي – ندوشن آب انبار سيد و صحرا – يزد آبانبار شش بادگير – يزد آب انبار مسعودي – يزد آب انبار حاج علي اكبر – يزد آبانبار خواجه – يزد آب انبار گلشن – يزد آبانبار رستم گيو – يزد آب انبار كشتخوان –رستاق مدرسه خان – يزد مدرسه ضيائيه (زندان اسكندر)- يزد مدرسه شهاب الدين قاسم طراز- يزد مدرسه ابوالمعالي – يزد مدرسه حسينيه – يزد مدرسه دومنار – يزد مدرسه ميدان قيام – يزد مدرسه عبدالرحينخان – يزد مدرسه كماليه – يزد مدرسه ملااسمعيل – يزد مدرسه امامخميني – يزد قلعه ابراهيم آباد- رستاق قلعه زارچ – يزد قلعه عزآباد- يزد قلعه ندوشن – ندوشن باغكلاهفرنگي – رحمتآباد باغ دولتآباد – جاده قديم تفت باغ مشير – رحمت آباد باغ خان – جاده قديم تفت مسجد جامع – يزد مسجد مير چخماق- يزد مسجد ملااسمعيل – يزد مسجد بندر آباد – 36 كيلومتري يزد مسجد زاويه – يزد مسجد ساباط – يزد مسجد ريگ – يزد مسجد بياق خان – يزد مسجد فرط- يزد مسجد چهار منار – يزد مسجد عزآباد – يزد مسجد ريك مجومرد – يزد مسجد جامع ندوشن – ندوشن مسجد آمنه گل – ندوشن امامزاده ابوجعفر – يزد بقعه سيدخليل- يزد بقعه شاه سيدرضا- يزد بقعه شيخ احمد فهادان – يزد بقعه شيخ داد- يزد مقبره شيخ زينالعابدين علي خاموش – ندوشن خانقاه بندر آباد – رستاق بقعه سيد گلسرخ – يزد بقعه سيد ركنالدين – يزد بقعه سيد شمسالدين – يزد آتشكده بزرگ – يزد درب كمن – يزد درب مهرنوش- يزد درب مهردستوران – يزد پيرانگاه سروچم – خرمشاه پرانگاه پيرشاه – خرمشاه پيرانگاه ورهرام يزد- خرمشاه پيراناركي – جنوب يزد گاهنبار خانه موبدان – يزد شهرستان اردكان غار ماهانه – ماهانه خرانق غار اشكفت- آبادي عقدا رباط ابوالقاسم رشتي – آبادي عقدا رباط خرگوشي – نزديك باتلاق گاوخوني رباط ساغند – روستاي ساغند از بخش رباط كاروانسراي الهآباد – بخش رباط رباط و برج ارجنان – بخش رباط رباط نارستان – جاده عقدا به اردكان رباط نارستان – 18 كيلومتري جنوبي غربي عقدا رباط شاهزاده – اردكان خانه انصاري – اردكان خانه نصيري - اردكان خانه ميرزا رضا كرماني – عقدا مسجد جامع اردكان – اردكان مسجد زيرده – اردكان مسجد حاجي رجب – اردكان مسجد حاجي محمد حسيني – اردكان مسجد خرانق – خرانق مسجد زردك – اردكان زيارتگاله بونوپرس – جنوب بخش آباد عقدا پيرهريشت – 7 كيلومتري اردكان
اردكان مسجد جامع اردكان – عقدا مسجد فيروزآباد- فيروز آباد امامزاده سيد محمد – شمال شرقي عقدا زيارتگاه پيرسبز- اردكان زيارتگاه چكچكو – اردكان پير نارستان – روستاي دربيد پيربانو – روستاي زرجو شهرستان تفت چشمه تامهر – 6 كيلومتري جنوب تفت غار فراشاه – اسلاميه غار باد معصوم – اسلاميه كاروانسراي عليآباد – بر سر راه يزد به كرمان آبانبار جاده دهبالا – تفت آبانبار برالنسويه – تفت قلعه اسلاميه – اسلاميه قلعه شوازباغ علي نقي خان – تفت باغ گلشن – تفت مسجد شوده – تفت مسجد جامعاسلاميه – تفت مسجد جامع بيداخويد – اسلاميه مسجد جامع طرزجان – بيداخويد مسجد جامع شاه ولي – طرزجان خانقاه بيداخويد – بيداخويد
شهرستان بافق خانه منسوب به وحشيبافقي – بافق قلعه كافر – فهرج قلعه فهرج – فهرج قلعه خويد – فهرج مسجد جامع – فهرج مسجد علاقوندي – بافق مسجد جامع – بافق مسجد جامع – بهاباد امامزاده عبدالله – بافق شهرستان مهريز چشمه غربالبيز – نزديك مهريز رباطالدين – 6 كيلومتري جاده فعلي يزد، كرمان قلعه خورميرز و سريزد – مهريز باغ گلكار – مهريز باغ اكرمي – مهريز باغ سرآسياب – مهريز مسجد جامع هنزاء – مهريز مسجد جامع مهرپادين – مهريز بقعه شيخعبدالله – مروست شهرستان ابركوه غار چك و علا – ابركوه خانه صولت – ابركوه خانه آقازاده – ابركوه يخچال قديمي – ابركوه شهرستان ميبد خانه آيت الله حائري يزدي – ميبد آبانبار حسن آباد – حسن آباد قلعه بارجين – ميبد قلعه ركنآباد – ركن آباد نارين قلعه – ميبد يخچال قديمي – ميبد زيارتگاه خديجه خاتون – روستاي ميجرد * منبع: زنده دل، حسن. مجموعه راهنماي جامع ايرانگردي: استان يزد، تهران: نشر ايرانگردان – جهانگردان، 1379. ص32-35،125-132
اردبيل مورخان قديمي، مانند نويسنده «حدود العالم»، اردبيل را واژهاي اوستايي دانستهاند كه از دو كلمه «ارتا» (مقدس) و «ويل» (شهر) به معني شهر مقدس تركيب شده است. بسياري از مورخان اسلامي، همچون ياقوت حموي و فردوسي شاعر نامدار ايران، بناي اين شهر را به فيروز پادشاه ساساني (489 ـ 457 م) نسبت ميدهند و آن را «بادان پيروز» ناميدهاند. فردوسي در شاهنامه آورده است: دگر كرد بادان پيروز نام همه جاي شادي و آرام و كام كه اكنون خواني همي اردبيل كه قيصر بدو دارد از داد ميل صاحب كتاب «روضه الصفا» مينويسد: «اردبيل از بناهاي كيومرث، پادشاه كيانيان بود». از آنجا كه نام اردبيل در داستان «ويس و رامين» از آثار ادبي دوره اشكانيان آمده، چنين مينمايد كه اين شهر بيش از 1500 سال قدمت تاريخي دارد. در زمان سلطنت هخامنشيان، در اطراف رود «بادي مريز»» كه رود كوراي امروز در قفقاز است، براي حفظ و نگهداري مرز ايران اردويي مهم وجود داشت كه مركز آن اردبيل بود. اين موضوع، اهميت سياسي و نظامي اردبيل را ثابت ميكند. به روايت اوستا، زردشت پيامبر ايراني در كنار رود «دائي يتا» كه امروزه ارس ناميده ميشود، به دنيا آمد و كتاب خود را در سبلان نوشت و براي ترويج دين خود، روي به شهر «باذان پيروز» آورد. عدهاي به او گرويدند و در اين ناحيه جنگي ميان زردشتيان و بتپرستان روي داد كه در اين جنگ بتپرستان بر همه روستاها و قصبههاي اطراف اردبيل دست يافتند. به افتخار اين پيروزي، آتشكدهاي در اردبيل بنا كردند كه امروزه آثار آن در سه فرسنگي اين شهر در دهكدهاي به نام آتشگاه باقي مانده است. در زمان انوشيروان كه پيروان مزدك از ترس مجازات به گوشه و كنار ايران ميگريختند، اردبيل نيز جرو شهرهاي پناهندگان و فراريان مزدكي بود. اين گروه، از مخالفان حكومت ساساني و خلافت امويان در اردبيل بودند كه پيوسته عمال حكومتي ساساني و خلفاي بنياميه دستور پيگرد توقيف آنان را صادر ميكردند. اهميت مسأله مزدكيان، خلفاي بنياميه را بر آن داشت مركز حكومت آذربايجان را از مراغه به اردبيل انتقال دهند. در زمان حمله اعراب به ايران و به ويژه هنگام فتح آذربايجان، بيشترين تلاش آنان متوجه مركز آن يعني اردبيل بود. هنگام فتح ايران به دست اعراب ـ سال 22 هجري ـ اردبيل بزرگترين شهر آذربايجان بود كه به دست سپاهيان اسلام افتاد. اين شهر در زمان خلفاي بنياميه (41 ـ 33 هـ ـ ق) مركز ايالت آذربايجان بود. در زمان هشام از خلفاي بنياميه، طوايف بارين خزر به آذربايجان حمله كردند. در اين حمله، اردبيل نيز غارت شد. اردبيل در زمان عباسيان كرسينشين ايالت وسيع آذربايجان بود. در اين زمان، شهر داراي پادگان و برج و بارويي بود كه طول آن از هر طرف به چهار كيلومتر ميرسيد. بين سالهاي 317 ـ 267 هجري، اين شهر مركز حكمراني طايفه بنيساج بود كه حكومت را از مراغه به اردبيل انتقال داده بودند. اردبيل تا حمله مغول، مركز حكومت آذربايجان بود. در سال 617 هجري، مغولان پس از حمله به ايران، اردبيل را غارت كردند. در زمان هلاكوخان، مركز فرمانروايي از اردبيل به مراغه منتقل شد و در زمان آباقاخان، تبريز پايتخت حكومت ايلخانان شد. در دوره تيموريان، امير تيمور در اردبيل به خدمت شيخ صفيالدين رسيد و به درخواست شيخ، هزار نفر از اسيران را به او بخشيد. پس از فوت شيخ صفيالدين اردبيلي، اين شهر كعبه آمال و قبله صوفيان شد و انبوهي از پيروان طريقت روي به اين شهر نهادند. شاه اسماعيل براي تشكيل حكومت واحد ايراني، از اردبيل قيام كرد و همه ولايات را مطيع ساخت؛ شورشها را خواباند و ملوكالطوايفي را از بين برد. وي سپس بر اوضاع آشفته ايران مسلط شد و تبريز را در سال 906 هجري پايتخت رسمي ايران كرد. از آنجا كه حكمران اردبيل از خاندان صفوي انتخاب شده بود و اين شهر مدفن اجداد صفوي هم بود، ديگر باره آن را مقدس خواندند. به علاوه در زمان صفويان، هر كس گناهي ميكرد از ترس مجازات به اردبيل پناهنده ميشد و از هر گونه آسيبي در امان ميماند از اين رو، به دارالامان نيز معروف بود. در برخي از كتابهاي تاريخي، اين شهر را دارالارشاد هم ناميدهاند. اردبيل در دوره صفوي از لحاظ سياسي و اقتصادي سرآمد شهرهاي ايران بود. اين شهر در مسير شاهراه تجارتي ايران و اروپا قرار داشت و ابريشم وارده از گيلان، از طريق اردبيل به اروپا صادر ميشد. اين امر، در پيشرفت اقتصادي و افزايش درآمد مردم تأثيري مهم داشت. در آغاز قرن 19 ميلادي، عباس ميرزا نايب السلطنه قاجار، مركز ستاد سپاهيان خود را در اردبيل قرار داد و به كمك افسران فرانسوي قلعهاي در برابر قواي مهاجم روس بنا كرد كه بعدها تبديل به زندان شد و آن را «نارين قلعه» ناميدهاند. در جنگ ايران و روس در 1218 هجري قمري، قواي روسيه به اردبيل حمله كرد. تا تنظيم عهدنامه تركمانچاي، اين شهر در اشغال قواي بيگانه بود. در اين زمان (1245 هـ ق) همه اشياي قيمتي و بيهمتاي مقبره شيخ صفيالدين و زينتآلات ديگر مقبرهها و كتابهاي مهم كتابخانه اردبيل كه شاه عباس وقف كرده بود و از كتابهاي خطي نفيس و بينظير و بيهمتا بود غارت شد. اين اشياء و كتابهاي نفيس هم اكنون در موزههاي مسكو و لنينگراد نگهداري ميشود. پس از انتقال قدرت و امور وليعهد نشين قاجار به تبريز، اردبيل كه تا اين موقع داراي اهميت و اعتبار ويژه بود، از رونق افتاد و راههاي تجارتي روسيه از اردبيل به تبريز تغيير مسير داد. با احداث راهآهن تبريزـ جلفا، ارتباط اقتصادي اين شهر قطع شد و از آن همه تجارت و صادرات و واردات مهم، جز كاروانسراهاي متروك چيزي باقي نماند. از رونق افتادن تجارت اين شهر سبب مهاجرت انبوهي از مردم آن به تهران و تبريز شد. در زمان ضعف سلسله قاجار، به ويژه پس از جنگ جهاني اول، برخي از افراد ايلات و شاهسونها شهر اردبيل را بارها غارت كردند و خسارت فراوان به مردم شهر وارد آوردند. رويدادهايي مانند زمينلرزههاي پياپي، هجوم قبايل و اقوام گوناگون، و تاخت و تاز بيگانگان رفتهرفته سبب شد اردبيل از پيشرفت و ترقي بازماند. در سالهاي گذشته، اين شهر توسعه يافته و بر اهميت و وسعت آن افزوده شده است. به گونهاي كه امروزه، يكي از شهرهاي آباد و پرجمعيت و فعال اقتصادي استان است. همچنين اين شهر به خاطر وجود آثار تاريخي و به ويژه مقبرهاي خاندان شيخ صفي و همجوارياش با آبهاي گرم سرعين يكي از كانونهاي جلب جهانگرد است كه هر ساله هزاران نفر را از استان آذربايجان شرقي و ديگر استانهاي همجوار و تهران به خود جلب ميكند.
بيلهسوار دشت مغان ـ بر اساس دادههاي كتابهاي جغرافياي قديم ـ روزگاري آباد بود و رونق داشت. اما بعدها بر اثر حوادثي نامعلوم از ميان رفت. نمونه بارز روستاهاي كهن و تاريخي دشت مغان، روستاي پر جمعيت «اولتان» است كه داراي سابقه تاريخي مهم است. گفته ميشود در قديم، اين روستا داراي آباديهايي بود كه آنها را به اسامي دوازدهگانه ماههاي سال ميناميدهاند. در مورد نام «پارس آباد» گفته ميشود كه شخصي به نام مهندس پارسا براي نخستين بار در اين قسمت از دشت مغان به كارهاي كشاورزي و عمراني پرداخت و پارسآباد برگرفته از نام او است. پس از تشكيل شركت كشت و صنعت و دامپروري مغان و احداث سد ارس در منطقه ميل مغان، پارسآباد رونق يافت و رو به توسعه و گسترش نهاد.
خلخال خلخال از شهرهاي قديمي و تاريخي آذربايجان است. در كتابهاي جغرافيايي و تاريخي سدههاي دوم و سوم هجري، مورخان و جغرافيدانان از جمله در كتاب «حدود العالم من المشرق الي المغرب» درباره خلخال چنين نوشتهاند: «خلخال از شهرهاي كوچك و از توابع آذربايجان بوده، محصول عمده آن گندم و جو بوده است و پلاس و گليم و لباس پشمي و كركي در آن بافند...» در معجمالبلدان كه در اواخر سده ششم هجري نوشته شده، آمده است: «خلخال شهري است در مشرق آذربايجان و نزديك گيلان و مزارع و آبادي آن بيشتر در وسط كوههاي بلند قرار دارد و از آنجا تا شهر قزوين هفت روز و تا اردبيل دو روز راه است و در اين ولايت قلاعي بلند قرار دارد كه مردمان آن هنگام حمله مغول به آنجا عزيمت نمودهاند». در «نزههالقلوب» كه حمدالله مستوفي در اوايل سده هشتم هجري نوشته درباره اين شهر چنين آمده است: «خلخال شهر وسط بوده و اكنون ديهي است كمابيش صد موضع و به چهار ناحيه تقسيم ميشود. مانند، خانند بيل، سنجبد، انجيلآباد، هشتچين،... در آن ولايت به حدود ديه كيوي، درهايست آفتاب روي كه آن دره، چشمهاي است كه آبش تابستان يخ ميبندد و بر طرق قماه (آفتابرو) كه قزاونه (قزوينيها) آن را نساء (زمينرو) ميخوانند و چشمه ديگري است كه آبش به قدري گرم است كه تخممرغ ميپزد». نويسنده «نزههالقلوب» ميافزايد: «خلخال، متصل به طوالش، كمابيش سيپاره ديه است و از معظماتش: شال، كلور، خمس، دورو، گيلوان ميباشد. هوايش معتدل است و به گرمي مايل حاصلش غله نيكو باشد. اندكي ميوه دارد و حقوق ديوانيش دههزار دينار است بر روي دفتر».
گرمي منطقه «گرمي» از كهنترين منطقههاي دشت مغان است و آثار تاريخي به دست آمده از آن نشانگر قدمت آن است. بقاياي برخي از آثار تاريخي «گرمي» عبارتاند از: قيز قلعهسي، هاچاتپهسي، آقا علي تپهسي، تپه مطلب، اسلام تپهسي و قلعه يل سويي كه بيشتر آنها مربوط به دوره اشكاني هستند. در اطراف گرمي، چند اثر تاريخي در محوطه يك گورستان قديمي به نام «گبر»، كشف شده است. در اين منطقه، به زيارتگاه اجاق ميگويند. از جمله اين اجاقها، اجاق «بيرزند» در روستاي «برزند» معروف به «مقبره محمد بن حنفيه» است. «اجاق آلازار» نيز در گوشه مسجد روستاي آلازار قرار دارد.
مشكين شهر (خياو) خياو، گذرگاه و پناهگاهي براي سوداگران و درماندهها بود. در سدههاي اوليه اسلامي مجاهدان و از جان گذشتگاني بودند كه در سبلان سنگر ميگرفتند. هر گوشه اين سامان، نشانههايي از آن روزها را به يادگار دارد. حتي زمانهايي دورتر از آن روزگار، مدنيتي ناشناخته و بزرگ در اين حوالي بوده كه همچنان دست نخورده زير خاك مدفون است. «خياو» در حاشيه سرزميني افتاده است كه روزگاري به اسم «آران» مشهور بود. اين منطقه، زباني ويژه داشت كه تا سده چهارم هجري با همه آشفتگيها و آميختگيهايش پايدار بود. سكههاي به دست آمده از منطقه، متعلق به چند دوره تاريخي با فاصله زماني كوتاه و دراز و بيشتر مربوط به زمان اتابكان آذربايجان است. نخستين سكهاي كه تازيان در «آران» زدهاند، متعلق به سال 90 هجري است. در اين منطقه، گورستانها و نشانههايي از سالهاي اوليه اسلامي به جاي مانده است. از اين رو، خياو يا مشگين شهر نيز آبادي اسم و رسمداري بوده است، هر چند در بيشتر كتابهاي جغرافيايي اسلامي، نامي از آن نيامده است. اما حمدالله مستوفي در سال 740 هجري خياو را قصبهاي خوانده است و حد و مرزش را نشان داده و حتي حقوق ديوانياش را ذكر كرده است: «خياو قصبهاي است در قيلي كوه سبلان افتاده است و چون سبلان در شمال اوست هوايش رو به گرمي مايل است. آبش از كوه جاري است. باغستان اندك دارد حاصلش غله بيشتر بوده، مردمش اكثراً موزه دوز و چوخاگر هستند حقوق ديوانياش دو هزار دينار است.» با اين حساب، قدمت خياو را ميشود تا سدههاي اوليه اسلامي پيش برد. هر چند كه موقعيت جغرافيايي آن اين خيال را در ذهن به وجود ميآورد كه در سالهاي پيشتر نيز منطقه خالي از سكنه نبوده است. بيشتر آنچه از اين منطقه به دست آمده مربوط به دوره اسلامي است، ولي قبرهاي گبرها يا زردشتيان كه در همه جاي آن پراكنده است، اين فكر را بيشتر تأييد ميكند. خياو در دوره صفويه بيشتر رونق گرفت. به گونهاي كه، يكي از اولاد شيخ صفي ـ شيخ حيدر ـ حاكم و والي منطقه مشگين و برزند مغان در يكي از درهها به دست مردي به اسم شيروان شاه قرهباغي كشته شد. وي نوه دختري شاه صفي و نوه پسري شيخ صفي بود. شاه اسماعيل فرزند اين مرد نيز در خياو به دنيا آمد. سند با ارزشي كه از دوره عباس ميرزا باقي مانده، كتابي است به نام «تاريخالعجم و الاسلام» كه شيخ عبدالغفور ثامن نامي نوشته است در اين كتاب، نكتههاي مبهم مربوط به خياو و آباديهاي اطراف آن روشن شده است. مدتي پس از حكومت عباس ميرزا در آذربايجان، خياو توجه ايلات شاهسون را كه در شرف قدرت گرفتن بودند جلب كرد. ييلاقهاي شاهسونها در دامنه ساوالان رفته رفته گستردهتر شد و خياو را مثل حلقه در ميان گرفت. سپس كشتار و غارت آغاز شد. مدتها اين وضع اسفناك ادامه داشت تا سرانجام در زمان ناصرالدين شاه، حاكمي به نام حسنعليخان جنرال وارد مشگينشهر شد و به شرارتها پايان داد. بدين گونه، آرامش در خياو حكمفرما شد. با آغاز مبارزات مردم در راه كسب مشروطيت، روسيه تزاري هرج و مرج طايفههاي شاهسون را به صلاح و صرفه خود نديد و به درخواست حكومت استبدادي وقت، در صدد سركوب طايفههاي ياغي و عصيانگر شاهسون برآمد. چهار لشگر روسي از چهار طرف به سوي خياو حركت كردند. ژنرال «مدداوف» از اردبيل و «دالماچوف» از تبريز، طوايف شاهسون را محاصره و پس از زد و خوردهاي شديد، آنها را وادار به تسليم كردند. سپس همه دارايي شاهسونها تقسيم شد. اين سال را ايلات، مبدأ و مأخذ تاريخي قرار ميدهند كه در ميان آوارهها و چادرنشينها به «بولگي ايلي» يا سال تقسيم مشهور است. از مبارزان معروف راه مشروطيت ايران در خياو، ميتوان به ملا امام وردي روحاني برجسته و بارز اشاره كرد كه در اردبيل به دار آويخته شد. از وقايع مهم خياو ميتوان پيروزي مشروطه خواهان، سركوبي اشرار در مدت 20 سال حكومت رضاخاني، اسكان عشاير در مشگين شهر و قحطي در سال 1294 و 1327 شمسي را نام برد.
مكانهاي تاريخي و ديدني استان اردبيل درياچه نئور – 48 كيلومتري جنوب شرقي اردبيل درياچه شورابيل – دو كيلومتري جنوب شهر اردبيل تالاب گنجگاه – 80 كيلومتري جنوب شرقي اردبيل تالاب ملامحمد – 15 كيلومتري جنوب شرقي اردبيل تالاب نوشار – 35 كيلومتري جنوب شرقي اردبيل تالاب شورگل – سه كيلومتري جنوب شرقي اردبيل آبشار گورگور – در ارتفاعات سبلان چشمههاي معدني سرعين – شهر سرعين چشمههاي بيلهدره – سه كيلومتري شمال اردبيل چشمه بوشلي – 45 كيلومتري غرب اردبيل زيستگاه نئور – 30 كيلومتري جنوب شرق اردبيل پل ساميان – راه شوسه اردبيل، گرمي پل كلخوران – روستاي كلخوران اردبيل پل سيدآباد- روي رودخانه باليخلو اردبيل پل يعقوبيه – روي رودخانه باليخلو اردبيل پل ابراهيمآباد – شهر اردبيل پل داش كسن- شهر اردبيل پل قرهسو – روي رودخانه باليخلو اردبيل پل نير – روي رودخانه نير اردبيل پل حمام پر زرگي – شهر اردبيل پل پير عبدالملك – شهر اردبيل پل اوچ دكان – شهر اردبيل حمام حاج شيخ- كوي عالي قاپوي اردبيل حمام ملاهادي – كوچه ملاهادي اردبيل حمام حاج ابراهيم (پير) – محله سرچشمه اردبيل حمام صفويه – شهر اردبيل خانه سيد هاشم ابراهيمي – كوچه شهيدگاه اردبيل خانه وكيل الرعايا- محله طوي اردبيل خانه حاج يوسف آقا صادقي – كوچه راسته امام اردبيل خانه حاج ميرزا ابراهيم صادقي – محله اوچ دكان اردبيل بازار اردبيل – شهر اردبيل تپه قرهشيروان – روستاي كوراييم اردبيل گورستان قديمي شام اسبي – روستاي شام اسبي اردبيل گورستان قديمي كرجان – كلخوران اردبيل منازل سنگي – روستاي ويند كلخوران اردبيل دخمه سنگي ويند – 5/8 كيلومتري اردبيل، روستاي صومعه برج شاطر گنبدي – شهر اردبيل جمعه مسجد – شهر اردبيل مسجد ميرزا علي اكبر مجتهد – شهر اردبيل بقعه امينالدين جبرائيل – روستاي كلخوران اردبيل امامزاده صالح – پشت بقعه شيخ صفيالدين اردبيل كليساي مريم مقدس – اونچو ميدان اردبيل مشگين شهر چشمه قوتورسو- 60 كيلومتري مشگين شهر در روستاي لاهرود چشمه قينرجه – 22 كيلومتري جنوب غربي مشگين شهر چشمه ايلاوند - 15 كيلومتري جنوب مشگين شهر زيستگاه شيروان درهسي – 20 كيلومتري جنوب شرق مشگين شهر زيستگاه موويل – جنوب مشگين شهر زيستگاه هوشنگ ميداني و قرهگول – دامنه شمال غربي سبلان زيستگاه حاجيلو – 22 كيلومتري شمال مشگين شهر زيستگاه تنبق – 18 كيلومتري شمال غرب مشگين شهر زيستگاه سروان درهسي – 25 كيلومتري جنوب شرقي مشگين شهر زيستگاه ارباب كندي – 42 كيلومتري شمال شرق مشگين شهر قلعه كهنه – درهباغ نوروز مشگين شهر آغچه قلعه – روستاي قرهقيه مشگين شهر تپه قنبر – شمال روستاي انار مشگين شهر سنگ نبشته شاپور ساساني – ميدان اصلي مشگين شهر گورستان قديمي انار – روستاي انار مشگين شهر مقبره شيخ حيدر – شهر مشگين شهر دشت مغان زيستگاه خروسلو – كوههاي خروسلو مغان زيستگاه آقابابا – كوههاي آقابابا زيستگاه حسن درهسي – كوههاي زيوه قلعه اولتان – روستاي اولتان پارس آباد پل خدا آفرين – اصلاندوز پارس آباد تپه خرمن – روستاي شيخلر گرمي تپه نادر- جنب غربي اصلاندوز گورستان قديمي اصلاندوز – اصلاندوز برج قارلوجا – قشلاق قارلوجاي اصلاندوز شهرستان خلخال چشمه آبمعدني خلخال – 22 كيلومتري شمال غرب هرآباد گورستان قديمي هير – جاده اردبيل، هروآباد * منبع: زنده دل، حسن. مجموعه راهنماي جامع ايرانگردي: استان اردبيل، تهران: نشر ايرانگردان – جهانگردان، 1379. ص 32-37،131-133. بخش چهارم: امکانات و تأسیسات ایرانگردی مجموع تأسيسات اقامتي كشور در سال 1375، شامل هتل هاي 1 تا 5 ستاره، و تأسيسات درجه بندي نشده 521 واحد است. واحدهاي اقامتي كشور داراي 23897 اتاق و 48879 تخت هستند. بدين ترتيب، ظرفيت سالانه تختهاي واحدهاي اقامتي كشور بيش از 8/17 ميليون تخت شب است. واحدهاي اقامتي كشور را طيف وسيعي از هتلها، هتل آپارتمان، پانسيون، مهمانسرا، مجتمع جهانگردي، اردوگاه جهانگردي، پلاژ و متلها تشكيل مي دهد. حدود 60درصد از اين تأسيسات به بخش خصوصي، 19درصد به بخش دولتي و 21درصد به بخش عمومي تعلق دارد. از مجموع تأسيسات اقامتي كشور 24درصد ظرفيت آنها به هتلهاي يك ستاره،، 4/29درصد به دوستاره، 2/18درصد سه ستاره، 7/9درصد چهارستاره، 5/10درصد پنج ستاره و 2/8درصد درجه بندي نشده تعلق دارند. بدين ترتيب مسافران ميتوانند متناسب با امكانات خويش، هر نوع محل اقامت مورد نظر خود را انتخاب كنند. علاوه بر 521 واحد تأسيسات اقامتي ياد شده، تعداد 1775 واحد اقامتي تحت عنوان مهمانپذير يا مسافرخانه در كشور وجود دارد. اين مسافرخانه ها 36568 اتاق و 94053 تخت دارند. شهرهاي تهران و مشهد با داشتن حدود 40درصد ظرفيت اتاق واحدهاي اقامتي، بيشترين امكانات اقامتي را در اختيار دارند. تهران به سبب مركزيت سياسي، اداري، اقتصادي و ارتباطي و مشهد به سبب اهميت زيارتي از جمله مراكز اصلي گردش در كشور به شمار ميروند. پس از اين شهرها، شهرهاي اصفهان، كيش، شيراز، اهواز، تبريز، نوشهر، بندرعباس، رشت و انزلي در مراتب بعدي قرار دارند. امكانات و تأسيسات اقامتي كشور را مجموعه اي از تأسيسات پذيرايي شامل انواع رستورانها، چلوكبابيها و قهوه خانههاي سنتي تكميل ميكنند. در اين واحدهاي پذيرايي انواع غذاهاي ايراني و گاهي غير ايراني به مسافران عرضه ميشود. غذاهاي ايراني و آشپزخانه ايراني از متنوعترين غذاهاي جهان است. انواع غذاهاي گوشتي، گياهي و يا دريايي در واحدهاي پذيرايي كشور ارائه ميشود. در ميان غذاهاي سنتي ايراني چلوكباب، آبگوشت، انواع خورشتهاي ايراني و انواع پلوها شهرت خاص دارند. اين غذاها كه به دست آشپزهاي ماهر تهيه ميشوند، در ميان مسافران خارجي مشتاقان فراوان دارند. نوشيدني سنتي ايران كه با غذا صرف ميشود، دوغ و يا انواع شربتهاست. اما انواع نوشيدنيهاي گازدار و آبهاي معدني را در شيشهها و ظروف بسته بندي شده، ميتوان در سراسر كشور به دست آورد. شيرينيها و انواع تنقلات و آجيل در ايران از شهرت خاصي برخوردارند. سنت تهيه اين شيرينيها و تنقلات به دوره هاي بسيار دور باز ميگردد. خشك كردن ميوه ها و نگهداري آن براي مصرف در فصل زمستان، در ايران، سابقهاي طولاني دارد و امروزه انواع شيريني، آجيل و ميوه هاي خشك از سوغاتيهاي مهم ايران است كه در بسته بنديهاي بهداشتي به مسافران عرضه ميشود.خاويار ايران، از جمله مهمترين و شاخص ترين غذاهاي ايراني براي مسافران است. خاويار ايراني با شهرت جهاني خود در ميان مسافران خارجي طرفداران بسيار دارد و از جمله سوغاتي هاي مهم مسافران به شمار ميرود. روحيه مهمان نوازي در ميان خانواده ها و مردم ايران سنتي ديرينه و بسيار ديرپاست. روحيه پذيرش مهمان در مناطق گردشگري ايران، به عنوان يك مقوله فرهنگي پذيرفته شده است. مهمان ميتواند حتي در روستايي كه فاقد امكانات اقامتي رسمي است، در خانوادههاي روستايي اقامت كندو بي گمان مورد احترام و پذيرايي قرار خواهد گرفت. حتي در ميان جوامع كوچ نشين، اگر مهمان فرصت پذيرايي را از ميزبان دريغ كند، موجب آزردگي او خواهد شد، زيرا از انجام وظيفه سنتي خود بازمانده است. وجود امنيت در مناطق توريستي كشور موجب شده تا مسافران بتوانند، بدون كوچكترين نگراني،در فضاهاي آزاد كنار جاده ها، سواحل، و حاشيه شهرها، پاركها و پاركهاي جنگلي به راحتي چادر برپا كنند و امكانات اقامتي خود را مورد استفاده قرار دهند.براي جبران كمبود تأسيسات اقامتي، دولت طي برنامههاي اول و دوم توسعه اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي، پيش بينيها و سرمايهگذاريهاي و تسهيلات گوناگوني براي ساخت واحدهاي اقامتي قايل شده است. در حال حاضر، بسياري از اين واحدها در دست احداث هستند و همه ساله بخشي از آنها مورد بهره برداري قرار ميگيرند * منبع: نامجو، عباس. سيماي فرهنگي ايران. تهران: عيلام، 1378. ص 388 ـ 387 بخش پنجم: گونه های ایرانگردی گونههاي مسافرت ايرانيان سفر و مسافر را دوست دارند، گونههاي مسافرت در داخل كشور، با انگيزههاي متفاوت صورت ميگيرد. مهمترين گونههاي مسافرت در ايران عبارتند از: الف)سفرهاي زيارتي مقصد اصلي سفرهاي ايرانيان در داخل كشور شهر مشهد و مرقد حضرت امام رضا(ع) است. سالانه بيش از 12 ميليون نفر مسافر به مشهد سفر ميكنند تا نخست فيض زيارت را دريابند و هم از مسافرت و تماشاي نقاط ديدني اين شهر و ديگر شهرهاي استان خراسان لذت ببرند. در كنار سفرهاي زيارتي مشهد، سفرهاي كوتاه مدت زيارتي به زيارتگاههاي نزديك محل سكونت از رسوم ديرينه ايرانيان است. البته پارهاي مكانهاي مذهبي غير اسلامي نيز براي ديدار كنندگان خالي از جذابيت نيست. زيارتگاه چكچكوي زرتشتيان در يزد، قبر دانيال نبي در شوش و مقبره بازسازي شده حيقوق نبي در تويسركان، از نمونههاي زيارتگاههاي غير اسلامي است كه توسط مسلمانان نيز محترم شمرده شده و زيارت ميشوند. ب)سفرهاي تفريحي مقصد عمده سفرهاي تفريحي به سواحل درياي خزر در شمال ايران به هنگام فصل تابستان و سواحل جنوب، به هنگام فصل زمستان و بهار است. روزهاي تعطيل نوروزي در ايران كه با آغاز بهار، يعني 21 مارس، برابربا اول فروردين آغاز ميشود، اوج مسافرت در ايران است. اعتدال نسبي هوا در بخشهاي وسيعي از كشور موجب ميشود تا در اين روزها، مردم براي استقبال از سال نوي ايراني به مسافرت بروند. علاوه بر آن، فصل تابستان كه با تعطيل مدارس و دانشگاهها همراه است، بيشترين جريانهاي مسافرتي را به خود اختصاص ميدهد. سواحل درياي خزر، ييلاقهاي نواحي كوهستاني، منابع آبدرماني، عرصههاي تاريخي و باستاني از جمله مقاصد اصلي مسافران در تعطيلات تابستاني است. ج)سفرهاي تجاري ايجاد مناطق آزاد كيش، قشم، چابهار در جنوب كشور و مناطق ويژه تجاري در شهرهاي آستارا، انزلي، بيله سوار در شمال كشور، طي سالهاي اخير شكل جديدي از مسافرت تجاري را در كشور مرسوم كرده است. توسعه اين مراكز تجاري در سالهاي اخير با استقبال بسيار همراه بوده و ضمن تسهيل در مبادلات مرزي، همه ساله بسياري از مسافران داخلي براي خريد راهي اين مناطق ميشوند. د)مسافرتهاي آبدرماني و لجن درماني امكانات بسيار مساعد طبيعي كه در مناطق مختلف كشور براي مقاصد آبدرماني و لجن درماني وجود دارد، موج تازهاي از مسافرت به اين مناطق را پديد آورده كه همه ساله هزاران نفر را از گوشه و كنار كشوربه سوي خود جذب ميكند. آبهاي معدني سرعين با تأسيسات و امكانات رفاهي، بهداشتي و اقامتي و پذيرايي فراوان مهمترين مركز آبدرماني كشور است. علاوه بر آن، آبهاي معدني لاريجان، محلات، بستان آباد، رامسر، مشكين شهر، دماوند و بسياري از چشمههاي ديگر با حوزه كشش محلي و يا ناحيهاي خود همه ساله مشتاقان بسيار دارند. درياچه اروميه در شمال غرب كشور، مهمترين مركز لجن درماني محسوب ميشود. گو اينكه تا اكنون، براي بهرهگيري از آن، برنامهريزي كاملي انجام نگرفته است، اما به طور سنتي مردم با اين قابليت آشنا بودهاند و همچنان با روشهاي سنتي از آن بهره ميگيرند. درياچه اروميه و توان لجن درماني آن ميتواند در مقياس جهاني مطرح شده و مورد بهرهبرداري قرار گيرد. ه)سفرهاي ييلاقي سنت مسافرتهاي ييلاقي در فصل تابستان كه براي استفاده از آب و هواي سالم و خنك و زيستن در طبيعت انجام ميگيرد، در ايران سابقهاي طولاني دارد. حتي در زمان هخامنشيان نيز تخت جمشيد پايتخت ييلاقي و شوش پايتخت زمستاني به شمار ميرفته است. رفتن به ييلاق در فصل تابستان، در دوره قاجار در تهران عموميت داشته و مردم و دربار و كارگزاران حكومت در هر مقام و منصبي، فصل تابستان را در ييلاقهاي شمال تهران ميگذراندهاند. اين سنت هنوز نيز در شهرهاي مختلف هست و مردم از بيم گرما و دوري از شلوغي شهرها، بخشي از فصل تابستان را در ييلاقهاي اطراف خود ميگذرانند. ارتفاعات البرز با ييلاقهاي خوش آب و هوا و كوهستانهاي زاگرس با چشم اندازها و مناظر زيبا، نقاط ييلاقي بسيار مساعدي را در اختيار دارند و همه ساله هزاران مسافر را براي استراحت در خود جاي ميدهند. اين سنت و حوزه كشش آن تا دو دهه پيش در ميان شيخ نشينهاي جنوب خليج فارس نيز نفوذ كرده بود و همه ساله گروههاي بسياري از آنان، براي استفاده از آب و هواي مطبوع به شهرهاي ييلاقي ايران مانند شيراز و يا بروجرد روي ميآورند. تفاوت چشمگير هواي نواحي ييلاقي با هواي نواحي گرمسيري، وجود چشمه سارهاي فراوان، جنگلها و مراتع و مناظر زيباي طبيعي از جذابيتهاي اصلي نواحي ييلاقي به شمار ميرود. مردم ايران در هر جايي كه باشند، با اشتياق كامل از هر فرصتي براي انجام سفرهاي ييلاقي استفاده ميكنند. در سالهاي اخير موج فزايندهاي از اين مسافرتها، به درياچههاي واقع در ارتفاعات البرز و زاگرس آغاز شده كه درياچه هاي گهر، نئور، لار، ولشت، تار، زريوار، آوان و بسياري ديگر، از مقاصد عمده اين مسافرتها به شمار ميروند. بسياري از اين درياچهها چرخه حياتي فعال دارند و با داشتن انواع ماهيان آب سرد، فعاليتهاي صيد ورزشي را ممكن ميسازند. و)سفرهاي فراغتي كوتاه مدت بسياري از شهرهاي كشور در اطراف خود مناطق گردشگاهي و تفريحي ويژه دارند كه شهروندان در روزهاي تعطيل آخر هفته، فراغت خود را در آنجاها ميگذرانند. اين سفرها كه از چند ساعت تا تمام تعطيلات آخر هفته ممكن است ادامه مييابد، از جمله سفرهاي رايج در ايران است. شهرهاي بزرگ تهران، اصفهان، مشهد، تبريز، شيراز، اهواز، كرمان، كرمانشاه، همدان، سنندج، رشت، اروميه، بندرعباس، بروجرد، اراك، يزد، سمنان، ساري، گرگان، دامغان، زنجان، اردبيل، قزوين، ايلام، خرم آباد، شهركرد، كاشان، بوشهر و... همگي گردشگاههاي نزديك خود را در شعاع اطراف دارند كه در روزهاي آخر هفته، بسياري از مردم براي پيك نيك يا تفريح به اين گردشگاه ها ميروند. بخشي از سفرهاي ايرانيها، در قالب تورهاي گروهي انجام ميگيرد. تسهيلات و امكاناتي كه تورهاي سازمان يافته فراهم ميكنند، موجب شده كه طي سالهاي اخير، مسافرت با تور با استقبال گستردهاي روبه رو شود. توسعه خدمات تورگرداني و افزايش تعداد مؤسسات تورگردان، مديون اقبال وسيعي است كه از فعاليت آنان شده است. * منبع: نامجو، عباس. سيماي فرهنگي ايران. تهران: عيلام، 1378. ص 391 ـ 388
بازارهاي ايرانگردي ايران، چه به سبب موقعيت جغرافيايي و چه به دليل برخورداري از جاذبههاي متنوع گردشگري، امكانات بالقوه فراواني براي توسعه بخش جهانگردي در اختيار دارد. مهمترين بازارهاي جهانگردي ايران را بازارهاي داخلي، منطقهاي و فرامنطقهاي تشكيل ميدهند. بازار داخلي ايران به پشتوانه 60 ميليون نفر جمعيت و علاقه خاصي كه در ميان ايرانيان براي سفر وجود دارد، از توانهاي بسيار با ارزش توسعه بخش جهانگردي و اقتصاد ملي كشور است.بازار منطقهاي جهانگردي ايران در شمال و جنوب كشور قرار دارد. كشورهاي آسيايي كه پس از فروپاشي شوروي از محدوديتهاي سياسي و مسافرتي آزاد شدهاند، به سبب همبستگيهاي تاريخي، فرهنگي، قومي و زباني با ايران، از بازارهاي بسيار با ارزش جهانگردي ايران به شمار ميروند. روند تقاضاي مسافرت به ايران در ميان اين كشورها، طي سالهاي اخير با افزايش قابل ملاحظهاي روبه رو بوده و همه ساله گروه عمدهاي از مسافران خارجي ايران را، اتباع كشورهاي تازه استقلال يافته آسيايي تشكيل ميدهند. حتي تعداد مسافران از روسيه و اوكراين نيز به ايران قابل توجه است. كشورهاي عربي واقع در جنوب خليج فارس كه در فصل تابستان اقليم نامساعدي دارند، از ديرباز ايران را مقصد مناسبي براي اقامتهاي خانوادگي ميدانستند. امنيتي كه براي اقامت خانواده آنان درايران فراهم است، در هيچيك از كشورهاي ديگر وجود ندارد. چه به سبب همبستگيهاي قومي و چه نقاط مشترك فرهنگي و ديني ميان ايرانيان و آنان، بسياري از خانوادههاي ساكن اين كشورها، علاقهمند سفر به ايران، به ويژه در فصل تابستان هستند. هرچند طي دو دهه گذشته بحران ناشي از جنگ در منطقه، اين مسافرت ها را كاهش داده، اما زمينههاي فرهنگي براي احياي آن هنوز از ميان نرفته است. و ايران همچنان به عنوان كشوري كه خانوادههاي مسلمان عرب در آن احساس آرامش و امنيت كامل دارند، هنوز جاي خود را در ذهن آنان حفظ كرده است.از همسايگان شرقي دو كشور پاكستان و افغانستان بيشترين مسافران را به ايران ميفرستند. بخشي از اين مسافران را زايراني تشكيل ميدهند كه از طريق زميني از خاك ايران عبور كرده و به زيارت حج ميروند. بخشي ديگر مسافران مرزي ساكن در دو سوي مرزهاي كشور هستند، كه براي دادوستد و يا ديدار خويشاوندان خود به ايران ميآيند. هم پيونديهاي قومي و خانوادگي، همچنين علايق فرهنگي و زباني موجود ميان ايران و دو كشور پاكستان و افغانستان، از جمله عوامل اصلي سفر آنان به ايران است. بازار اصلي جهانگردان خارجي ايران را اروپا تشكيل ميدهد. اروپا كهنترين همسايه ايران در مغرب زمين است. آشنايي آنان با ايران عموماً از طريق تمدنهاي يونان و روم انجام گرفته و اروپاييان هميشه ايران را به عنوان كشوري مهم تر از يونان و رم و عظمت تاريخي آنها ميشناسند. حتي امروز نيز با وجود تنشهاي سياسي، ايران به عنوان مقصدي مطلوب براي سفر در ميان اروپاييان مطرح است.بي ترديد توسعه بخش جهانگردي ميتواند به عنوان جايگزين اقتصاد وابسته به نفت كشور، در توسعه ملي ايران نقش تعيين كننده داشته باشد. در حال حاضر تعداد مسافران خارجي كشور از مرز 750 هزار نفر در سال 1376 فراتر نرفته است، اما اين تنها حدود 10درصد از ظرفيتي است كه ايران ميتواند پذيرا باشد.با توجه به پراكندگي جاذبههاي جهانگردي در گستره كشور و امكانات و جذابيتهاي فراوان و متنوع، بخش جهانگردي ميتواند، هم در توسعه ملي و هم منطقهاي ايران، سهم بسيار داشته باشد. در حال حاضر برنامه ريزي براي تحرك جديد در بخش جهانگردي، در دستور كار سازمان ايرانگردي و جهانگردي كشور قرار دارد. ايجاد تسهيلات در امر صدور ويزا، توسعه و افزايش ظرفيت واحدهاي اقامتي، توسعه راههاي ارتباطي و شبكه حمل و نقل زميني و هوايي، آموزش نيروي انساني ماهر براي تصدي تأسيسات اقامتي و پذيرايي، ارتقاي كيفي واحدهاي موجود، تربيت راهنمايان تور و حمايت از سازمانهاي تورگردان و آژانسهاي مسافرتي، اصلاح نظام تبليغات و اطلاع رساني از ايران، از جمله اقداماتي است كه دولت ايران براي احياي فعاليتهاي گردشگري در كشور در نظر گرفته است. در چارچوب برنامه هاي اول و دوم توسعه اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي براي بخش جهانگردي جايگاه ويژهاي تعيين شده است و توسعه آن در اولويتهاي اجرايي قرار دارد. با تحقق اين برنامهها، ايران به عنوان مقصدي مطلوب براي مسافرت و اقامت دلپذير دوباره جاي خود را در ميان مردم بسياري از كشورهاي جهان باز خواهد كرد. * منبع: نامجو، عباس. سيماي فرهنگي ايران. تهران: عيلام، 1378. ص 392 ـ 391 |